عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام)

مشخصات کتاب

نام کتاب: عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام)

تألیف: مهدی آقابابایی

ناشر: مؤلف

چاپ: اول 1399

قطع و صفحه: 360 صفحه / وزیری

شابک: 7-7-96452-622-978

قیمت: 80000 تومان

ص:1

اشاره

عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام)

مهدی آقابابایی

ص:2

ص:3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص:4

تقدیم به:

«غَوْثِ اللَّهْفَانِ »

(فریادرس دلسوختگان)

«قُرَّةِ عَیْنِ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»

(نور چشمان حضرت زهرا (علیها السلام) سرور زنان جهانیان)

«مَنْ کُسِرَت قُلُوبُ شِیعَتِهِ بِغُرْبَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»

(کسی که دل­های شیعیانش به خاطر غربت او شکسته و محزون است تا روز قیامت)

« عَلَی الْإِمَامِ الرَّءُوفِ الَّذِی هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ

الطُّفُوفِ»

بر امام رئوف و مهربان که خاطرات غم انگیز صحنۀ کربلا را زنده کرد.

(فرازهایی از زیارت جوادیه یا زیارت چهارم امام رضا (علیه السلام))

ص:5

فهرست

مقدمه: 17

ریشه­های عزاداری در قرآن 19

فصل اول: سیره عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) برای امام حسین (علیه السلام) . 21

مجالس امام حسین (علیه السلام) در قیامت تحت عرش 21

عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام) 22

عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) 23

عزاداری حضرت فاطمه (علیها السلام) در محشر 24

عزاداری کاروان اسرای آل الله (علیهم السلام) 25

عزاداری امام رضا (علیه السلام) 27

فصل دوم: تشکیل مجالس عزا 29

برگزاری مجلس روضه در زمان تقیّه 31

منبر روضه خوانی امام سجاد (علیه السلام) . 33

احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) 36

اینگونه مجالس را دوست دارم 37

تاکید و سفارش معصومان (علیهم السلام) به تشکیل مجالس عزا در خانههای خود 37

وثاقت فضیل بن یسار 39

خدمتگزاری در مجالس عزا 43

فصل سوم: بذل مال / انفاق ما در عزاداری امام حسین (علیه السلام) . 44

انفاق اموال 44

جلوه­هایی از صرف اموال در عزاداری 45

ص:6

سنّت­های حسنه در انفاق مال 48

تهیه غذا واطعام در عزاداری 49

اطعام طعام در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) 52

ثواب خرج کردن در عزای امام حسین (علیه السلام) 52

فتوای حضرت امام (ره) درباره مخارج روضه 53

اطعام فقرا در مجلس عزاداری 53

اقامه عزاداری در کشور بیگانه و اطعام عزاداران 54

اطعام عزاداران یا اطعام فقراء 54

سئوال: آیا خرج کردن برای امام حسین (علیه السلام) بهتر است یا اینکه بتوان به فقیری کمک کرد؟ یا به جای اینکه برای حسینیه ها خرج کنیم یا به سفرهای مکرر زیارتی برویم مشکل کسی را حل کنیم؟ آیا ثواب بیشتری نمی بریم؟ 55

فصل چهارم: نصب پرچم عزا 58

سیاه پوش کردن و نصب پارچۀ سیاه 59

فصل پنجم: سیاهپوشی در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) . 61

سیره سیاهپوشی در عزاداری 62

توضیحات: 63

اسماء کیست؟ و وثاقت آن بانو 63

منهال کیست؟ و وثاقت وی 68

وثاقت سیف عمیره 70

برخی فتاوای فقهای شیعه در سیاهپوشی برای امام حسین (علیه السلام) 82

1: شیخ ابن نما حلی (م 645 ق) عالم بزرگوار شیعه در قرن هفتم: 82

2: مرحوم شیخ یوسف بحرانی (قدس سره) صاحب کتاب «حدائق»: 82

3: مرحوم سید محمد جعفر طباطبایی حائری (قدس سره): 83

4: علامه شیخ محمد حسین کاظمینی (قدس سره) معروف به محقق کاظمی (م1308ق): 85

ص:7

5: میرزا ابوالفضل تهرانی (م 1317ق)، شاگرد مبرز میرزای شیرازی و فیه و ادیب نامدار عصر قاجار 85

6: مرحوم میرزا حسین نوری (قدس سره) صاحب «مستدرک الوسائل» (م 1320ق): 86

7: مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (قدس سره): 86

8: وصیت نامه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی (قدس سره): 87

9: آیت الله العظمی سیدمحمدرضاگلپایگانی (قدس سره): 87

10: آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی (مد ظله العالی): 87

11: آیت الله سید ابراهیم میلانی مینویسد: 88

12: حضرت آیت الله حاج سید محمدصادق روحانی مد ظله العالی: 89

فتوای فقها بر استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) به استناد حسنه محاسن برقی 89

1: فتوای استدلالی آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظله العالی 90

2: رساله «مجمع الدرر فی مسائل اثنتی عشر»، نوشته آیت الله عبدالله مامقانی در استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) 95

نتیجه: 100

فصل ششم: مرثیه خوانی، نوحه سرایی و شعر 101

واژۀ «رثاء و مرثیه»: 101

واژه «نوحه و نیاحه» 102

شواهدی از منابع تاریخی: 103

واژۀ «شعر» 106

احادیث 106

وثاقت حسن بن جهم: 107

وثاقت زید شحام 108

دستور اهل بیت (علیهم السلام) به مرثیه سرایی 110

ص:8

مرثیه سرایی حضرت ام البنین (علیها السلام) 115

از مرثیه های ام البنین (علیها السلام) . 115

کراهت نداشتن مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) در شب و روز جمعه 117

اجرت گرفتن برای مرثیه خوانی و تعیین آن 118

1: پاداش امام سجاد (علیه السلام) به فرزدق 119

2: عطا کردن امام باقر (علیه السلام) پیراهن خود را به کمیت 120

کمیت در محضر امام صادق (علیه السلام) 120

3: صله امام صادق (علیه السلام) به اشجع اسلمی 121

4: صله امام رضا (علیه السلام) به دعبل خزاعی و ابو نواس حسن بن هانی 122

اجرت گرفتن از صاجب مجلس توسط مداحان 122

دستور به مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) 122

مرثیه سرایی امام حسین (علیه السلام) بر جناب حر 124

فصل هفتم: حافی / پابرهنه و سربرهنه در عزای مظلوم عالم 125

منظور از سربرهنه بودن چیست؟ 127

سخن کارشناسان 129

به یاد پا برهنگان! 130

سیره علامه امینی (قدس سره) 130

سیره صاحب جواهر 131

فصل هشتم: برداشتن عبا از روی دوش 132

وثاقت علی بن ابراهیم بن هاشم 132

وثاقت ابراهیم بن هاشم القمی 133

وثاقت محمد بن ابی عمیر 136

پاداش رفتن به زیارت کربلا 137

ص:9

فصل نهم: هروله (راه رفتن سریع و با جنب و جوش شبیه دویدن/ حرکت با شتاب) 139

فصل دهم: گریستن در مصیبت امام حسین (علیه السلام) . 142

گریه در روز ولادت امام حسین (علیه السلام) . 142

گریه فاطمه زهرا (علیها السلام) 143

گریه امیرالمؤمنین (علیه السلام) . 144

گریۀ امام حسن (علیه السلام) . 145

پیام امام حسین (علیه السلام) به شیعیان 145

چرا امام حسین (علیه السلام) در کربلا گریستند؟ 146

گریه­های امام سجاد (علیه السلام) در سوگ پدر بزرگوارشان 148

ام البکاء حضرت رقیه (علیها السلام) 149

عزاداری به امام باقر (علیه السلام) 149

گریه امام صادق (علیه السلام) در عزای جد مظلومش 150

گریه­های امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) 152

تأسی شیعیان به اهل بیت (علیهم السلام) در گریستن بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) 154

بلند گریستن بانوان اهل بیت (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) . 155

گریۀ حضرت زهرا (علیها السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) 157

اسرار گریۀ صدیقه طاهره (علیها السلام) . 159

فصل یازدهم: اشک­های همیشه جاری 162

فصل دوازدهم: تداوم عزاداری 163

شیعیان از عزاداری خود عذر تقصیر بخواهند! 164

فصل سیزدهم: گردیدن اشک در چشم پیش از جاری شدن آن 166

ص:10

فصل چهاردهم: جاری شدن اشک بر صورت (گونه­ها) 167

فصل پانزدهم: جاری شدن گریه بر صورت، ریش و سینه 168

فصل شانزدهم: بلند کردن صدا به گریه 169

فصل هفدهم: گریستن به گونهای که مردم برای او دلسوزی کنند 170

فصل هجدهم: ممزوج شدن اشک چشم با غذا و آب 171

فصل نوزدهم: پاره شدن رگ قلب در اثر شدت مصیبت (نیاط القلب) 172

فصل بیستم: مردن از شدت گریستن (ازهاق) 173

شرح: 173

فصل بیست و یکم: آرزو و تمنای گریستن تا آخرین لحظه زندگی 175

فصل بیست و دوم: تباکی 176

تباکی در لغت: 176

احادیث تباکی: 179

تباکی در کلام علما 182

1: مرحوم علامه مجلسی 182

2: مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری 183

3: مرحوم طریحی در مجمع البحرین 184

4: سایر علما و بزرگان فرمودهاند که: تباکی یعنی خود را به گریه زدن، حتی اگر کسی نگرید، گرفتن این حالت هم در خود شخص حالت اندوه و حزن ایجاد میکند و هم به مجلس عزا چهره و رنگ غم می­بخشد. 184

نتیجه: 184

فصل بیست و سوم: ضجه: ناله و فریاد 185

ضجه: 185

فصل بیست و چهارم: شیون شدید (صرخه) 188

صرخه و شیونهای بلند و این نوع عزاداری در روز قیامت 190

ص:11

فصل بیست و پنجم: شیون بلند (شهقه) 192

برخی از احادیث مرتبط با شهقه زدن معصومین (علیهم السلام) . 192

شهقه حضرت فاطمه (علیها السلام) در روز قیامت 193

شهقۀ امام سجاد (علیه السلام) 195

فصل بیست و ششم: جزع و بی تابی (از خود بیخود شدن) 196

فرمایش امام باقر (علیه السلام) در معنای جزع 197

کلام مرحوم آیت الله دربندی دربارۀ جزع 198

احادیث درباره جزع بر امام حسین (علیه السلام) . 199

جزع و بی تابی حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عزای امام حسین (علیه السلام) 201

اهل جزع چه کسانی هستند؟ 203

حدیث معاویه بن وهب: 207

1: وثاقت شیخ مفید (قدس سره): 208

2: وثاقت ابن قولویه (قدس سره): 208

3: وثاقت محمد بن قولویه (قدس سره): 209

4: وثاقت سعد بن عبدالله 209

5: وثاقت احمد بن محمد بن عیسی 210

6: وثاقت حسن بن محبوب 211

7: وثاقت ابی محمدانصاری 212

8: وثاقت معاویه بن وهب 212

معنای عدم کراهت جزع در سوگ امام حسین (علیه السلام): 213

فصل بیست و هفتم: دست بر سر نهادن از شدت اضطرار 214

فصل بیست و هشتم: کئیب و اندوهگین بودن 215

ص:12

فصل بیست و نهم: امتناع از خوردن طعام (بی رغبتی به آب و غذا در هنگام عزا و ایام عزاداری) 218

فصل سی­ام: لرزش مدام بدن عزادار حسین (علیه السلام) تا روز قیامت 223

فصل سی و یکم: مایل به سیاهی شدن چهره 224

فصل سی و دوم: سفید شدن موها در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) . 226

فصل سی و سوم: بی قرار و بی اختیار بودن در عزای امام حسین (علیه السلام) 227

فصل سی و چهارم: واله: مبهوت شدن از شدت مصیبت 229

فصل سی و پنجم: رائع: وحشت زده از مصیبت 230

فصل سی و ششم: به هیجان در آوردن 231

فصل سی و هفتم: تجدید العزاء (سال به سال و نسل به نسل عزاداری را تجدید کنیم) 232

فصل سی و هشتم: البهره و خنقته: بیتابی بسته شدن راه تنفس از شدت گریه و بریده شدن نفس 234

فصل سی و نهم: هلع: بالاتر از جزع 237

فصل چهلم: تمثیل و تعزیه 239

نظریه صاحب قوانین درباره شبیه خوانی 241

فصل چهل و یکم: زخم (شدن) نمودن و جراحت چشم و پلک از گریه 246

فصل چهل و دوم: خراشیدن صورت 248

برخی از روایات در این زمینه: 249

عزاداری زنان انصار در سوگ عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 249

خراشیدن صورت توسط اهل حرم 250

فصل چهل و سوم: از هوش رفتن از شدت گریه 255

از هوش رفتن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 255

ص:13

از هوش رفتن امیرالمؤمنین (علیه السلام) 256

از هوش رفتن امام حسین (علیه السلام) در برخی از مصائب 256

از هوش رفتن حضرت زینب (علیها السلام) 257

از هوش رفتن امام رضا (علیه السلام) 258

اسرار از هوش رفتن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) 260

فصل چهل و چهارم: خاک بر سر ریختن در عزای سید الشهداء (علیه السلام) 262

مراسم عاشورا 264

فصل چهل و پنجم: ژولیده و غبارآلود بودن ملائک تا روز قیامت 267

غبار آلودن بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 267

فصل چهل و ششم: مریض شدن از شدت مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) . 270

فصل چهل و هفتم: سینه زدن 272

لدم: 272

لطم: 272

سینه زنی در تاریخ و روایات 273

در وفات امام موسی بن جعفر (علیهما السلام): 273

نکته: 274

دیدگاه مسیحیان دربارۀ سینه زنی برای امام حسین (علیه السلام) . 274

استفتاء 275

حکم سینه زدن، خراشیدن و سیلی زدن به صورت در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟ 275

بعضی از عزاداران حسینی به گونه­ای سینه می­زنند که گاهی مشاهده می­شود از محل سینه زدن خون خارج می­شود، نظر مبارک شما چیست؟ 275

فصل چهل و هشتم: لطمه زنی 277

ص:14

روایات لطمه زنی 277

7: لطمه زدن حورالعین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) 281

سِر مطلب: 282

12: بانوان در مجالس زنانه موهار ا پریشان کنند 284

فتاوای علما و مراجع بزرگ تقلید 285

فصل چهل و نهم: موی پریشان نمودن 287

سئوال: 288

چگونه ممکن است اهل بیت (علیهم السلام) با این خصوصیات موجود در زیارت ناحیه از خیام حرم (در حالی که موهای خود را پریشان کرده بودند و ...) خارج شده و به طرف مقتل حرکت کرده باشند؟ 288

آیا پریشان نمودن موهای سر، شایستۀ اهل حرم حسینی است؟ 289

پاسخ: 289

فصل پنجاهم: گریبان چاک زدن 292

تعریف گریبان چاک زدن: 292

گریبان چاک نمودن حضرت زهرا (علیها السلام) 292

جامه دریدن اهل حرم در هنگام اسارت 293

پاسخ به وهابیت 298

پاسخ نقضی: 300

گریبان چاک زدن در مرگ نووی (یکی از علمای پرآوازۀ اهل سنت) 301

پاسخ حلی: 301

خودداری از رفتارهای جاهلی و کفرآمیز 301

ضعف سند روایات مخالفان 301

امضای معصوم (علیه السلام) بر گریبان چاک زدن زنان حرم حسینی (علیه السلام) 302

استثناء شدنِ چاک زدن گریبان در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) 303

ص:15

روایات عام 303

موارد دیگر از گریبان چاک زدن­ها 304

گریبان چاک زدن حضرت موسی (علیه السلام) در وفات برادرش حضرت هارون (علیه السلام) 305

گریبان چاک زدن زنان انصار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 305

گریبان چاک زدن امام عسکری (علیه السلام) در شهادت برادر بزرگوارش 305

پزشکی گریبان چاک زدن 306

نظرات ارکان و بزرگان شیعه 307

جواهر الکلام 307

شهید اول (قدس سره) 309

شهید ثانی (قدس سره) 309

مرحوم میرزای قمی (قدس سره) 310

صاحب کتاب شفاء الصدور 310

ابن ادریس در سرائر: 311

فصل پنجاه و یکم: لا تبصر من تواتر البکاء 312

فصل پنجاه و دوم: المصیبة اجلی من البکاء 313

فصل پنجاه و سوم: خضاب نکردن و روغن نزدن مو عطر نزدن 316

فصل پنجاه و چهارم: زفره 319

فصل پنجاه و پنجم: دائم الصوم بودن به خاطر مصیبت 321

فصل پنجاه و ششم: آسمان­ها تا ابد بر مصائب امام حسین (علیه السلام) گریانند 324

فصل پنجاه و هفتم: خارج شدن از آبادیها به سوی ویرانه­ها 325

فصل پنجاه و هشتم: مذعور 328

تعلیقات: 329

زیارت ناحیه 329

ص:16

بررسی زیارت ناحیه مقدسه 329

مصادر زیارت ناحیه مقدسه 329

بحثی پیرامون شخصیت ابن مشهدی و کتاب ایشان 332

صدور زیارت ناحیه 333

اسناد زیارت ناحیه 335

زیارت ناحیه دوم (زیارت شهداء) 336

سند زیارت ناحیه دوم 336

شبهات 337

پاسخ: 337

منابع و مآخذ 342

ص:17

مقدمه:

عزاداری بر اهل بیت (علیهم السلام) از شعائر اصلی مذهب تشیع است و مورد خواست و دستور مؤکّد صاحبان شریعت و آمیخته با سرشت پیروان ایشان است.

نگاهی گذرا به عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام) و متون دینی و روایی بیندازیم، تا از طرفی این شعار اصلی شیعه رمز بقای مذهب هر چه پر عظمت­تر و سزاوارتر برگزار شود و از طرفی پاسخی باشد به بدخواهان و غرض ورزان که در طول تاریخ، عزاداری شیعیان را مورد حملات فرهنگی خود قرار داده اند و نیز اشارتی باشد برای دوستانی که از سرناآگاهی در این حرکت عظیم خلل و آسیب وارد می­کنند و باعث دلسردی دیگر عزاداران می­شوند.

عدم انحصار به زمان و مکان خاص

این احادیث منحصر به زمان و مکان خاصی نیست تا گفته شود چون بنی امیه و بنی عباس امروز نیستند پس عنوان جهاد و مبارزه صدق نمی­کند؛ زیرا نخست، از دستورات ائمه (علیهم السلام) در صورتی که قرینه خاصی مبنی بر انحصار به مورد خاصی وجود نداشته باشد استفاده اطلاق و شمول می­شود چنانکه در دستورات دیگر اخلاقی و فقهی چنین است.

هر چند امروز خلفای بنی امیه و بنی عباس نیستند اما درست همان دو جبهه حق و باطل که در آن زمان صف آرایی داشته، امروز بیشتر از آن زمان به چشم می­خورند. آن زمان باطل در چهره بنی امیه و بنی عباس ظهور کرده بودند و امروزه در چهره کسانی که راه آنان را ادامه می­دهند و در کشورهای اسلامی از راه­های گوناگون نفوذ کرده و بر علیه مسلمانان تلاش می­کنند.

در این نوشتار مختصر سعی شده است تا روایات و احادیثی از اهل بیت معصومین (علیهم السلام) را بیش از 50 نوع عزاداری آن هم در سیره و سنّت حضرات معصومین (علیهم السلام) بوده است تقدیم شود تا مایۀ درک عمیق­تر از عزای اهل بیت (علیهم السلام) و عمل صحیح و دقیق­تر و عزاداری با کمیت و کیفیت بیشتر و بهتر باشد ان شاء الله.

ص:18

و از آنجا که کلام اهل بیت (علیهم السلام) نور است و آئننۀ وحی و کلام الهی، جا دارد با تدبر و تعمق و تأمل هر چه بیتشر در احادیث ایشان، حق این کلمات نورانی را بهتر ادا کرده و بهره­های کامل­تری ببریم و چه بسا لازم است هر یک از احادیث را بارها و بارها مطالعه کنیم، تا به تدریج بر درک و معرفت ما از موضوع افزوده شود و این معارف در عمق جان ما مستقر شده و مستحکم گردد و باعث عملی با بصیرت و اخلاص و عشقی بیشتر باشد ان شاء الله.

یا رب الحسین، بحق الحسین، اشف صدرالحسن، بظهور الحجه

مهدی آقابابایی

محرم الحرام 1442 هجری فمری

شهریور ماه 1399شمسی

ص:19

ریشه های عزاداری در قرآن

از نظر قرآن، عزاداری ریشه­هایی دارد. اولین روضه خوان خودِ خداوند است.

خداوند در سوره بروج می­فرماید:

{ قُتِلَ أصْحابُ الْأخْدُود* النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ *إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ *وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ * وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ مرده باد صاحبان آن خندق [ که مؤمنان را در آن سوزاندند . ] آن آتشی که آتش گیرانه اش فراوان و بسیار بود، هنگامی که آنان پیرامونش [ به تماشا ] نشسته بودند، و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام می دادند تماشاگر و ناظر بودند، و از مؤمنان چیزی را منفور و ناپسند نمی داشتند مگر ایمانشان را به خدای توانای شکست ناپذیر و ستوده.} (1)

قرآن می­فرماید (که این مؤمنین) فقط به جرم اینکه مؤمن بودند سوخته شدند. قرآن (در این جا) روضه سوخته شدن این مظلومینِ مؤمن را می­خواند. پس اولین روضه را خود قرآن (خوانده) است.

قرآن می­فرماید: { وَ کَأیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ } (2) چه پیغمبرانی بودند و چه یاران مخلصی داشتند. این یاران مخلص، تلاش و جهاد می­کردند، خسته نمی­شدند، سست نمی­شدند و تا آخرین، تا آخرین نفر و تا آخرین فشنگ قیام کردند؛ یعنی قرآن دارد از ایثار آنها تعریف می­کند.


1- بروج / 4-8 .
2- آل عمران / 146 .

ص:20

قرآن می­فرماید: { وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ } (1) ابراهیم فداکاری کرد و تو ای پیغمبر! مأموری یاد ابراهیم را گرامی بداری. { وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ } (2) ای پیغمبر! تو مأموری نام مریم و سختی­هایی را که به او چشیده شده، بیان کنی.

قرآن روضه می­خواند و می­گوید: { إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ * وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ * وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ * وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ؛ (3) روز قیامت نور خورشید گرفته می­شود، دریاها به جوش می­آید و مردم پا به فرار می­گذارند، آن روز، {وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ } سئوال می­شود که به چه گناهی این مظلوم را کشتید؟ پس در سوره شمس هم روضه خوانده شده است.} (4)


1- مریم / 4.
2- مریم / 16.
3- تکویر / 1 – 5.
4- تکویر / 8 – 9.

ص:21

فصل اول: سیره عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) برای امام حسین (علیه السلام)

اشاره

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می­فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ عَلَی الْأرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَّا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أنْفُسَهُمْ وَ أمْوَالَهُمْ فِینَا وَ إِلَیْنَا فاؤلئک منّا و إلینا و هم معنا فی الجنّة؛ همانا خدای تبارک و تعالی ما را از میان زمینیان [برای هدایت بشر] انتخاب فرموده و برگزید، و برای ما پیروانی برگزید که ما را یاری می­کنند، و در سرور و خشنودی ما خشنود و مسرور هستند و در حزن و اندوه ما محزون و اندوهناک، آنان مال و جان خود را در راه ما می­دهند، سرشت آنان از ما می­باشد و به سوی ما باز می­گردند و در بهشت همنشین ما می­باشند.» (1)

مجالس امام حسین (علیه السلام) در قیامت تحت عرش

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

« مَا مِنْ عَبْدٍ یُحْشَرُ إِلَّا وَ عَیْنَاهُ بَاکِیَةٌ إِلَّا الْبَاکِینَ عَلَی جَدِّیَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَإِنَّهُ یُحْشَرُ وَ عَیْنُهُ قَرِیرَةٌ وَ الْبِشَارَةُ تِلْقَاهُ وَ السُّرُورُ بَیِّنٌ عَلَی وَجْهِهِ وَ الْخَلْقُ فِی الْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُونَ وَ الْخَلْقُ یُعْرَضُونَ وَ هُمْ حُدَّاثُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) تَحْتَ الْعَرْشِ وَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ لَا یَخَافُونَ سُوءَ یَوْمِ الْحِسَابِ یُقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ فَیَأْبَوْنَ وَ یَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیْهِمْ أنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ فَمَا یَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیْهِمْ لِمَا یَرَوْنَ فِی مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْکَرَامَةِ؛ هر بنده­ای با دیدگان گریان محشور می­گردد، مگر گریه کنندگان بر جدم امام حسین (علیه السلام) که در حالی محشور می­گردند که دیده­اش روشن است و مژده به او می­رسد و شادمانی بر چهره­اش نمودار است. خلایق در


1- غررالحکم و درالکلم، ص 233.

ص:22

بیم و هراسند در حالی که اینان زیر عرش و در سایۀ آن با امام حسین (علیه السلام) هم سخن خواهند بود. از سختی روز حساب ترسان نیستند، به ایشان گفته می­شود: داخل بهشت شوید، پس امتناع می­ورزند و سخن و مجلس آن حضرت را بر می­گزینند و همانا حوریان به آنها پیغام می­دهند: ما اشتیاق شما را داریم، پس آن­ها به سوی حورالعین سر بر نمی­دارند، به جهت آنچه از خوشی و بزرگواری در مجلسشان می­بیند.» (1)

عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)

مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) به قدری عظیم است که قبل از آن که حضرت متولد شوند، هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) می­دهند، ایشان بی تاب شده و گریبان خویش پاره می­کنند.

امام صادق (علیه السلام) می­فرمایند:

«دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَیْنَاهُ تَدْمَعُ فَسَألَتْهُ مَا لَکَ؟!

فَقَالَ: إِنَ جَبْرَئِیلَ أخْبَرَنِی أنَ أمَّتِی تَقْتُلُ حُسَیْناً فَجَزِعَتْ وَ شَقَّ عَلَیْهَا فَأخْبَرَهَا بِمَنْ یَمْلِکُ مِنْ وُلْدِهَا فَطَابَتْ نَفْسُهَا وَ سَکَنَتْ؛

حضرت فاطمه (علیها السلام) به محضر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و چشمان مبارک ایشان را گریان دید، از آن جناب پرسید: شما را چه می­شود؟

حضرت فرمودند: جبرئیل به من خبر داده که امتم به زودی حسین (علیه السلام) را می­کشند.

پس فاطمه (علیها السلام) به جزع آمده و دست برد و جامۀ خود را پاره کرد.


1- کامل الزیارات، 81، باب26، ح 6؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص 314، باب 49، ح 12077؛ بحارالانوار، ج 45، ص 207، باب 40، ح 13.

ص:23

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: یکی از فرزندان این مولود مالک امور گشته و انتقام از قاتلین خواهد گرفت. پس از این خبر حضرت فاطمه (علیها السلام) اندکی آرام و نفس مبارکش تسکین یافت.» (1)

عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)

«حدثنا ابوسعید الاشج حدثنا ابوخالد الاحمر حدثنا رزین (2) قال حدثنی سلمی (3) قال دَخَلْتُ عَلَی اُمِّ سَلَمَةَ وَ هِیَ تَبْکِی فَقُلْتُ: مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: رَأیْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تعنی فِی الْمَنَامِ وَ عَلَی رَأْسِهِ وَ لِحْیَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَیْنِ آنِفاً؛

سلمی می­گوید: بر ام سلمه وارد شدم در حالی که ایشان گریه می­کردند، عرضه داشتم چرا گریانید؟

ایشان فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالی که موهای سر و محاسن ایشان خاک آلود بود، عرضه داشتم: یا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به این حالت می­بینم؟) ایشان فرمودند: هم اکنون شاهد کشته شدن حسین بودم.» (4)

همان­طوری که در این روایات می­بینید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز برای امام حسین (علیه السلام) به گریه و عزاداری پرداخته­اند آن هم سالیان قبل از واقعه عاشورا و شهادت ایشان که


1- کامل الزیارات، ص 57؛ بحارالانوار، ج44، ص 233.
2- رزین: هو ابن حبیب الجهنی الکوفی بیّاع الرمال، روی عنه احدیث ابوخالد الاحمر، و ثقۀ ابن حنبل و ابن معین. الجرح و التعدیل، ج3، ص 508؛ حلیۀ الابرار، ج4، ص 127، پاورقی.
3- سلمی: مولاۀ صفیۀ بنت عبدالمطلب، امراۀ ابی رافع و کانت قابلۀ بنی فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ، و هی التی ساعدت فی غسل الصدیقۀ الطاهره (علیها السلام) مع اسماء بنت عمیس امیرالمؤمنین (علیه السلام) . (اسدالغابه، ج5، ص 478؛ حلیۀ الابرار، ج4، ص 127.
4- سنن ترمذی، ج12، ص 195؛ فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسین (علیهما السلام)؛ حلیۀ الابرار فی احوال محمد و آله الاطهار (علیهم السلام)، ج4، ص 127، ح16.

ص:24

این خود حکایت از اهمیت و بزرگی این مطلب (عزاداری) دارد. آیا سیره و سنت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اتفاقات فوق نمی­تواند بهترین دلیل و حجت شرعی بر اقامه عزا برای امام حسین (علیه السلام) باشد؟

عزاداری حضرت فاطمه (علیها السلام) در محشر

حرکت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) در عرصۀ محشر دلیلی محکم بر اقامه عزاداری بر شهادت امام حسین (علیه السلام) می­باشد. و از این جهت تأسی به تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام وظیفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پیروی از روش نیکوی آنان در تشکیل مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) خواهد بود.

علی بن محمد شافعی مغازلی از ابواحمد عامر از حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) و آن حضرت از پدران گرامی­اش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این حدیث را نقل می­کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

تُحْشَرُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَعَهَا ثِیَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِدَمِ الْحُسَیْنِ فَتَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ- فَتَقُولُ یَا عدل یا جبار احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَاتِلِ وُلْدِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَیَحْکُمُ لِابْنَتِی وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ؛

هنگامی که روز قیامت فرا رسد دخترم فاطمه (علیها السلام) در حالی محشور می­شود که لباس­های خون آلودی با وی خواهد بود. آن­گاه یکی از پایه­های عرش خدا را می­گیرد و می­گوید: ای خدای عادل! بین من و قاتل فرزندانم حکم کن! سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به خدای کعبه سوگند! که خداوند برای دخترم [به حق] قضاوت می­

ص:25

کند؛ زیرا خداوند برای غضب فاطمه (علیها السلام) غضب می­نماید و با رضایت وی راضی خواهد شد.» (1)

ریشه­ها و سرچشمه­های سنت عزاداری را باید در سال­های قبل از واقعه کربلا جستجو کرد. شاهدان واقعه کربلا به بهترین شیوه قادر بودند زوایای این حادثه غمبار را برای مردم شرح دهند و با اقامۀ عزای امام حسین (علیه السلام) و یارانش، رسالت خود را در رسوا کردن حکومت به انجام رسانند و در این زمینه امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (علیها السلام) الگو و سرمشق بودند.

عزاداری کاروان اسرای آل الله (علیهم السلام)

حضرت زینب کبری (علیها السلام) با همراهان از شام بیرون آمد ولی در هر منزل از منزلگاه­هایی که می­رسید مجلس عزاداری به پا می­کرد و وقایع جانسوز عاشورا را با احساسات پرشور بیان می­کرد. (2)

کاروان اسرای کربلا هنگام بازگشت از کربلا به مدینه و گذر از شهرهای مسیر حرکت، به خصوص کوفه و شام، با اقامه عزای امام حسین (علیه السلام) و سایر شهدای کربلا همراه بود، به گونه­ای که گریه و پشیمانی مسلمانان را به دنبال داشت.

می­توان گفت: جملات منسوب به حضرت زینب (علیها السلام) در روز عاشورا پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) و هنگام عبور از کشته برادر، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرثیه­های جانسوزی است که در گرامی­داشت خاطره امام حسین (علیه السلام) و واقعۀ کربلا سروده­اند.


1- مناقب علی بن ابیطالب (علیهما السلام) مغازلی، ص 66؛ ینابیع المودۀ قندوزی، ج3، ص 47؛ کشف الغمه، ج2، ص 269؛ عیون اخبارالرضا (علیه السلام) ، ج2، ص 9، ح21، باب 30. (ترجمه بحارالانوار، ج 43، ص 844.)
2- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 78، به نقل از خصائص الزینبیه، ص 296.

ص:26

قرۀ بن قیس تمیمی (1) می­گوید: « فراموش نمی­کنم هنگامی را که زینب (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) از کنار قتله گاه برادرش می­گذشت در حالی که می­گفت: یا محمداه! یا محمداه! ملائکه آسمان بر تو درود می­فرستند، این همان حسین است زیر آسمان [بی سایه­بان] قرار گرفته، به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شده­اند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان می­گستراند. [قره که خود جزء لشکر عمر بن سعد بوده می­گوید:] و الله [زینب] دوست و دشمن را به گریه انداخت به طوری که زنان ضجه زده، بر صورت­های خویش سیلی می­زدند. (2)

ابن طیفور در کتاب «بلاغات النساء» می­نویسد: خدیم اسدی می­گوید:

در سال 61 ه.ق که سال قتل (امام) حسین (علیه السلام) بود، وارد کوفه شدم، دیدم زنان کوفه گریبان چاک زده کریه می­کنند و علی بن الحسین (علیهما السلام) را دیدم که با حالت بیماری خطاب به آنان گفت: بر مظلومیت و مصیبت ما گریه می­کنید؟ و ...» (3)


1- قرۀ بن قیس تمیمی حنظلی از گزارشگران و از لشکریان عمربن سعد در واقعه کربلا است. برخی از حوادث واقعه عاشورا مانند پیوستن حر بن یزید به امام حسین (علیه السلام)، عبور دادن اهل بیت امام بر اجساد شهدا و سخنان حضرت زینب کبری (علیها السلام) هنگامی که از کنار بدن برادرش می گذشت از وی نقل شده است. (ویکی شیعه) قره در روز سوم محرم پیام عمربن سعد را به امام حسین (علیه السلام) رساند و قبل از رساندن پاسخ امام به عمر بن سعد، حبیب بن مظاهر از وی خواست تا به یاران امام حسین (علیه السلام) بپیوندند. (انساب الاشراف بلاذری، ج3، ص 177)
2- نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، ترجمه وقعۀ الطف، ص 193؛ تاریخ طبری، ج5، ص 456، به نقل از ابی مخنف از ابوزهیر عبسی، و سبط ابن جوزی جملات حضرت زینب (علیها السلام) را هنگام عبور از قتله گاه همراه با کمی تعبیر نقل کرده است.ر.ک: تذکرۀالخواص، ص 256 به نقل از هشام بن محمد.، وقعه الطف، ص 259-260؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج3، ص 206.
3- مواسات با سیدالشهداء (علیه السلام)، ص 40به نقل از سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه، ص 20.

ص:27

در برخی از روایات از خواب عجیب و عبرت انگیز همسر یزید ذکر شده که آن ملعون برای دلجویی و جلب رضایت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) خواست آنان را برآورده نمود و اسرای اهل بیت (علیهم السلام) هفت روز برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری، ندبه و سواگواری کردند. (1)

عزاداری امام رضا (علیه السلام)

در روایات است که امام رضا (علیه السلام) شخصاً اقدام به آماده سازی مجلس عزا می­نمودند. هنگامی که دعبل (2) خواست اشعاری در مصائب سیدالشهداء (علیه السلام) در محضر ثامن


1- مواسات با سیدالشهداء (علیه السلام)، ص 40 به نقل از نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج1، ص 500.
2- نام اصلی وی محمد بن علی خزاعی و کنیه اش «ابوعلی» یا «ابوجعفر» به او می گفتند، که البته بیشتر به ابوعلی شهرت داشت. (الغدیر، ج2، ص368) دعبل خزاعی از ارادتمندان به خاندان اهل­البیت (علیهم السلام) می­باشد. جد اعلایش عبدالله بن بُدَیل از صحابی رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) که همراه سه برادرش در جنگ صفین در رکاب آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دست معاویه ملعون به شهادت رسید . دعبل در سال 148 قمری همان سال ولادت حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در کوفه به دنیا آمد و از ابتدا با بغض اعدا آل الله و محبت ایشان رشد نمود . اشعار او در هجو خاندان خبیث عباسی و در مدح خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) شهره آفاق بود؛ لذا در محضر امام هشتم (علیه السلام) ابیات تائیه او در منقبت اهل بیت (علیهم السلام) مشهور و علامه مجلسی (قدس سره) و سید نعمت­الله جزایری (قدس سره) شرحی بر آن دارند . خود آقا به او فرمودند: « یَا خُزَاعِیُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَی لِسَانِکَ بِهَذَیْنِ الْبَیْتَیْن؛ ای خزاعی ! این اشعاری بود که روح القدس به زبان تو جاری ساخت». و حضرتش ده هزار درهم از سکه­هایی که به نام خودشان ضرب شده بود و جامه شخصی خود را به او صله دادند و فرمودند بگو: وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ . در بالای سر مبارک آقا دو بیت معروف تولایی و تبرایی او بر کاشی درشت نوشته شده: قَبْرَانِ فِی طُوسَ خَیْرُ النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ قَبْرُ شَرِّهِمْ هَذَا مِنَ الْعِبَرِ مَا یَنْفَعُ الرِّجْسُ مِنْ قُرْبِ الزَّکِیِّ وَ لَا عَلَی الزَّکِیِّ بِقُرْبِ الرِّجْسِ مِنْ ضَرَرٍ یعنی دو قبر در شهر طوس است بهترین و بدترین خلق خدا (علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) و هارون ملعون) که این مایه عبرت است . آن پلید یعنی هارون منفعتی از این همجواری نمی­برد و برای آقا هم ضرری نیست . مثل آن دو ملعونی که غاصبانه در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شدند . (دعبل ابوذر امام رضا (علیه السلام)، ص9)

ص:28

الائمه (علیه السلام) قرائت کند، خود حضرت برخاستند و پرده­ای نصب کردند، که در یک طرف آن دوستان و محبین و در طرف دیگر خانواده و منسوبین آن حضرت قرار گیرند و در مصائب جدشان امام حسین (علیه السلام) گریه کنند. (1)

امام رضا (علیه السلام) می­فرماید: روز حسین (علیه السلام) چشم­های ما را از کثرت گریه و اشک زخم کرده و اشک­های ما را جاری ساخته و عزیز ما را در کربلا ذلیل نموده، و تا پروز قیامت اندوه و گرفتاری برای ما باقی گذاشته است، پس بر مثل حسین (علیه السلام) گریه کنندگان گریه کنند، چون گریه بر او گناهان بزرگ را می­ریزد.» (2)

همچنین امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

این روزهای محرم، روزهای حزن و اندوهی است که بر ما اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است. (3)


1- احرام محرم، ص 56، به نقل از بحارالانوار، ج 45، ص 257.
2- امالی صدوق، مجلس 27، ح2؛ بحارالانوار، ج44، ص 283؛ روضۀالواعظین، (ط قدیم)، ج1، ص 170؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 86.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 257. (فاذا کان یوم عاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبۀ و حزنه و بکائه و یقول هو الیوم الذی قتل فیه الحسین (علیه السلام) . (امالی صدوق، ص128، مجلس 27.)

ص:29

فصل دوم: تشکیل مجالس عزا

اشاره

هر سال روز اول محرم تا روز عاشورا، پیراهن خونین و پاره پارۀ سیدالشهداء (علیه السلام) را از طرف عرش به طرف زمین معلق می­نمایند. لذا از ابتدای محرم کلیۀ موجودات عالم علویه بلکه مادیات عوالم سفلیه که تعلق به آن حضرت دارند، منقلب و عزادار و محزون­اند. (1)

امام حسین (علیه السلام) فرمود:

«قولوا لاولیائنا یهتمون فی اقامۀ مصائبنا؛

به دوستان و شیعیان ما بگویید در اقامه و برپایی (مجالس) عزا و مصیبت­های ما همت و کوشش نمایند.» (2)

در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) نسبت به سخت گیری­های حاکمان جور، (مجالس و عزاداری­ها) شدت و ضعف داشته است. اما در هر زمانی عزاداری در منازل دوستان اهل بیت (علیهم السلام) ترک نشده است. (3)

شخصی خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: ما خادمه­ای داریم که به آنچه ما از امامت و محبت شما اهل بیت معتقدیم اعتقاد ندارند؛ ولی هرگاه تقصیری از او سر می­زند و می­خواهیم او را مؤاخذه کنیم، ما را چنین قسم می­دهد:

« لَا وَ حَقِ الَّذِی إِذَا ذَکَرْتُمُوهُ بَکَیْتُمْ؛ نه به حق کسی که وقتی او را یاد می­کنید گریه می­کنید»

امام (علیه السلام) در حق آن خانه دعا کردند و فرمود: رَحِمَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ. (4)


1- خصائص الزینبیه، ص 131، خصیصه 19.
2- منتهی الآمال، وداع حضرت با اهل بیت خویش.
3- احرام محرم، ص 30.
4- اختیار معرفةالرجال، ج2، ص 634؛ بحارالانوار، ج 27، ص 104؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 393؛ معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 168.

ص:30

این روایت دلالت دارد که در منازل شیعیان ذکر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) می­شده که آن کنیز چنین قسمی بر زبان جاری کرده است. (1)

در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه (علیهم السلام) نیز از روایات و شواهد تاریخی بر می­آید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه (علیهم السلام) برای رسیدن به اهداف مقدس خویش سعی می­کردند این مراسم را به صورت دسته جمعی، حتی در صورت امکان با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند. (2)

در روایتی از حضرت امام رضا (علیه السلام) رسیده است:

« مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَی لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَی وَ أَبْکَی لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب؛

آن کس که مصائب ما را به یادآورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجۀ ما خواهد بود و کسی که مصیب ما را به یاد دیگران بیندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند، روزی که چشم­ها گریان است چشم او گریان نخواهد بود و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما (مکتب ما) در آن احیاء می­گردد، روزی که دل­ها می میرد قلب او نمی­میرد.» (3)


1- احرام محرم، ص 30.
2- مواسات با سیدالشهداء (علیه السلام)، ص 42، به نقل از سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه، ص 42.
3- عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 329؛ امالی طوسی، ج1،ص 117؛ اقناع اللائم، سیدمحسن امین، ص 193؛ امالی، صدوق، ص 173، مجلس16.

ص:31

در سیره معصومان (علیهم السلام) می­بینیم در خفقانی ترین شرایط برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عزا برپا می­کردند و گاه مجلس عادی را هم تبدیل به مجلس عزای امام حسین (علیه السلام) می­ساختند.

برگزاری مجلس روضه در زمان تقیّه

عَن سُفْیَانَ بْن مُصْعَبٍ الْعَبْدِیِّ (1)، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ: قُولُوا لِأُمِّ فَرْوَةَ تَجِی ءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا . قَالَ: فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ السِّتْرِ، ثُمَّ قَالَ: أنْشِدْنَا، قَالَ فَقُلْتُ: فَرْوُ جُودِی بِدَمْعِکِ الْمَسْکُوبِ، قَالَ: فَصَاحَتْ وَ صِحْنَ النِّسَاءُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): الْبَابَ الْبَابَ، فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ عَلَی الْبَابِ، قَالَ: فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) صَبِیٌّ لَنَا غُشِیَ عَلَیْهِ، فَصِحْنَ النِّسَاءُ؛

سفیان بن مصعب عبدی [شاعر اهل بیت (علیهم السلام) ] گوید: به محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم. آن حضرت فرمودند: به ام فروه بگویید بیاید و مصائبی راکه بر جدش


1- ابومحمد سفیان بن مصعب، از اصحاب گرانقدر امام صادق (علیه السلام) و از شعرای متعهد شیعی بوده است. وی به سال 104ق متولد شد. او با شعر خود به اهل بیت (علیهم السلام) تقرب جسته و با صدق نیت و خلوص ارادت از مقبولین درگاه آنان گردیده است. شعر او متضمن بسیاری از مناقب مشهور امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و ستایش فراوانی از آن جناب و خاندان پاک اوست. شیوه کارش این بود که از امام صادق (علیه السلام) حدیثی را در مناقب عترت طاهره فرا می­گرفت و آن را به نظم در می­آورد و بر امام (علیه السلام) عرضه می­کرد. مرحوم علامه امینی، سفیان بن مصعب را از شعرای غدیر شمرده و قسمتی از ابیات بلند او را در این باره و سایر فضائل علی (علیه السلام) و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است و نیز راجع به صحت مذهب و حسن عقیدۀ او استدلال و تأکید کرده است. (الغدیر، ج2، ص 294) امام صادق (علیه السلام) فرموده­اند: ای شیعیان! شعر عبدی را به فرزندان خود بیاموزید که او بر دین خدا است. (اختیار معرفه الرجال، ج2، ص 704) عبدی کوفی به سال 178ق در کوفه از دنیا رفت. (الغدیر، ج2، ص 297 و ادب الطف، ج1، ص 170.)

ص:32

وارد کردند، بشنود. راوی می گوید: ام فروه آمد و پشت پرده نشست. سپس حضرت به من فرمودند: برای ما شعر بخوان. من نیز این شعر را خواندم: ای ام فروه اشکهای جاری خود را هدیه کن و ارزانی بدار. در این هنگام فریاد گریۀ ام فروه بلند شد و تمام بانوان به گریه فریاد کردند. در این حال امام صادق (علیه السلام) هشدار دادند: درب خانه درب خانه [مراقب درب خانه باشید]. در اثر این صداها، مردم مدینه بر در خانۀ حضرت اجتماع کرده بودند. راوی می گوید: امام صادق (علیه السلام) کسی را به نزد آنان فرستاد تا بگوید: کودکی از ما غش کرد و بانوان برای این امر فریاد بر آوردند. (1)

نکات در این روایت:

1: در زمان وقوع این روایت، شرایط تقیّه به حدی وبده است که در شهر مدینه که مأمن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، امام صادق (علیه السلام) و خانواده اش از طرف همسایگان، عابرین کوچه و خیابان و اغلب مردم مدینه مورد تهدید و خطر بوده­اند.

2: خاندان اهل بیت (علیهم السلام) در هنگام ذکر مصائب کربلا آنچنان از خود بی خود شده و به گریه و عزاداری می­پرداخته اند که فریاد گریۀ ایشان از درون اتاقها و پشت پرده­ها به گوش همسایگان و عابرین کوچه می­رسیده است.

3: امام صادق (علیه السلام) برای دفع خطر دشمنان به مردمی که اجتماع کرده بودند، فرمودند: کودکی از ما غش کرد. بر ما پوشیده است که آیا بعضی از کودکان و نوباوگان خانۀ حضرت که در مجلس عزای جدشان بودند، از ذکر این مصائب بی تاب شده و غش کردند و حضرت این خبر را برای دفع خطر دشمنان به مردم دادند، یا اشارۀ حضرت به آن کودکانی است که در کربلا از شدت تشنگی یا ضرب تازیانه و کعب نی غش کردند، یا در هنگام به آغوش گرفتن بدنهای بی سر و پاره پارۀ عزیزان خود از هوش رفتند و فریاد زنان در خانۀ حضرت در اثر شیندن داستان مظلومیت آن کودکان است! (2)


1- الفروع من الکافی، (دارالکتب الاسلامیه، 1391ق)، ج8، ص 216.
2- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام) ، ص 59.

ص:33

منبر روضه خوانی امام سجاد (علیه السلام)

بشیر بن جذلم (1) می گوید: وقتی به نزدیکی شهر مدینه رسیدیم، حضرت امام سجاد علی بن الحسین (علیهما السلام) از مرکب فرود آمد: ... مرا امر نمود تا اشعاری در مرثیه سیدالشهداء (علیه السلام) بخوانم و بعد از خواندن اشعارم: «فخرج

و معه مندیل یمسح بها دموعه و خلفه خادم معه کرسی، فوضعه له و جلیس علیه و هو یتماک عن العبرۀ، وارتفعت اصوات الناس بالبکاء و حنین انسوان و الجواری و الناس یعزونه من کل ناحیۀ فضجت تلک البقعۀ ضجۀ شدیدۀ، فأومأ (علیه السلام) بیده الی الناس ان اسکتوا فسکتت فورتهم، فقال: ایها القوم! ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جلیلۀ و ثلمۀ فی الاسلام عظیمۀ، و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان، و هذه الرزیۀ التی لامثلها رزیۀ. ایها الناس! فای رجالات منکم یسرون بعد قتله، ام ای فؤاد لا یحزن من اجله ام ایّۀ عین تحبس دمعها و تضّن عنا انهما لها فلقد بکت السبع الشداد لقتله و بکت البحار بامواجها والسماوات بارکانها و الارض بارجائها و الاشجار باغضانها و الحیتان و لحج البحار و الملائکۀ المقربین و اهل السماوات اجمعون.

یا ایها الناس! ای قلب لا ینصدع لقتله ام ای فواد لا یحن الیه ام ای سمع یسمع عذه الثلمۀ التی ثلمت فی الاسلام و لا یصمّ.»

... آن حضرت از خیمه خارج شد در حالی که دستمالی در دست داشت که با آن اشک­های خود را پاک می­کرد و پشت سر او خادمی بود که صندلی­ای به همراه


1- از یاران امام سجاد (علیه السلام) و شاعران صدر اسلام است در بازگشت کاروان اسیران کربلا از شام به مدینه به دستور امام سجاد (علیه السلام) قبل از کاروان به داخل شهر مدینه رفت و مردم را از رسیدن خاندان امام حسین (علیه السلام) با خبر ساخت. پدر وی شاعر بود و او نیز از شاعری بهره­ای داشته است. (ادب الطف، شبر، سید جواد، دارالمرتضی، ج1، ص 65) (سایت ویکی شیعه)

ص:34

داشت. صندلی را برای حضرت قرار داد و آن حضرت بر روی آن نشست و در این حال حضرت نمی­توانست جلوی اشک­های خود را بگیرد و بی اختیار گریه می­کرد.

[با دیدن این صحنه] صدای گریه مردم بلند شد. زنان و کنیزان با صدای بلند گریه می­کردند و مردم از هر طرف حضرت را تعزیت می­دادند. آن سرزمین یکسره ضجه و ناله شد و فریاد گریه مردمان شدت گرفت. در این هنگام حضرت با دست خود به مردم اشاره فرمود که ساکت باشند. جوشش مردم فرو نشست و ساکت شدند. آن گاه حضرت پس از حمد و ستایش خداوند و رسولش، خطاب فرمود:

ای قوم! به درستی که خداوند که حمد و سپاس مخصوص اوست، ما را مبتلا کرد به مصیبت­های بزرگ و رخنه­های عظیم که در اسلام به وجود آمد بیازمود. کشته شد اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و عترت او!! و اسیر شدند زنان و فرزندان او!! و سر مقدس او را در شهرهای بر بلندای نیزه گرداندند!! و این مصیبتی است که هیچ مصیبتی به پایه آن نمی­رسد.

ای مردم! حال، کدام یک از مردان شما بعد از کشته شدن او شادی می­کنند؟ بلکه کدام قلبی است که برای او محزون نشود؟ یا کدام چشمی است که اشک خود را حبس کند و از فرو ریختن و جاری شدن آن بر ما بخل ورزد؟ در جایی که آسمان­های مستحکم هفت­گانه برای کشته شدن او گریه کردند و دریاها با موج­هایشان گریه کردند و آسمان­ها با پایه­هایشان و زمین با گوشه ­اش و درختان با شاخه­هایشان و ماهی­ها و قعر دریاها و ملائکه مقرب و اهل آسمان­ها همگی برای او گریه کردند.

ای مردم! کدام قلبی است که برای قتل او پاره پاره نشود؟ بلکه کدام دلی است که برای او به ترحم نیاید [و مشتاق او نشود] و کدام گوشی است که این رخنه و صدمه­ای را که رخ داده بشنود و کر نشود؟» (1)

امام سجاد (علیه السلام) در طول 35 سال امامت خویش در هر شرایطی کربلا و عاشورا به یاد می­آورد.


1- معالی السبطین، ج2، ص 192- 194.

ص:35

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«بکی علی بن الحسین (علیهما السلام) عشرین سنۀ و ما وضع بین یدیه طعام الا بکی»

امام سجاد (علیه السلام) بیست سال گریه کرد و هرگاه در مقابل آن حضرت غذایی گذاشته می­شد، می­گریست.» (1)

هرگاه غذایی نزد حضرت گذاشته می­شد چشمان مبارک حضرت پر اشک می­شد، روزی یکی از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول الله! آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟

حضرت فرمود:

« وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ النَّبِیَّ (علیه السلام) کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنْ کَثْرَةِ بُکَائِهِ عَلَیْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَانَ ابْنُهُ حَیّاً فِی الدُّنْیَا وَ أنَا نَظَرْتُ إِلَی أبِی وَ أخِی وَ عَمِّی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَقْتُولِینَ حَوْلِی فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی؛

وای بر تو! حضرت یعقوب دارای 12 فرزند بود، خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان نمود در حالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد. اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند، چگونه اندوه من پایان می­پذیرید.» (2)

مالک جهنی می­گوید: امام باقر (علیه السلام) درباره روز عاشورا فرمود:

«ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) وَ یَبْکِیهِ وَ یَأْمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِی الْبُیُوتِ وَ لْیُعَزِّ بَعْضُهُمْ


1- مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 165؛ خصال، ج2، ص 518.
2- کامل الزیارات، ص 107، ح1؛ خصال، ج2، ص 518؛ بحارالانوار، ج 46، ص 63، باب5.

ص:36

بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأنَا ضامن علی الله لهم اذا احتملوا ذلک ان یعطیهم ثواب الفی حجۀ و عمرۀ و غزوۀ مع رسول الله و الائمه الراشدین»

در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) زاری کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه برای حضرت مجلس عزا بر پا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین (علیه السلام) تعزیت دهید و هر کس این عمل را انجام دهد پس من برای آنها در نزد خداوند ثواب دو هزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان راشدین (علیهم السلام) را ضمانت می­کنم.» (1)

احیای امر اهل بیت (علیهم السلام)

همچنین این که روزهایی برای عزادای اختصاص یابد از سنّت­ها و سیره­های اهل بیت (علیهم السلام) است. همان­گونه که حضرت فاطمه (علیها السلام) ایامی را برای عزاداری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص داد؛ هم چنین اهل بیت (علیهم السلام) دستور داده اند که ایامی برای عزای اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه امام حسین (علیه السلام) اختصاص یابد و آن ایام را ایام حزن و اندوه بدانند و شادی نکنند.

اما رضا (علیه السلام) به دعبل (شاعر) فرمود:

«یَا دِعْبِلُ ! أُحِبُ أنْ تُنْشِدَنِی شِعْراً فَإِنَّ هَذِهِ الْأَیَّامَ أَیَّامَ حُزْنٍ کَانَتْ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (علیهم السلام)؛ ای دعبل! دوست دارم که برایم شعری بسرایی و بخوانی، چرا که این روزها (ایام عاشورا) روز اندوه و غمی است که بر ما خاندان رفته است.» (2)


1- بحارالانوار، ج 46، ص 174، باب 71، ثواب من زار الحسین علیه السلام.
2- جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 567؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص 386، باب 83.

ص:37

برگزاری مراسم عزادای در حقیقت احیاء خط اهل بیت (علیهم السلام) است تا این که جامعه از حقیقت مقامات و مقاصد اهل بیت (علیهم السلام) دور نشوند و در همان مسیر آنها، سبک زندگی خود را انتخاب کرده و عمل نمایند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«... تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاکَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْیُوهُ؛ به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را زنده کنید.» (1)

مجالس حسینی (علیه السلام) یکی از مهم­ترین شیوه­های احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) و مقاصد و مطالب ایشان است.

این­گونه مجالس را دوست دارم

تاکید و سفارش معصومان (علیهم السلام) به تشکیل مجالس عزا در خانه­های خود

«تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أحِبُّهَا فَأحِبُّوا أمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ یا فضیل من ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» (2)

امام صادق (علیه السلام) از فضیل بن یسار پرسید:

آیا مجالس عزا بر پا می کنید و از اهل بیت (علیهم السلام) و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت می­کنید؟

فضیل گفت: آری قربانت گردم.

امام فرمود: این­گونه مجالس را دوست دارم، پس امرِ (امامت) ما را زنده گردانید که هر کس امر ما را زنده کند، مشمول لطف خدا قرار می­گیرد. فضیل، هر کس از ما


1- بحارالانوار، ج 71، ص 352؛ امالی، طوسی، مجلس2، ص 60؛ مجموعه ورام، ج2، ص 179.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 501، باب 66، ح 19691؛ بحارالانوار، ج 44، ص 282؛ قرب الاسناد، ص36.

ص:38

یاد کند یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازۀ بال مگسی اشک بریزد، خدا گناهانش را می­آمرزد، اگر چه بیش از کف دریا باشد.»

شبیه همین روایت از امام صادق (علیه السلام) در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق آمده است که:

«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِی أحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أحِبُّهَا فَأحِبُّوا أمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» (1)

بکر بن محمّد ازدی گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: شما خاندان آیا گرد هم می­نشینید و ذکر أحادیث ما می­کنید؟

گفتم: قربانت گردم آری،

فرمود: راستی که این نوع مجالس را دوست دارم و بدان علاقمندم، آری امر ما را زنده کنید؛ زیرا هر کس ما را یاد کند، یا نزد او یادی از ما بشود، و به اندازه بال مگسی از دیده اش اشک جاری گردد، خداوند همه گناهان او را اگر چه به اندازه کف­های دریا باشد بیامرزد.

شرح: این حدیث شریف از نظر سند در درجه اعلای صحّت است، و راوی آن بکر بن محمّد أزدی خود اهل کوفه و ثقه و از خاندانی است بس جلیل که همه از شیعیان و مخلصین و طرفداران اهل بیت عصمت (علیهم السلام) هستند، عمّه اش «غنیمه» از روات امام صادق و موسی بن جعفر (علیهم السلام) است، و پسر عمّش «موسی بن عبد السّلام» نیز از اصحاب امام صادق و موسی بن جعفر (علیهم السلام) است، و دو عمویش شدید بن عبد الرّحمن و عبد السّلام بن عبد الرّحمن هر دو از طرفداران سر سخت اهل بیت (علیهم السلام) می­باشند و بدین سبب هم زندانی شدند و مدّتی در زندان بسر بردند، فضل ابن شاذان از ابن أبی


1- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 187.

ص:39

عمیر از بکر بن محمّد از زید شحّام روایت کرده گوید: من با امام صادق (علیه السلام) مشغول طواف کعبه بودیم و دست من در دست امام (علیه السلام) بود در حالی که امام می­گریست فرمود: ای شحّام! فهمیدی که خداوند با من چه کرد؟

این می­گفت و اشک می­ریخت و دعا می­کرد، عرض کردم بفرمایید، امام (علیه السلام) فرمود: ای شحّام! من از خدا خواستم این دو را به من ببخشد و از زندان خلاصشان کند، خدا دعایم را در باره آن دو مستجاب فرمود و هر دو آزاد شدند.

پس این خاندان که به غامدیّین معروفند جملگی از موالیان و هواداران خاندان عصمتند و امام (علیه السلام) به این چنین مردی فرمود مجالس شما را دوست دارم و اشک چشم شما موجب غفران گناهان شما است، و این جهت را در بیان حدیث باید رعایت نمود و به عموم «من» در جمله «من ذکرنا أو ذکرنا عنده» نباید تمسّک کرد به نحوی که موجب تجرّی بی­مایگان و یا مردم بی بندوبار شود، و واضح است که مورد این قبیل روایات شیعیان خالص و شایسته اند که در اعتقاد به ولایت راسخند، و در شناخت اولی الأمر کاملا عارفند، و در راه ترویج مرام ایشان­ (علیهم السلام) جان نثار و کوشایند. (1)

برگزاری مراسم سوگواری در خانه­ها نیز سنّت و سیره اهل بیت (علیهم السلام) است.

وثاقت فضیل بن یسار

شیخ کشی در فضل و بزرگی این فقیه چنین می­گوید: «تمام عالمان و دانشمندان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتفاق داشته و احادیث او را صحیح می­دانند و او را فقیه ترین یاران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) دانسته­اند.» (2)

نجاشی می­گوید: فضیل بن یسار اصالتاً عرب و از اهل بصره بود و چهرۀ موجهی است که از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت نقل می­کند.» (3)


1- ثواب الاعمال، ترجمه غفاری، ص 416.
2- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص 517.
3- خویی، معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 335.

ص:40

شیخ طوسی در رجال خود به وثاقت او تصریح کرده است. (1)

علامه حلی نیز او را فقیهی موجه و محدثی بسیار جلیل القدر دانسته است. (2)

بنابراین جمیع ناقلان این حدیث، امامی و مورد اطمینان بوده و این روایت صحیح محسوب می­شود.

امام محمد باقر (علیه السلام) می­فرمایند:

«.. ثم لیندب الحسین (علیه السلام) و یبکیه و یأمر من فی داره بالبکاء و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاتون بالبکاء بعضهم بعضاً فی البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین (علیه السلام)؛ سپس باید بر امام حسین (علیه السلام) ندبه و گریه کند و اهل خانه اش را به گریه بر او امر کند و مجلس مصیبت را با آشکار نمودن جزع بر آن بزرگواران در خانه اش برپا کند. اهل مجلس همدیگر را در مصیبت امام حسین (علیه السلام) تعزیت و تسلیت بگویند...» (3)

حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکِیمٍ وَ غَیْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی الْهَمْدَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) یَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ- حَتَّی یَظَلَّ عِنْدَهُ بَاکِیاً لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِثَوَابِ ألْفَیْ [ألْفِ] ألْفِ حِجَّةٍ وَ ألْفَیْ [ألْفِ] ألْفِ عُمْرَةٍ- وَ ألْفَیْ ألْفِ غَزْوَةٍ وَ ثَوَابُ کُلِّ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ غَزْوَةٍ کَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ- فَمَا لِمَنْ کَانَ فِی بُعْدِ الْبِلَادِ وَ أقَاصِیهَا وَ لَمْ یُمْکِنْهُ الْمَصِیرُ [الْمَسِیرُ] إِلَیْهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ قَالَ


1- نجاشی، رجال النجاشی، ص 310.
2- طوسی، رجال الطوسی، ص 134.
3- کامل الزیارات، ص 175.

ص:41

إِذَا کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ بَرَزَ إِلَی الصَّحْرَاءِ أوْ صَعِدَ سَطْحاً مُرْتَفِعاً فِی دَارِهِ وَ أوْمَأ إِلَیْهِ بِالسَّلَامِ وَ اجْتَهَدَ عَلَی قَاتِلِهِ بِالدُّعَاءِ وَ صَلَّی بَعْدَهُ رَکْعَتَیْنِ یَفْعَلُ ذَلِکَ فِی صَدْرِ النَّهَارِ قَبْلَ الزَّوَالِ ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) وَ یَبْکِیهِ وَ یَأمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِی الْبُیُوتِ وَ لْیُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأنَا ضَامِنٌ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ هَذَا الثَّوَابِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أنْتَ الضَّامِنُ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ وَ الزَّعِیمُ بِهِ قَالَ أَنَا الضَّامِنُ لَهُمْ ذَلِکَ وَ الزَّعِیمُ لِمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَکَیْفَ یُعَزِّی بَعْضُهُمْ بَعْضاً قَالَ یَقُولُونَ عَظَّمَ اللَّهُ أجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) . (1)

امام (علیه السلام) فرمودند:

وی در چنین روزی به صحراء رفته یا به پشت بام بلندی در خانه اش برآید و با سلام به حضرت اشاره کرده سپس در نفرین بر قاتلان آن حضرت سعی و کوشش نموده و پس از آن دو رکعت نماز بخواند.

البتّه توجه داشته باشد که این زیارت را در روز قبل از ظهر انجام دهد، سپس برای امام حسین (علیه السلام) ندبه و گریه نموده و به کسانی که در خانه می باشند نیز امر نماید که برای آن حضرت بگریند و با اظهار جزع و فزع بر آن جناب در خانه اش اقامه مصیبت نماید و مواظب باشند هر گاه اهل خانه یک دیگر را ملاقات کردند با گریه باشند و لازم است برخی از آنها بعضی دیگر را نسبت به مصیبت حضرت ابا عبد اللَّه الحسین (علیه السلام) تسلیت دهند و در صورتی که به این دستورهایی که داده شد عمل کنند من ضامن می شوم که حق­تعالی تمام ثواب هائی که ذکر شد را به ایشان اعطاء فرماید.


1- کامل الزیارات، ص 175.

ص:42

محضر مبارکش عرض کردم: فدایت شوم شما برای ایشان ضامن این ثواب­ها می شوید؟

حضرت فرمودند:

در صورتی که به دستورهای داده شده عمل کنند البته من ضامن آن می باشم.

علقمه می گوید: محضر مبارک امام (علیه السلام) عرض کردم: اگر بعضی خواهند برخی دیگر را تسلیت بدهند چگونه و چه بگویند:

حضرت فرمودند:

بگویند: عظّم اللَّه اجورنا بمصابنا بالحسین (علیه السلام)، و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی من آل محمّد صلوات اللَّه علیهم (خداوند متعال اجرها و ثواب های عزادار بودن ما را برای امام حسین (علیه السلام) زیاد گردانده و ما و شما را در رکاب ظفر قرین ولیّ آن حضرت، حضرت امام مهدی قائم آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین از طلب کنندگان خون آن جناب قرار دهد). (1)

آن حضرت در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عزا بر پا نموده و بر مصائب آن حضرت گریستند. (2)

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه، خطاب به جد بزرگوارشان امام حسین (علیه السلام) عرضه می­دارند:

«مجالس ماتم برای شما در اعلی علیین برپا شد و حوریان بهشتی بر سر و رصورت زدند و آسمان و ساکنانش گریستند.» (3)


1- کامل الزیارات-ترجمه ذهنی تهرانی، ص 581 و 580.
2- اشک حسینی سرمایه شیعه، ص 63، به نقل از مصباح المتهجد، ص 713.
3- بحارالانوار،ج 101، ص 323.

ص:43

خدمتگزاری در مجالس عزا

خدمتگزاری در آستان اهل بیت (علیهم السلام) گذشته از اجر و ثوابی که دراد، تأسی به امام معصوم (علیه السلام) نیز هست که حضرت زین العابدین (علیه السلام) برای زنان عزادار فاطمیات و علویات غذا آماده می­کردند. (1)

در حدیث قدسی آماده است:

هر درهم و دیناری که در راه امام حسین (علیه السلام) مصرف شود، خداوند هفتاد هزار برابر آن را در دنیا برکت می­دهد. (2)

باید در راه عزاداری سید الشهداء (علیه السلام) از مال و هستی خود تا حد امکان دریغ نکنیم تا مشمول کلام امام علی (علیه السلام) شویم که می ­فرماید:

« وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا ...؛ آنان که در راه ما، مال و جان خود را بذل می­کنند...» (3)

امام صادق (علیه السلام) در حق صرف کنندگان اموال در راه عزای امام حسین (علیه السلام) چنین دعا فرمودند:

«اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ ...؛ بارالها! مرا و برادران مرا که مال خود را از روی میل در راه نیکی به ما و امید به فضل تو و صلۀ ما و مسرور نمودن نبی تو انفاق کردند، بیامرز...» (4)


1- احرام محرم، ص 80 به نقل از وسائل الشیعه، ج3، ص 283؛ نفس المهموم، ص 473.
2- احرام محرم، ص 54.
3- خصال، ج2، ص 635؛ تحف العقول، ص 123.
4- کافی، ج4، ص 582؛ کامل الزیارات، ص 228؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 412.

ص:44

فصل سوم : بذل مال / انفاق ما در عزاداری امام حسین (علیه السلام)

اشاره

اصولاً هر آنچه در جامعۀ اسلامی از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است، پذیرایی و اطعام نمودن اندیشه ای است که ریشه در اعتقادات، سنت ها و باورهای مردم دارد و در بین سایر جوامع زبانزد خاص و عام است. موضوع بحث و مشترک بین تمامی جوامع است، که از زمان های بسیار دور و در میان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است و همۀ انسان ها با هر خصوصیت، تیره و نژادی در هر منطقۀ دنیا که زندگی می کنند، این خصیصه را در جان و دلشان ثبت کرده و این کار پسندیده را ارج می نهند و به آن عمل می کنند.

این خصلت بسیار خوب و نیک، با ظهور دین مقدس اسلام در بین جوامع و پذیرش آن از طرف مردم برای همیشه ثبت و جاودانی شد و دین مبین اسلام، این خصلت نیک را تأیید و بر آن تأکید می کند.

انفاق اموال

انفاق مال در مواد مختلف جهت عظمت نام اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) از مهم­ترین و بالاترین اعمال است.

بذل مال در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) از آثار حزن و اندوه بر آن بزرگوار است. عده­ای از کثرت محبت و وفای به اهل بیت (علیهم السلام) و احساس مسئولیت در این امر مهم اموالی را قرض می­کنند تا در عزای امام حسین (علیه السلام) اطعام و پذیرایی کنند. عده­ای در طول سال مبلغی را جهت پذیرایی از عزاداران حسینی (علیه السلام) پس انداز می­کنند. گروهی از دوستان اهل بیت (علیه السلام) اضافه بر پرداخت خمس مال خود، یک دهم یا کمتر و بیشتر از سود مال خود را با امام حسین (علیه السلام) شریک می­شوند، تا در راه عزاداری حضرت قدمی برداشته باشند و مالشان نیز برکت پیدا کند.

ص:45

مبالغ بسیاری توسط افراد متمکن در ایام عزاداری صرف آذوقه، گوشت، برنج، قند و چای و غیره می­شود. این مبالغ مخصوصاً در جاهایی که افراد مستمند هستند کمکی به قرا به حساب می­آید. بارها دیده شده که افراد بی بضاعت سرسفره و یا وقت رسیدن غذا به منزل آنها بانی و ساعی را دعا نموده­اند. این علاوه بر عنایت خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص امام حسین (علیه السلام) برکت در مال و توفیق در صالح اعمال است.

گاهی با خرید پرچم و کتیبه و پارچۀ مشکی انفاق می­کنند. گاهی با خرید چند تابلوی مربوط به عزاداری، نام امام حسین (علیه السلام)، مناظری از کربلای معلی و مکان­های زیارتی و سفره و دیگر لوازم پذیرایی، گاهی با خرید پرده برای جلوی عزاخانۀ امام حسین (علیه السلام)، گاهی با خرید فرش زیر پای عزاداران و گاهی با خرید وسیله­ای برای گرما یا خنکی مکان عزاداری انفاق می­کند.

جلوه­هایی از صرف اموال در عزاداری

سفارش اکید برای صرف اموال در عزای امام حسین (علیه السلام)، نه تنها از چهارده معصوم (علیهم السلام) رسیده، بلکه سابقۀ آن به دوران انبیای گذشته باز می­گردد.

حدیث اول:

در حدیث مناجات حضرت موسی (علیه السلام) با خداند متعال است:

در آنجا که از خداوند سئوال کرد: پروردگارا! چرا امت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سایر امتها برتری دادی؟

خداوند فرمود: به جهت ده خصلت.

حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: آن خصلت ها که امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل می­کنند، کدام است تا من نیز به بنی اسرائیل دستور دهم به آنها عمل کنند؟

خداوند تعالی فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.

ص:46

حضرت موسی (علیه السلام) سئوال کرد: پروردگارا عاشورا چیست؟ [و چگونه عملی است؟]

خداوند فرمود: گریه کردن و خود را به گریه زدن [تلاش برای گریه] بر فرزند دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرثیه خوانی و عزاداری در مصیبت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

هیچ بنده­ای نیست که از مال خود به اندازۀ درهم یا دیناری در راه محبت فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، طعام یا چیز دیگری را انفاق کند، مگر آنکه برکت دهم برای او در عالم دنیا هر درهمی را به هفتاد مقابل و بهشت ارزانی او خواهد بود و گناهان او را خواهم بخشید.

به عزت و جلالم قسم! هر مرد یا زنی، در روز عاشورا یا روز دیگر، یک قطره اشک از چشمش [در عزای بر حسین (علیه السلام) ] جاری شود، برای او اجر صد شهید نوشته خواهد شد. (1)

حدیث دوم:

امام صادق (علیه السلام) در حق صرف کنندگان اموال در راه عزای امام حسین (علیه السلام) چنین دعا فرموده­اند:

اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی، وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ، الَّذِینَ أَنْفَقُوا أمْوَالَهُمْ، وَ أشْخَصُوا أبْدَانَهُمْ، رَغْبَةً فِی بِرِّنَا، وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا، وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا، وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا، أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ.

فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ، وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ، وَ اخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ، وَ اصْحَبْهُمْ، وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، ...، وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ، وَ مَا آثَرُونَا عَلَی أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ ... اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ، وَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ، حَتَّی تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ.


1- مجمع البحرین، ج3، ص 184.

ص:47

بار الها! مرا و برادران مرا که مال خود را از روی میل در راه نیکی به ما و امید به فضل تو و صلۀ ما و مسرور نمودن نبی تو انفاق کردند بیامرز.

بار الها! در مقابل این نیکی آنان را در رضوان خود جای ده و شب وروز از نعمت­های بهشتی به آنان بچشان، و از شر هر جبار بد اندیش حفظ کن، و به آنان و فرزندان و خانواده و نزدیکانشان در قبال آنچه فدای ما کرده­اند بیشتر و بهتر از آنچه به آن امید و آرزو دارند عطا کن.

خدایا! این روح­ها و بدن­ها را نزد تو امانت می­گذارم تا آنچه به آنها وعده داده­ایم در روز تشنگی (قیامت) در کنار حوض وفا کنیم. (1)

حدیث سوم:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الْأرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:

به درستی که خداوند بر زمین مطلع شد [و نظر کرد] و ما اهل بیت (علیهم السلام) را انتخاب فرمود و برای ما شیعیانی را انتخاب فرمود که ما را یاری و نصرت کنند و برای شادی ما شاد شوند و با غم و حزن ما غمگین شوند و اموال خود و جان­هایشان را در راه ما بذل کنند. آنها از ما هستند و به سوی ما می­آیند. (2)

حدیث چهارم:

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:


1- کافی، ج4، ص 582؛ کامل الزیارات، ص116، باب 40؛ وسائل الشیعه، ج14، ص 412؛ بحارالانوار، ج 98، ص 52، ح8؛ ثواب الاعمال، ص 95؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 231، باب 26، ح 11914؛ مزار ابن المشهدی، ص 334؛ روضه المتقین، ج5، ص 368؛ مرآۀ العقول، ج18، ص 309، ح 11 .
2- بحارالانوار، ج 44، ص 287.

ص:48

من دوستانی دارم که برای ما عزاداری و سوگواری می­نمایند و در راه ما اموال خود را صرف می­کنند و از جان خود هم دریغ نمی­کنند و اشک از دیدگان جاری می­نمایند و از راه دور ونزدیک ما را زیارت می­کنند. بدانید وقت مردن و شب اول قبر به دیدار آنان می­آیم و مادرم زهرای مرضیه (علیها السلام) برای ایشان اشک جاری می­کند و اقامۀ عزاداری جهت آنان می­نماید و روز قیامت آنها را شفاعت کرده و داخل بهشت می­نمایم. (1)

بدون تردید نصرت و یاری ائمه اطهار (علیهم السلام) با بذل مال، محب را به ائمه (علیهم السلام) نزدیکتر می­نماید.

امام حسن مجتبی (علیه السلام) می­فرماید: « مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْغُرْفَةِ الَّتِی نَحْنُ فِیهَا ...؛ هر کس ما را به دل و زبان و دست دوست بدارد با ما در بهشت در غرفه­ای است که ما هستیم.» (2)

سنّت­های حسنه در انفاق مال

در اکثر شهرها و روستاهای شیعه نسیت یکی از باقیات صالحات که اجر و ثواب بسیاری دارد، وقف در اموال جهت عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) است. کمتر جایی پیدا می­شود که جه عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) موقوفه­ای نداشته باشد؛ که از در آمد حاصل از آن موقوفه، قند و چای و فرش و برنج و گوسفند و روغن و غیره برای اطعام و پذیرایی عزاداران امام حسین (علیه السلام) تهیه می­شود.


1- نهضت حسینی، حاج شیخ علی فلسفی نقل از بحرالمصائب تبریزی، ج1، ص 287.
2- امالی شیخ مفید، ص 33؛ بحارالانوار، ج 27، ص 101.

ص:49

در بعضی مناطق اطعام برای امام حسین (علیه السلام) در دهۀ اول محرم برقرار است. عده­ای تا اربعین و برخی دو ماه محرم و صفر را هم ادامه می­دهند. بعضی در ایام شهادت دیگر معصومین (علیهم السلام) هم اطعام و پذیرایی می­کنند.

آیت الله بروجردی (قدس سره) وصیت فرمود: ثلث اموال ایشان وقف عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و سایر ائمه بشود. (1)

علمای گذشته و مخلصین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) و ارادتمندان به اهل بیت (علیهم السلام) بذل و انفاق مال در عزاداری در حیات و بعد از فوتشان را، از بزرگ­ترین و بهترین سنت­ها می­دانسته­اند.

یکی از خواص مهم انفاق مال در راه اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) ترویج مذهب شیعه و تبلیغ ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تعظیم شعائر الله (2) است، که تعظیم ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و نام مبارک ایشان خواهد بود.

تهیه غذا واطعام در عزاداری

یکی از سنت های عزاداری امام حسین (علیه السلام) مخصوصاً در ایران – که گذشت زمان نه تنها تأثیری بر آنها نداشته بلکه روز به روز وسعت بیشتری یافته- نذری پزان در روزهای ماه محرم و صفر خصوصاً روز عاشوراست. نوع غذا در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف متناسب با آداب و رسوم همان منظقه است. هر کس سعی دارد به طریقی در این راه قدم بردارد. عده­ای هم حوائجشان برآورده شده، و نذری می­دهند.

تمام شیعیان و محبین به احترام سیدالشهداء (علیه السلام) غذا تهیه نموده، به دوستان و عزاداران امام حسین (علیه السلام) هدیه می­دهند و به این عمل خود افتخار می­نمایند.


1- عزاداری سنتی شیعیان، ج2، ص 120.
2- «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب». (حج/ 32).

ص:50

کسانی که قصد غذا دادن دارند، سعی کنند مجلس را با عظمت و سخاوت برگزار کنند و غذا را به مقداری تهیه کنند که به همه برسد. از بهترین مواد استفاده کنند و در بهترین ظروف منزل از عزاداران پذیرایی کنند. چنان که خداوند می­فرماید: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به نیکی دست نمی­یابید تا انفاق کنید از آنچه دوست دارید.» (1)

با این ضابطه بهترین­ها را برای بهترین­های عالم باید صرف کرد. در حدیث شریف آمده است: آن چیزی را که از همه بیشتر دوست دارید در اه اهل بیت (علیهم السلام) انفاق کنید. (2)

نمونه­های جالبی برای اهدای بهترین­ها در مجالس عزاداری به چشم می­خورد. در فصل گرما، بر سر راه ها و جلوی حسینیه­ها و تکایا و مساجد، ظرف های مخصوص آب سرد پوشیده با پارچه­های مشکی همراه با جملاتی از قبیل «سلام بر حسین»، «فدای لب تشنه­ات یا حسین»، «لعنت بر یزید» به چشم می­خورد.

حدیث اول:

عن الصادق (علیه السلام): ... وکان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمآتم..؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: .. حضرت علی بن الحسین امام سجاد (علیه السلام) برای زنانی که [در مصیبت اما حسین (علیه السلام) ] مجلس ماتم بر پا کرده بود غذا می­پخت ... (3)

حدیث دوم:

فی الحدیث: من سقی یوم عاشورا عند قیر الحسین (علیه السلام) کان کمن سقی عسکر الحسین (علیه السلام) و شهد معه؛


1- آل عمران/ 92.
2- بحارالانوار، ج 93، ص 216؛ دعائم الاسلام، ج1، ص 58.
3- معالی السبطین، ج2، ص 200.

ص:51

در روایت است که: هر کس در روز عاشورا نزد قبر امام حسین (علیه السلام) به مردم آب بدهد مانند کسی است که به لشکر امام حسین (علیه السلام) آب داده باشد و با امام حسین (علیه السلام) در لشکر او همراه و حاضر بوده باشد.» (1)

طبق این دو حدیث، خوشا به سعادات کسانی که در مجالس عزاداری و ایام مناسبات اهل بیت (علیهم السلام) مسئولیت تهیه و طبخ غذا و رساندن آب و غذا به عزاداران را به عهده می­گیرند و با تحمل زحمت این کار چه بسا خود ظاهراً از شرکت در مجلس محروم می­شوند، ولی در نهایت موفق به درک فیض عظیم اقامۀ عزا و بر پا نمودن محافل اهل بیت (علیهم السلام) می­شوند. و چه بسا مؤمنین غالباً کراماتی از اهل بیت (علیهم السلام) در هنگام تهیۀ مقدمات مجالس عزا و خصوصاً تهیۀ غذا در این مجالس مشاهده کرده­اند که گویای اهمیت دادن حضرات معصومین (علیهم السلام) به این امر است. در این جا خوب است به یک قضیه در این باب اشاره کنیم:

علامه دربندی (قدس سره) در کتاب اسرار الشهادات می­فرماید:

بدان که در گفته­های جمعی از صالحان و افرادی که در نقل موثوق هستند چنین آمده: جماعتی از زنان اهل بحرین و قطیف در بعضی مجالس عزا امور عجیبی مشاهده کردند، من جمله این که: در خانه­هایی که برای عزای امام حسین (علیه السلام) اختصاص داده شده و جایی که متعلق به مجالس ذکر مصائب است، گروهی از زنان که مشغول تدارک مقدمات مجلس روضه بودند، جمعی از بانوان پاک و نورانی و ملکوتی را مشاهده کردند که با حالت مصیبت زده و زعادار و ندبه کنان و صرخه زنان، در حالی که لباس­های سیاه بر تن داشته و موها را پریشان کرده و بر صورت و سینه خود لطمه می­زنند، در آن منزل حاضر شدند. جمع زیادی از زنانی که آنجا حاضر بودند از دهشت و عظمت این امر بیهوش شدند و جمع کمی به هوش باقی ماندند و مشاهده کردند که آن بانوان ملکوتی شروع کردند به تهیه مقدمات و


1- کامل الزیارات، باب 71، ح 553.

ص:52

مایحتاج مجلس روضه و بعضی به روشن کردن آتش اجاق و بعضی دیگر به پختن غذا برای مجلس که بنا بود در آنجا روضه زنانه و مردانه برگزار شود و برخی دیگر به مرتب کردن امور دیگر پرداختند. در اینجا تعدادی از زنان که هنوز به هوش بودند از آن بانوان سئوال کردند که: شما چه کسانی هستید و برای چه امری به اینجا آمده­اید؟

یکی از بانوان جواب داد: من کلثوم دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستم ... ویان بانو زینب (علیها السلام) دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است ... و آن بانوی دیگر خدیجه (علیها السلام) جدۀ ماست ... واما آن بانویی که نور او از زمین تا آسمان متلألأ است و نور او بر نور ماه وخورشید و ستارگان غلبه دارد، او مادر مظلومۀ سید الشهداء حضرت فاطمۀ زهرا (علیه السلام) است. ما در اینجا جاضر شدیم تا از آنجایی که وقت شما برای مرتب کردن مقدمات مجلس عزای مظلوم شهیدی که لب تشنه سر او را بریدند، تنگ شده است، به شما کمک کنیم تا مردهای شما از میهمانان حاضر در مجلس عزای سیدالشهداء (علیه السلام) خجالت زده نشوند و شما نیز نزد مردانتان و زنانی که در مجلس شما حضور پیدا کرده و گریه وعزاداری می­کنند خجالت زده نباشید. (1)

اطعام طعام در عزای سیدالشهدا (علیه السلام)

ثواب خرج کردن در عزای امام حسین (علیه السلام)

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است جیرئیل به آن حضرت عرض کرد:

«الا و من انفق درماً علی عزائه او زیارته تاجرت الاملائکه یوم القیامۀ

هر درهمی که در زیارت یا عزای آن حضرت خرج کنند، هفتاد حسنه و قصری در بهشت خداوند به صاحب آن درهم عطا می­فرماید و اشک­ها را در قواریر ملائکه ضبط کنند و روز قیامت به او گویند:


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 182 و 183 به نقل از اسرارالشهادات، ج1، ص 197.

ص:53

ای دوست خدا بگیر این اشک­های توست که در دنیا بر امام حسین (علیه السلام) جاری نمودی. پس به وسیله آنها آتش دوزخ از تو دور می­شود آن آتشی که بیش از 500 سال می­باشد.»

پس روی حضرت رسول خدا از شنیدن آن خبر – از جبرئیل (علیه السلام) - درخشان شد و آثار شادمانی بر آن حضرت ظاهر شد. (1)

فتوای حضرت امام (ره) درباره مخارج روضه

امام خمینی (قدس سره) در مورد افرادی که می گفتند مخارج روضه صرف جنگ زدگان شود فرموده­اند:

اشخاصی که می­گویند مخارج روضه را صرف جنگ زدگان کنید اشتباه می­کنند. هر کدام از این دو از اهیمت خاصی برخوردارند که باید کاملاً رعایت شوند یعنی هم باید اهل ایمان که معتقد به مکتب انبیا و اوصیا هستند اهمیت به امر عزاداری بدهند و هم به امرجهاد و جنگ زدگان در راه اسلام که متحمل مصائب شده­اند باید توجه نمود. (2)

اطعام فقرا در مجلس عزاداری

حکیم فرزانه ملاهادی سبزواری (قدس سره) به خاطر عشق و علاقه به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) و احترام زیادی به سادات می­گذاشت و همه ساله روزهای عید غدیر به فقرا کمک می­کرد. او در این روز به سادات احترام بیشتری می­گذاشت و بیشتر از دیگران به آنها کمک می­کرد.


1- این البکائون، آداب و سیره علما و بزرگان در عزای سیدالشهدا (علیه السلام)، ص 95 به نقل از کبریت احمر، ص 178.
2- این البکائون، ص 99 – 100؛ عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، ص 15.

ص:54

این حکیم عارف، هر ساله، سه شب از دهۀ آخر ماه صفر را در منزل خویش مجلس روضه خوانی برپا می­کرد و پس از پایان ذکر مصیبت که توسط یکی از روضه خوانان سبزوار صورت می­گرفت، فقرا و مستمندان حاضر در مجلس را با آبگوشت پذیرایی می­کرد و پس از صرف شام به هر نفر یک قرآن هدیه می­داد. (1)

اقامه عزاداری در کشور بیگانه و اطعام عزاداران

در شب عاشورا در نوفل لوشاتو بعد از اینکه نماز جماعت تمام شد، امام خمینی (قدس سره) فرمودند: کسی هست روضه بخواند؟ و به یکی از برادرها امر فرمودند که روضه بخواند همه ناظر بودند تا ذاکر شروع به ذکر مصیبت کرد، امام دستمالشان را در آورده و شروع کردند به گریه کردن.

این عمل امام به ما آموزش داد که در حادترین جریانات سیاسی، اجتماعی، هدف و مقصد که احیای سنت رسول الله می­باشد، نباید فراموش شود.

در نوفل لوشاتو روز عاشورا که فرا رسید امام فرمودند: تمام حضار در منزل ایشان را، به مناسبت این روز اطعام کنند. (2)

اطعام عزاداران یا اطعام فقراء

سئوال: نذری دادن و اطعام عزاداران چه معنا دارد و آیا بهتر نیست غذاهایی که در مجالس عزای اهل بیت (علیهم السلام) داده می شود بین فقراء تقسیم شود ؟

جواب: باید به فقرا کمک کرد و همیشه هم متمکنین مالی این کار را می کنند ولی اطعام عزاداران ثواب دارد و موجب بقاء مکتب می شود و اگر ترک شود همین سائل اصل امامت و شهادت او را انکار می کند. (3)


1- این البکائون، ص 102 و 103؛ سیل اشک دیدار با ابرار، ش 13، ص 6.
2- این البکائون، ص 99؛ برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج3، ص 35.
3- استفتائات مکتوب دفتر آیت الله صافی گلپایگانی مد ظله العالی.

ص:55

سئوال: آیا خرج کردن برای امام حسین (علیه السلام) بهتر است یا اینکه بتوان به فقیری کمک کرد؟ یا به جای اینکه برای حسینیه ها خرج کنیم یا به سفرهای مکرر زیارتی برویم مشکل کسی را حل کنیم؟ آیا ثواب بیشتری نمی بریم؟

ابتدا دقت کنیم که راه های وسوسۀ شیاطین انس و جنّ متفاوت است و به هر کسی نیز از راه خودش وارد می شوند. قرار دادن هزاران هزار کار دیگر در مقابل زیارت رفتن و یا خرج کردن برای مساجد، حرم ها، حسینه ها و مراسم، یکی از همین وسوسه های شیطانی و القائات دشمنان می باشد.

تردید ننمایید اگر برای همان فردی که ایجاد سؤال می کند «آیا خرج کردن برای حسینه یا مراسم یا زیارت بهتر است یا فقرا؟)، مراسمی مثل جشن نامزدی و عروسی یا سفر تفریحی و یا هزاران هزینه ی تفریحی و اسرافی دیگر پیش آید، هرگز فکر فقرا را به مخیله اش راه نمی دهد.

یک مثال ملموس:

شما در میان مسلمین و مؤمنینی که از توان مالی برخوردارند، بسیار دیده اید که روزی چند وعده سُفره ی آنچنانی می اندازند و غذای چرب و لذیذ می خورند، ماهی چند وعده نیز از پیتزا و مرغ سوخاری و فست فوت گرفته تا شیشلیک و برگ، غذای رستورانی می خورند، اما در عید فطر که نوبت به پرداخت فطریه برای سیر کردن گرسنگان می رسد، بحث می کنند که آیا برنج خوار هستند یا نان خوار و سعی می کنند آن که کمتر است را به خود اختصاص دهند. در حالی که اساساً نه نانخوار هستند و نه برنج خوار، بلکه گوشت خوار و لذیذ خوار هستند و یک وعده طعام نیز قیمتی ندارد که به این همه بحث بیارزد.

الف – امر خیر، یکی و دو تا و هزار تا نیست. لذا هر امر نیکو و خیری، در جای خودش خوب و گاه لازم است. رسیدگی به فقرا، نیازمندان و مستضعفین، به ویژه اگر در میان خویشاوندان یا نزدیکان و همسایگان باشند، نه تنها امری بسیار نیکو، بلکه لازم و ضروری است و اگر کسی عمداً اهمال کند، مورد مؤاخذه نیز قرار می گیرد. بر پایی شعائر اسلامی، حفظ آنها، تبلیغات و ...، به ویژه در مباحث و مسائلی که در

ص:56

آگاهی و بیداری مردم و جهت دادن به اذهان عمومی نقش آفرین است نیز امری بسیار نیکو و البته لازم و ضروری است و اهمال در آن نیز مورد سؤال خواهد بود.

ب – هیچ لزومی به «قیاس» یا قرار دادن «این به جای آن» وجود ندارد. شما از یک سو می توانید بگویید: «این فرد گرسنه است، پس من چرا به حسینه کمک کنم، بلکه برای او نان و گوشت می خرم» - از سوی دیگر می توانید بگویید: «البته عقل، قلب، روح و اعتقادات مردم، به مراتب مهم تر و حیاتی تر از معده ی آنهاست؛ مضاف بر این که با برپایی حسینه ها و مساجد، دین احیا می گردد و کمک های مالی به نیازمندان نیز به صورت مستمر و بیشتر صورت می پذیرد و ...».

ج - پس، هر کس هر دلیلی برای توجیه کار خود می تواند بیاورد و این که گفته می شود به جای حسینه، مسجد، زیارت و عزاداری به فقرا و گرسنگان و ... کمک کنیم، ظاهرش قشنگ است، اما باطنش به خاطر اولاً دور کردن مردم از تفکرات و گرایشات اعتقادی و سرمایه های معنوی و ارتباط با اهل عصمت و اولیاء الله است و ثانیاً به خاطر مادی کردن فکر و قلب مردم است. و گرنه فرد مؤمن از هیچ کدام باز نمی ماند. هم به نیازمند کمک می کند، هم به مسجد و هیئت و هم زیارت می رود و همه نیز خیر و صواب است و ثواب دارد.

ج – اما این که ثواب (پاداش) کدام بیشتر است؟

باید دقت کنیم که برای خدا چرتکه نیاندازیم، محاسبه حق تعالی عددی، ریالی، کیلویی و متری نیست و بسیار دقیق و عادلانه است و به قول معصوم (علیه السلام): «خداوند متعال راجع به بهشت اش گول نمی خورد». لذا نزد خداوند متعال آن عملی [از واجب یا مستحب]، نیکوتر و مأجورتر است که با اخلاص بیشتری انجام پذیرد. خواه کمک به مستمند باشد و خواه زیارت یا عزاداری یا کمک به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان.

ضربه شمشیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به خاطر شدت اخلاصش وزین تر و والاتر از عبادات انسان ها و ملائک گردید و نه به خاطر طول شمشیر و یا شدت ضربه.

ص:57

از این رو خداوند متعال در کلام وحی تصریح می نماید که از این قربانی های شما، گوشت و خونش به من نمی رسد، بلکه اخلاص و تقوای شما ملاک محاسبه است:

«لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» (1)

هرگز [نه] گوشت های آنها و نه خون هایشان به خدا نخواهد رسید ولی [این] تقوای شماست که به او می رسد این گونه [خداوند] آنها را برای شما رام کرد تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت نموده به بزرگی یاد کنید و نیکوکاران را مژده ده.

پس، اصلاً ذهن خود را درگیر این «این بهتر است یا آن»، یا «این به جای آن» ننمایید و سعی کنید با اخلاص و بصیرت، از هر صوابی (کار خیری) بهره ای ببرید.


1- حج / 37.

ص:58

فصل چهارم: نصب پرچم عزا

اشاره

حدیث 1: (قالت زینب الکبری (علیها السلام) لعلی بن الحسین (علیهما السلام) حینما رأته یجود نفسه): ... لَا یَجْزَعَنَّکَ مَا تَرَی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی جَدِّکَ وَ أبِیکَ وَ عَمِّکَ وَ لَقَدْ أخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ أنَاسٍ مِنْ هَذِه الْأُمَّةِ- لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْاُمّۀ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِی أهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ یَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَیُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ یَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیکَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَی کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ وَ لَیَجْتَهِدَنَّ أئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلَا یَزْدَادُ أثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً ...؛

حضرت زینب کبری (علیها السلام) هنگامی که دید امام سجاد (علیه السلام) در اثر دیدن منظرۀ شهدا نزدیک است جانش را از کف دهد، به آن حضرت عرض کرد): آنچه می­بینی، تو را بی تاب نکند؛ به خدا قسم! این به خاطر عهدی است از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جد تو و پدر و عمویت به تحقیق خداوند از گروهی از این امت که فرعون­های این زمین [و این امت] آنها را نمی­شناسند، ولی در نزد اهل آسمانها معروف و شناخته شده می­باشند عهد و میثاق گرفته است که این عضوهای جدا افتاده از هم را جمع کنند و این بدن­های به خون رنگین را دفن نمایند و پرچمی را در این سرزمین طف [و ساحل فرات] برای قبر پدرت سیدالشهدا (علیه السلام) نصب کنند که هیچگاه [در طول دوران ها] و گذشت روزها و شب­ها اثر آن محو نشود و نشان آن پاک نگردد و سردمداران کفر و پیروان ضلالت هر آینه سعی خواهند کرد که آن را محو کنند و بپوشانند، اما [هر چه بیشتر تلاش کنند] اثر آن [روز به روز] ظاهرتر و آشکارتر و شأن و منزلت آن بالاتر و عالی­تر خواهد شد.» (1)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 179-180.

ص:59

حدیث 2: فی الدمعه الساکبه عن بعض المقاتل: لمادخل بشیر بن حذلم المدینه و اخبر الناس بقتل الحسین (علیه السلام) و ضج الناس بالبکاء و النحیب کان محمد بن الحنفیۀ مریضا و لم یکن له علم بذلک الخبر الشنیع، فسمع اصواتاً عظیمۀ و رجۀ عظیمه ... ثم ارکبوه جواده و اتت خدامه امامه حتی خرج من المدینۀ فلم یر الا اعلاماً سوداً فقال: ما هذه الاعلام السود و الله قتل الحسین (علیه السلام) بنوامیه! فصاح صیحۀ عطیمۀ و خر عن جواده الی الارض مغشیاً علیه ...؛

در کتاب الدمعه الساکبه از بعضی از مقاتل نقل شده است:

هنگامی که بشیر بن حذلم وارد شهر مدینه شد و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به مردم داد و مردم ضجه کردند و صدای آنان به گریه بلند شد، محمد بن حنفیه مریض بود و هنوز از این خبر ناگوار مطلع نشده بود. در این هنگام صداهای هولناکی را [در اثر ضجۀ مردم مدینه] شنید و لرزش و حرکت شدید [شهر مدینه ] را حس کرد ...

پس از آن سوار بر اسبش کردند و خادمان او در پیش روی او می رفتند تا از شهر مدینه خارج شد. در آنجا چیزی به چشم او نخورد، مگر پرچم­های سیاه! سئوال کرد: این پرچم­های سیاه چیست؟ [و قبل از آنکه منتظر جواب شود خودش فرمود]: به خدا قسم! بنی امیه حسین (علیه السلام) را کشتند؛ سپس فریاد بلندی زد و از بالای اسبش بیهوش بر روی زمین افتاد ...» (1)

سیاه پوش کردن و نصب پارچۀ سیاه

در هنگام خروج اهل بیت (علیهم السلام) از شام هودج­ها و شترها را با پارچه­های پر زرق و برق آراستند، حضرت زینب (علیها السلام) فرمود:

اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس انا فی مصیبۀ و عزاء لقتل اولاد الزهرا (علیها السلام)؛


1- معالی السبطین، ج2، ص 195.

ص:60

پارچه های شترها و محمل ها را با پارچۀ سیاه عوض کنید و شترها و محمل ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما برای کشته شدن فرزندان زهرا (علیها السلام) در مصیبت و عزا هستیم.» (1)


1- حضرت زینب (علیها السلام) ، فروغ تابان کوثر، ص 261، به نقل از خصائص الزینبیه،.

ص:61

فصل پنجم: سیاهپوشی در عزای سیدالشهداء (علیه السلام)

اشاره

این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟

وین جیب چاک گشته صبح از برای کیست؟ (1)

سیاه، تیره­ترین رنگ­هاست. (2)

و نگاه به آن سبب افسردگی روح می­شود، بنابراین- به خاطر طبیعت این رنگ- مصیبت دیدگان لباس سیاه به تن می­کنند تا گرفتگی و ناراحتی خویش را ابراز کنند. این مسأله پیش از اسلام نیز وجود داشت و اختصاص به اسلام ندارد، بلکه در بین غیر مسلمانان رواج داشته است؛ ایرانیان، رومیان، روس­ها و آلمانی­ها نیز هرگاه حادثه­ای مثل زلزله، غرق کشتی، و ... پیش می­آمد، پرچم­های سیاه نصب می­کنند و نوار و علامت­های سیاه رنگی به هنگام فوت یکی از نزدیکان حمل می­کنند.

شیعیان پوشیدن لباس مشکی و سیاه پوش کردن دیوارها را به خاطر فاجعۀ عظیم کربلا از پیشینیان خود به ارث برده­اند و این عمل، کاری شعارگونه است که جوی غمناک و حزین ایجاد می­کند و مقدمات احیای قیام امام شهید را از طریق ناراحتی و عزاداری ایجاد می­کند.

لباس سیاه بر دل کسانی که پوشیده­اند، اثر عمیق می­گذارد و همواره به یادشان می­آورد که چه حادثۀ عظیمی اتفاق افتاده است و به این طریق همواره به یاد قیام امام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید و اهداف ایشان خواهند بود.

لباس مشکی برتری بر گریه نیز دارد؛ چرا که اثر گریستن موقت است و شخص پس از مدتی آرام می­گیرد، لیکن رنگ لباس سیاه اثر عمیق بر قلب شخص می­گذارد و همواره او را چونان ساعت دقیقی تذکر می­دهد. بنابراین که لباس سیاه، نشان دهندۀ مصیبت وارده بر انسان است، طبیعی است در سالروز شهادت امام حسین (علیه السلام) برای کسانی که عزای او را اقامه می­کنند، مستحب باشد. (3)


1- محتشم کاشانی.
2- جهت اطلاع بیشتر در مورد خواص رنگ­ها، ر.ک: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 18 و بهداشت لباس، ص 118 .
3- شیوه های یاری غریب کربلا، ص 88-89.

ص:62

شکی نیست که سیرۀ علما، صلحا، ابرار و اخیار در همۀ قرون و اعصار بر این بوده است که در مصیبت جامۀ سیاه بپوشند و همین­طور در ایام عزای معصومین (علیهم السلام)، خصوصاً حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، بلکه سیرۀ همۀ عقلا بر این جاری بوده است. زیرا لباس سیاه را لباس حزن و اندوه می­دانستند. در شرع مقدس اسلام هیچ­گونه ردع و منعی از این سیره نرسیده، بلکه احادیث و شواهد فراوانی بر تأیید آن وارد شده است، ما در چند قضیه که دلالت بر وجود سیره می­کنیم می­آوریم، سپس احادیث دال بر مطلوبیت سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) را نقل می­کنیم در پایان فتوای بعضی از فقها را می­آوریم.

سیره سیاه­پوشی در عزاداری

اشاره

موارد زیر شامل فعل معصوم (علیه السلام) در سیاه پوشی در عزاداری و همچنین تقریر ایشان می­باشد و در بردارنده نقل قول­هایی از سیرۀ مؤمنان متصل به زمان و در حضور امام معصوم (علیه السلام) است:

1: در جنگ احد که هفتاد تن از مسلمانان شهید شدند، زنان مسلمان از جمله ام المؤمنین ام سلمه در سوگ شهیدان جامه سیاه در برکردند. (1)

2: عمادالدین ادریسی قرشی از ابونعیم اصفهانی به سندش از ام سلمه نقل کرده که:

«انها لمّا بلغها مقتل الحسین ضربت قبّۀ فی مسجد رسول الله جلست فیها و لبست سواد»

هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به ام سلمه رسید در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قبه و خیمه­ای زد و جامۀ سیاه پوشید. (2)


1- سیره ابن هشام، ج3، ص 159.
2- مقتل ابی مخنف، ص 222 و 223؛ عیون الاخبار و فنون الآثار، ص 109؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان، ج3، ص 171، ح 1919؛ مدینه المعاجز، سید هاشم بحرانی، ج4، ص 196؛ تاریخچه عزاداری اهل سنت بر امام حسین (علیه السلام)، ص 137.

ص:63

توضیحات:

این دو روایت به بانوی جلیل القدری مربوط می­شود که هفت سال همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و بیش از 50 سال با امامان معصوم (علیهم السلام) از نزدیک مربوط، محشور و مأنوس بود. ودایع حضرت امیرمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) در نزد او بود و امام حسین (علیه السلام) او را مادر خطاب می­کرد. با توجه به اینکه اقامۀ مراسم عزا از مسائل مبتلا به بود و همواره رخ می­داد، می توان عمل او را به تقریر معصومین (علیهم السلام) نیز نسبت داد و عمل او را علاوه بر سیره، کاشف از سنّت دانست.

3: اسماء بنت عمیس، پس از جنگ موته در عزای همسر خویش «جعفر طیار» به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لباس سیاه پوشید. (1)

اسماء بنت عمیس همواره در محضر حضرت فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) حضور داشت. و عمل او نیز بیش از مسأله سیره برای ما مطرح می­باشد.

اسماء کیست؟ و وثاقت آن بانو

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد. (2) و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. (3) اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با نقل 60 روایت، نقش مهمی در حوزه فکری فرهنگ جامعه ایفا نموده است. (4) اسما از نزول آیۀ: «الیوم اکملت لکم دینکم» در غدیر خم خبر داده است.


1- مجمع الزوائد هیثمی، ج3، ص 16؛ البدایه و النهایه، ج4، ص 288؛ فتح الباری، ج9، ص 402؛ لسان العرب، ج1، ص 473.
2- طرائف، سید بن طاووس، ص 249.
3- طبقات الکبری، ج8، ص 209.
4- رجال طوسی، ص 53؛ المغازی، ج2، ص 766.

ص:64

نزدیکی اسماء به خانواده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا بدانجا رسید که حضرت فاطمه (علیها السلام) او را مادر خطاب می­کرد. (1) احادیثی که از وی در منزلت حضرت علی (علیه السلام) رسیده، حاکی از عشق و علاقۀ وافر او به حضرت و خاندان رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (2) ایشان از اهل سرّ ایشان بود به گونه­ای که در تغسیل حضرت صدیقه اطهر (علیها السلام) دخیل بوده است. امام صادق (علیه السلام) در حق اسماء دعا کرد و مرحوم مامقانی به استناد همین دعا، وی را در نقل حدیث، ثقه دانسته است. (3)

اسماء از کسانی بود که در قصۀ فدک به نفع بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) گواهی داده و در این مورد، همپای ام ایمن و ام سلمه بوده، و از کسانی بوده است که در ماجرای شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) که آزمونی دشوار برای مسلمانان بود در جناح حق حضور داشته و از این آزمون سربلند بیرون آمده است.

سخن عمر دربارۀ اسماء که حامی از محبت و علاقۀ اسماء به خاندان ابی طالب است و این که اسماء، به نفع بنی هاشم شهادت داده است. (4)

اسماء چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل تسنن ستایش شده است. دشمن با آن که در نهایت دشمنی و عناد بوده، اما نه تنها اسماء را ستوده، بلکه نسل و ذریۀ گرامی این بانو را مورد اعتماد (5) دانسته و آنان را تمجید کرده است. اهل تسنن گفته­اند: آنان، بهترین بندگان خدایند. (6)


1- بحارالانوار، ج 78، ص 256.
2- مناقب، ج3، ص 94.
3- مامقانی، ج3، ص 69.
4- نک: عوالم العلوم، ج11، ص635، باب3، ح 27.
5- در علم حدیث و رجال.
6- الخصائص الفاطمیه، کجوری، ترجمه سید علی اشرف، ج2، ص 162.

ص:65

اسماء عون را نیز از امیرالمؤمینن (علیه السلام) به دنیا آورد که در واقعۀ کربلا جزو شهیدان لشکر امام حسین (علیه السلام) بود. (1) امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) او را ستوده­اند. (2) امام صادق (علیه السلام) او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد. (3) این دعا نشان می­دهد که اسما تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچ­گاه در لغزش­های فکری و سیاسی نلغزید.

4: زنان بنی هاشم در ماتم امام حسین (علیه السلام) لباس­های سیاه و ضخیم پوشیدند.

روی عن عمر بن زین العابدین (علی بن الحسین) (علیه السلام) انه قال: «لما قتل جدی الحسین المظلوم الشهید لبس نساء بنی هاشم فی مأتمه ثیاب السواد و لمیغیّرنها فی حرّ او برّد و کان الامام زین العابدین یصنع لهن الطعام فی المأتم.»

یکی از فرزندان امام سجاد (علیه السلام) نقل می­کند: هنگامی که جدم حسین (علیه السلام) شهید شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه و ضخم پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نمی­کردند و امام سجاد (علیه السلام) برای آنها غذای ماتم زدگان و عزاداران تهیه می­کرد. (4)

الحسن بن طریف بن ناصح عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر علی بن الحسین (علیه السلام) قال: «لما قتل الحسین بن علی صلوات الله لبس نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لا یشتکین من حرّ و لا برد و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم.»


1- ام البنین (علیها السلام) ، مادر پرچمدار کربلا، ص 200.
2- اختیار معرفۀ الرجال، ص 63-64؛ خصال، صدوق، ج2، ص 363.
3- خصال شیخ صدوق، ج2، ص 363.
4- المحاسن، ج2، ص 420، ح 195؛ نفس المهموم، ص 473؛ بحارالانوار، ج 45، ص 188 و ج 82، ص 84؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 238، باب 67 از دفن، ح 10؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ص209؛ طبقات الکبری، ابن سعد، ج8، ص 169؛ مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج3، ص 173؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج1، ص 493؛ تاریخچه عزاداری اهل سنت بر امام حسین (علیه السلام)، ص 138.

ص:66

احمد بن ابی عبدالله برقی (قدس سره) روایت کرده است که چون امام حسین (علیه السلام) شهید شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه و خشن پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نمی­کردند و امام سجاد (علیه السلام) برای آنها غذای ماتم زدگان و عزاداران تهیه می­کرد. (1)

سند روایت هیچ­گونه مشکلی ندارد و از نظر دلالت هم دلالت این روایت کاملاً بر رجحان پوشیدن لباس سیاه روشن است؛ زیرا از شخصیت­هایی همچون خواهر، همسر، دختران سیدالشهداء و ام البنین همسر وفادار مولای متقین بعید است کاری سر زند که بر خلاف موازین شرع باشد.

توضیحات: باید گفت که وجود افرادی چون عقیلۀ بنی هاشم، نائبۀ حضرت زهرا، قهرمان کربلا، حضرت زینب کبری (علیها السلام) در میان بانوان سیاه پوش، مسأله را از حد سیره بالاتر می­برد. مخصوصاً از نظر اینکه این بانوان در حضور امام زین العابدین (علیه السلام) بودند و حضرت شخصاً برای آنها غذا تهیه می­کرد و طبعاً وضع لباس آنها را می­دید و نهی نمی­کرد، به عنوان تقریر معصوم حجت شرعی می­شود و مطلوبیت آن را اثبات می­کند.

این عمل و سیره هاشمیات – که از زنان بزرگوار و عالم بودند- از قبیل خواهران، همسران و دختران سیدالشهدا (علیه السلام) و سایر بنی هاشم و زنانی همچون ام المؤمنین ام سلمه، و حضرت زینب کبری (علیها السلام) آن هم در حضور حضرت سجاد (علیه السلام) می­تواند برای ما الگو و سرمش خوبی باشد.

5: هنگامی که یزید، اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را طلبید و آنان را میان ماندنِ در شام و در برگشتن به مدینه مخیّر نمود، گفتند: «ما بیش از هر چیز دوست داریم که برای امام مظلوم مجلس ماتم و عزا بر پا کنیم و گریه و زاری کنیم.»

یزید گفت: آنچه می­خواهید انجام دهید. آن­گاه خانه­هایی را برای آنها مهیا ساخت، پس از زنان بنی هاشم و طایفه قریش کسی باقی نماند، جز اینکه (به نشانه عزاداری)


1- محاسن، ص 420؛ بحارالانوار، ج 45، ص 188؛ نفس المهموم، ص473؛ سحاب رحمت، ص 810.

ص:67

برای حسین (علیه السلام) لباس سیاه پوشیدند، و به مدت هفت روز برای آن حضرت ندبه و زاری کردند. (1)

این روایت هم مانند روایت قبل می­باشد و در حد حجت شرعی می­باشد.

6: پس از پایان خطبه تاریخی و افشاگرانه امام سجاد (علیه السلام) در مسجد دمشق، منهال برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردی؟

امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود:

«کیف حال من اصبح و قد قتل ابوه و قلّ ناصره و ینظر الی حرم من حوله اساری فقد فقدوا الستر و الغطاء و قد اعدموا الکامل و الحمی، فما ترانی الا اسیراً ذلیلاً قد عدمت الناصر و الکفیل قدد لسیت انان و اهل بیتی ثیاب الأسی و قد حرمت علینا جدی العری»

چگونه است حال کسی که پدرش به قتل رسیده و یارانش اندکند و اهل و عیالش اسیر و بی پوشش و حجاب و بی سرپرست و حامی هستند. پس مرا جز (به هیئت) اسیری خوار (و گرفتار در چنگ دشمن) که یاور و سرپرست خویش را از دست داده نمی­بینی، همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیده­ایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روا نیست. (2)

این روایت بیش از روایات قبل دلالت دارد، جز اینکه به لفظ سیاه تصریح نشد، بلکه به عنوان لباس عزا مطرح شده است.

سیاه پوشیدن هاشمیان تحت اشراف امام معصوم حضرت زین العابدین (علیه السلام) بوده، ایشان نه تنها از این کار نهی نمی­فرمودند بلکه فعل امام (علیه السلام) در عزای ایشان به عنوان تقریر، تأیید و رجحان فعل هاشمیان و نوعی خدمت به سیاه پوشان بر عزای امام حسین (علیه السلام) است. و دلیل صحت و مقبول بودن آن است.


1- مستدرک، ج3، ص 327، باب 48، احکام ملابس، ح 31؛ منتخب طریحی، ج2، ص 482؛ بحارالانوار، ج 45، ص 196؛ مقتل ابی مخنف، ص 220.
2- ناسخ التواریخ، زندگانی امام سجاد (علیه السلام)، ج1، ص 293؛ بلاغۀ الامام علی بن الحسین (علیهما السلام)، ص 93؛ مقتل ابی مخنف، ص 317.

ص:68

هاشیمان چند سال بعد از شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام)، لباس مشکی زبر و ضخیم خود را بیرون نیاوردند.

منهال کیست؟ و وثاقت وی

منهال بن عمرو اسدی، بی واسطه از امام سجاد (علیه السلام) و با واسطه از امام علی (علیه السلام) روایت نقل کرده است. او از طریق عبدالله بن حارث نوفل حدیث منزلت (1) و از طریق عباد بن عبدالله حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که بر اساس آن فقط امام علی (علیه السلام) صدیق اکبر است. (2) همچنین روایتی با واسطه عباد بن عبدالله از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت شأن نزول تمام آیات قرآن را می­دانسته است. (3) برخی از رجالیان اهل سنت او را ثقه دانسته (4) و به یحیی بن معین نیز نسبت داده اند که او را ثقه می­دانسته است. (5)

وی راوی نفرین امام سجاد (علیه السلام) در حق حرمله می­باشد.

شیخ طوسی (قدس سره) منهال را از اصحاب حضرت سجاد (علیه السلام) شمرده است. (6) برخی او را از اصحاب امام حسین و امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) نیز به شمار آورده­اند. (7)

7: و بالاسناد عن محمد بن عیسی بن رشید عن ابیه قال: « رَأیْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) وَ عَلَیْهِ دُرَّاعَةٌ سَوْدَاءُ وَ طَیْلَسَانٌ أزْرَقُ»


1- البرهان، بحرانی، ج4، ص 186.
2- عمده عیون صحاح الاخبار، ص 221.
3- شواهر التنزیل، ج1، ص 46-47.
4- معرفۀ الثاقت، ج2، ص 300.
5- الجرح و التعدیل، ج8، ص 357.
6- رجال الطوسی، ص 119.
7- مستدرک علم رجال، نمازی شاهرودی، ج7، ص 515.

ص:69

سلیمان بن راشد از پدرش نقل می­کند که امام سجاد (علیه السلام) را دیدم که جبه­ای سیاه رنگ و جلو باز پوشیده بودند. (1)

8: امام سجاد (علیه السلام):

«... انا و اهل بیتی ثیاب الأسی و قد حرمت علینا جدید العری؛ همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیده­ایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روا نیست.» (2)

باید گفت که وجود افرادی چون نائبۀ الزهرا (علیها السلام)، عقیلۀ بنی هاشم، حضرت زینب کبری (علیها السلام) در میان بانوان سیاه پوش، مسأله را از حد سیره بالاتر می­برد. و حجت شرعی است. علاوه بر آن تقریر امام زین العابدین (علیه السلام) تأییدی محکم در این قضیه است.

9: نعمان بن بشیر هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به گوش اهالی مدینه رسانید، همۀ مردها سیاه پوشیدند و فریاد ناله سر دادند. (3) و در روایتی هم آمده که: (در مدینه زنی نبود جز آنکه از پشت پرده بیرون آمد و لباس مشکی پوشیده، مشغول عزاداری شد.) (4)

10: سلیمان بن ابی جعفر (عموی هارون) در تشییع پیکر مطهر حضرت کاظم (علیه السلام) جامۀ سیاه پوشیده بود. (5)

11: سیف بن عمیره، در سوگنامۀ خود می­گوید:

«والبس ثیاب الحزن یوم مصابه ما بین اسود حالک او اخضر»

در روز شهادت آن حضرت (روز عاشورا) جامه­های عزا بر تن کن، جامه­هایی به رنگ سیاه تند و یا سبز تیره». (6)


1- دعائم الاسلام، ج2، ص 161، ح 576؛ کافی، ج 6، ص 449؛ مستدرک، ج3، ص 210، ب 17، لباس مصلی، ح2، ح 3387؛ وسائل الشیعه، ج5، ص 35، ب 18، احکام ملابس، ح2.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 143.
3- مقتل ابی مخنف، ص 222.
4- عیون الاخبار و فنون الآثار، ص 109.
5- بحارالانوار، ج 48، ص 227.
6- منتخب طریحی، ج2، ص 437.

ص:70

سیف بن عمیره نخعی کوفی از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) و از راویان برجسته و مشهور شیعه است، فقه را از ائمه (علیهم السلام) روایت کرده است.

سیف بن عمیره، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا به نقل از امام باقر (علیه السلام) است که قرائت آن در طول سال، از سنن رایج میان شیعیان می­باشد. (1)

وثاقت سیف عمیره

شیخ طوسی در «الفهرست» فرموده­اند: سیف بن عمیره ثقۀ له کتاب.

نجاشی در رجال فرمودند: سیف بن عمیره النخعی، عربی، کوفی، ثقه، روی عن ابی عبدالله (علیه السلام) و ابی الحسن (علیه السلام) له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا. (2)

محدث نوری در مستدرک الوسائل می­فرمایند: سیف بن عمیره، صحیح فی الفهرست.

از این رو بر وثاقت او تصریح شده و هیچ کس ایرادی بر او وارد نکرده است.

علاه بر تصریحات مذکور دربارۀ وی، وثاقت او را می­توان در ضمن برخی توثیقات عام دیگر نیز یافت که عبارتند از:

1: از جمله مستثنی منه از رجال کتاب «نوادر الحکمه» است.

2: از قسم اول و دوم از رجال کتاب «تفسیر قمی» است.

3: از جمله رجال کتاب «المزار ابن مشهدی» است.

4: از جمله رجالی است که مشایخ ثقات، از او روایت کرده­اند.

علاوه بر آنچه گذشت او از کسانی است که کتابشان مشهور بوده و از اجلایی به شمار می­رود که روایتش ازدیگری دلیل بر وثاقت او می­شود و این رتبه فوق وثاقت است. (3)

مرحوم نجاشی، شیخ طوسی و ابن شهر آشوب صراحتاً او را توثیق کرده­اند. (4)


1- سیاه پوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، ص 140 – 141.
2- رجال النجاشی، ج1، ص 425.
3- فصلنامه علوم خدیث، سال 11، ش 3، پاییز 1388ش، ص 130-131.
4- رجال نجاشی، رقم 504، ص 189؛ فهرست شیخ طوسی، ص 78، رقم 333؛ معالم العلماء، رقم 369.

ص:71

عظمت او به حدی است که حتی مخالفین نیز او را جزء مشایخ فقها و روات امامیه شمرده­اند. (1)

برخی از اصحاب اجماع و بزرگان از روات امامیه مثل «ابن ابی عمیر»، «علی بن اسباط»، «حماد بن عثمان»، «یونس بن عبدالرحمان»، «حسن بن علی بن بقاح»، «حسن بن محبوب» از او روایت مستقیم دارند. (2)

تعبیر نجاشی که فرموده: «له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا» حاکی از عظمت، مقام علمی و جایگاه روایی اوست. در رجال نجاشی هر جا تعبیر «له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا» آمده است، راوی ثقه است. (3) بر خلاف تعبیر «له کتاب یرویه جماعۀ» گاهی در مورد ضعاف هم به کار برده شده است. (4)

سیف بن عمیره را شیخ در«فهرست» و نجاشی و علامه در «خلاصه» تصریح به وثاقت کرده­اند. (5)

اسم ایشان در کتاب شریف «کافی» حدود 151 مرتبه آمده است و در کتاب «من لا یحضر الفقیه» حدود 8 مرتبه و در کتاب «تهذیب الاحکام»، حدود 124 مرتبه و در «وسائل الشیعه» حدود 313 مرتبه و در «بحار الانوار» حدود 153 مرتبه و در منابع دیگر هم آمده است. (6)


1- میزان تشیع بررسی سند زیارت عاشورا، ص 155 به نقل از فهرست ابن ندیم، ص 308؛ میزان الاعتدال، ج3، ص 354؛ تهذیب التهذیب، ج9، ص 344.
2- جامع الرواۀ، ج1، ص 396.
3- رجال نجاشی، رقم 504.
4- میزان تشیع، ص 155.
5- خلاصه الاقوال، ص 82؛ شفاء الصدور، ص 57؛ الفهرست، ص 78؛ رجال نجاشی، ص 189.
6- اشک­های رقیه (علیها السلام)، ص 55.

ص:72

این موارد از قضایای مربوط به صدر اسلام به روشنی ثابت می­کند که در قرون اولیۀ اسلام (1) نیز همانند روزگار ما، لباس سیاه علامت عزا بوده و افراد مصیبت زده لباس مشکی و یا حداقل لباس تیره به تن می­کردند.

اینک به روایاتی که حاکی از قول معصوم (علیه السلام) می­باشد می­پردازیم:

1: اصبغ بن نباته گوید: بعد از شهادت مولای متقیان امیرالمؤمینن (علیه السلام) وارد مسجد کوفه شدم، دیدم که:

«ان الحسنین لبسنا السواد علی ابیهما فی الکوفۀ بعد شهادته...»

به درستی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان (علیه السلام) در کوفه در عزای پدرشان مشکی پوشیدند. (2)

2: بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، عبدالله بن عباس به سوی مردم بیرون آمد و گفت: امیرالمؤمنین (علیه السلام) از میان ما رفت و برای خود جانشینی گذاشت که اگر دوست دارید به سوی شما بیرون آید و گر نه کسی را بر کسی (اجباری) نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند: بیرون آید. پس امام حسن (علیه السلام) در حالی که جامه­های سیاه پوشیده بود به سوی مردم بیرون آمد و برای آنان خطبه خواند. (3)


1- ابن کثیر می­نویسد: در سال 352ق معزالدوله احمد بن بویه امر کرد: دهۀ اول محرم در بغداد همۀ بازارها را ببندند و مردم لباس سیاه بپوشند و مراسم عزاداری و نوحه سرایی بر پا کنند و مردان و زنان به سینه و صورت خود بزنند و با این هیئت به سوی حرم کاظمین (علیهما السلام) بروند و مصیبت امام حسین (علیه السلام) را به آن و امام همام تعزیت بگویند. (البدایه و النهایه، ج11، ص 243؛ تاریخچه عزای حسینی، ص 225)
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4، ص 8؛ حدائق الناظرۀ للیوسف بحرانی، ج7، ص 128؛ اثبات الوصیه، ص 157؛ مقتل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)، فصل امر ابن ملجم و قتله، ص 95، ح 89؛ مجمع الدرر فی المسائل للاثنی عشر، شیخ عبدالله مامقانی.
3- مجمع الزوائد، ج9، ص 146؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 22.

ص:73

ابن ابی الحدید در جای دیگر از شرح نهج البلاغه از مدائنی نقل می­کند که چون امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به شهادت رسید، امام حسن (علیه السلام) در حالی که لباس مشکی بر تن داشت، خطبه­ای ایراد فرمود. (1)

امام حسن (علیه السلام) پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر مسجد کوفه برای مردم خطبه خواند در حالی که لباس سیاه بلندی بر تن داشت و عمامۀ مشکی بر سر داشت و در عزای پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) می­گریست. (2)

این روایات صراحت دارند که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) لباس سیاه بر تن کرده بودند و به روشنی دلالت بر رجحان این کار از نظر دو حجت پروردگار دارد.

3: در شهادت امام مجتبی (علیه السلام) اهل مدینه تا هفت روز به تبعیت از خاندان عصمت، سیاه پوشیدند. (3)

4: دو شخصیت برجسته اهل سنت (ابن عساکر (4) و حاکم (5)) به سند متصل از عایشه دختر سعد روایت کرده است که: زنان بنی هاشم در سوگ امام حسن مجتبی (علیه السلام) یک سال زینت را ترک کردند و لباس سیاه پوشیدند.

5: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانه شهادتشان سیاه پوشیدند، چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: روزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت فرمود، در حالی که پیراهن سیاهی بر تن


1- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 22.
2- الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، سید علی خان مدنی، مؤسسه الوفاء، ص 1474؛ ابن ابی الحدید، ج 16، ص 22؛ اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب، ص 133؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص 267 و ص 272.
3- آداب عزاداری شهیدان کربلا، ص 150 به نقل از چرا سیاه می­پوشیم، از وحیدالدین شربیانی، ص 92.
4- تاریخ مدینه دمشق، ج 13، ص 291.
5- المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 189.

ص:74

داشتند، نماز صبح را به جماعت در مسجد خواندند و سپس به ایراد خطبه پرداختند. (1)

در این روایت علت سیاه پوشیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان نشده؛ ولی روشن است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانۀ انقطاع وحی، یتیمی حضرت زهرا (علیها السلام)، هجوم ددمنشانۀ ستمگران به خانۀ وحی، آتش افروزی دژخیمان برای سوزانیدن در خانۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) و شهادت حضرت محسن (علیه السلام) بر خلاف شیوۀ همیشه­اش جامۀ سیاه بر تن کرده، مسلمانان را از جنایات فجیعی که به وسیلۀ دو بت بزرگ قریش در شرف تکوین بود، آگاه ساخت. (2)

6: امام باقر (علیه السلام) می­فرماید: هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد، لباس تیره مایل به مشکی یا مشکی در تن شریف حضرت بود. (3)

7: پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) فرشته­ای از آسمان به دریاها فرودآمد و صیحه­ای زد و گفت: «البسوا ثواب الحزن فان فرخ رسول الله مذبوح، جامه­های عزا بپوشید که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر بریدند.» (4)

(فرشته ای از فرشتگان بهشتی بر دریاها فرود آمد و بال­های خویش را بر فراز آن گسترد، سپس صیحه­ای کشید و گفت: ای اهل دریاها! جامۀ عزا بر تن کنید که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر بریدند.)


1- بصائر الدرجات، ص 304، جزء6، باب 16، ح 10.
2- سحاب رحمت، ص 189.
3- کافی، ج6، ص 452؛ دلائل الامامه، ص 178؛ بحارالانوار، ج45، ص 94؛ وسائل الشیعه، ج4، ص 365، ح 383.
4- مستدرک الوسائل، ج3،ص 328؛ کامل الزیارات، باب 21، ح3، ص 143؛ بحارالانوار، ج 45، ص 221؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 162، ف8.

ص:75

عن هشام بن سعد قال: اخبرنی المشیخه ... و ذلک ان ملکاً من ملائکۀ الفردوس نزل علی البحر و نشر اجنحته علیها، ثم صاح صیحۀ و قال: یا اهل البحار البسوا اثواب الحزن، فان فرخ الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مذبوح، ثم حمل من تربته فی اجنحته الی السماوات فلم یلق ملکاً فیها الا شمها و صار عنده لها اثر و لعن قتلته و اشیاعهم و اتباعهم.

هشام بن سعد گوید: اساتیدم برای من روایت کرده­اند ... و چنین بوده است که: یکی از فرشتگان بهشت بر دریا نازل شد و بال­های خود را بر ان گسترد، سپس فریاد زد و گفت: ای اهل دریاها! لباس­های حزن و عزا را در بر کنید، چرا که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سر بریده شده است. سپس بال­های خود از تربت امام حسین (علیه السلام) برداشت و به آسمان­ها برد و این ملک با هیچ فرشته­ای در آسمان­ها ملاقات نکرد، مگر آنکه او از آن تربت بویید و اثری از آن تربت نزدش باقی ماند و بر قاتلان امام حسین (علیه السلام) و پیروان و دنباله­روهای آنان لعنت فرستاد.» (1)

همچنین فرشته­ای دیگر در آسمان­ها و زمین ندا کرد: «یا عبادالله البسوا اثواب الاحزان و اظهروا التفجع و الاشبان؛ ای بندگان خداً لباس­های حزن بپوشید و ناراحتی و ناله­های خود را آشکار کنید». (2)

گرچه در این روایات به لفظ سیاه تصریح نشده؛ ولی تعبیر جامۀ عزا به روشنی، آن معنی را ایفاء می­کند.

8: حضرت سکینه دختر امام حسین (علیه السلام) خطاب به یزید ملعون فرمود:

«دیشب خواب دیدم که ... سپس خادم بهشتی دستم را گرفت و داخل قصر نموده آنجا با 5 بانوی بزرگ و نورانی روبرو شدم که در میان آنها زنی بزرگوار و نورانی­تر از


1- بحارالانوار، ج 45، ص 221؛ کامل الزیارات،67، باب 21، ح3؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 162، ف 8.
2- احرام محرم، ص 68.

ص:76

همه به چشم می­خورد که موی پریشان کرده و لباس سیاه پوشیده و در دستش پیراهن خون­آلود بود او فاطمه زهرا (علیها السلام) بود.» (1)

رؤیای صادقه حضرت سکینه خاتون (علیها السلام) و سیاهپوشی صدیقۀ طاهره (علیها السلام) در عالم برزخ به روشنی موضوع را ثابت می­کند.

9: حضرت زینب (علیها السلام) در آستانۀ ورود به مدینه دستور داد: «محمل­ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند ما در مصیبت و عزاداری فرزندان فاطمه (علیها السلام) به سر می­بریم.» (2)

10: حضرت زینب (علیها السلام) در راه کوفه و شام لباس مشکی پوشیدند... (3)

11: هنگامی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از فضیلت نهم ربیع الاول صحبت می­فرمایند چنین خطاب فرمودند:

«یوم الغدیر الثانی ... یوم عیدالله الاکبر، ... یوم نزع السواد ... یوم الفطر الثانی؛ نهم ربیع الاول روز غدیر دوم، ... روز عید بزرگ خداوند ...، روز بیرون آوردن لباس سیاه ... روز فطر دوم ... می­باشد.» (4)

امام حسن عسکری (علیه السلام) در اوصاف روز نهم ربیع الاول فرمودند: « یوم نزع السواد؛ روز بیرون آوردن جامه­های سیاه است». (5)

با توجه به اینکه امام حسن عسکری (علیه السلام) این حدیث را از جد بزرگوارشان حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نموده، بر صحه گذاشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سیاه­پوشی در ایام عزا و لزوم در آوردن آن در ایام جشن و سرور دلالت روشن دارد.


1- مستدرک، ج3، ص 327؛ منتخب طریحی، ج2، ص 479؛ بحارالانوار، ج45، ص 195.
2- خصائص الزینبیه، ص 210؛ از شام به مدینه، ج2، ص 487.
3- ناسخ التواریخ، ج1، ص 344.
4- بحارالانوار، ج 31، ص 127؛ المستدرک، ج3، ص 326، باب 48 از احکام ملابس، ح 30؛ اقبال سید بن طاووس، ص 464؛ المختصر، ص 54.
5- مستدرک الوسائل، ج3، ص 326، باب 48، از احکام لابس، ح 30؛ المحتضر، ص 54.

ص:77

این عادت که امروزه میان شیعیان رواج دارد که تا روز نهم ربیع الاول سیاه می­پوشند و در این روز از عزا در می­آیند دنبالۀ همان تقریر و امضای معصوم (علیه السلام) است. از پاره­ای از احادیث چنین فهمیده می­شود که از نظر شیعه در عصر ائمه طاهرین (علیهم السلام) عادت بر این بوده که مقداری از ماه محرم و صفر تا ماه ربیع الاول لباس سیاه می­پوشیده­اند، و این عمل مورد تقریر و امضاء فعلی و قولی ائمه (علیهم السلام) قرار گرفته است. مرحوم علامه مجلسی به مناسبت روز نهم ربیع الاول حدیث مفصلی نقل می­کند و سپس می­فرماید: ما احادیث دیگری یافته­ایم که مؤید این مطلب است، و به این احادیث اعتماد می­کنیم. از احمد بن اسحاق قمی نماینده امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت می­کند که ضمن روایتی گفت: «... امروز روز بیرون آوردن لباس سیاه است». و مرحوم سید بن طاووس قریب به این حدیث را در کتاب «الاقبال» از کتاب «نشروطی» با اسناد خود از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل می­کند. بنابراین مادام که معصومین و اهل بیت (علیهم السلام) در عزای امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) لباس سیاه می­پوشیده­اند چرا نباید ما لباس سیاه بر تن کنیم و به آنان اقتدا کنیم. (1)

برخی از بزرگان در این رابطه کتب مستقلی نوشته­اند که از آن جمله است:

1: ارشاد العباد الی الاستحباب لبس السواد علی سیدالشهداء (علیه السلام) و الائمه الامجاد، تألیف: سید جعفر طباطبایی، نوۀ صاحب ریاض، متوفی 1321ق، چاپ 1404ق. قم.

2: تببین الرشاد فی استحباب لبس السواد علی الائمه الامجاد، تألیف: سید حسن صدر، متوفی 1354ش. (2)

3: سیاهپوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، تألیف: مرحوم علی ابوالحسنی منذر – معاصر- چاپ 1375ش، در 392 صفحه، قم. در این کتاب علاوه بر بررسی ابعاد


1- در سوگ امام حسین (علیه السلام)، ص 7-8 .
2- الذریعه، ج3، ص 333.

ص:78

مختلف مسأله فتوای ده­ها مرجع بزرگ تقلید، از زمان صاحب حدائق و صاحب عروه تا مراجع عصر. از رساله­های عملیه، کتب فقهیه و استفتائات موجود نقل شده است.

کتاب­های دیگری نیز درد ست است که به گردآوری فتاوای فقها از گذشته دور تا عصر حاضر اختصاص دارد و آنها متن پرسش و پاسخ مراجع بزرگ تقلید با مهر و امضاء آنها چاپ و گراور شده است که از آن جمله است:

4: عزاداری سید الشهداء (علیه السلام)، تألیف: سبط حسین زیدی –معاصر- چاپ 1415ق، 216 صفحه. در این کتاب صدها فتوا از مراجع گذشته تا معاصر در مورد ابعاد مختلف عزاداری از جمله پوشیدن لباس سیاه در سوگ سیدالشهداء (علیه السلام) عیناً گراور شده است.

5: عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، تألیف: علی ربانی خلخالی – معاصر- چاپ 1415ق، در 240 صفحه، قم. در این کتاب نیز فتوای صدها مرجع بزرگ شیعه پیرامون مسائل مختلف عزاداری از جمله پوشیدن لباس مشکی گردآوری شده است.

6: مجمع الدرر فی مسائل اثنی عشر، تألیف: مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی متوفی 1315ق، چاپ سنگی.

7: الدعاۀالحسینیۀ، تألیف: مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد علی نخجوانی، متوفی 1334ق، گزیدۀ این کتاب اخیراً به پیوست ده­ها استفتاء از مراجع معاصر در 240 صفحه در قم چاپ و منشتر شده است.

8: نجاۀ الامۀ فی اقامۀ اعزاء علی الحسین و الائمه، تألیف: حاج سید محمد رضا حسنی فهام –معاصر- چاپ 1413ق، قم. ایشان در این کتاب و در کتاب دیگرش «احسن الجزاء فی اقامة العزاء علی سیدالشهداء (علیه السلام) » چاپ 1399ق، قم. مسأله را دقیقاً بررسی نموده و بر رجحان شرعی آن استدلال کرده است.

در بعضی از این کتاب­ها و ده­ها کتاب دیگر «کراهت لباس مشکی» (1) مورد تشکیک قرار گرفته و تصریح شده که برای اثبات آن راهی وجود ندارد زیرا:

1: اجماعی بر آن محقق نشده است.


1- مانند فتوای آیت الله سیستانی و آیت الله روحانی.

ص:79

2: حجیت شهرت فتوایی ثابت نیست. به ویژه در جایی که مستند فتاوی معلوم باشد.

3: روایات وارده همه مرسل و ضعیف هستند.

4: استناد اصحاب به این روایات از باب «تسامح در ادله سنن» می­باشد و ضعف سند آنها را جبران نمی­کند.

5: بر فرض صحت سند، دلالت هم ندارد؛ زیرا معطل می­باشند. در این روایات آمده است که لباس مشکی، لباس فرعون و آل فرعون می­باشد، و حداکثر بر کراهت شعار قرار دادن دلالت می­کند نه مطلق پوشیدن. از این روایات و روایات امام صادق (علیه السلام) که می­فرمایند: «من آن را می­پوشم و می­دانم که لباس اهل آتش است». به خوبی روشن می­شود که این روایات ناظر بر بنی عباس و تعریض بر خلفای ستمگر آن زمان است که لباس مشکی را شعار خود قرار داده بودند.

داوود رقی می­گوید: گروهی از شیعیان از امام صادق (علیه السلام) در مورد لباس مشکی ­پرسیدند، در حالی که ایشان جبه سیاهی بر تن و قلنسوۀ سیاهی بر سر و کفش سیاهی در پا داشتند. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ آنها، رشته­ای از لباس خود را به دست گرفت و فرمود: « پنبۀ این لباس سیاه است، شما دل­های خود را سفید کنید و هر چه می­خواهید بپوشید». (1) امام (علیه السلام) با این بیان لطیف اشاره کردند که تیرگی محبت دشمنان ما را از دل خود بزدایید و دلها را با نور محبت ما نورانی کنید. آن گاه هر چه خواستید بپوشید. همۀ اینها اشاره به این است که نهی از لباس مشکی تعریض به بنی عباس بوده که آنها به پیروی از آل فرعون لباس مشکی را شعار خود قرار داده بودند و در مقام بیان حکم شرعی نیست. (2)

آنچه از ملاحظۀ مجموع اخبار وارده در باب لباس نمازگزار فهمیده می­شود این است که بهترین رنگ­ها، رنگ سفید است و هر رنگ تیره­ای مکروه است و سیاه نیز که تیره­ترین رنگ­هاست. البته هر مکروهی جایز است؛ خداوند عزوجل اگر در چیزی


1- وسائل الشیعه، ج4، ص 385، باب 19، از لباس مصلی، ح 9.
2- سحاب رحمت، ص 194

ص:80

مصلحتی نمی­دید، قطعاً آن را حرام می­کرد. پس در رنگ سیاه نیز مصلحتی وجود دارد که حرام نشده است. پس نهی وارد شده در این احادیث، دلالت بر کراهت رنگ سیاه دارد که در فقه ما نیز ثابت شده است.

این که چیزی لباس اهل جهنم یا زبان آنان باشد، دلیل بر حرمت آن چیز در دنیا نمی­شود؛ چرا که اگر چنین بود، در اخبار بسیاری وارد شده که دعای اهل جهنم، لباس آنان و زبانشان و ... را تعیین کرده و اگر همۀ این­ها در دنیا حرام باشد، بسیاری از اشیاء و کارهای مباح و بلکه مستحب، حرام خواهد شد.

اضافه بر این، اگر لباس جهنمیان حرام باشد و همان­گونه که در دنیا حرام بوده، به جهت اضافه شدن بر عذابشان به علت کفرشان، اجازه به پوشیدن آن نمی­دادند؛ همان­گونه که انجام سایر منکرات هم بدان­ها اجازه داده می­شود. همۀ اخباری که دلالت بر کراهت لباس سیاه دارد، بنابر این است که فرعون انجام داد و قسسیس­ها و راهبان انجام می­دهند و یا کار بنی عباس است.

در کتاب « وسائل الشیعه» از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: لباس سیاه نپوشید، چرا که لباس فرعون است. (1)

پس پوشیدن لباس سیاه به دلیلی که فرعون پوشید مکروه است، نه مطلق سیاه پوشیدن. بنابراین اخبار و روایاتی که دال بر کراهت لباس سیاه دارند، به این خاطر است که آن رنگ، شعار و مظهر دشمنان خدا بوده است. اما پوشیدن لباس مشکی به دلیل مصیبت و در زمان موقت و یا در تمام طول عمر به دلیل مصیبتی یا حتی بدون مصیبت مکروه نیست؛ همانگونه که ائمه اطهار (علیهم السلام) انجام دادند.

شایان ذکر است اگر این روایات و اخبار دربارۀ حرمت پوشیدن لباس سیاه صحیح باشند واجب است که یا به آن­ها توجهی نشود و یا حرمت را حمل بر کراهت کرد؛ چرا که بسیاری از امامان (علیهم السلام) در مصایب یا حتی غیر مصایب لباس مشکی به تن می­کردند.


1- علل الشرایع، ج2، ص 43.

ص:81

محدث نوری (قدس سره) و شیخ صدوق (قدس سره) از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی لباس سیاه پوشیده بود و از خانه خارج شد. فقیل له یا رسول الله! من کساک هذه الخمیص؟

فقال: کسانی حبیبی.

پرسیدند: یا رسول الله! چه کسی لباس مشکی بر تن شما کرده؟ فرمود: حبیبم بر تنم کرده است. (1)

(عبا و چادر سیاه در نماز استثناء شده است.)

آنچه در این رابطه مورد استفاده مخالفان شیعه قرار گرفته و می­گیرد، می­گویند: چون لباس سیاه سنّت عباسیان بوده است مکروه است و متأسفانه عده­ای از این دوش خصمانه شیعه ستیزان تبعیت کرده­اند در صورتی که با توجه به طرح دو موضوع در این زمینه چنین توطئه­ای که از جمله روش­های تخریب تشیع است جواب داده می­شود.

1: حکم مکروه بودن پوشیده سیاه در عزای حسینی را که چون لباس سیاه عباسیان بوده است از مراج عظام تقلید سئوال کرده­اند نه اینکه بلا مانع دانسته­اند، بل پوشیدن سیاه را در عزای شهیدان کربلا مستحب و حتی بعضی واجب دانسته­اند. (2)

2: این که عباسیان چون در طول به دست آوردن حکومت، داعیه خون خواهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را داشتند؛ دولت خود را دولت آل محمد (علیهم السلام) و ادامۀ خلافت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) قلمداد می­کردند لباس سیاه را انتخاب کرده بودند تا با این ترفند دوستدران اهل بیت (علیهم السلام) را به دور خود گرد آورند و برای آنان که این تبلیغ


1- امالی صدوق، ص 155؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص 210-211. در المنجد آمده است که: «خمیص» نوعی پارچۀ سیاه چهارگوش است.
2- آداب عزاداری شهیدان کربلا، تالیف حسین حسن سمنانی، ص 150.

ص:82

ظاهری را در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ پس از به قدرت رسیدن هم در ظاهر، سیاهی پرچم و لباس را شعار همیشگی خویش ساختند. (1)

به همین لحاظ حضرت امام صادق (علیه السلام) و دیگر ائمه (علیهم السلام) به رنگ و لباس سیاه تعرضاتی داشته­اند.

برخی فتاوای فقهای شیعه در سیاهپوشی برای امام حسین (علیه السلام)

اشاره

فقهای شیعه پس از بررسی دو دسته روایات نهی کننده از پوشش سیاه و روایات جواز، دسته نخست را بر کراهت حمل نموده و پوشیدن لباس سیاه در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را جایز، بلکه مستحب می­دانسته­اند.

1 : شیخ ابن نما حلی (م 645 ق) عالم بزرگوار شیعه در قرن هفتم:

شیعیان را در سوگ اهل بیت سیدالشهدا (علیه السلام) و شهدای کربلا، به ظاهر ساختنِ شعار اندوه و پوشیدن لباس عزاداران (لُبسِ شعارِ الاحران) دعوت کرده و کسانی را که چنین نمی­کنند سرزنش می­کند. (2)

2 : مرحوم شیخ یوسف بحرانی (قدس سره) صاحب کتاب «حدائق» :

این فقیه نام آور، پس از آن که نظر خود را در مورد کراهت رنگ سیاه در نماز ابراز می­کند، می­فرماید: بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) را به خاطر روایات مستفیضه در امر به اظهار شعائر حزن، از این اخبار استثناء کرده و قائل به عدم کراهت شویم. (3)


1- زیارت عاشورا میراث جاودان عاشورا، ص 67 به نقل از اخبار الدوله العباسیه، 230، 232 و 242.
2- سیاهپوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، ص 224؛ مثیرالاحزان، ص 12 و 14 و 15 و 117.
3- ثم اقول: لا یبعد استثناء لبس السواد فی مأتم الحسین (علیه السلام) من هذه الاخبار لما استفاضت به الاخبار من الامر باظهار شعائر الاحزان. (الحدائق الناظره، ج7، ص 116، باب استثناء لبس السواد فی مأتم الحسین (علیه السلام)، یوسف بن احمد البحرانی (1318ق) النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، قم، تحقیق: محمد تقی الایروانی.

ص:83

همو در پایان، کلامش را مستند به روایاتی در این زمینه می­سازد.

جایگاه فقهی مرحوم صاحب «حدائق» به قدری است که دیگر فقها نیز در کتب فقهی خود، با استفاده از روایات اهل بیت (علیهم السلام) و اشاره به سخنان مرحوم بحرانی (قدس سره) همان حکم را استنباط می­نمایند؛ به عنوان نمونه از محضر مرحوم آیت الله العظمی میرزا جوادتبریزی (قدس سره) در مورد نظر مرحوم بحرانی در رجحان لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) پرسیده شد و ایشان نیز با تأیید نظر مرحوم بحرانی، پوشیدن لباس سیاه را از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهدا و اهل بیت (علیهم السلام) دانسته و اظهار اندوه را در مصائب آنان با توجه به روایات از نظر شرعی مستحب می داند.

پرسش: به عقیده شما پوشش در عزای امام حسین (علیه السلام) و سائر ائمه (علیهم السلام) رجحان شرعی دارد؟ چنان چه صاحب حدائق نظرش همین است.

پاسخ: نظر صاحب حدائق صحیح است؛ زیرا پوشش سیاه از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهدا (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و یاران او و سائر ائمه هدی (علیهم السلام) است و اظهار حزن در مصیبت آنان به خاطر روایات فراونی که میان آنها روایت صحیح هم وجود دارد، مستحب است. (1)

3 : مرحوم سید محمد جعفر طباطبایی حائری

3: مرحوم سید محمد جعفر طباطبایی حائری (2) (قدس سره):


1- سئوال: هل ترون ما ذهب الیه صاحب الحدائق من ان لبس السواد فی عزاء سیدالشهدا و بقیۀالائمه (علیهم السلام) ، راجح شرعاً؟ جواب: ما ذهب الیه صاحب الحدائق (قدس سره) صحح، فان لبس السواد من مظاهر الحزن علی ما اصاب سیدالشهدا و اهل بیته و اصحابه و کذا سائر الائمه (علیهم السلام) و ا ظهار الحزن فی مصائبهم مندوب شرعاً، للنصوص الکثیرۀ و فیها الصحیح. (الانتصار، ج9، ص 247؛ الشیخ الکورانی العاملی (معاصر)، دارالسیره بیروت، 1422ه.ق، لبنان، الطبعه الاولی.)
2- وی از نوادگان صاحب ریاض است. رساله­ای فقهی – استدلالی قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است که در تبیین ادله و مبانی فقهی پوشیدن لباس مشکی در تعزیت و عزاداری امام حسین (علیه السلام) و امامان معصوم (علیهم السلام) می­باشد. نویسنده نحوه استنباط و استخراج حکم کراهت و استحباب را در یک موضوع با دو هدف متفاوت برسی و تحلیل کرده و روایات و ادله مختلفی از اصول کافی، من لا یحضر الفقیه و دیگر کتب حدیثی نقل نموده است. سپس به تفصیل، مصادیق و نمادها و پوشش سیاه و نحوها نجام این مستحب شرعی را در عزاداری توضیح داده و از قواعد اصولی و فقهی برای تبیین و تحلیل کمک گرفته است. توضیح مطلب این است که عنوان تلبس بر لباس حزن در ماتم و عزاداری­ها و دیگر اغراض صحیح بر آن حمل نشود. فی المثل جایی که از پوشش سیاه قصد تجمل و فخر فروشی باشد طبق ادله مستحکم فقهی این لباس غیر شرعی و پوشیدن آن کراهت دارد. نویسنده به تفصیل از تحقق مفهوم حزن و انجام عزاداری و ارتباط آن با پوشش سیاه بحث کرده و معنای حزن را تبیین کرده و بر پایه آن پوشش سیاه در عزاداری امام حسین (علیه السلام) را جزو شعائر شیعی و مستحب دانسته است. (نرم افزا مجموعه جامع فقه اهل البیت، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)).

ص:84

وی در کتابی که در همین مورد و با همین نام نگاشته، پس از آن که نظرش را بر استحباب پوشی در مراسم عزاداری سالار شهیدان (علیه السلام) اقامه داشته در بخشی از کتابش می­گوید:

زنان بنی هاشم در محضر امام سجاد (علیه السلام) در سوگ سیدالشهدا (علیه السلام) به ماتم و عزاداری پرداختند و لباس سیاه را در بر کرده و امام هم با سکوتش کار آنان را تأیید فرمود. اگر این کار، مورد تأیید آن حضرت نبود یا جایز نمی بود، حتماً آن حضرت مانع می­شد و در صورت نهی، اطاعت امام زمانشان بر آنان واجب بود، سکوت و تأیید امام دلیل بر جواز و استحباب این کار است؛ به ویژه این که در میان زنانی که جامۀ سیاه پوشیده، حضرت زینب (علیها السلام) بوده که بالاترین مقام را پس از معصوم دارد. (1)


1- وجه الدلاۀ علی الاستحباب هو لبسهن ذلک بمحضره (علیه السلام) و عدم منعهن عن لبسه و امرهن بغیره من مراسم العزاء و خصوصاً بعد وجود مثل الصدیقه الصغری زینب الکبری (علیها السلام) الذی لا یقصر فعلها عن فعل المعصوم لکونها تالیۀ له فی المقامات العالیۀ و الدرجات السامیه. کما یدل له انه شعار الحزن و العزاء علی المفقود العزیز الجلیل من قدیم الزمان و سالف العصر و الاوان: و کما هو الموسوم فی جمیع نقاط العالم. (ارشاد العباد الی استحباب لبس السواد علی سیدالشهدا و الائمه الامجاد، ص 28؛ میرزا جعفر طباطبایی الحائری حفید صاحب الریاض (1321ه.ق)، تحقیق: الحسینی الفحام).

ص:85

او در جای دیگر عقیده و رفتار پدرش (حاج میرزا علامه سید علی نقی طباطبایی که از اعاظم مجتهدین کربلا بوده) را این گونه بیان می­کند: در اواخر عمر پدرم علامه، پوشیدن لباس سیاه و ندبۀ او در ایام عزاداری مولای ما امام حسین (علیه السلام) در فتوا و عمل تا هنگامی که به رحمت حق پیوست دیده می­شود. (1)

4 : علامه شیخ محمد حسین کاظمینی (قدس سره) معروف به محقق کاظمی (م1308ق):

ایشان نیز در تأیید سیاه پوشی برای اقامۀ عزای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چنین می­نویسد:

در استثای پوشش سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و مانند آن (از کراهت) بعید نیست. چنان که در کتاب «حدائق» نیز استثناء شده است. دلیل استثنای آن [روایاتی] است که بر اظهار سعائر حزن بر امام حسین (علیه السلام) دلالت می­کند و دلیل دیگر، روایتی است که زنان بنی هاشم در ماتم آن حضرت، سیاه پوشیدند که حتی در گرما و سرما هم از تن بیرون نکردند و امام زین العابدین (علیه السلام) در مدتی که زنان مشغول عزاداری بودند، غذا آماده می­فرمود و هرگز زنان را از این کار باز نداشت. (2)

5 : میرزا ابوالفضل تهرانی (م 1317ق) ، شاگرد مبرز میرزای شیرازی و فیه و ادیب نامدار عصر قاجار

پوشیدن جامۀ سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) را «قیام به وظیفه عزاداری» و «تعظیم شعار و احیای امر ائمه» می­داند. (3)


1- و کان والدی العلامه اعلی الله مقامه فی اواخر امره و عمره یری حسن التلبس بهذا اللباس فی ایام مأتم مولانا الحسین (علیه السلام) المعودۀ و ندبیته فتوی و عملاً الی ان انتقل الی رحمۀ الله. (ارشادالعباد، ص 54)
2- و فی ا ستثناء لبسه فی مأتم الحسین (علیه السلام) و نحوه وجه غیر بعید کما فی «حدائق» لما دل علی اظهار شعائر الحزن علیه (علیه السلام) و لما روی من لبس نساء بنی هاشم السواد و لم یغیرنها فی حراً و برد و کان زین العابدین (علیه السلام) یصنع لهن الطعام فی المأتم و لم ینکره (علیه السلام) علیهن. (هدایۀ الانام فی شرح شرایع الاسلام، ص 454، محمد حسین الکاظمینی (1308ه.ق)، طبع نجف، 1330ه)
3- سیاهپوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، ص 227 به نقل از: شفاءالصدور فی شرح زیارۀ العاشور، بمبئی، 1309ق، ص 324.

ص:86

6 : مرحوم میرزا حسین نوری (قدس سره) صاحب «مستدرک الوسائل» (م 1320ق):

محدث فقیه، مرحوم میرزای نوری (قدس سره) در «مستدرک الوسائل» پس از نقل اخبار دال بر کراهت جامه سیاه و ورایت محاسن برقی نظر خود را بر استحباب را این گونه بیان می­فرماید:

در این اخبار و قصه­ها، اشاره یا دلالت بر عدم کراهت پوشش سیاه یا رجحان آن در حزن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است همچنان که سیره بسیاری در ایام حزن و ماتم آن حضرت بر این است. (1)

7 : مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (قدس سره) :

این بزرگوار در پاسخ به استفتایی چنین فرموده است:

پرسش: مستدعی است نظرتان را دربارۀ مساله­ای که پس از مسألۀ مظلومیت حضرت زهرا (علیها السلام) جایگاه مهمی در کویت پیدا کرده، بیان فرمایید. و آن مسأله پوشیدن لباس سیاه و سینه زنی در اثنای مراسم عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) در ماه محرم و ایام عزاداری ائمه (علیهم السلام) است.

پاسخ: بدون شک میان شیعه اختلافی نیست که سینه زنی و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت (علیهم السلام) و از مصادیق بارز این آیه کریمه است که می­فرماید: «هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانۀ تقوای دل­هاست». (2) چنانچه این کارها از مظاهر جزع در مصائب و سوگواری اهل بیت (علیهم السلام) است که روایات فراوان بر رجحان آن دلالت می­کند. هر کس در تضعیف یا کم رنگ نمودن اهمیت آن در میان جوانان شیعه

تلاش نماید از جفاکاران در حق اهل بیت (علیهم السلام) و از جمله کسانی است که در


1- قلت و فی هذه الاخبار، و القصص، اشارۀ او دلالۀ علی عدم کراهۀ لبس السواد او رجحانه حزناً علی ابی عبدالله (علیه السلام) کما علیه سیرۀ کثیرٍ فی ایام حزنه و مأتمه. (مستدرک الوسائل، ج3، ص 328، ح 33، باب 48، المیرزا حسین النوری (1320ق) تحقیق و الناشر: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، بیروت، 1408ه، الطبعۀالثانیه).
2- حج / 20.

ص:87

قیامت به خاطر به اشتباه انداختن مردم دربارۀ ظالمان به اهل بیت (علیهم السلام) مورد سئوال قرار خواهد گرفت. خداوند مؤمنان را بر ایمان و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ثابت قدم نگه دارد و خداوند هدایت کننده به راه راست است. (1)

8 : وصیت نامه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی (قدس سره) :

ایشان در وصیت نامه خود این چنین می­نویسد:

به پسرم وصیت می­کنم لباس سیاهی که جهت حزن و اندوه در مصائب آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه محرم و صفر می­پوشیدم با من دفن نماید. (2)

9 : آیت الله العظمی سیدمحمدرضاگلپایگانی (قدس سره) :

سیاه پوشی در عزای سالار شهیدان سیره مستعمره شیعه در طول تاریخ بوده و امری مجاز و مستحسن است.

10 : آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی (مد ظله العالی) :


1- سئوال: یرجی من سماحتکم بیان رأیکم فی هذه المسألۀ التی اخذت منحی حظیراً فی الکویت بعد مسألۀ مظلومیۀ الزهرا (علیها السلام) و التی لا تخفی علیکم و المسأله فی ما هوا رأیکم المبارک فی لبس السواد، و اللطم علی الصدور اثناء احیاء مراسیم العزاء لسیدالشهداء (علیه السلام) فی شهر محرم الحرام و لباقی الائمۀ الاطهار (علیهم السلام) ؟ جواب: لااشکال و لا ریب و لا خلاف بین الشیعۀالامامیه فی ان اللطم و لبس السواد من شعائر اهل البیت (علیهم السلام) و من لمصادیق الجلیۀ للآیۀ: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» کما انها من مظاهر الجزع الذی دلت النصوص الکثیرۀ علی رجحانه فی مصائب اهل البیت و مأتمهم. و من یحاول تضعیف هذه الشعائر و التقلیل من اهمیتها بین شباب الشیعه، فهو من الآثمین فی حق اهل البیت (علیهم السلام) ومن المسئوولین یوم القیامۀ عما اقترفه فی تضلیل الناس عنمظالم الائمۀ (علیهم السلام) ثبت الله المؤمنین علی الایمان و الولایۀ. والله الهادی الی سواء السبیل. (الانتصار، ج9، ص 247، الشیخ الکورانی العاملی (معاصر)، دارالسیره، بیروت، 1424ق، الطبعۀ الاولی).
2- شهاب شریعت، درنگی در زندگی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ص 366، علی رفیعی، علاء مرو دشتی، طبع کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی، قم، 1373ش.

ص:88

در کتاب استفتائات آیت الله العظمی سیستانی این چنین آمده است:

پرسش: نظر شما در مورد پوشیدن لباس مشکی در عزای امام حسین (علیه السلام) (خامس اصحاب کساء) چیست؟

پاسخ: پوشیدن لباس سیاه در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) امر پسندیده­ای است. (1) و (2)

و همچنین وی، می­فرمایند: کراهت لباس سیاه ثابت نیست. (3)

11 : آیت الله سید ابراهیم میلانی می­نویسد:

«در صورتی که آل عصمت و طهارت (علیهم السلام) در عزای ختمی مرتبت و علی مرتضی و صدیقه شهیده فاطمه زهرا و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین سیاه پوشیده­اند، بدون هیچ تردیدی نه تنها استفاده از لبس سیاه کراهت ندارد، بلکه به لحاظ حفظ سیرۀ آن ذوات مقدسه در ایام عزای اهل بیت (علیهم السلام) نوعی احیاء امر ایشان بوده، مستحبی است که نباید تحت هیچ عنوان و بهانه­ای ترک شود و چه بسا به جهت عنوان ثانوی و وجوب انزجار و نفرت از قاتلان شهدا (علیهم السلام) حفظ فرع با اهمیت تولا و تبرا تشیع جنبۀ وجوب پیدا کند. و اگر در لسان بعضی از بزرگان قوم -رحمه الله علیهم اجمعین- برای استفادۀ آن کراهت نقل شده اولاً در غیر ایام عزای آل البیت (علیهم السلام) بوده که استفادۀ آن تشبّه به بنی العباس به شمار می­رفته است با توجه به این مورد اخیر نیز پوشیدن سیاه در عزای ائمه طاهرین (علیهم السلام) نوعی احیاء امر و مظلومیت آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب می­شود و چون به روزگار ما اشقیاء و خبثاء اموی و عباسی وجود خارجی ندارد و سیاه پوشی نشانۀ انزجار و تنفر از برخورد ظالمانۀ آنان با خاندان وحی است می­باید به طور جدی سنّت سیاه پوشیدن در عزای ائمه


1- السئوال: ما هو رأیکم فی لبس السواد فی عزاء خامس اصحاب الکساء؟ الجواب: لبس السواد فی عزاء سیدالشهدا روحی فداه امر مطلوب. (استفتائات (فتاوای مراجع) السید السیستانی، ص 192.
2- شبهات عزاداری، ج1، ص 450-456.
3- سایت دارالصادق (علیه السلام) .

ص:89

اطهار (علیهم السلام) خاصه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مراعات گردد و بر آن اصرار داشت و اگر جایی بر اثر عدم استطاعت مالی ترک سیاه پوشی می­شود باید در تهیه آن کوشا بود حتی در مواردی که با غرض عده­ای را فریب می­دهند و مانع پوشیدن سیاه در عزای آل البیت (علیهم السلام) می­شوند باید مانند سایر امور که امر به معروف وظیفه می­شود تا حدی که تولید فساد نشود و موجب تضعیف وحدت ضروری عصر ما که امویان و عباسیانی دیگر سعی در تخریب و تحذیف و تخریب اسلام دارند نگردد، امر به معروف نموده ...» (1)

12 : حضرت آیت الله حاج سید محمدصادق روحانی مد ظله العالی :

سیاه پوشیدن در عزای ائمه (علیهم السلام) بدون شک مکروه نیست بلکه مستحسن است. من خودم مقیّدم به پوشیدن سیاه، در غیر ایام عزاداری هم کراهت پوشیدن سیاه معلوم نیست، بلکه در زمان خاصی (خلافت بنی العباس) چون شعار آنان پوشیدن سیاه بود نهی شده است، فعلاً هیچ اشکالی ندارد. (2)

آنچه در بالا از نظرات علمای بزرگوار بیان شد از باب نمونه بود، علاوه بر این که علمای بزرگ معاصر شیعه نیز در ایام شهادت سالار شهیدان (علیه السلام) و ایام شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) لباس سیاه پوشیده و به عزاداری پرداخته و هم اکنون نیز چنین می­کنند.

فتوای فقها بر استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) به استناد حسنه محاسن برقی

اشاره

«اتقان سند» و «وضوح دلالتِ حسنه» برقی بر جواز سیاه پوشی در سوگ سالا رشهیدان (علیه السلام) سبب شده که این حدیث شریف، که مفاد آن، مؤیّدات گوناگونی نیز در کتب سیره و حدیث و تاریخ دارد، مورد توجه خاص فقها قرار گیرد و مراجع قله پویی چون صاحب عروه طبق آن فتوا دهند.


1- شیعه و عاشورا، ص 199.
2- آداب عزاداری شهیدان کربلا، ص 176.

ص:90

توجه شما را به نوشته محققانه دو تن از فقهای بزرگ دوران اخیر که در باب جواز بل استحباب سیاه پوشی در وفیات ائمه (علیهم السلام) به حدیث محاسن برقی استدلال کرده­اند، جلب می­کنیم:

1: فتوای استدلالی آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظله العالی

مرجع عالیقدر حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی در پاسخ به سئوال از «رجحان شرعی پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان (علیهم السلام) » در تاریخ 8 ذی الحجه 1415ق جواب مفصل و مستدلی مرقوم داشته­اند که خود بخشی مستوفی و منقّح در استدلال به حدیث محاسن برقی بر رجحان سیاه پوشی در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. متن استفتاء و پاسخ ارزشمند و خواندن ایشان را، برای ثبت در تاریخ، نقل می­کنیم:

سئوال:

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی دامت برکاته

به نظر مبارک حضرتعالی پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان (علیهم السلام) چنانکه از کلام صاحب «حدائق» استفاده می­شود رجحان شرعی دارد یا خیر؟ 13/2/1374.

جواب:

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله و سلام انبیائه و ملائکته علی سیدنا و مولانا ابی عبدالله الحسین المظلوم سیدالشهدا و ابی الاحرار و علی اهل بیته و اولاده و اصحابه.

با توجه به اینکه پوشیدن لباس سیاه شعار اهل مصیبت و علامت سوگواری و عزاست، پوشیدن آن در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) و سایر حضرات معصومین – صلوات الله علهیم اجمعین- بی شبهه راجح و تعظیم شعائر و اعلان ولایت و برائت از اعداء آل محمد – صلوات الله علیهم اجمعین-، تجلیل از ایثار و فداکاری و شهادت در راه خدا، پاسداری از دین و مذهب، و مصداق عناوین و جهات راجحه دیگر است. یکی از شعائر شیعیان در عراق در دهه عاشورا برافراشتن پرچم­های سیاه عزا بر بالای خانه­ها

ص:91

بود، که حتی کسی که در وسط بیابان تنها در یک خانه و کوخ محقر زندگی می­کرد ملتزم به این اعلام عزا و سوگواری بود. یقیناً این برنامه­ها و سیاه پوشیدن و سیاه پوش کردن در و دیوار خانه­ها و حسینیه­ها و تکایا و مجالس که متضمن درس­های بسیار آموزنده و موجب تعالی افکار و اهداف و تبلور شعور مذهبی و انسانی است، همه راجح و سبب احیاء و بسط امر مذهب و تحکیم علایق و روابط با خاندان رسالت و تجدید میاق تشیع و پیروی از آن بزرگواران و محکوم کردن ظلم و استضعاف و استکبار است.

و ما مسئله کراهت پوشیدن لباس سیاه که به اجماع و اخبار بر کراهت آن استناد شده است:

اولاً: اصل حکم به کراهت قابل خدشه و اشکال است؛ زیرا عمده دلیل آن که اجماع است محصّل نیست، و به فرض محصل بودن، با وجود احتمال استناد مُجمعین به اخبار، حجت و کاشف از قول معصوم (علیه السلام) نیست و روایاتی که بر آنها استناد شده است اخباری مُرسل و ضعیف است و تمسک به آنها – به عنوان تسامح در ادله مکروهات جریا علی التسامح فی ادلۀ المستحبات- مثبتِ حکم شارع مقدس به کراهت نیست. علاوه بر اینکه اثبات حکم موضوعی برای موضوع دیگر یا اثبات حکم موضوع ذی الخصوصیۀ برای فاقد خصوصیت، بدون یقین به تساوی هر دو موضوع در موضوعیت برای حکم و بدون یقین به عدم دخالت خصوصیت (مثل ما نحن فیه) قیاس و حکم به غیر علم است.

بنابراین با اخبار تسامح در ادله سنن، جواز تسامح در ادله مکروهات و حکم به کراهت ثابت نمی­شود، مضافاً بر اینکه در اصل مقیس علیه نیز استفاده محکم به استحباب ما بلغ فیه الثواب عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) محل تأمل و اشکال است.

غایۀ الامر نقول: انه یستفاد من هذه الاخبار ان من بلغه عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ثواباً علی امر ثبت رجحانه بالشرع سواء کان مستحباً او واجباً او لم یثبت عدم رجحانه ان اتی به

ص:92

التماساً لهذا الثواب یعطی به ذلک الثواب و یوجر ربه؛ و این هذا من الحکم بالاستحباب حتی یقال به فی غیره؟!

به هر حال، اخبار داله بر کراهت از جهت سند فاقد اعتبارند، و جبران ضعف آنها به عمل اصحاب – بنابراینکه عمل جابر ضعف سند باشد- در صورتی است که استناد ایشان در فتوی به نفس خبر باشد، ولی در مثل این مورد که محتمل است بر اساس همان تسامح در ادله مشی کرده باشد، عمل به استناد به نفس حدیث ثابت نمی­شود. مضافاً بر اینکه، به فرض جبر ضعف سند به عمل، دلالت روایات بر کراهت مطلقه مورد اشکال است؛ زیرا از خود آنها استفاده می­شود که حکم در این موضوع به عنوان اولی موضوع نیست، بلکه به جهت تَعَنوُنِ آن به عنوان ثانوی و شعار و لباس بنی عباس بودن است که پوشیدن آن تشبّه به آنها و موجب ارائه نفوذ و کثرت جمعیت پیروان آنها است. و در واقع، نهی از آن به ملاحظه این بوده که یکی از مصادیق تلبّس به لباس ظلمه و تشبّه به آنهاست و مثل این حکم طبعاً دائر مدار بقاء تعنون موضوع به عنوان مورد نظر است. بنابراین اگر بنی عباس از بین رفتند و این شعاریت و عنوان، بی موضوع و منتفی شد، یا رنگ دیگر شعار آنها یا ظلمه و کنار و اهل باطل شد، موضوع عوض می­شود و حکم بر موضوع خود مترتب می­گردد و پوشیدن لباسی که شعار فعلیّه مثل کروات دارد مکروه می­شود.

ثانیاً: با قبول اینکه اصل حکم فی الجمله ثابت است، دلیل آن اگر اجماع باشد دخول پوشیدن لباس سیاه در عزا – که ظاهراً در اعصار ائمه (علیهم السلام) و بعد از ایشان متداول بوده – در معقد اجماع معلوم نیست و قدر متیقن از آن، مواردی است که این عنوان عزا را نداشته باشد و تلبس به لباس و شعار اعدا بر آن صادق باشد؛ و اگر احادیث را هم مستند حکم بشماریم شمول و ظهور اطلاق یا عموم آنها در این مورد به مناسبت حکم و موضوع قابل منع است. و بعد از تمام این تفاصیل، همان روایتی که صاحب حدائق به عنوان تأئیدِ نفی بُعدِ استثناء لُبسِ سَواد در عزای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از جلاء العیون علامه مجلسی (قدس سره) نقل کرده دلیل است و به نظرِ حقیر، با آن حصر

ص:93

مفاد روایات کراهت در غیر موارد عزا فهمیده می­شود، و هم می­توان به فرض قبول اطلاق یا عموم روایات آن را مقیّد یا مخصص آنها دانست، و جهت اینکه صاحب حدائق صریحاً به آن استناد نفرموده ظاهراً عدم ذکر سند آن در جلاء و عدم اطلاع یا عدم مراجعه ایشان به واسطه ضیق مجال به کتاب­های دیگر بوده است. اینک حدیث شریف:

محدث مشهور احمد بن محمد بن خالد برقی از طبقه سابعه در کتاب محاسن، ص 420، ح 195 از پدرش محمد بن خالد از حسن بن ظریف بن ناصح از طبقه ششم از پدرش ظریف بن ناصح از طبقه پنجم از حسین بن زید که ظاهراً حسین بن زید بن علی بن الحسین (علیهما السلام) معروف به ذی الدمعه و از طبقه پنجم است و او از (عمویش) عمر بن علی بن الحسین (علیهما السلام) روایت کرده است و سند و لفظ حدیث به این شرح است:

«عنه عن الحسن بن ظریف بن ناصح عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر بن علی بن الحسین (علیهما السلام) قال: لما قتل حسین بن علی (علیهما السلام) لبسن نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لا تشتکین من حرّ و لا برد، و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم» (1)

از این حدیث شریف که مورد اعتماد و حجت است و شخصیت هایی از مشاهیر و از ثقات و اکابر اهل بیت (علیهم السلام) آن را روایت نموده اند استفاده می­شود:

1: اینکه پوشیدن لباس سیاه در ماتم و عزا از صدر اول مرسوم بوده است. و لذا بانوان معظمه بنی هاشم در ماتم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) لباس سیاه پوشیده­اند و ظاهر این است که این عادت و سنّتی بوده است که قبل از آن تا عصر رسالت هم سابقه داشته است و مثل این است که لباس سیاه به عنوان ترک تزیّن و شعار عزادار بودن متداول و مرسوم بوده است بنابراین، روایات کراهت لبس سواد شامل این­گونه لبس موقت و معمول نمی­شود و منصرف به این است که لباس متعارف و رسمی شخص، سیاه باشد


1- این حدیث را علامه مجلسی (قدس سره) از محاسن در بحارالانوار، ج 79، ص 84، باب التعزیه و المأتم، ح 24 روایت فرموده است.

ص:94

و به فرضی که اطلاق یا عموم داشته باشد این روایت آن اطلاق یا عموم را تقیید یا تخصیص می­دهد.

2: تشویق و ترغیب امام (علیه السلام) از این عمل، دلیل بر رجحان آن است و از آن فهمیده می­شود که ادامه آن، جهت فراموش نشدن این واقعه بسیار بزرگ تاریخی و بزرگداشت موقف عظیم سیدالشهدا (علیه السلام)، راجح و مستحب است.

گفته نشود: که حدیث، حکایت از عمل بانوان و تصویب امام (علیه السلام) دارد و دلالت بر رجحان پوشیدن لباس سیاه در عزای آن حضرت برای مردها ندارد؛ زیرا گفته می­شود: وجه تصویب وتشویق امام (علیه السلام) حال حزن و مصیبتی است که به وسیله پوشیدن لباس سیاه ظاهر می­شود و خصوصیت صدور این حال از زن یا مرد ملحوظ نیست و این حال در هر کس ظاهر شود، مطلوب است؛ البته اگر پوشیدن لباس سیاه فقط ظهور این حال را از زن­ها نشان می­داد اختصاص به آنها پیدا می­­کرد. ولی وقتی در هر دو – عندالعرف- علی السواء ظاهر می­شود یا گاهی در مردها ظاهرتر است وجهی برای اختصاص نیست و مثل رجلٌ شکَّ بین الثلاث و الاربع است که چون این شک برای زن و مرد- هر دو – علی السواء حاصل می­شود از آن، اشتراک زن یا مرد در حکم معلوم می­شود. این حدیث مانند کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) است: «الخضاب زینۀ و نحن قوم فی مصیبۀ» که از آن استفاده می­شود زینت مناسب مصیبت زدگی نیست، خواه خضاب باشد یا چیز دیگر؛ مصیبت زده مرد باشد یا زن. از این حدیث هم استفاده می­شود، اظهار عزاداری به وسیله پوشیدن لباس سیاه مورد تصویب و تشویق است خواه از مرد صادر شود یا از زن. و چنان نیست که با اینکه از جانب مرد نیز این اظهار ممکن باشد رجحان اظهار آن مختص به زن باشد؛ زیرا عرف آنچه را موضوع مطلوبیت این عمل می­یابد ارائه حال عزا و سوگواری است که صدور آن از زن و مرد – هر دو – مطلوب است.

بلکه می­توانیم بگوییم ا ز مثل این حدیث می­فهمیم که: ارائه حال سوگواری در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به هر نحو مشروع که عندالعرف حال سوگواری باشد

ص:95

مطلوب است؛ خواه به وسیلۀ پوشیدن لباس سیاه یا صیحه زدن در مجالس عزا یا ناله و گریه کردن یا مرثیه خواندن یا پا برهنه رفتن یا صورت­های مشروع و مقبول دیگر، موجب اجر عظیم الهی در آخرت خواهد بود.

جعلنا الله من القائمین بها و حشرنا فی زمرتهم بحق محمد و آله الطاهرین، صلوات الله علیهم اجمعین.

8 ذی الحجه 1415، لطف الله صافی. (1)

2: رساله «مجمع الدرر فی مسائل اثنتی عشر»، نوشته آیت الله عبدالله مامقانی در استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام)

مرجع عالی قدر، آیت الله شیخ عبدالله مامقانی اثری به نام کتاب «الاثنی عشر» دارند که سال 1344 ق در مطبعه مرتضویه نجف اشرف به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی 12 رساله است که یکی از آنها تحت عنوان «مجمع الدرر فی مسائل اثنتی عشر» به بحث پیرامون استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) اختصاص دارد. متن رساله «مجمع الدرر» را ذیلاً می­خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

احمدالله علی جزیل نعمه و اصلّی علی اشرف رسله و اله و عترته سیّما ابن عمه و صهره و خلیفته.

و بعد فیقول الفقیر الی الله الغنی و الجانی الفانی عبدالله المامقانی عفی عنه ربه ابن الشیخ قدّس [سرّهبمانّه لمّا کان بعض المستفتین یلتمس التعرض فی الجواب الدلیل الفتوی اجمالاً و کنت اجیب الالتماس احببت ضبط صورها لتکون للمبتدی تصبرۀ و للمنتهی


1- سیاهپوسی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، ص 216-217.

ص:96

تذکرۀ و تنفعنی یوم الفقر و الفاقۀ و سمیتها بمجمع الدرر فی ماسئل اثنتی عشر و من الله استمد و به استعین.

السئوال الاول: ما یقول شیخنا و ملاذنا – ادام الله ظله العالی – فی لبس السواد فی مصیبۀ الاعزۀ من الاموات خصوص عزاء مولینا سیدالشهدا علیه افضل الصلوۀ و السلام و سایر المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین هل هو مکروه او مباح او فی عزاء المعصومین (علیهم السلام) مستحب و راجح؟ فان اطلاق الاخبار یقتضی الکراهۀ الشدیدۀ حتی ورد ان الاسود من الالبسۀ ما عدا الخف و العمامۀ و الکساء لباس فرعون و ورد انّه لباس اهل لنار و ورد النهی عن الصلوۀ فیه سیّما لامام الجماعۀ فماوجه تداول الشیعۀ لبس السواد ایّام عزاء الائمۀ (علیهم السلام) و فی مصیبۀ موتاهم و

اقامتهم الصلوۀ فیه و هل لذاک مخرج عن العمومات او انّه مندرج تحتها؟ افیدونا ادام الباری سبحانه تاییدکم.

الجواب: لا ریب فی قیام السیرۀ القویمۀ من العلماء و الصلحاء و المتدینین و الابرار فی کافۀ الامصار علی لبس اهل المصیبۀ السواد و کذا فی ایام عزاء المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین سیّما سیدالشهداء ارواحنا له الفداء حتی صار ذلک من شعارهم و الذی به یمتازون عن غیرهم، و من البعید جدّا ان تستمرّ سیرتهم القویمۀ و طریقتهم المستقیمۀ خلفلا عن سلف من غیر تحاشی منهم و لا نکیر علی ارتکاب مثل هذا المکروه کراهۀ شدیدۀ من غیر مستندٍ شرعی. فالمصنف المتدبّر یستکشف بالتزامهم بذلک و استمرارهم علیه عن وجو مقیّد لاطلاقات کراهۀ لبس السواد سیّما فی الصلوۀ و مخصّص لعموماتها، بل یستکشف بذلک عن وجود مایفید رجحانه اذ لولا الرجحان لما التزموا به هذا الالتزام التام و ما اهتموا به هذا ال اهتمام؛ بل السیرۀ قائمۀ علی لبس السواد فی عزاء ا لآباء و الارحام و حملۀ شرع سیّد الانام ایضاً، فیکشف ذلک عن وجود مخرج المطلق العزاء عن العموم.

ص:97

و لک ان تتمسک لرجحان لبس السواد فی عزاء المعصومین (علیهم السلام) و نوّابهم و اباحته بالمعنی الاخص فی عزاء الارحام بما دلّ عموماً علی رجخان اظهار الحزن لی نوابهم (رض) و المؤمنین الابرار و ما دلّ علی اباحۀ اظهار الحزن علی الابوین و الارحام. غایۀ ما هناک وقوع التعارض من وجه بین هذه العمومات وبین عمومات کراهۀ لبس السواد سیّما فی الصلوۀ، و لا مانع من ترجیح هذه العمومات بالسیرۀ القویمۀ المذکورۀ.

و یؤیّد المطلوب بل یدل علیه جملۀ من الاخبار:

فمنها الحسن الذی رواه الفاضل المجلسی (قدس سره) فی البحار فی باب الوقایع المتأخرۀ عن قتل سیّدنا المظلوم ابی عبدالله الحسین – صلوات الله علیه- عن المحاسن عنالحسن بن ظریف عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر بن علی با الحسین (علیهما السلام) قال لمّا قتل الحسین بن علی (علیهما السلام) لبس نساء بنی هاشم الوساد و المسوح و کن لا یشتکین حرّا و لا بردا و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم. فان لبس الهاشمیات السواد و فیهنّ محرام علی بن الحسین (علیهما السلام) کعمّاته و اخواته، و سکوته (علیه السلام) عنهن و عمله الطعام لهنّ تقریر لهن علی لبس السواد فی العزاء و لو کان ذلک مکروها لمنعهنّ البتّۀ، و تقریره (علیه السلام) حجۀ فلا مجال لتوهم انّ فعل الهاشمیات مع عدم عصمتهن لیس بحجّۀ.

و منها ما رواه فی الباب المذکور فی خبر طویل الی ان قال (علیه السلام) فلما اصبح – یعنی یزید لعنه الله – استدعی بحرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال لهنّ ایّما احبّ الیکنّ: المقام عندی او الرجوع الی المذینۀ؟ و لکم الجئزۀ السنیّۀ، قالوا نحبّ اولاً ان ننوح علی الحسین (علیه السلام) . قال افعلوا ما بدا لکم ثمّ اخلیت لهنّ الحجر و البیوت فی دمشق و لم تبق هاشمیۀ و لا قرشیّۀ الا و لبست السّواد علی الحسین و ندبوه علی ما نقل سبعۀ ایام (الحدیث). فانّ لبسهن

ص:98

السّواد بمحضر زین العابدین (علیه السلام) او عدم منعه ایّاهنّ عن ذلک یکشف عن کون العزاء مستثنی، و کیف یغضی صوات الله علیه عن اتفاق اهل بیت الطهارۀ و العصمۀ سلام الله علیهم علی ارتکاب المکروه کراهۀ شدیدۀ؟!

و منها ما رواه هو (ره) فی الباب المذکور عن الحسین بن علی الزعفرانی عن محمد بن عمر النصیبی عن هشام بن سعد قال اخبرنی المشیخۀ انّ الملک الذی جاء الی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اخبره بقتل الحسین بن علی (علیهما السلام) ملک البحار و ذلک ان ملکا من ملائکۀ الفردوس نزل علی البحر و نشر اجنحۀ علیها ثم صاح صیحۀ و قال یا اهل البحار البسوا اثواب الحزن علی الحسین (علیه السلام)؛ و لباس الحزن عند الناس لیس الا الثوب الاسود، فتأمل.

و منها ما رواه هو (ره) فی الباب المذکور الی ان قال (علیه السلام) قال الوصیف یا سکینۀ اخفضی صوتک فقد ا بکمیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثو الوصیف اخذ بیدی فادخلنی القصر فاذا بخمس نسوۀ قد عظم الله تعالی خلقهنّ و زاده فی نورهنّ و بینهنّ امرئۀ عظیمۀ الخلقۀ ناشرۀ شعورها و علیها ثیاب سود بیدها قمیص مضمّخ بالدّم و اذا قامت یقمن معها و اذا جلست جلسن معها فقلت للوصیف ما هؤلاء النسوۀ اللآتی قد عظم الله خلقتهنّ فقال یا سکینۀ هذه حوّاء ام البشر و هذه مریم بنت عمران و عپهذه خدیجۀ بنت خویلد و هذه سارۀ و هذه التی بیدها القمیص المضمّخ و اذا قامت یقمن معها و اذا جلست یجلس معها هی جدتک فاطمۀ الزهرا (علیها السلام) فدنوت منها و قلت لها یا جدّتاه قتل والله ابی و اوتمت علی صغر سنّی فضمّتنی الی صدرها و بکت بکاء شدیدا و بکین النسوۀ کلّهن و قلن لها یا فاطمۀ و یحکم الله بینک و بین یزید یوم فصل القضاء (الحدیث). فان لبس سیدتنا الزهرا صلوات الله علیها الصیاب السّود یکشف عن عدم کراهۀ ذلک للحزن، الا ان یناقض

ص:99

بانّ لبسها للسّواد بعد ارتحالها عن هذا العالم لا یدل علی عدم کراهۀ لبس الثوب فی هذا العالم الذی هو عالم التکالیف، فتأمل.

و منها ما فی شرح ابن ابی الحدید علی نهج البلاغۀ عن الاصبغ بن نباتۀ قال دخلت مسجد الکوفه بعد قتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) و رأیت الحسن و الحسین (علیهما السلام) لابسی السواد؛ فان فعلهما حجۀ و فی نهایۀ العبد اقدامهما علی ارتکاب المکروه کراهۀ شدیدۀ، بل اقدامهما (علیهما السلام) علی ذلک یکشف عن رجحانه لانه الاصل فی افعالهم کما تقرر فی محله.

و منها ما فی جزء السادس عشر من الشرح المذکور عن المداینی انه قال لمّا توفّی علی (علیه السلام) خرج عبدالله بن العباس بن عبدالمطلب الی الناس فقال ان امیرالمؤمنین (علیه السلام) توفّی و قد ترک خلفا فان احببتم خرج الیکم و ان کرهتم فلا احد علی احد فبکی الناس و قالوا بل یخرج الینا فنخرج الحسین (علیه السلام) فخطبهم فقال ایها الناس فانا امرائکم و اولیائکم و انا اهل البیت الّذین قال الله فینا انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت فبایعه الناس و کان خرج الیهم و علیه ثیاب سود، و دلالته کسابقه؛ الی غیر ذلک مما یقف علیه المتتبّع من الاخبار.

و قد تحصل من ذلک کلّه عدم کراهۀ لبس السواد فی عزاء الائمۀ (علیهم السلام) بل رجحانه بل عدم کراهۀ لبس السواد فی عزاء مطلق المؤمن احتراما له بل رجحانه لما دل من العقل و النقل علی حُسنِ احترام المؤمن حیّاً و میّتاً و ما دل علی رجحان العزاء علیه؛ و النسبۀ بین تلک الادلۀ و بین ادلۀ کراهۀ لبس السواد- و ان کان هو العموم من وجه – الا ان ترجّح تلک الادلۀ بالسیرۀ القویمۀ و الله العالم.

و یؤیّد ما ذکرنا ما عن ابن شهر آشوب من ان السّواد حداد آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهداء کربلاء و زید و یحیی، و ما عن ابن فهد فی التحصین من انّه قیل لراهب رأی علیه مدرعۀ

ص:100

شعر سوداء ما الذی جعلت علی لبس السواد؟ فقال هو لباس المحزونین و انا اکبرهم، فقیل له و من ای شیء انت محزون؟ قال لاننی اصبت فی نفسی و ذلک انّی قتلتها فی معرکۀ الذنوب فانا حزین علیها ثم اسبل دمعه. القصّۀ. (1)

نتیجه:

سیاه پوشی شیعیان در عزاداری یک نوع اظهار محبت و ارادت به ساحت مقدس امامان اهل بیت (علیهم السلام) و اظهار همدردی با صاحب عزای اصلی و حجت الهی حضرت حجت بن الحسن المهدی ارواحنا فداه است.

سیاه پوشی حضرات معصومین (علیهم السلام) فعل خود معصوم است.

سیاه پوشیدن، اقتدا به سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) در عزاداری­ها می­باشد.


1- سیاهپوشی درسوگ ائمه نور (علیهم السلام)، ص 218- 221.

ص:101

فصل ششم: مرثیه خوانی ، نوحه سرایی و شعر

اشاره

از آیین­های عزای امام حسین (علیه السلام) در فرهنگ و سیره اهل بیت (علیهم السلام) مرثیه سرایی و مرثیه خوانی است.

واژۀ «رثاء و مرثیه»:

در لغت نامه­های عرب «رثاء» از ریشۀ «ر ث ی» به معنای «گریستن بر مرده» و «برشمردن نیکویی­های او» و «شعرگفتن درباره مرگ کسی با اظهار دلسوزی» است. (1)

در لغت فارسی، «مرثیه» عبارت است از: «عزاداری»، «در عزای کسی شعر سرودن»، «گریستن بر مرده و بر شمردن خوبی­های او» را سوگواری، «روضه»، «مراسم سوگواری که یاد شهدای کربلا بر پا کنند»، «اشعاری که در ذکر مصیبت­های معصومان (علیهم السلام) می­خوانند.» (2)

در کتاب امالی شیخ مفید (قدس سره) از قول ابراهیم بن واحد نقل شده است:

«اول شعر رُثی به الحسین بن علی (علیهما السلام) قول عقبۀ بن عمرو السهمی؛ اولین شهری که برای حسین (علیه السلام) سروده شد، کلام عقبه بن عمر سهمی است.» (3)

توصیه­های اهل بیت (علیهم السلام) مبنی بر بزرگداشت واقعۀ دلخراش طف و عمق و شدت تراژدی عاشورا از عواملی است که بسیاری از ادیبان متعهد را از دوره­های خفقان بار اموی و عباسی تاکنون تحت تأثیر قرار داد و عواطفشان را شعله ور ساخت و آنان سوگ سروده­هایی از خود پیرامون واقعۀ کربلا به جای گذاشته­اند. و در تاریخ شیعه شعرای برجسته همچون فرزدق، کمیت، عبدالله بن کثیر، دعبل و سید حمیری،


1- زبیدی، تاج العروس، ج19، ص 447؛ ازهری، تهذیب اللغه، ج15، ص 90؛ فراهیدی، العین، ج8، ص 234؛ ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص 309.
2- دهخدا، لغت نامه، ج1، ص 1452؛ معین، فرهنگ معین، ص 728.
3- مفید، امالی، ص 324.

ص:102

فضائل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه شهدای کربلا را به بهترین شکل ترسیم کرده­اند. استاد جواد شبّر بخشی از مراثی سیدالشهدا (علیه السلام) را در فرهنگی قطور به نام «ادب الطف» (1) و کتاب «عبرات المصطفین» اثر: آقای محمودی، «شعراء کربلا او الحائریات» اثر: آقای علی الخاقانی محتوی معرفی 84 تن شاعر این شهر می­باشد (2) و «عاشورا فی الادب العاملی المعاصر» اثر: سید حسن نورالدین، پیرامون شاعران جبل عامل و محتوا و سبک­های شعری آنان پیرامون حادثه کربلا را می­توان نام برد.

واژه «نوحه و نیاحه»

در لغت­نامه­های عربی، «نوحه» و «نیاحه» از ریشۀ « ن و ح» به معنای گریه و زاری و شیون بر مرده تعریف شده است. (3)

در لغت نامه­های «العین» و «الصحاح» به معنای: «اجتماع زنان در مرگ و اندوه» و همچین «شیون زنان بر مردگان خود» آمده است. (4)


1- ادب الطف او شعراء الحسین (علیه السلام) من القرن الاول الهجری حتی القرن الرابع عشر، اثر: سید جواد شبّر مشتمل است بر شرح حال و نمونه اشعار بیش از 500 شاعر که درباره امام حسین (علیه السلام) به عربی شعر سروده­­اند. (ویکی نور) این کتاب مجموعه­ای ده جلدی به زبان عربی است که به بیان اشعار و معرفی شاعران حسینی در طول 14 قرن می­پردازد. نخستین شاعر معرفی شده، عقبۀ بن عمرو سهمی است که در اواخر قرن اول، شعری درباره امام حسین (علیه السلام) و شیهدان کربلا سروده است. آخرین شاعر هم شیخ مهدی حجار است که در سال 1385ق درگذشت. (کتابشناسی تاریخی امام حسین (علیه السلام)، ص 178-179، محمد اسفندیاری) کتاب ادب الطف، به سال 1409ق توسط انتشارات دارالمرتضی در بیروت منتشر شد. (ویکی شیعه)
2- الذریعه، ج 14، ص 194.
3- ابن درید، جمهرۀ اللغه، ج1، ص 575؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص 627.
4- جوهری، الصحاح، ج1، ص 414؛ فراهیدی، العین، ج3، ص 304.

ص:103

اشکالی ندارد که «نوحه» به معنای شیون و اندوه و گریه باشد؛ زیرا اجتماع زنان نیز بدین جهات است. (1)

در لغت نامه­های فارسی «نوحه» این­گونه تعریف شده است: «بیان مصیبت، گریه کردن با صدا و شیون و زاری، شعری که در سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خواننده، اعم از سوگواری برای کسی که تازه وفات کرده، یا برای امامان شیعه (علیهم السلام) ». (2)

شواهدی از منابع تاریخی:

1: در جنگ اُُحُد، شهادت مجاهدان فداکار به ویژه شهادت حضرت حمزه (علیه السلام) برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان بسیار سخت بود، به طوری که وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار گذشتند، صدای نوحه و گریۀ زنان انصار را که بر شهدای خود می­گریستند شنیدند (فسمع بکاء النوائح) چشمان مبارکشان پر از اشک شد آنگاه فرمودند: عمویم حمزه امروز گریه کن ندارد». (3) لکن حمزه لا بواکی له الیوم .

جماعت بسیاری در سوگ حضرت حمزه (علیه السلام) و شهدای اُحُد مرثیه سرایی نموده­اند از جمله:

صفیّه در سوگ برادرش حضرت حمزه (علیه السلام)؛ کعب بن مالک انصاری در قصائد بسیار؛ حسان بن ثابت در قصیده­های متعدد مرثیه سرایی نموده­اند. (4)


1- لسان العرب، ج12، ص4، ذیل کلمه ماتم.
2- دهخدا، لغت نامه، ج2، ص 3058؛ معین، فرهنگ معین، ص 1704.
3- حضرت حمزه (علیه السلام) حامی رسالت، ص 63؛ حلبی، السیرۀ الحلبیه، ج2، ص 260. کتاب «حضرت حمزه (علیه السلام) حامی رسالت» توسط محققین و پژوهشگران حوزه علمیه اصفهان در سال 1397ش به زیور طبع آراسته گردید.
4- حضرت حمزه (علیه السلام) حامی رسالت، صص 64-69.

ص:104

در کتاب شریف «وسائل الشیعه» بابی منعقد شده است با عنون: «باب جواز النوح و البکاء علی المیت و القول الحسن عند ذلک الدعاء» باب جواز نوحه کردن و گریستن بر مرده و گفتار نیکو و دعا کردن در آن وقت. (1)

هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسید، نزدیگان، یاران و صحابه ایشان در فقدان آن حضرت، عزاداری و مرثیه سرایی نمودند از جمله:

حضرت زهرا (علیها السلام) (2)؛ صفیّه دختر عبدالمطلب (3)؛ حسان بن ثابت (4)؛ ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب بن هشام (5)؛ ابوذؤیب هذلی (6)؛ ابوهیثم بن تیهان (7)؛ ام رعله قشیری (8)؛


1- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص 241.
2- العقد الفرید، ج3، ص 218؛ النهایه، ج3، ص 156؛ تاج العروس، ج2، ص 206.
3- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص 312. صفیه دختر عبدالمطلب بن هاشم به عبدمناف، عمه پیامبر و حضرت علی (علیهما السلام)، مادر زبیر بن عوام و خواهر حمزۀ سیدالشهدا (علیه السلام) می­باشد که اضافه بر قدرت سرودن شعر و داشتن شجاعت و رسیدن به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از آن حضرت حدیث هم روایت کرده است. زنان دانشمند و راوی حدیث، ص 187. صفیّه اولین زن مسلمانی است که، مردی از مشرکین را به قتل رسانده است. زنان دانشمند و راوی حدیث، ص 187 به نقل از اسدالغابه، ج5، ص 493.
4- سیرۀ ابن هشام، ج4، ص 666-669.
5- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص 144.
6- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص 97.
7- ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج4، ص 184.
8- الاصابه، ج4، ص 276. اُمِّ رِعله قَشیری: این زن از بانوان شلعر، خوش بیان، فصیح و روای حدیث می­باشد. تاریخ نویسان می­گویند: ام رعله از مدینه خارج شد و دیگر در شهر مدینه دیده نشد، تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وفات یافت، وقتی به شهر آمد که مدینه، دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و مردم هم عموماً به «ارتداد» و ترک سخنان و سفارش­های پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (درباره خلافت) گرفتار شده بودند. (الاصابه، ج4، ص 450) وی به حضورا مام حسن و امام حسین (علیهما السلام) رسید، به آنان احترام و اظهار علاقۀ زیادی کرد و همچون پروانه دور آنان می­چرخید. (ریاحین الشریعه، ج3، ص 396) و بعد هم در کوچه­ها و محله­های مدینه می­گشت و آه و نالۀ سوزناکی سرمی­داد، به طوری که با شنیدن ناله­های سوگوارانۀ وی، همۀ خانه­های انصار همنوا می­شدند، و در سوگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بر حوادث تلخ پس از شهادت آن وجود نازنین، آوای ناله­ها، فضای مدینه را انباشته می­ساخت! (الاصابه، ج4، ص 450؛ اعلام النساء المومنات، ص 154) یکی از چکامه­ها و مرثیه­های «ام رعله» هم چنین است: یا دار فاطمه المعمور ساحتها! هیجت لی حزنا حییت من دار ای خانۀ فاطمه! ای که روزگاری فضای تو را عمران و آبادی انباشته ساخته بود. امروز امواج غم و اندوه را شعله­ور می­سازی، و اما خانۀ دلم با وجود یاد تو آباد و زنده می­گردد! (زنان دانشمند و راوی حدیث، ص 84).

ص:105

عامر بن طفیل (1)؛ سواد بن قارب (2) و .... (3)

2: حضرت زهرا (علیها السلام)، سرور زنان دو جهان، در رثای پدر بزرگوارشان شعرهایی را خوانده که موجب برانگیختن حزن و اندوه انسان می­شود از جمله:

ان حزنی علیک حزن جدید و نوادی والله صب عیند

کل یوم یرید فیه شجونی واکتیابی علیک لیس یبید

همانا حزن من برای تو حزن تازه­ای است و قلبم به خدا قسم جریحه دار و سخت شده و هر روز غصه­ام گلوگیرتر می­شود و چهره­ام در غم تو شکسته می­شود، که این نابود شدنی نیست. (4)

3: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مصیبت شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این مرثیه را ایراد فرمود:

نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ

یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ

لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا أبْکِی مَخَافَةَ أنْ تَطُولَ حَیَاتِی

جانم در ناله­ها زندانی است، کاش با این ناله­ها خارج می شد؛ زندگی بعد از تو خیری ندارد و من گریه می­کنم از ترس طولانی شدن عمرم. (5)


1- الاصابه، ج3، ص 54.
2- الروض الانف، ج3، ص 249.
3- تاریخچه عزاداری اهل سنت بر امام حسین (علیه السلام)، صص 93-104.
4- - بحارالانوار، ج43، ص 176.
5- دیوان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ص 123؛ بحارالانوار، ج22، ص 547؛ تسلیه المجالس، ج1، ص 241.

ص:106

بعضی از بزرگان این اشعار حضرت علی (علیه السلام) را در مصیبت همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (علیها السلام) نقل نموده­اند.

در روایت آمده است که امام حسین (علیه السلام) بعد از شهادت برادر بزرگوارشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) هنگامی که او را در قبر قرار ­دادند در رثای آن بزرگوار اشعاری ایراد فرمودند. (1)

واژۀ «شعر»

«شعر» از مادۀ «ش ع ر» به معنای «شناخت دقیق همراه با فطانت و موشکافی» است. (2)

برای همین شاعر به کسی گفته می­شود که با قدرت تحلیل خود، دقیق­ترین مطالب را که دیگران از فهم و درک آن عاجزند، به خوبی درک کند و در قالب سخنانی موزون و زیبا به دیگران بفهماند.» (3)

احادیث

اشاره

امام سجاد (علیه السلام) می­فرماید:

یَا بَشِیرُ رَحِمَ اللَّهُ أبَاکَ لَقَدْ کَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْهُ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَشَاعِرٌ قَالَ فَادْخُلِ الْمَدِینَةَ وَ انْعَ أبَا عَبْدِ اللَّهِ .

«ای بشیر! خداوند رحمت کند پدرت را که شاعر بود. آیا تو نیز می­توانی چند شعری بگویی؟

گفتم: بلی ای فرزند رسول خدا ! من نیز شاعرم.


1- بحارالانوار، ج44، ص 160.
2- جوهری، الصحاح، ج2، ص 698؛ ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص 410.
3- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج1، ص 456.

ص:107

فرمود: داخل مدینه شو و خبر شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را به مردم برسان. (1)

ابوطالب قمی شعری در فضیلت امام سجاد (علیه السلام) سرود و ان را برای امام باقر (علیه السلام) نوشت و اجازه خواست دربارۀ آن حضرت نیز شعر بسراید. امام باقر (علیه السلام) در جای خالی بالای همان کاغذ نوشت: «کار نیکی انجام دادی، خداوند پاداش خیر به تو عنایت فرماید». (2)

حسن بن جهم می­گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که می­فرمود: «هیچ مؤمنی در مدح ما شعری نمی­سراید، مگر آنکه خداوند برای او شهری در بهشت بنا کند که هفت مرتبه از تمام دنیا بزرگ­تر باشد و در آن شهر تمام ملائکه مقرب و انبیای مرسل به دیدار او می­آیند.» (3)

وثاقت حسن بن جهم:

نجاشی می­گوید: حسن بن جهم بن بکیر، ابومحمد ثقه است. از ابوالحسن موسی بن جعفر و امام رضا (علیهما السلام) روایت کرده و دارای یک کتاب است که عده­ای از اصحاب آن را برای ما روایت کرده­اند. (4)

وی از کسانی است که امام رضا (علیه السلام) از شهادتشان به او خبر داده است. (5)

زید شحام می­گوید: ما گروهی از اهل کوفه در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم که جعفر بن عفان خدمت آن حضرت رسید. حضرت او را به سوی خود فرا خواند و نزدیک خود جای داد. سپس به او فرمود: ای جعفر! به من خبر رسیده که تو دربارۀ امام حسین (علیه السلام) شعر می­گویی و این کار را به خوبی انجام می­دهی؟


1- بحارالانوار، ج45، ص 147، لهوف، ص 197.
2- وسائل الشیعه، ج10، ص 468.
3- عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 7؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 598.
4- رجال نجاشی، ص 40.
5- عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص184-5؛ بحارالانوار، ج 49، ص 153، 189.

ص:108

عرض کرد: بله. سپس جعفر شروع به خواندن اشعار کرد و امام صادق (علیه السلام) با کسانی که گرداگردشان بودند گریستند؛ به طوری که اشک­های حضرت بر صورت و محاسن شریفش جاری شد. سپس فرمود: ای جعفر! قسم به خداوند! ملائکه مقرب خدا در اینجا حاضر بودند و سخن تو را دربارۀ امام حسین (علیه السلام) شنیدند و همانا آنها نیز مثل ما، بلکه بیشتر، گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمت­های آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید. سپس فرمود: ای جعفر! می­خواهی زیادتر بگویم؟

جعفر عرض کرد: بله، سرور من.

حضرت (علیه السلام) فرمود: هر که در مرثیۀ حسین (علیه السلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را می­آمرزد و بهشت را برای او واجب می­گرداند. (1)

وثاقت زید شحام

زید بن محمد بن یونس، ابواسامه لقبش شحام، اهل کوفه روایت می­کند از دو تن از پیشوایان بزرگوار شیعه، حضرت امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام)، این بزرگوار کتابی دارد که شاگرد بلند مرتبه اش «صفوان بن یحیی» از او روایت می­کند. (2)

شیخ مفید، زید شحام را یکی از فقیهان و برگزیدگان شیعه می­داند که شیعیان در مسائل شرعی و احکام دین آموزه­های مکتب تشیّع و فراگیری فتاوا به آن مراجعه می­کردند. (3)

شیخ طوسی در دو اثر گرانسنگ خود که در زمینه زندگی­نامه و معرفی چهره­های محدثان پدید آورده است، زید را بدین­سان می­شناساند:


1- وسائل الشیعه، ج14، ص 594؛ البکاء، ص 359.
2- رجال نجاشی، ص 175.
3- معجم رجال الحدیث خویی، ج8، ص 375.

ص:109

زید شحام، کنیه­اش ابواسامه، نام پدرش محمد، شهروند کوفه، و از تبار ازدیان است. او یکی از از راویان موجّه و قابل اعتماد شیعه است. (1)

ابن شهر آشوب: زید الشحام کان من خواص اصحاب ابی عبدالله؛ زید شحام یکی از یاوران ویژه امام صادق (علیه السلام) بود. (2) و حامل اسرار آن حضرت به شمار می­رفت.

علامه مجلسی (قدس سره) بعد از نقل دیدگاه نجاشی و شیخ طوسی چنین می­نگارد: زید شحام در حوزه نشر و گسترش روایات آل البیت (علیهم السلام) از جایگاه بلند و ممتازی برخوردار است. افزون بر آنکه او چهرۀ بزرگی از محدثان شیعی است. (3)

کشی می نویسد: زید شحام به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: آیا نام من در سلسله گروه اصحاب الیمین – مؤمنان و شیعیان خالص و ولایتمدار- قرار دارد؟

حضرت فرمودند: بلی. (4)

از شاگردان وی می­توان افراد زیر را نام برد:

جمیل بن دراج، ابان بن عثمان، عمار بن مروان، حماد بن عثمان، علی بن نعمان، حسن بن محبوب، سیف بن عمیره، معاویۀ بن عمار، بکر بن محمد بن ازدی، جعفر بن بشیر، حریر بن عبیدالله سجستانی، ابن ابی عمیر، عبدالرحمان بن حجاج، عبدالله بن مسکان، درست بن ابی منصور و ابراهیم بن عمر الیمانی و ... (5)

قال الصادق (علیه السلام): مَا قَالَ فِینَا قَائِلٌ بَیْتاً مِنَ الشِّعْرِ حَتَّی یُؤَیَّدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ گوینده­ای در حق ما بیت شعری را نسروده است، مگر آنکه روح القدس او را تأیید کرده باشد.» (6)


1- رجال طوسی، ص 122 و ص 195؛ فهرست طوسی، ص 129.
2- المناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص 281.
3- خلاصه الاقوال، ص 148.
4- رجال الکشی، ج2، ص 628.
5- فهرست طوسی، ص 129؛ رجال نجاشی، ص 125؛ جامع الرواة، ج1، ص 345؛ تنقیح المقال، ج24، ص 36.
6- عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 7؛ بحارالانوا، ج76، ص 291.

ص:110

مطابق این سخن، شعر دربارۀ معصومان (علیهم السلام) با تأیید و الهام جبرئیل (علیه السلام) بر زبان شاعر متعهد جاری می­شود و شاعر این خاندان حامل پیام الهی روح القدس است. با توجه به اینکه روح القدس امتیاز بزرگی است که هر کسی از آن برخوردار نیست، می­توان به جایگاه عالی شاعر اهل بیت (علیهم السلام) پی برد.

دستور اهل بیت (علیهم السلام) به مرثیه سرایی

1: علامه مجلسی (قدس سره) به نقل از متأخرین از دعبل نقل می­کند که امام رضا (علیه السلام) در روز عاشورا فرمود: ای دعبل! هر کس بر مصیبت جدم حسین (علیه السلام) گریه کند، خداوند حتماً گناهانش را می­آمرزد. آن گاه امام (علیه السلام) برخاست و پرده­ای میان ما و خانواده­اش زد. اهل بیت خود را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدش حسین (علیه السلام) گریه کنند. آن گاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل! برای حسین (علیه السلام) مرثیه بخوان. (1)

2: امام رضا (علیه السلام) به دعبل شاعر فرمود:

یا دعبل! ارث الحسین (علیه السلام) فانت ناصرنا و مادحنا مادمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت؛ ای دعبل! برای امام حسین (علیه السلام) مرثیه بگو، تا زنده­ای یاور و ستایشگر مایی، پس تا می­توانی از یاری ما کوتاهی مکن. (2)

(طبق این روایت یکی از شیوه­های یاری اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مرثیه گفتن می­باشد).

3: حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره سیرۀ جدش فرمودند:

«نیح علی الحسین بن علی سنۀ فی کل یوم و لیلۀ و ثلاث سنین من الیوم الذی اصیبک فیه»


1- بحارالانوار، ج 45، ص 257.
2- جامع احادیث الشیعه، ج12، ص 567.

ص:111

یک سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن علی (علیهما السلام) نوحه خوانی شد و سه سال در روز شهادتش سوگواری برپا گشت. (1)

اجاره کردن نوحه خوان نیز عملی است که در سنت و سیره امامان (علیهم السلام) برای امام حسین (علیه السلام) گزارش شده است.

4: امام صادق (علیه السلام) می­فرماید: پدرم امام باقر (علیه السلام) به من فرمود:

یا جعفر! اوقف لی من مالی کذا و کذا النوادب تندبنی عشر سنین بمنی ایام منی»

ای جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در منا در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند. (2)

5: امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

بر حسین (علیه السلام) ندبه و زاری کنید و در خانه­ها و اهل آن، عزاداری بر پا نمایید و یکدیگر را در حالت ماتم و تعزیت گویی ملاقات کنند.» (3)

6: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ... ثُمَّ قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً یَأْتُونَهُ مِنْ نَوَاحِی الْکُوفَةِ وَ نَاساً [أُنَاساً] مِنْ غَیْرِهِمْ وَ نِسَاءً یَنْدُبْنَهُ، وَ ذَلِکَ فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَمِنْ بَیْنِ قَارِئٍ یَقْرَأُ، وَ قَاصٍّ یَقُصُّ، وَ نَادِبٍ یَنْدُبُ، وَ قَائِلٍ یَقُولُ الْمَرَاثِیَ، فَقُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ شَهِدْتُ بَعْضَ مَا تَصِفُ، فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِی النَّاسِ مَنْ یَفِدُ إِلَیْنَا وَ یَمْدَحُنَا وَ یَرْثِی لَنَا وَ جَعَلَ عَدُوَّنَا مَنْ یَطْعُنُ عَلَیْهِمْ مِنْ قَرَابَتِنَا وَ غَیْرِهِمْ یَهُدُّونَهُمْ [یُهَدِّدُونَهُمْ] وَ یُقَبِّحُونَ مَا یَصْنَعُونَ.

عبدالله بن حماد بصری از امام صادق (علیه السلام) نقل می­کند:


1- بحارالانوار، ج 79، ص 102.
2- بحارالانوار، ج 46، ص 220.
3- کامل الزیارات، ص 175.

ص:112

.... سپس حضرت فرمودند: به من خبر رسیده است که قوم و گروهی از نواحی کوفه و مردمان دیگری از جاهای دیگر برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می­آیند و زنانی [به زیارت او می­آیند که] در عزای او ندبه می­کنند. (1) و این امر در نیمۀ شعبان است [که مردم دسته دسته برای زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف می­شوند و در بین مردم گروه­های مختلفی هستند]. خوانندگان [در عزای او] می­خوانند و قصه گویان قصۀ [مصائب] او را بازگو می­کنند و ندبه کنندگان بر او ندبه می­کنند و خوانندکانِ مرثیه، به مرثیه خوانی می­پردازند. راوی گوید: به حضرت عرض کردم: بلی فدایت گردم، من خود شاهد برخی از آنچه توصیف فرمودید بوده­ام.

پس از آن حضرت فرمودند: شکر و سپاس مخصوص خداوندی است که در بین مردم کسانی را قرار داده که به زیارت ما می­آیند و به مدیحه سرایی برای ما می­پردازند و برای ما مرثیه می­خوانند و [شکر خدا که] دشمنان ما را کسانی قرار داده که طعنه می­زنند و عیب جویی می­کنند اعم از اینکه خویشان ما باشند یا غیر آنان و خون آنان را هدر می­دانند و کارهای آنان را تقبیح می­کنند و زشت می­پندارند. (2)

7: ابوهارون مکفوف می­گوید:

خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم، حضرت مرا امر کرد که ذکر مصیبتی بخوان و من نیز اشعاری خواندم، هارون مکفوف تا مصرع اول مرثیه را برای حضرت خواند، امام صادق (علیه السلام) چندان گریست که ابوهارون ساکت شد، حضرت فرمود: او را بخوان و تمام کن اشعار را، بیشتر بخوان، که بعد از آن، صدای فریاد و ناله و گریه و ولولۀ زنان در منزل بلند شد. (3)


1- ندبه کردن: گریه کرد و نوحه گری بر میت به گونه­ای که میت را به بهترین اوصافش یاد کند و محاسن و کارهای خوب او را بشمارد.
2- کامل الزیارات، باب 108، ص 325-326، ح 829؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 599؛ هدایة الامه الی احکام الائمه (علیهم السلام)، ج5، ص505 .
3- بزرگترین مصیبت عالم، محمد خادمی، ص 93، به نقل از کامل الزیارات، ص 86.

ص:113

8: عن ابی هارون مکفوف قال: «دخلت علی ابی عبدالله (علیه السلام): فقالی لی: انشدنی، فانشدته فقال: لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره، فانشدته: امرر علی جدت الحسین (علیه السلام) فقل لاعظمه الزکیّه، قال: فلما بکی امسکت انا فقال: مر فمررت، قال ثم قال: زدنی قال: فانشدته:

یا مریم قومی اندبی مولاک و علی الحسین (علیه السلام) فاسعدی ببکاک

قال فبکی و تهایج النساء. قال: قلما ان سکتن قال لی: یا ابا هارون! من انشد فی الحسین (علیه السلام) فابکی عشرۀ فله الجنۀ، ثم جعل ینتقص واحداً و احداً حی بلغ الواحد، فقال: من انشد فی الحسین (علیه السلام) فابکی و احدا فله الجنه ثم قال: من ذکره فبکی فله الجنۀ؛

از ابوهارون مکفوف روایت شده است که گفت:

بر حضرت صادق (علیه السلام) وارد شدم حضرت به من فرمود: برای من [در مرثیۀ اباعبدالله الحسین (علیه السلام) ] شعر بخوان. من نیز برای حضرتش به شعر خواند پرداختم.

حضرت فرمود: نه [به این کیفیت]، بلکه آن­چنان که شما [در بین خود] شعر می­خوانید (1) [بخوان] و آنچنان که رثای آن حضرت را در نزد قبر او می­خوانی رایم بخوان!

من نیز شروع کردم به خواندن این اشعار: بر قبر حسین (علیه السلام) گذر کن و به استخوان­های پاک او بگو ...


1- در بعضی از نسخه­ها آمده است: یعنی با رقت و لحن رقت انگیز.

ص:114

راوی می­گوید: هنگامی که آن حضرت گریه کردند من از خواند بقیۀ اشعار خودداری کردم؛ حضرت فرمودند: به شعر خواندن ادامه بده. من نیز ادامه دادم. راوی گوید: سپس حضرت به من فرموند: بیشتر برایم بخوان [و این جمله را تکرار کردند]. من نیز این اشعار را برای حضرت خواندم: ای مریم برخیز و برای مولای خود ندبه کن و با گریۀ خود حسین (علیه السلام) را یاری کن.

راوی گوید: آن حضرت گریه کردند و بانوان از شدت گریه به جوشش و التهاب آمدند. هنگامی که ساکت شدند حضرت به من فرمود: ای اباهارون! هرکس دربارۀ حسین (علیه السلام) شعر بخواند و ده نفر با بگریاند بهشت برای او خواهد بود. سپس شروع کردند یک نفر یک نفر کم کنند تا ریدند به یک نفر و فرمودند: هر کس دربارۀ حسین (علیه السلام) شعر بخواند و یک نفر را با آن بگریاند بهشت برای او خواهد بود سپس فرمودند: هر کسی حسین (علیه السلام) را به یاد آورد و گریه کند بهشت برای او می­باشد». (1)

9: بعد از واقعه کربلا، حضرت ام البنین (علیها السلام) همواره به بقیع می­رفت و با سوزناک­ترین ناله، بر سیدالشهدا و اصحابش نوحه گری می­کرد. (2)

10: امام صادق (علیه السلام) به جعفر بن عفان فرمود:

«ما من احد قال فی الحسین شعراً فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنۀ و غفر له؛ هیچ کس نیست که درباره امام حسین (علیه السلام) شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می­کند و او را می­آمرزد. (3)

11: امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است:

«من انشد فی الحسین بیتا من شعر فبکی و ابکی عشرۀ فله و لهم الجنه و من انشد فی الحسین فبکی و ابکی تسعۀ فله و لهم الجنه ...»

کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین (علیه السلام) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند جایگاه آنان بهشت است...» (4)


1- بحارالانوار، ج 44، ص 287.
2- مقاتل الطالبین، ص 84.
3- رجال، شیخ طوسی، ص 289.
4- بحارالانوار، ج 44، ص 289، باب ثواب البکاء علی مصیبۀ الحسین (علیه السلام)؛ نفس المهموم، ص 59-60، ح 13.

ص:115

مرثیه سرایی حضرت ام البنین (علیها السلام)

اشاره

علامه سماوی در «ابصار العین» آورده است: حضرت ام البنین (علیها السلام) هر روز به بقیع می­رفت و بر حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) مرثیه خوانی می­کرد. او فرزند حضرت عباس (علیه السلام)، عبیدالله را با خود می­برد و مردم برای شنیدن مرثیه خوانی ام البنین (علیها السلام) گرد می­آمدند و در میان آنان مروان بن حکم نیز بود . مردم از سوز گریه­ام البنین (علیها السلام) می­گریستند.

از مرثیه های ام البنین (علیها السلام)

یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد و وراه من ابناء حیدر کلّ لیث ذی لبد

أنبئت انّ ابنی أصیب برأسه مقطوع ید ویلی علی شبلی أمال برأسه ضرب العمد

لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه أحد (1)

ای کسی که عباس را دیده است که بر دشمنان هجوم می­آورد، و در پی او دیگر فرزندان حیدر هر یک بسان شیر بیشه­ای است. به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عمود آهنین زدند، در حالی که دست هایش را بریده بودند. وای بر فرزندم! آیا بر سرش عمود آهن فرود آمد؟ اگر شمشیر در دست داشتی، هیچ کس به او نزدیک نمی­شد!

همچنین می­خواند:

لا تدعونّی ویک أمّ البنین تذکّرینی بلیوث العرین

کانت بنون لی أدعی بهم و الیوم أصبحت و لا من

بنین أربعة مثل نسور الرّبی قد واصلوا الموت بقطع الوتین

تنازع الخرصان أشلاءهم فکلّهم أمسی صریعاً طعین


1- سفینة البحار، ج3، ص 308.

ص:116

یا لیت شعری أکما أخبروا بأنّ عبّاسا قطیع الیمین

دیگر مرا «ام البنین» نخوانید؛ که مرا به یاد شیرهای بیشه­ام می­اندازد.

من پسرانی داشتم که مرا به آنان می­خواندند، در حالی­که امروز هیچ پسری ندارم . چهار پسر همانند باز شکاری داشتم که رگ گردنشان را دشمنان بریدند و پسرانم کشته شدند. نیزه­های بسیاری بر جسم آنان فرود آمد و آنان در حالی روز به پایان رساندند که همگی با بدن­های چاک چاک بر روی خاک افتاده­اند.

کاش می­دانستم؛ آیا این خبر درست است که دست­های عباس (علیه السلام) را بریده­اند؟! (1)

حضرت ام البنین (علیها السلام) در خروج به بقیع، از فاطمه زهرا (علیها السلام) الگو گرفته بود. چنانکه آن مظلومۀ شهیده، حسنین (علیهما السلام) را به همراه گرفته و به بقیع می­رفت و در آن مکان بر پدر گرامی­اش می­گریست.

ابوالفرج اصهفانی می­گوید: ام البنین مادر آن چهار برادر شهید به بقیع می­رفت و به سوزناک­ترین و اندوهناک­ترین گریه­ها بر فرزندانش می­گریست. مردمان نیز نزد و گرد آمده، به او گوش می­سپردند. مروان نیز در میان آنان برای شنیدن گریه­های ام البنین می­آمد و همواره گریه ام البنین را می­شنید و می­گریست. (2)


1- سفینه البحار، ج3، ص 308؛ ام البنین، مادر پرچمدار کربلا، ص 245-246، به نقل از ابصار العین، ص 31-32.
2- مقاتل الطالبین، ص 90. سید جمال اشرف در پاورقی کتاب ام البنین، ص 244 می­ نویسد: گریه­های ام البنین بسیار اندوهناک بود؛ اما این گریه­ها نمی­تواند دل مروان بن حکم، وزغ بن وزغ، را متأثر گرداند. از سخن ابوالفرج چنین استفاده می­شود که گریه ام البنین (علیها السلام)، آتش در دل­ها می­افکند، به گونه­ای که مروان با تمام سنگدلی­اش متأثر می­شد. اما این موضوع، در خصوص این لعین، غیر قابل تصور است؛ زیرا مروان کسی است که با اهل بیت (علیهم السلام) پیکار کرد و لحظه­ای از عمر نامبارک خویش را از پیکار با آنان نایستاد. او کسی است که دشمنان را علیه اهل بیت (علیهم السلام) گرد می­آورد و دیگران را علیه آنان می­شورانید و در زمان حیات و پس از زمان وفات اهل بیت (علیهم السلام)، علیه آنان حیله و نیرنگ به کار می­بست وی کسی است که قلبش از شهادت امام (علیه السلام) شفا یافت . هنگامی که سر مبارک امام را نگریست با این اشعار اظهار خوشحالی و شادکامی نمود: یَا حَبَّذَا بَرْدُکَ فِی الْیَدَیْنِ وَ لَوْنُکَ الْأَحْمَرُ فِی الْخَدَّیْنِ کَأَنَّهُ بَاتَ بِمَجْسِدَیْنِ شَفَیْتُ مِنْکَ النَّفْسَ یَا حُسَیْن به به! از سردی تو در میان دست­ها و رنگ قرمزی که در گونه­های خویش داری، گویا در میان طلا و نقره خوابیده [که گونه­هایش چنین گلگون و درخشان است]. از خون حسین، قلبم شفا یافته است.

ص:117

کراهت نداشتن مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) در شب و روز جمعه

برخی روایات دلالت دارد به اینکه شعر خواندن در شب­ها، شب و روز جمعه و تمام ماه مبارک رمضان کراهت دارد. (1)

اما از کلمات نورانی معصومین (علیهم السلام) و سیرۀ علمی آنان معلوم می­شود که کراهت یاد شده، شامل اشعار مرتبط با مدح و سوگ اهل بیت (علیهم السلام) نمی­شود از جمله:

1: از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل است که در شب 19 رمضان اشعاری دربارۀ شهادت خود خواندند. (2)

2: اشعار متعددی از امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا که مطابق با روز جمعه بود نقل کرده­اند. (3)

3: خَلف بن حمّاد (4) از امام رضا (علیه السلام) پرسید: شیعیان از پدران شما روایت می­کند که شب و روز جمعه و ماه رمضان و شب­ها شعر خواندن کراهت دارد و من تصمیم


1- نک: «سَمِعْتُ أبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ یُکْرَهُ رِوَایَةُ الشِّعْرِ لِلصَّائِمِ وَ لِلْمُحْرِمِ وَ فِی الْحَرَمِ وَ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ أنْ یُرْوَی بِاللَّیْلِ.» طوسی، تهذیب الاحکام، ج5، ص 195.
2- ارشاد، ج1، ص 117.
3- ارشاد، ج2، ص 95.
4- خلف بن حمّاد: راوی شیعی قرن 2 و3، از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) است. رجالیان شیعه وی را توثیق کرده اند. نام او در اسناد نزدیک به 80 روایت در کتب اربعه شیعه آمده است که غالباً مضمون فقهی دارند. (دانشنامه جهان اسلام، ج 16، ص 19) نجاشی وی را ثقه خوانده است. علامه حلی در خلاصه الاقوال، ص 139 و ابن داوود حلی در کتاب الرجال، ص 88 نیز به تبع توثیق نجاشی او را در بخش اول کتاب رجال خود (ممدوحین و معتمدین) آورده و به تغصیف ابن غضائری نیز اشاره کرده است. رجالیان متأخر و معاصر نیز توثیق نجاشی را ترجیح داده­اند. (تنقیح المقال، ج25، ص 381؛ معجم رجال الحدیث، ج7، ص 66؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 194؛ الوجیزه فی الرجال مجلسی، ص 74) بزرگانی چون ابراهیم بن هاشم، حسن بن علی وشاء، صفوان بن یحیی، علی بن اسباط، محمد بن خالد برقی، محمد بن سنان، محمد بن عیسی از او روایت کرده­اند. (معجم رجال الحدیث، ج7، ص 63-64؛ روایات وی در کتب اربعه شیعه ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج7، ص 392-396). خلف بن حماد کتابی داشته است که محمد بن حسین بن ابی خطاب و محمد بن خالد برقی آن را روایت کرده­اند. (فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ص 176)

ص:118

گرفته­ام برای امام کاظم (علیه السلام) مرثیه سرایی کنم. با اینکه ماه رمضان است. حضرت فرمود: مرثیه سرایی کن برای آن حضرت در شب جمعه و ماه رمضان و بقیه ایام، خداوند تو را پاداش خواهد داد. (1)

بر پایۀ همین روایات است که فقهای شیعه اشعار مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) را نه تنها از حکم کراهت خارج کرده­­اند، بلکه به استحباب آن در تمام اوقات فتوا داده­اند. (2)

اجرت گرفتن برای مرثیه خوانی و تعیین آن

اشاره

شاعر اهل بیت (علیهم السلام) با هنر زیبا و کلام رسای خود، امامان (علیهم السلام) را بر مردم می­شناساند و آنها را به پیروی از ایشان دعوت می­کند، امامان معصوم (علیهم السلام) هنگامی که


1- عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع إِنَّ أصْحَابَنَا یَرْوُونَ عَنْ آبَائِکَ (علیهم السلام) - أنَّ الشِّعْرَ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ- وَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ فِی اللَّیْلِ مَکْرُوهٌ وَ قَدْ هَمَمْتُ أنْ أرْثِیَ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) وَ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ- فَقَالَ لِی ارْثِ أَبَا الْحَسَنِ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ- وَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ فِی اللَّیْلِ وَ فِی سَائِرِ الْأَیَّامِ فَإِنَّ اللَّهَ یُکَافِئُکَ عَلَی ذَلِکَ. (وسائل الشیعه، ج14، ص 599. )
2- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج14، ص 120.

ص:119

شاعران و مرثیه سرایان خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضورشان شرفیاب می­شدند آنان را مورد تشویق و دلجویی قرار داده و عمل آنها را نوعی دفاع از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) تلقی کرده و از آنها درخواست می­کردند که سروده­های خویش را در حضورشان بخوانند که به برخی از این عطایا اشاره می­کنیم:

1: پاداش امام سجاد (علیه السلام) به فرزدق

هشام بن عبدالملک، پادشاه اموی، به حج آمده بود. در ازدحام مسجدالحرام نتوانست حجرالاسود را استلام کند. در جایگاهی نشست و اهل شام او را طواف می­دادند. در این حال، امام سجاد (علیه السلام) وارد مسجدالحرام و مشغول طواف شد. او دید که مردم کنار می­روند و به امام راه می­دهند تا ایشان به راحتی حجرالاسود را استلام کند. مردی شامی از هشام پرسید: «امیرمؤمنان! این مرد کیست؟»

هشام برای اینکه اهل شام به امام رغبت پیدا نکنند، به دروغ گفت: «او را نمی­شناسم».

ابوفراس فرزدق شاعر حاضر بود. گفت: «ولی من او را می­شناسم.» سپس شعر زیبایی در وصف امام سجاد (علیه السلام) سرود و آن را خواند.

هشام خشمگین شد. جایزه­ای که به او نداد، به او هم عتاب کرد و گفت: «چرا دربارۀ ما چنین شعری نمی­سرایی؟»

فرزدق پاسخ داد: «تو جدی همانند جد امام سجاد (علیه السلام) و پدری مثل پدر او و مادری نظیر مادر او برای خود بیاور تا دربارۀ تو نیز مثل آن بسرایم! »

هشام وی را در عُسفان، جایی بین مکه و مدینه، زندانی کرد. خبر به امام سجاد (علیه السلام) رسید، امام، دوازده هزار درهم برایش فرستاد و فرمود: «ای ابافراس! عذر ما را بپذیر. اگر بیش از این داشتیم آن را به تو می­دادیم».

فرزدق پول را برگرداند و عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! آن اشعار را جز برای خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) نگفتم و در صدد پاداش مادی آن نبودم.»

ص:120

امام سجاد (علیه السلام) دوباره پول را برایش فرستاد و فرمود: «به حقی که من بر تو دارم، آن را بپذیر. خداوند از جایگاهت آگاه است و نیّت تو را می­داند». فرزدق صلۀ امام را پذیرفت و در زندان هشام با شعر خویش، هشام را هجو می­گفت. (1)

2: عطا کردن امام باقر (علیه السلام) پیراهن خود را به کمیت

امام باقر (علیه السلام) پس از شنیدن شعر کمیت رو به کعبه کرد و سه بار فرمود: بار خدایا! رحمت نما و او را بیامرز. سپس فرمود: ای کمیت! این صد هزار درهم است که از اهل بیتم برایت جمع کرده­ام. کمیت عرض کرد: نه، به خدا سوگند! پول را نمی­گیرم تا خدای متعال پاداشم را بدهد؛ ولی خواهشمندم یکی از پیراهن­های خود را به من هدیه دهید. امام هم پیراهنی به وی داد. (2)

کمیت در محضر امام صادق (علیه السلام)

کُمِیت در ایام تشریق (3) شرفیاب محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) شد، اجازه گرفت تا اشعارش را بخواند، حضرت اشاره به عظمت ایام تشریق فرمود، او عرض کرد که اشعارم مربوط به شماست، ابیات گذشته را قرائت کرد، صدای گریۀ حاضرین بلند شد و بسیار اشک ریختند. هنگامی که چهار بیت اخیر را دربارۀ سیدالشهدا (علیه السلام) خواند، امام صادق (علیه السلام) دست­های مبارک را بلند کرده و دعا نمود: خدایا! گناهان گذشته و آینده، مخفی و آشکار کُمِیت را بیامرز، آن قدر به او عطا کن تا راضی و خشنود گردد.

سپس حضرت هزار سکه طلا و لباس­هایی به او عنایت فرمود.

کمیت سوگند یاد نمود که: من برای دنیا به شما محبت نمی­ورزم و گرنه نزد اهل دنیا (یعنی خلفا) می­رفتم. من شما را برای (خدا و) آخرت دوست دارم، لباس­هایی


1- بحارالانوار، ج 46، ص 124.
2- بحارالانوار، ج 46، ص 333.
3- ایام منی پس از عید قربان، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه. (مجمع البحرین).

ص:121

که به بدن (پاک و طاهر) شما اصابت کرده برای تبرک می­پذیرم ولی مال (و سکه­های طلا) را نه. (1)

3: صله امام صادق (علیه السلام) به اشجع اسلمی

اشجع اسلمی شاعر به عیادت امام صادق (علیه السلام) آمد و دو بیت برای امام (علیه السلام) خواند. امام (علیه السلام) به خادم خود فرمود: چقدر پول همراه داری؟

عرض کرد: چهارصد درهم. امام صادق (علیه السلام) چهارصد درهم به او صله داد. اشجع شکرکنان می­رفت. امام (علیه السلام) او را طلبید و انگشتری خود را به او عطا کرد که ده هزار درهم قیمت داشت. (2)


1- عزاداری رمز محبت، ج1، ص 200، ح 172، به نقل از: الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه سید علی خان مدنی، ص 570-571؛ الغدیر، ج2، ص 192. قال محمد بن سعد: دخلت مع الکمیت علی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) فی ایام التشریق، فقال: جعلت فداک الا اُنشدک؟ قال: انها ایام عظام! قال: انه فیکم، قال (علیه السلام): هات، فانشدته قصیدته التی اولها: الا هل عم فی رأیه متأمل و هد مدبر بعد الإساءۀ مقبل ... فکثر البکاء و ارتفعت الاصوات، فلما امر علی قوله فی الحسین (علیه السلام): کان حسینا و البهالیل حوله لاسیافهم ما یختلی المتقبل یخضن بهم من آل احمد فی الوغی دما ظل منهم کالبهیم المحجل فلم ار مخذولاً اجل مصیبۀ و اوجب منه نصرۀ حین یخذل یصیب به الرامون عن قوس غیرهم فیا آخرا اسدی له الغی اول رفع ابوعبدالله (علیه السلام) یدیه، و قال: اللهم اغفر للکمیت ما قدم و أخّر، و ما اسرّ و اعلن، و اعطه حتی یرضی. ثم اعطاه الف دینار و کسوۀ، فقال له لکمیت: و الله ما احببتکم للدنیا، و لو اردتها لاتیت من هی فی یدیه، و لکننی احببتکم للآخرۀ، فاما الثیاب التی اصابت اجسادکم فانی اقبلها لبرکتها، و اما المال فلا افبله.
2- بحارالانوار، ج 47، ص 24.

ص:122

4: صله امام رضا (علیه السلام) به دعبل خزاعی و ابو نواس حسن بن هانی

یاسر خادم گزارش کرده است: «ابونواس حسن بن هانی» در مدم امام رضا (علیه السلام) شعری سرود و آن را خواند. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: ای حسن بن هانی! ابیاتی را گفتی که پیش از تو کسی مثل آن را نسروده است. خداوند جزای خیرت دهد. سپس به خادم خویش فرمود: چقدر پول داریم؟ عرض کرد: سیصد دینار. امام (علیه السلام) به او امر کرد آنها را به ابونواس بدهد. علاوه بر آن اسب خویش را هم به او بخشید. (1)

اجرت گرفتن از صاجب مجلس توسط مداحان

بر اساس این احادیث، اجرت گرفتن و پول از صاحب مجلس توسط مداحان اگر بدون شرط و تعیین مبلغ باشد، هیچ اشکالی ندارد؛ ولی اگر مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) را به شرط گرفتن مبلغ هنگفت قبول کنند، اگر چه حرام نیست، مذموم است و با اخلاصی که شایسته آنان است منافات دارد. همان­طور که امیرمؤمنان (علیه السلام) می­فرماید: اصل الاخلاص الیأس عما فی ایدی الناس؛ ریشۀ اخلاص ناامید شدن از چیزهایی است که در دست مردم است. (2)

دستور به مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام)

1: سفیان گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم، حضرت فرمود: به ام فروه – دختر حضرت- بگویید بیاید تا بشنود چه بر سر جدش آمده است. او آمد و پشت پرده نشست، حضرت به من فرمود: بخوان، شروع کردم به خواندن اشعارم، نالۀ ام فروه بلند شد و فریادی کشید، صیحۀ بانوان دیگر نیز به گوش می­رسید، مردم مدینه از شنیدن صدای شیون و ناله (تعجب کرده سراسیمه) درب خانه حضرت اجتماع کردند،


1- بشارةالمصطفی لشیعة المرتضی، ص 134.
2- تمیمی آمدی، غررالحکم و درالکلم، ص 198.

ص:123

حضرت بلافاصله دستور داد که به آنها گفته شود: کودکی از ما غش کرد، زنان بر او شیون نمودند. (1)

قال الشیخ المازندرانی فی شرح قوله: (عن سفیان بن مصعب العبدی): شاعر کوفی من أصحاب الصادق (علیه السلام)، و فی روایة قال له (علیه السلام): قل شعرا تنوح به النساء. (2) و فی اخری قال (علیه السلام) «یا معشر الشیعة علموا أولادکم شعر العبدی. (3)

در شرح کافی آمده: سفیان عبدی شاعری از اهل کوفه است، در روایت آمده که امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: شعری بگو تا زنان با آن نوحه سرایی نمایند.

در حدیث دیگر نقل شده که فرمود: ای شیعیان! اشعار عبدی را به فرزندانتان بیاموزید.

2: عبدالله بن غالب گوید: شرفیاب محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) شده و در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) مرثیه سرایی نمودم، هنگامی که به بیت گذشته رسیدم، شیون و نالۀ بانویی که گریه می­کرد از پشت پرده بلند شد: (آه) ای پدر! (4)


1- کافی، ج8، ص 215-216؛ الغدیر، ج2، ص 294. سُفْیَانَ بْن مُصْعَبٍ الْعَبْدِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ: قُولُوا لِأمِ فَرْوَةَ تَجِی ءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا، قَالَ: فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ السِّتْرِ، ثُمَّ قَالَ: أَنْشِدْنَا، قَالَ: فَقُلْتُ: فَرْوُ جُودِی بِدَمْعِکِ الْمَسْکُوبِ ... قَالَ: فَصَاحَتْ، وَ صِحْنَ النِّسَاءُ، فَقَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): الْبَابَ الْبَابَ، فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ عَلَی الْبَابِ، قَالَ: فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ أبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): صَبِیٌّ لَنَا غُشِیَ عَلَیْهِ فَصِحْنَ النِّسَاءُ.
2- شرح اصول کافی، ج12، ص 287.
3- شرح اصول کافی، ج12، ص 287.
4- کامل الزیارات، ص 105؛ بحارالانوار، ج44، ص 286؛ مستدرک الوسائل،ج10، ص 385. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَأنْشَدْتُهُ مَرْثِیَةَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ- لَبَلِیَّةٌ تَسْقُوا حُسَیْناً بِمِسْقَاةِ الثَّرَی غَیْرُ التُّرَابِ فَصَاحَتْ بَاکِیَةٌ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ وَا أبَتَاهْ.

ص:124

3: عَنْ أبِی طَالِبٍ یَعْنِی عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الصَّلْتِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أبِی جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا (علیهما السلام) فَأذِنَ لِی أنْ أرْثِیَ أبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) أعْنِی أبَاهُ- قَالَ وَ کَتَبَ إِلَیَّ انْدُبْنِی وَ انْدُبْ أبِی.

عبدالله بن صلت گوید: به حضرت جوادالائمه (علیه السلام) نامه­ای نوشته و از آن حضرت رخصت طلبیدم که برای پدر بزرگوارش مرثیه سرایی کنم. حضرت در پاسخ نوشت: برای من و پدرم نوحه سرایی (و مرثیه سرایی) کن. (1)

مرثیه سرایی امام حسین (علیه السلام) بر جناب حر

... ثُمَّ قُتِلَ فَأتَاهُ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ دَمُهُ یَشْخَبُ، فَقَالَ بَخْ بَخْ یَا حُرُّ، أنْتَ حُرٌّ کَمَا سُمِّیتَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. ثُمَّ أنْشَأ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) یَقُولُ:

لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِی رِیَاحٍ صبور عِندَ مُخْتَلَفِ الرِّمَاح

وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَی حُسَیْناً فَجَادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّبَاح

و زاد بعضهم:

فیا ربّی أضفه فی جنان و زوّجه مع الحور الملاح

هنگامی که جناب حر به شهادت رسید، حضرت بالای سر او آمد، خون از بدن او جاری بود، حضرت دست به صورت او کشیده و فرمود: تو آزادمردی، چنانکه مادرت نامیده.

و بنابر روایتی فرمود: به به ای حر! چنانکه نامت را نهاده­اند تو در دنیا و آخرت حر هستی. سپس شعر مذکور را سرود. (2)


1- رجال کشی، ص 567-568؛ بحارالانوار، ج26، ص 232؛ وسائل الشیعه، ج14، ص 598.
2- امالی شیخ صدوق، ص 160؛ ارشاد، ج2، ص 100؛ روضه الواعظین، ص 186.

ص:125

فصل هفتم: حافی / پابرهنه و سربرهنه در عزای مظلوم عالم

اشاره

در روایت وارد شده است:

«صاحب المصیبۀ ... یستحب ان یمشی حافیاً حاسراً مکشوف الرأس؛ صاحب مصیبت مستحب است که پابرهنه و سربرهنه و سرباز باشد». (1)

عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی حدیث: أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أمَرَ بِغُسْلِ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ حِینَ مَاتَ ثُمَّ تَبِعَهُ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ، فَسُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ:إِنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا حِذَاءٍ فَتَأَسَّیْتُ بِهَا؛

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هنگامی که سعد بن معاذ فوت کرد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که او را غسل دهند. سپس آن حضرت پشت سر جنازۀ او بدون کفش و عبا حرکت کردند. دربارۀ این موضوع از حضرت سئوال شد، فرمودند: ملائکه [را دیدم که پشت سر جنازه] بدون کفش و عبا حرکت می­کردند، من نیز به آنان تأسی کردم.» (2)

عن الصادق (علیه السلام): مَنْ أَتَی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیْکَ وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْیَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ؛

هر کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بیاید، خداوند برای او به ازای هر قدم هزار حسنه می­نویسد و هزار [گناه و] عمل بد از او پاک می­کند و هزار درجه برای او بالا برده می­شود. تو نیز هرگاه که [برای زیارت او] به نزد نهر فرات آمدی، غسل کن، و کفش­های خود را بیاویز و پابرهنه راه برو و مانند راه رفتن بندۀ ذلیل حرکت کن ...» (3)


1- مستدرک الوسائل، ج2، ص110، باب 19، ح 1564.
2- وسائل الشیعه، ج2، ص 654، ابواب الاحتضار، باب: استحباب وضع صاحب المصیبۀ حذاءه و رداءه، ح 5.
3- کامل الزیارات، باب 49، ح 381.

ص:126

در ورود اهل بیت (علیهم السلام) به مدینه گویی بانک بشیر نفخۀ صور بود ... با صورت­های مکشوفه و گیسوهای آشفته و پاهای برهنه بیرون دویدند. (1)

در مورد عزاداری اهل بیت (علیهم السلام)، اموری مجاز شمرده شده است که در مصائب دیگر مجاز نمی­باشد. مثل لطم و خدش و خاک بر سرریختن و... در این روایات فرموده است که در مصائب معمولی مستحب است که فرد پابرهنه و سر برهنه باشد، پس به طریق اولی، استحباب آن در عزای اهل بیت (علیهم السلام) ثابت است.

همچنین در مورد نساء طاهرات حرم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) وارد شده است که:

« ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّةِ ...؛ سپس بانوان را از خیمه خارج کردند و آتش در خیمه­ها افروختند، بانوان هم از خیمه­ها خارج شدند، در حالی که قناع از سرافکنده و غارت زده و پابرهنه بودند و گریان بودند و راه می­رفتند در حالی که در بند ذلت اسیر بودند.» (2)

و در روایت دیگر:

«وخرج بنات سیدالانبیاء و قرۀ عین الزهراء حاسرات مبدیات للنیاحۀ و العویل یندبن علی الشباب و الکهول و اضرمت النار فی الفسطاط فخرجن هاربات؛ و دختران سیدالانبیاء و نور دیدگان فاطمه زهرا (علیها السلام) خارج شدند در حالی که سر برهنه بودند و برای نوحه و طلب یاری خواستن ظاهر شدند و با صدای بلند می­گریستند بر جوان ها و پیرانشان و آتش بر خیمه­هایشان شعله می­کشید، پس خارج شدند در حالی که می­گریختند.» (3)

همچنین روایت شده است که:


1- منتهی الآمال، ج1، ص 824.
2- مقتل ابی مخنف، ص 344؛ معالی السبطین، ج2، ص 83.
3- اللهوف، ص 66؛ مثیرالاحزان، ص 77.

ص:127

«... قداجتمع فیها جل بنی هاشم من الطالبین و العباسین و القوّاد و غیرهم و اجتمع خلق من الشیعۀ، خرج بعده ابومحمد (علیه السلام) حاسراً مکشو الرأس مشقوق الثیاب و علیه مبطنۀ ملحم بیضاء...؛ ... بزرگان بنی هاشم از طالبین (از نسل حضرت ابوطالب (علیه السلام)) عباسی­ها و رهبران و ایشان و جمعی از شیعیان در (خانه ابی الحسن امام هادی (علیه السلام)) خارج شدند در حالی که عمامه بر سرنداشت و پیراهنش دریده شده بود و آستر لباسشان کاملاً دیده می­شد) پارچۀ سفید بود ...» (1)

منظور از سربرهنه بودن چیست؟

قابل توجه آنان که می­گویند دشمنان ما را تمسخر می­کنند. امام عسکری (علیه السلام) در مصیبت امام هادی (علیه السلام) را در جمعی که بسیاری از دشمنان حاضر بودنده­اند بی عمامه و با گریبان چاک زده حاضر می­شوند. و لو این که حضرت را تمسخر کنند و بگویند چرا حاسر و چرا گریبان دریده است، باز امام به صورت هیأت عزادار بیرون می­آید و البته باید توجه داشت که مصیبت امام حسین (علیه السلام) از هر مصیبتی عظیم­تر است. از این روست که برخی علمای اعلام در ایام عاشورا، بدون عمامه در جمع عزاداران حاضر می­شدند.

به راستی چقدر حرف آن عده احمق شبیه با حرف­هایی است که این روزها می­شنویم که: آیا دیده­اید ائمه (علیهم السلام) در عزاداری این چنین کنند؟

باور کنید! اگر اینها روزی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم برخورد کنند همین ایرادات را بگیرند چنانکه این عده شیعیان ضعیف الایمان حتی به امام حسن عسکری (علیه السلام) ایراد گرفتند.


1- مستدرک الوسائل، ج2، ص 457؛ من لا یحضر الفقیه، ج1، ص 175؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 274؛ بحارالانوار، ج79، ص 105؛ رجال کشی، ص 572.

ص:128

همچنین در مورد حضرت زینب (علیها السلام) وارد شده است که امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند:

«و هی امراۀ و من شأن النساء الرق و الجزع فلم تملک نفسها و ثبت ثوبها و هی حاسرۀ حتی انتهیت الیه و قالت: اثکلاه لیت الموت اعدمنی الحسیا الیوم ماتت امی فاطمۀ و ابی علی و اخی الحسن؛ و چون او زن بود و رقت قلب و بی­تابی از خصوصیت زنان است، بی قرار شد و از جا پرید و پیراهنش را پاره کرد و در حالی که سرش باز بود سریع به طرف پدرم دویدم و عرض کرد: وای از مصیبت! ای کاش مرک مرا نابود می­کرد. امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند. (1)

البته پر واضح است که روسری برداشتن حضرت زینب (علیها السلام) در خیمه خصوصی ایشان بوده است و جای آن دارد که بانوان در اوج عزاداری در مجالس خودشان روسری از سر بکنند و موهای خود را پریشان کنند.

اقتداءً به ام المصائب زینب الکبری.

و البته در روایاتی که می­فرماید:

مخدرات حرم به صورت حاسر از خیمه بیرون آمده­اند، منظور این است که مکشوف الرأس باشند. بلکه حجاب آن زمان­ها تنها مقنعه و چادر و روبند نبوده است. تا برداشتن یک روسری، مکشوف الرأس شوند. مخصوصاً حجاب نوامیس الهی لذا اینکه به صورت حاسر بوده باشند منظور این است که نساء طاهرات به نشانه عزا پارچه یا روسری از سر خود باز می­کردند به گونه ای که مکشوف الرأس باشد. و در روایتی ذکر شده است که شایسته است فرد عزادار حافی، حاسر و مکشوف الرأس باشد که در کنار گرفتن این سه لفظ این را می­رساند که ظاهراً این سه لفظ مباین هستند حداقل بدین معناست که لزوماً فردی که حاسر است، مکشوف الرأس نمی­باشد.

همچنین در روایت آمده است که:


1- بحارالانوار، ج 45، ص 2.

ص:129

«... فسمع اولاد مسلم بن عقیل ذلک الکلام و تنفسوا الصعداء و بکوا بکاءً شدیداً و رموا بعمائمهم الی الارض و نادوا مسلماه وا ابن عقیلاه؛ ... فرزندان مسلم بن عقیل آن سخن را شنیدند و از سوز دل نفس­های بلند کشیدند و گریۀ شدیدی کردند و عمامه­ها را از سر به روی زمین انداختند و ندا سر دادند: وامسلماه [وای از مصیبت مسلم] وای از مصیبت فرزند عقیل!» (1)

سخن کارشناسان

امروزه کارشناسان می­گویند: زمانی که کسی با پای برهنه روی چمن راه می­رود به میدان مغناطیسی زمین که به نوبۀ خود بر میدان الکتریکی و مغناطیسی بدن تأثیر می­گذارد، متصل می­شود و این اتصال به خنثی کردن آثار منفی در بدن و کاهش استرس و بهبود بیماری و پاک سازی بدن کمک می­کند.

لذا یکی از آداب زیارت پابرهنه بودن است. مردم به ویژه انبیا و اولیا در مکان­های مقدس پابرهنه بودند. امام باقر (علیه السلام) فرموده­اند: هر کس پابرهنه و با فروتنی و خشوع به مسجد در آید خداوند گناهان او را می­بخشد. (2)

پای برهنه نشان بندگی حق و تواضع است. داستان خلع نعلین حضرت موسی (علیه السلام) که مورد توجه است خدا به موسی (علیه السلام) امر می­کند تا کفش را بیفکند؛ زیرا پا برهنگی در برابر معبود باتواضع و حسن ادب سازگارتر است به همین دلیل، از آن روست که شرافت آن وادی به قدم­های موسی برسد و از برکت آن زمین نصیب برد. افراد گاه برای بیان خواسته­ای بزرگی و بهنشانه عجز و پریشانی و نیاز و یا توبه پا برهنه می­شدند.

کفش نماد آلودگی­های خاکی است و آن که پابرهنه است از این آلودگی­ها به دور است. خلق زینت ظاهر را می­بیند و آن که حق را می­بیند جویای زینت باطن است، پابرهنه می­گردد تا وجودش نظرگاه خلق نباشد. (3)


1- معالی السبطین، ج1، ص 268.
2- کافی، ج4، ص 40.
3- دو ماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه، ش18، سال5، بهمن واسفند 96، ص 236-245.

ص:130

به یاد پا برهنگان!

محفل عزای سرور مظلومان حسین بن علی (علیهما السلام) در هر کجای عالم که باشد گوشه­ای از حرم حسین (علیه السلام) و دیدگاه نظر او و محل حضور مادر غمدیدۀ او و جد بزرگوار و پدر و برادر و فرزندان معصوم اوست.

خوشا به حال کسی که در ایام خاص عزاداری با پای برهنه در این محضر حاضر شده و به این حرم مشرف می­شوند و به زبان حال می­گویند: ای حسین! اگر عصر عاشورا فرزندان و اهل حرمت پابرهنه از خیمه­ها بیرون دویدند، اکنون عزادارانت به احترام آن قدم­های نازنین که از سنگ و خار بیابان آزرده شده بود، پابرهنه عزاداری می­کنند و عزای تو را تا روز قیام منتقمت استمرار می­بخشند...

پابرهنه در عزا بیرون آمدن از یک سو علامت شدت تأثر عزادار است و از سوی دیگر یادی از پابرهنه دویدن آل الله در بیابان کربلاست. در نجف اشرف در ایام عاشورا جمع کثیری از علما که پیشاپیش آنان میرزا محمد نائینی و سید جمال گلپایگانی و سید محمد هادی میانی و جمعی دیگر از علما بودند بر سر و سینه می­زدند و خاک بر سر می­ریختند و بعضی سر و صورت خود را به گل آغشته کرده، جهت عزاداری وارد صحن مطهر علوی می­شدند. شبیه به همین هیئت عزاداری در شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم حرکت می­کرده است. (1)

حضرت علی (علیه السلام) در شهادت حضرت زهرا بدون عبا و عمامه بودند.

سیره علامه امینی (قدس سره)

حضرت آیت الله سیدمرتضی نجومی در مورد حالات علامه امینی (قدس سره) در روز عاشورا می­نویسد:


1- احرام محرم، ص 104.

ص:131

در روز عاشورا با «پای برهنه» به مجالس عزای حسینی در حسینیۀ بوشهری­های نجف اشرف می­آمد و فرش را به کناری زده و بر روی زمین می­نشست و به مجرد نشستن، نهیب و گریه­اش بلند می­شد. (1)

سیره صاحب جواهر

در مجلس روضه­ای که مرحوم «صاحب جواهر» دهۀ عاشورا در منزل خود برپا می­نمود در روز عاشورا رسم بر این بود که پذیرایی را ترک نموده و همگی حزین و ماتم زده نشسته و به یاد مصائب امام حسین (علیه السلام) می­گریسته­اند. در آن روز، مقتل امام حسین (علیه السلام) خوانده می­شد و شور و هیجانی از حزن و گریه برپا می­شد. مرحوم صاحب جواهر و اولادشان عادت داشته­اند که روز عاشورا را با پای برهنه در مراسم عزاداری امام حسین (علیه السلام) حرکت می­کرده­اند. (2)

مرحوم حاج سید حسین قمصری، روز عاشورا زیر آسمان با سر و پای برهنه در حالی که اشک می­ریخت، زیارت عاشورا می­خواند سپس داخل اتاق می­شد و ظرف آبی مقابل خود می­گذاشت و به آن نگاه می­کرد و برای تشنگی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت می­گریست. (3)


1- این البکائون، ص 148.
2- عزاداری سنتی شیعیان، ج2، ص 703.
3- این البکائون، ص 153؛ احرام محرم، ص 107.

ص:132

فصل هشتم: برداشتن عبا از روی دوش

اشاره

حدیث 1: امام صادق (علیه السلام): علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر من بعض اصحابه عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:

یَنْبَغِی لِصَاحِبِ الْمُصِیبَةِ أَنْ یَضَعَ رِدَاءَهُ حَتَّی یَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّهُ صَاحِبُ الْمُصِیبَةِ؛

با سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمودند: برای صاحب مصیبت سزاوار است که عبا را از دوش بردارد تا مردم بدانند که او صاحب عزا و مصیبت زده است.» (1)

راویان ذکر شده در سند این حدیث همه راویان ثقه و امامی هستند و در نتیجه این حدیث صحیح می­باشد.

وثاقت علی بن ابراهیم بن هاشم

نجاشی در رجالش وی را ثقه، معتمد و صحیح المذهب معرفی کرده است. (2)

علامه حلی و ابن داوود نیز از تعابیر نجاشی برای او استناد کرده­اند. (3)

آیت الله خویی او را از مشایخ کلینی می­داند که او برخی روایاتش را در کتاب «الکافی» ذکر می­کند. (4)


1- وسائل الشیعه، ج2، ص 655.(ابواب الاحتضار، باب: استحباب وضع صاحب المصیبۀ حذاءه و رداءه...، ح8)؛ الکافی، ج3، ص 204.
2- رجال النجاشی، ص 260، رقم 680.
3- ابن داوود، رجال ابن داود، ص 237؛ خلاصه الاقوال، علامه حلی، ص 100.
4- خویی، معجم الرجال الحدیث، ج11، ص 213.

ص:133

وثاقت ابراهیم بن هاشم القمی

نجاشی در رجالش از قول ابوعمر کشی نقل می­کند: «وی از یاران امام رضا (علیه السلام) و شاگرد یونس بن عبدالرحمان بوده و اصحاب شیعه در مورد وی می­گویند: او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد.» (1)

بسیاری از دانشمندان به وثاقت و عدالت وی تصریح کرده­اند. (2)

برخی علمای قدیم، به جهت اینکه کلام مشخصی در وثاقت او به دوستان نرسیده است روایت او را حَسَن (3) خوانده­اند. (4)

ابن طاووس درباره حدیثی که ابراهیم در روایاتش باشد می­گوید: «روایت گران این حدیث، همگی از موثقین هستند» (5)

ابن قولویه به وثاقت تمام کسانی که احادیث کتابش،کامل الزیارات، روایت نقل می­کنند، شهادت می­دهد که از جملۀ آنها ابراهیم بن هاشم است. (6)

علامه حلی دربارۀ وی می­گوید: من هیچ یک از دانشمندان را پیدا نکردم که او را مذمت کرده باشد و نیز کسی که به عدالت او تصریح کرده باشد احادیث او بسیار


1- رجال النجاشی، ص 16، رقم 18.
2- استرآبادی، تعلیقه بر منهج المقال، ص 21.
3- حَسَن روایتی است که واجد تمام شروط روایت صحیح است، به استثنای آنکه در میان سلسلۀ راویان، دربارۀ یکی از چند راوی در منابع رجالی تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد. سبحانی، اصول الحدیث، احکام فی علم الدرایه، ص 63.
4- سلوک ماتم، ص 65. حَسَن روایتی است که واجد تماتم شروط روایت صحیح است، به استثنای آنکه درمیان سلسلۀ راویان، دربارۀ یکی از چند راوی در منابع رجالی تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد. (سبحانی، اصول الحدیث، احکام فی علم الدرایه، ص 63.
5- فلاح السائل، ص 158.
6- خویی، معجم الرجال الحدیث، ج1، ص 317.

ص:134

است و نظر قوی تر نزد من قبول آن روایات است. (1) شهید ثانی حدیث وی را از بهترین مراتب «حسن» و روش روایی او را از بهترین راه­ها می­شناسد. (2)

شیخ بهایی به نقل از پدرش گفته است: «من حیا می­کنم حدیث ابراهیم را صحیح ندانم». (3)

از عبارات محقق اردبیلی و محقق بحرانی بر می­آید که وی جزو موثقان شیعه بوده است. (4)

علامه مجلسی نیز احادیث او را «حسن»، اما در مرتبه، صحیح معرفی می­کند. (5)

علامه بحرالعلوم می­نویشد: «قول قوی نزد من آن است که او ثقه و روایتش صحیح است.» (6)

سید داماد نیز احادیث ابراهیم را نزدیک روایت صحیح می­داند. (7)

به نظر می­رسد علاوه بر مطلب ذکر شده، با مراجعه به کتاب­های رجالی می­توان شواهد بسیاری بر صحت روایات و وثاقت ابراهیم بن هاشم به دست آورد، از جملۀ آن شواهد می­توان به این­ها اشاره کرد:

فرزند بزرگوار ابراهیم در مقدمۀ تفسیرش می­نویسد: «احادیثی را که به ما رسیده است، بیان می­داریم مشایخ و ثقات ما، از کسانی که خداوند اطاعت و ولایت آنها را بر ما واجب ساخته است [اهل بیت]، آن را روایت کرده­اند». بنابراین تصریح وی مبنی بر وثاقت ناقلان این کتاب، که از جملۀ آنها پدرش ابراهیم است که ناقل بیشترین روایات است، بدین معناست که به وثاقت ابراهیم نیز اذعان کرده است. (8)


1- خلاصة الاقوال، ص 138.
2- شهید ثانی، مسالک الافهام، ص 50.
3- مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص 400.
4- سلوک ماتم، ص 66 به نقل از:آقاجانی، قنادعلی، ابراهیم بن هاشم کوفی قمی، نامه قم، تابستان1380، ش 14، ص 127.
5- سلوک ماتم، ص 66 به نقل از:آقاجانی، قنادعلی، ابراهیم بن هاشم کوفی قمی، نامه قم، تابستان1380، ش 14، ص 127.
6- بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج1، ص 462.
7- بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج1، ص 451.
8- «و نحن ذاکرون و مخبرون بما انتهی الینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم و اوجب ولایتهم» قمی، تفسیر القمی، ج1، ص 4؛ تنقیح المقال، ج1، ص 41.

ص:135

بسیاری از علمای متأخر، دانشمندان بعد از علامه حلی، وی را توثیق کرده­اند. توثیق نکردن صریح متقدمان، علمای قبل از علامه حلی، نیز به علت دست نیافتن به سبب­های توثیق بوده است. (1)

احادیث ابراهیم را در موارد بسیار، علمای شیعه از قبیل: شهید اول، شهید ثانی و علامه حلی به «صحت» توصیف کرده­اند. (2)

مقدمان و متأخران بر قبول احادیث ابراهیم بن هاشم اتفاق داشته و در قبول روایاتش درنگ نکرده­اند؛ با آنکه در حجیت حدیث «حسن» نظریات گوناگونی بیان کرده­اند. (3)

دانشمندان رجالی شیعه، از قبیل کشّی، و نجاشی و شیخ طوسی، در توصیف ابراهیم نگاشته­اند: «او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد». حال با توجه به انیگه حوزۀ قم در پذیرش روایات شیوۀ سخت گیرانه­ای داشته است، نمی­توانسته نسبت به روایات ابراهیم و انتشار آنها بی­اعتنا باشد. این خود دلیل مستقلی بر وثاقت ابراهیم است؛ زیرا طرد او از جانب بزرگان قم، دلیل بر نهایت وثاقت اوست. (4)

آیت الله خویی بعد از ذکر برخی شواهد فوق می­نگارد که در وثاقت ابراهیم بن هاشم هیچ تردیدی سزاوار نیست. در بسیاری از ابواب فقهی و اخلاقی ار او روایت نقل شده است و کمتر بابی است که از روایات او تهی باشد. وی متجاوز از 6400 حدیث نقل کرده و رجالیان مشایخ و استادان او را در حدود 160 تن ذکر کرده اند. این مطالب بر مقام بزرگ و ارزشمند او می­افزاید. (5)

بر این اساس، با توجه به شواهد بیان شده، نتیجه می­گیریم ابراهیم بن هاشم بزرگتر از آن است که در وثاقت او تردید روا باشد.


1- معجم الرجال الحدیث، ج1، ص 317.
2- الفوائد الرجالیه، ج1، ص 464.
3- الفوائد الرجالیه، ج1، ص 464.
4- مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص 41.
5- خویی، معجم الرجال الحدیث، ج1، ص 318.

ص:136

وثاقت محمد بن ابی عمیر

نجاشی درباره او می­گوید: اصالت او بغدادی است . زمان امام کاظم (علیه السلام) را درک کرده است و از آن حضرت و امام رضا (علیه السلام) روایت شنیده است. در برخی روایات حضرت کاظم (علیه السلام) او را کنیۀ «ابامحمد» خوانده است. وی شخصیتی جلیل القدر و دارای مرتبۀ بالا در میان ما و اهل سنت است.» (1)

شیخ طوسی در کتابش می­نویسد: وی نزد شیعه و اهل تسنن، شخصی موثق و متقی است.» (2)

حدیث 2: (فی الزیارۀ الصادرۀ من الناحیۀ المقدسه ): ... وَ قَامَ نَاعِیکَ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّکَ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، فَنَعَاکَ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ قَائِلًا یَا رَسُولَ اللَّهِ ! قُتِلَ سِبْطُکَ وَ فَتَاکَ وَ اسْتُبِیحَ أَهْلُکَ وَ حِمَاکَ وَ سُبِیَ بَعْدَکَ ذَرَارِیُّکَ وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِکَ وَ بَنِیکَ فَنَزَعَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه و آله و سلم) الرِّدَاءَ وَ عَزَّاهُ بِکَ الْمَلَائِکَةُ وَ الْأَنْبِیَاءُ ...؛

.... خبر آورنده شهادت تو نزد قبر جدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد و با اشکی که پی در پی و لاینقطع از چشمانش جاری بود خبر کشته شدن تو را برای او آورد و گفت: ای رسول خدا! کشته شد میوۀ تو و فرزند جوانمرد [و کریم] تو و حلال دانسته شد [ریختن خون] اهل تو و حریم تو و به اسارت گرفته شد بعد از تو ذریۀ تو، و آنچه نباید واقع شود در مورد عترت و فرزندانت واقع شد. آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ردا را از دوش خود برداشت و ملائکه و انبیاء دربارۀ تو به آن حضرت تعزیت دادند.» (3)

حدیث 3: امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هنگامی که سعد بن معاذ درگذشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد او را غسل دهند. سپس آن حضرت پشت سر جنازۀ او


1- رجال النجاشی، ص 326.
2- الفهرست، ص218.
3- بحارالانوار، ج 98، ص 241.

ص:137

بدون کفش و عبا حرکت کرد. دربارۀ این موضوع از حضرت سئوال کردند فرمود: ملائکه بدون کفش و عبا حرکت می­کردند، من نیز به آنان تأسی کردم.» (1)

با توجه به این روایت می­توان برداشت کرد که حرکت کردن با پای برهنه نیز در سوگواری مناسبت دارد؛ همچنانکه بنابر احادیث، زائر کربلا نیز برای همدلی با امام حسین (علیه السلام) و یاران و همراهانش مستحب است کفش­های خود را در بیاورد و با پای برهنه، مثل راه رفتن بندۀ ذلیل حرکت کند. « فَإِذَا أتَیْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیْکَ وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْیَ الْعَبْدِ الذَّلِیل» (2)

پاداش رفتن به زیارت کربلا

جابر مکفوف به نقل از ابی الصامت می­گوید: از حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) شنیدم که می­فرمودند:

کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) برود خداوند متعال به هر قدمی که بر می­دارد هزار حسنه برایش ثبت و هزار گناه از وی محو می­فرماید و هزار درجه مرتبه­اش را افزایش می­دهد، سپس فرمودند: وقتی به فرات وارد شدی ابتدا غسل کن و کفش­هایت را در آور و پای برهنه مانند بنده ذلیل راه برو ... (3)

عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ أبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَوْ أحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ


1- امالی، ابن بابویه، ص 385. (تبعه رسول الله بلا حذاء و لا رداء ... فقال ان الملائکۀ کانت بلا رداء و لا حذاء فتأسیت بها.»
2- کامل الزیارات، ص 133.
3- وسائل الشیعه، ج14، ص 441.

ص:138

اللَّهَ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحَبُ » (1)

استاد مطهری (قدس سره) در توضیح و ترجمه این روایت می­فرمانید: شخصی که اهل خراسان بود، از راه دور با رنج فروان آمد خدمت امام باقر (علیه السلام) (عشق به اهل بیت او را کشانده بود) در حالی که چون با پای پیاده آمده بود کفش هایش از بین رفته و پایش ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود . آمد خدمت امام با یک عشق و ولعی. خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خودش رسید. بعد پایش را نشان داد و با آن شکاف­ها که خون آمده بود، و عرض کرد: یابن رسول الله! نکشید مرا به اینجا جز محبت شما اهل بیت که از خراسان تا اینجا پیاده آمدم ام. امام این جمله را فرمود: هر کس هر چه را دوست داشته باشد با هموست و حقیقتش همان می­شود و با همان محشور می­شود. (2)

از اعمال روز عاشورا این است که عبا از دوش بردارند و و بدون عمامه باشند.


1- تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 167، و الآیة الأولی فی آل عمران: 29 و الثانیة فی الحشر: 9.
2- مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج22، ص 447.

ص:139

فصل نهم : هروله (راه رفتن سریع و با جنب و جوش شبیه دویدن/ حرکت با شتاب)

تعریف: «هروله» مصدری از ریشۀ « ه رل» (1) یا «ه ر و ل» (2) است و به معنای شتاب در راه رفتن، به گونه­ای که ما بین راه رفتن معمولی و دویدن است. (3)

هروله به معنای راه رفتن بین راه عادی و معمولی و دویدن است. (4)

حالت هروله نشان از نوعی سردرگمی و حیرت دارد. شاید به همین دلیل عده­ای در عزای امام حسین (علیه السلام) این­گونه رفتار می­کنند.

هروله را خداوند عملی مستحب برای مردان در میان صفا و مروه قرار داده است. حکمت­هایی نیز دارد که یکی از آن­ها بنا بر فرمایش امام صادق (علیه السلام)، تجدید خاطرۀ هاجر (علیها السلام)، همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام)، در طلب آب است. (5)

هروله کردن در مراسم سوگواری یادآوری مصائب اهل بیت (علیهم السلام) است، از قبیل آنچه در زیارت ناحیه مقدسه آمد است که:

«... فَلَمَّا رَأیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، ... وَ إِلَی مَصْرَعِکَ مُبَادِرَاتٍ.»


1- فراهیدی، العین، ج4، ص 43؛ ابن درید، جمهرۀ اللغه، ج2، ص 802.
2- ابن منظور، لسان العرب، ج11، ص 696؛ طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص 498.
3- دهخدا، لغت نامه، ج2، ص 3162؛ معین، فرهنگ معین، ص 1309.
4- راغب اصفهانی، المفردات،ج11، ص 695.
5- إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) لَمَّا خَلَّفَ إِسْمَاعِیلَ بِمَکَّةَ عَطِشَ الصَّبِیُّ فَکَانَ فِیمَا بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ شَجَرٌ فَخَرَجَتْ أُمُّهُ حَتَّی قَامَتْ عَلَی الصَّفَا فَقَالَتْ هَلْ بِالْبَوَادِی مِنْ أَنِیسٍ فَلَمْ تُجِبْهَا أَحَدٌ فَمَضَتْ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی الْمَرْوَةِ فَقَالَتْ هَلْ بِالْبَوَادِی مِنْ أَنِیسٍ فَلَمْ تُجَبْ ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَی الصَّفَا وَ قَالَتْ ذَلِکَ حَتَّی صَنَعَتْ ذَلِکَ سَبْعاً فَأَجْرَی اللَّهُ ذَلِکَ سُنَّةً ». (کلینی، الکافی، ج4، ص 202، ح2)

ص:140

«... آن هنگام که بانوان اسب تو را دیدند که خوار و ذلیل گردیده و نگاه کردند به زین اسب که کج شده [و در هم پیچیده] است، از حریم و پناهگاه خیمه خارج شدند .... و به سوی محل کشته شدنت شتابان می­رفتند.

و همچنین، مانند آنچه در مقاتل ذکر شده است:

.... و لما سقط الحسین (علیه السلام) الی الارض خرجت زینب (علیها السلام) من باب الفسطاط و هی تنادی: وا اخاه واسیده...

هنگامی که امام حسین (علیه السلام) از اسب به زمین افتاد، حضرت زینب (علیها السلام) از درب خیمه خارج شد در حالی که ندا سر می­داد؛ وای از مصیبت برادرم! وای از مصیبت آقا و بزرگم! (1)

و فی تظلم الزهرا (علیها السلام): ان زینب (علیها السلام) لما علمت بالوقعۀ خرّت مغشیاً علیها، فلما افاقت من غشیتها رکضت نحو المعرکۀ و هی تارۀ تعثر باذیالها و تارۀ تسقط علی وجهها من عظم دهستتها، حتی انتهت الی المعرکۀ فجعلت تنظر یمیناً و شمالاً فرأت اخاها الحسین (علیه السلام) علی وجه الارض...

و در کتاب تظلم الزهرا (علیها السلام) آمده است: وقتی حضرت زینب (علیها السلام) از واقعه مطلع شد بی هوش بر روی زمین افتاد. آن­گاه که به هوش آمد دوان دوان به سمت معرکه رفت و در این حال گاهی پایش به پایین لباسش گیر می­کرد و گاهی از شدت مصیبت و دهشت با صورت بر زمین می­افتاد. تا وقتی که به آنجا رسید. در آن لحظه شروع کرد به نگاه کردن به سمت چپ و راست و برادر خود حسین (علیه السلام) را دید که بر روی زمین افتاده است... (2)

همچنین روایت شده است که:


1- بحارالانوار، ج 98، ص 322.
2- معالی السبطین، ج2، ص 37.

ص:141

... ان زینب الکبری (علیها السلام) اقبلت علی زین العابدین (علیه السلام) و قالت: یا بقیۀ الماضین و ثمال الباقین قد اضرموا الناس فی مصاربنا فما رأیک فینا؟ فقال (علیه السلام): علیکن بالفرار. ففررن بنات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) صائحات باکیات نادبات ...

... حضرت زینب کبری (علیها السلام) به سوی حضرت زین العابدین (علیه السلام) رو آورد و فرمود: ای باقی مانده از گذشتگان و ای سرپرست و مددکار بازماندگان! اینان در خیمه­های ما آتش افروختند. اینک درباره ما چه دستوری می­فرمایی؟

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: بر شما باد به فرار کردن. آن­گاه دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دشمنان فرار کردند در حالی که صیحه می­زدند و گریه می­کردند و ندبه می­نمودند. (1)

با توجه به مطالب ذکر شده می­گوییم: هروله کردن در مراسم سوگواری، اگر به نحو متعارف و به گونه­ای باشد که از مظاهر اندوه محسوب شود، سنخیت و قابل نماد بودن با عزاداری را دارد و مصداق حرام و ضرر معتنا به و وهن مذهب نیست.

عن ابی عبدالله (علیه السلام)، عن ابیه (علیه السلام): ان قوماً مشاۀ ادرکهم النبی فشکور الیه شده المشی. فقال لهم: استعینوا بالسنل.

امام صادق (علیه السلام) از قول پدرشان (علیه السلام) فرمودند: گروهی پیاده به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخوردند و از خستگی راه رفتن به آن حضرت شکایت کردند. پس حضرت به آنها فرمود: از هروله کردن کمک بگیرید. (2)

در این موضوع شش روایت از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است.

لذا یکی از راه کارهای اربعین هروله، یعنی دویدن آهسته که سبب زدودن خستگی در راهپیمایی می­شود می­باشد.


1- معالی السبطین، ج2، ص 83.
2- 8000 متر عشق، ص 61، به نقل از: المحاسن، ج2، ص 377.

ص:142

فصل دهم: گریستن در مصیبت امام حسین (علیه السلام)

اشاره

با نگاهی به شیوۀ عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) در اهل بیت (علیهم السلام) می­توان دریافت که مهم­ترین آیین در عزاداری آن حضرت (علیه السلام) گریستن است که از آدم تا خاتم بر مصائب سیدالشهداء (علیه السلام) گریسته­اند.

احادیث و روایت­های فراوانی از معصومین (علیهم السلام) در مورد گریه کردن بر مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام)، گریه انداختن دیگران، اظهار کردن حزن برای سالار شهیدان و دیگر مواردی که دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم به زنده نمودن شعائر حسینی (علیه السلام) دارد، نقل شده است که همه و همه بر اظهار نمودن حزن در مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) دلالت دارد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«... ألا وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی الْبَاکِینَ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) رَحْمَةً وَ شَفَقَة...»

آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان امام حسین (علیه السلام) از روی رحمت و مهربانی درود می­فرستد.» (1)

نه تنها پیامبران الهی برای حضرت اباعبدالله (علیه السلام) عزاداری کردند که اهل بیت (علیهم السلام) نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت زهرا (علیها السلام) همه و همه در عزای آن حضرت گریه سر دادند و ناله زدند و می­زنند.

گریه در روز ولادت امام حسین (علیه السلام)

در روز ولادت امام حسین (علیه السلام) تمام ملائکه به خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و حضرت را به میلاد نور دیده­اش تبریک گفته و در همان حال خبر شهادت او را داده


1- بحارالانوار، ج 42، ص 304.

ص:143

و هر یک به گونه­ای مرثیه شهادت را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می­خواند و حضرت اشک می­ریخت. (1)

گریه فاطمه زهرا (علیها السلام)

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ یَا أبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِیُّ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَی نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَی رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ کُلُّ مَنْ بَکَی مِنْهُمْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَیْنِ أَخَذْنَا بِیَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّةِ.

هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مصائبی که بر آن حضرت وارد می­شود برای حضرت فاطمه (علیها السلام) بیان کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) گریه شدیدی نمود، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سئوال نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در زمانی این حادثه واقع می­شود که من و تو و علی (علیهم السلام) نیستیم، گریه حضرت فاطمه (علیها السلام) بیشتر شد و فرمود: پدرم چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا می­کند؟


1- مقتل حافظ ابوالمؤید خوارزمی، ج1، ص 88.

ص:144

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه می­کنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه می­ کنند. و این عزاداری را هر سال بر پا می­کنند (و پاداش این عزاداری­ها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت می­کنی و من هم برای مردان، و هر کس از این امت من بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمت­های بهشتی باد.

ای فاطمه! هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر امام حسین (علیه السلام) گریسته باشد، پس همانا آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمت­های بهشتی مژده داده می­شود.» (1)

گریه امیرالمؤمنین (علیه السلام)

1: امیرالمؤمنین (علیه السلام) بارها و بارها برای مصیبت فرزندش اشک ریخت، از جمله هنگامی که به طرف صفین می­رفتند گذرشان از کربلا بود، به این سرزمین که رسیدند گریۀ سختی کرده تا جایی که اشک حضرت روی سینۀ مبارکشان ریخت و فرمودند:

« أوْهِ أوْهِ مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفْیَانَ مَا لِی وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ أولِیَاءِ الْکُفْرِ صَبْراً یَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِیَ أبُوکَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَی مِنْهُم»

«آه آه! مرا با آل ابی سفیان چه کار؟ مرا با آل حرب حزب شیطان و سردمداران کفر چه کار؟ ای اباعبدالله! صبر کن همانا پدر تو نیز از این گروه دید آنچه راکه تو می­بینی». (2)

2: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سفر خود به صفین به نینوا رسیدند. نام آن منطقه را سئوال فرمودند. به ایشان عرض شد، نام اینجا کربلاست.


1- بحارالانوار، ج 44، ص 293.
2- بحارالانوار، ج 42، ص 252.

ص:145

«فبکی حتی بل الارض من دموعه من دمعت عیناه فینا دمعۀ او قطرت عیناه فینا قطرۀ اتاه الله عزوجل الجنۀ.»

به قدری امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه کردند که زمین جلوی ایشان از اشک چشمان حضرت خیس و گل شد. پس فرمودند: کسی که برای ما گریه کند یا قطره اشکی در عزای ما بریزد (خداوند) پاداش اشکش را بهشت قرار خواهد. (1)

این روایت را حتی مخالفین شیعه نقل کرده­اند.

گریۀ امام حسن (علیه السلام)

حضرت امام حسن (علیه السلام) در روز شهادت خود هنگامی که امام حسین (علیه السلام) برای غربت و مظلومیت برادر گریه می­کردند، فرمودند:

«... لا یوم کیومک یا اباعبدالله»

«روزی، به سختی روز شهادت تو نیست ای اباعبدالله». (2)

پیام امام حسین (علیه السلام) به شیعیان

امام حسین (علیه السلام) در آخرین لحظات جانسوز خود، به امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«پسرم! به شیعیانم سلام مرا برسان و به آنها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او با ناله گریه کنید، و شهید از دنیا رفت پس بر او اشک بریزید.» (3)


1- الصواعق المحرقه، ص 198.
2- معالی السبطین، ج2، ص 10؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص 86.
3- شجره طوبی، ج2، ص 45.

ص:146

چرا امام حسین (علیه السلام) در کربلا گریستند؟

با وجودی که خود آن جناب طالب شهادت بودند و با شوق و شعف تمام در این مرحله اقدام می­نمودند، پس علت چه بود که آن سرور در مصیبت دوستان، یاوران، برادران، برادرزادگان و فرزندان گریان و نالان بودند؟

جواب از این سئوال- چنانچه در مهیج الاحزان ذکر شده (مجلس نهم، صفحه 419) به چند وجه است:

وجه اول:

گریۀ ایشان برای ناشکیبایی و راضی نبودن به قضای خداوند نبود؛ زیرا اگر گریۀ بر مصیبت را دلیل بر نارضایتی بدانیم، پس باید گفت پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) نیز راضی نبودند؛ زیرا ایشان نیز در این مصیبت بسیار گریستند. چنانچه پیغمبران گذشته بر مصائب خود و مصائب آن سرور نیز بسیار گریستند. چنانچه حکایت گریستن یعقوب و یوسف معروف، و گریۀ آدم و نوح (علیهما السلام) مشهور است. و گریستن سیدۀ نساء (علیها السلام) و سیدالساجدین (علیه السلام) معروف است.

وجه دوم:

گریۀ بر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) از بالاترین عبادت و برترین قربات است و محزون بودن در مصیبت ایشان عبادت و بندگی است. و این عبادت چنانچه از ما و تو مطلوب است، از ایشان نیز مطلوب است. و چه مصیبتی بالاتر از کشته شدن جوانان اهل بیت، تشنگی جوانان محنت نصیب، غریبی و بی کسی خواهران، اطفال و زنان آن امام مظلوم و غریب است؟!

وجه سوم:

بعد از آنکه آن سرور مشاهده می­فرماید که شریعتی که در نصب پرچم­های آن سال­های سال پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زحمت کشیده؛ در مرتب شدن آن کوشش بسیار نموده، و پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب (علیهما السلام) جهادها نموده و بنای آن را محکم گردانده، می­بیند که به سبب کشته شدن او، اقربا و خویشان آن سرور، کهنه و از هم پاشیده

ص:147

می­گردد؛ بنای آن ویران می­شود؛ آثار هدایت و معرفت بر طرف می­گردد؛ پرچم علم و حکمت سرنگون می­گردد و بازار کفر و نفاق رواج می­یابد. چنانچه گردیده.

حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یکی از فقرات زیارت آن سرور می­فرماید: « لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِکَ الْإِسْلَامَ، وَ عَطَّلُوا الصَّلَاةَ وَ الصِّیَامَ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الْأحْکَامَ؛ با کشتن تو اسلام را کشتند؛ نماز و روزه را تعطیل نمودند و سنّت و احکام را نقض نمودند.» (1)

با وجود این حال، آن برگزیدۀ ذوالجلال چرا محزون نگردد و اشک از دیده ببازند؟!

و اگر به مجرد گریستن از درجۀ صبر و شکر بیرون می­رفتند، پس باید انبیاء نیز بیرون روند. در حالی که خداوند جلیل در کلام خود مکرراً ایشان را صابر یاد فرموده است؛ چنانچه می­فرماید: «فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل؛ پس صبر کن و شکیبا باش چنانکه پیغمبران اولوالعزم و دارندگان احکام و آنچه را که خدا بر بندگانش واجب کرده، صبر کردند». (2)

وجه چهارم:

شکی نیست که ایشان بشر بودند و اندوه وقت محنت و مصیبت؛ و خوشحالی هنگام نعمت از لوازم بشریت است. همچنانکه گرسنگی و تشنگی از لوازم بشریت است، هم چنانکه وقت گرسنگی گرسنه در تشنگی تشنه می­شود، بی اختیار می­شود، هم چنین هنگام وقوع ناراحتی­ها بی اختیار گریان می­شود. بلی العیاذ بالله اگر کار مکروهی انجام دهد یا شکایت و مثل آن نماید، با مقصود منافات دارد.

وقتی حضرت یوسف (علیه السلام) را به زندان بردند، آن قدر گریست که اهل زندان از گریۀ او به تنگ آمدند پس سیدالشهدا روحی و ارواح العالمین له الفداء که از یک جانب بدن کشتگان، از طرفی جسد پاره پاره نوجوانان، از یک جانب تشنگی کودکان، از یک سمت غریبی زنان و از یک جانب نوحه و زاری خواهران را در مصیبت نوجوانان


1- ادامه: وَ هَدَمُوا قَوَاعِدَ الْإِیمَانِ، وَ حَرَّفُوا آیَاتِ الْقُرَآنِ، وَ هَمْلَجُوا فِی الْبَغْیِ وَ الْعُدْوَانِ... (مزار کبیر مرحوم مشهدی، ص 505).
2- احقاف / 35.

ص:148

مشاهده می­نمود، چگونه محزون نشود و اشک از دیده­اش نبارد؟! بلکه نسوختن دل بر آن­ها، علامت قساوت قلب و بی رحمی است و این از صفات رذیله و از اخلاق قبیحه است و آن سرور از آن صفات عاری بودند. (1)

گریه­های امام سجاد (علیه السلام) در سوگ پدر بزرگوارشان

حضرت سجاد (علیه السلام) از بعد از عاشورا تا به هنگام شهادتشان هر زمان که غذا یا آب برای حضرت می­آوردند، به یاد تشنگی و گرسنگی پدر و اهل حرم و کودکان گریه می­کردند. (2)

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

«إِنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ (علیه السلام) بَکَی عَلَی أبِیهِ أَرْبَعِینَ سَنَةً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَیْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ کُلْ یَا مَوْلَایَ فَیَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) جَائِعاً !، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَطْشَاناً فَلا یَزَالُ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَبْکِی حَتَّی یَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ یُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

به درستی که امام زین العابدین (علیه السلام) چهل سال بر پدرش گریه کرد در حالی که روزها را روزه می­گرفت و شب­ها را تا صبح به عبادت می­پرداخت. هنگامی که موقع افطار می­شد، خادم آن حضرت غذا و نوشیدنی او را می­آورد و در مقابل حضرت قرار می­داد و عرض می­کرد: میل کنید آقای من، آن حضرت می­فرمود: فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شد در حالی که گرسنه بود! فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شد در حالی که تشنه بود! و دائماً این جملات را تکرار می­کرد و گریه می­کرد، تا جایی که غذای خود را از اشک­های جاری­اش خیس می­نمود و نوشیدنی خود را با قطرات اشکش ممزوج


1- امواج البکاء، گریه های حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)، ص 51-53.
2- جلاء العیون، علامه مجلسی، ص 836.

ص:149

می­کرد. آن حضرت تمام عمر را به همین حال سپری کرد تا زمانی که به دیدار خداوند عزوجل شتافت. (1)

ام البکاء حضرت رقیه (علیها السلام)

هنگامی که حضرت رقیه (علیها السلام) ریحانه و دختر سیدالشهداء (علیه السلام) سر مطهر بابا را به دو دستش گرفته و ساکت نمی­شد و گریه می­کرد، امام سجاد (علیه السلام) خواهر را در آغوش گرفت تا او را ساکت نماید، ولی او گریه می­کرد، ناگهان نفس بی بی رقیه (علیها السلام) قطع شد و صدای ناله حضرت زین العابدین (علیه السلام) بلند شد و خرابه یک پارچه اشک و ناله شد. (2)

امام سجاد (علیه السلام) می­فرماید:

«هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین (علیه السلام) گریان شود به طوری که اشک بر گونه­هایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن، او را در غرفه­های بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آنها به سر برد.» (3)

عزاداری به امام باقر (علیه السلام)

کمیت شاعر به مدینه آمد و در حضور امام باقر (علیه السلام) قصیده­ای خواند . وقتی به این بیت رسید:

و قتیل بالطف غودر منهم بین غوغاء امۀ و طعام

امام باقر (علیه السلام) گریست و فرمود: ای کمیت! اگر نز ما مالی بود به تو می­دادیم، ولی برای تو همان چیزی هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حسنان بن ثابت فرمود: «همیشه مورد تأیید روح القدس خواهی بود مادامی که از ما اهل بیت حمایت می­کنی ...» (4)


1- معالی السبطین، ج2، ص 200.
2- ریاض القدس، ج2، ص 322.
3- ثواب الاعمال، ص 108؛ منتخب میزان الحکمه، ص 20380.
4- الغدیر، ج2، ص 187؛ بحارالانوار، ج 46، ص 341.

ص:150

گریه امام صادق (علیه السلام) در عزای جد مظلومش

راوی می­گوید: محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم یادی از امام حسین بن علی (علیهما السلام) کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود، امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من کشته اشک­هایم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی­کند مگر آنکه می­گرید.» (1)

در روایتی آمده است:

«روزی که نام امام حسین (علیه السلام) در محضر امام صادق (علیه السلام) برده می­شد، تا شب لبخندی بر لبان حضرت نبود.» (2)

زید شحام می­گوید: همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم، یکی از شعرای عرب به نام جعفر بن عفان وارد شد آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آن گاه فرمود: ای جعفر! او عرض کرد: لبیک، حضرت فرمود: به من گفته­اند تو اشعار نیکی درباره امام حسین (علیه السلام) سروده­ای؟

عرض کرد: آری.

حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر می­خواند و امام و اطرافیانش می­گریستند به گونه­ای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود. سپس امام فرمود:

«یا جعفر! والله لقد شهدت ملائکۀ الله المقربون هاهنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکوا کما بکینا او اکثر...؛ ای جعفر! فرشتگان مقرب الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همانگونه که ما گریه کردیم بلکه بیشتر از ما گریستند.» (3)


1- بحارالانوار، ج 44، ص 284.
2- کامل الزیارات، ص 101؛ اقناع اللائم، ص 181.
3- بحارالانوار، ج44، ص 282.

ص:151

شیخ صدوق (قدس سره) با سند خویش از امام صادق (علیه السلام) روایت می­کند:

بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر و علی بن الحسین (علیهم السلام) و اما علی بن الحسین (علیهما السلام) بیست یا چهل سال بر امام حسین (علیه السلام) گریه کرد.

هرگاه غذا مقابلش می­گذاشتند گریه می­کرد و ... می­فرمود: من هرگاه به یاد شهادت فرزندان فاطمه (علیها السلام) می­افتم، اشک در چشمم می­آید. (1)

امام صادق (علیه السلام) به مسمع بن عبدالملک فرمود:

آیا مصائب آن جناب (امام حسین (علیه السلام)) را یاد می­کنی؟

عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه می­کنم.

حضرت فرمود: آگاه باش که در وقت مردن پدران مرا خواهی دید که به ملک الموت وصیت تو را می­کنند که سبب روشنی چشم تو باشد.»

همچنین فرمود:

«ای مسمع! گریه بر احوالات حسین (علیه السلام) سبب می­شود که ملک الموت بر تو مهربان­تر از مادر گردد. گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) باعث راحتی در قبر، فرحناک شدن مرده، شادمان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالی که او مسرور است، فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را می­دهند. اجر و مزد هر قطرۀ آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند. (2)

و همچنین از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: از امام صادق (علیه السلام) از زیارت امام حسین (علیه السلام) سئوال شد فرمود که:


1- خصال، ج1، ص 272.
2- بحارالانوار، ج44، ص 289؛ کامل الزیارات، باب 32، ص 101.

ص:152

« إِنَّ حَوْلَ قَبْرِهِ أَرْبَعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْکُونَ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ آری هفتاد هزار فرشته و ملائکه تا روز قیامت در کنار مضجع نورانی سیدالشهدا (علیه السلام) غبارآلود، دائماً در حال گریه و ماتم هستند.» (1)

امام صادق (علیه السلام) می­فرماید:

«حادثه روز عاشورا دل­های ما را آتش می­زند، اشک­های ما را جاری می­سازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمین کربلا هستیم، پس گریه کنندگان بر مثل حسین (علیه السلام) باید گریه کنند، زیرا ای مومنان! گریه بر او گناهان را از بین می­برد.» (2)

گریه­های امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام)

امام رضا (علیه السلام) فرمود:

کَانَ أبِی (علیه السلام) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرَی ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ؛ با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسی بن جعفر (علیهما السلام) با چهره خندان دیده نمی­شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا می­گرفت تا روز دهم فرا می­رسید آن روز، روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.» (3)

دعبل خزاعی شاعر بزرگ اهل بیت (علیهم السلام) می­گوید:

«در ایام محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم، حضرت فرمود: دوست دارم برای من شعر بخوانی، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادی دشمنان ما به ویژه بنی امیه است ...، پس از آن امام رضا (علیه السلام) برخاست پرده­ای را جهت حضور خانواده در مصیبت


1- وسائل الشیعه، ج 14، ص 422.
2- نورالعین فی مشهد الحسین (علیه السلام)، ابواسحاق اسفرائینی، ص 84.
3- امالی، صدوق، ص 128؛ نورالعین، ص 284.

ص:153

جدشان حسین (علیه السلام) آویزان کردند. سپس فرمود: دعبل برای حسین (علیه السلام) مرثیه بخوان تا زنده­ای یار و مدیحه سرای ما هستی، آنگاه گریستم به گونه­ای که قطرات اشک بر صورتم جاری شد و این شعر را سرودم که: «افاطم لو خلت الی آخر» امام رضا (علیه السلام) گریست و به همراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.» (1)

امام رضا (علیه السلام) می­فرماید:

«... فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ؛ گریه بر امام حسین (علیه السلام) گناهان بزگ را محو می­کند.» (2)

از امام معصوم (علیه السلام) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد بر مصیبت امام حسین (علیه السلام)، بهشت برای او واجب می­شود.» (3)

حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

« إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَی مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ ...؛ همانا روز شهادت حسین (علیه السلام) پلک­های ما را مجروح نمود، و اشک­های ما را جاری ساخت، و عزیز ما را در سرزمین کربلا به ذلت کشاند و از آن روز ذلت و سختی را تا روز تمام شدن مشکلات به ارث بردیم، پس باید بر کسی مثل حسین (علیه السلام) گریه کنندگان گریه کنند...» (4)

امام رضا (علیه السلام) فرمود:


1- سفینه البحار، ج3، ص 46.
2- مسند امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 27.
3- الخصائص الحسینیه (علیه السلام)، ص 142.
4- امالی صدوق، ص 128.

ص:154

«من کان یوم عاشورا یوم المصیبۀ و حزنه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامۀ یوم فرحه و سروره؛ هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه­اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می­دهد. (1)

تأسی شیعیان به اهل بیت (علیهم السلام) در گریستن بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)

گریه با اشک نشان از سوز دل است. قطرات اشک برای امام حسین (علیه السلام) ریختن، برات بهشت و رهایی از دوزخ است.

امام حسین (علیه السلام) در این باره می­فرماید:

« مَنْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قطرۀ بَوَّأَهُ اللَّهُ عزوجل الجنۀ؛ چشمان هر کس در مصیبت­های ما قطره­ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می­دهد.» (2)

در سوگ تو با سوز درون می­گریم از نیل و فرات و شط فزون می­گریم

گر چشمه چشم من بخشکد تا حشر از دیده به جای اشک، خون می­گریم (3)

شیعیان حضرت با تأسی به حضرت عقیلۀ بنی هاشم، در ماتم سرور شهیدان دائماً می­گریند، همچنان­که در زیارت نامه حضرت زینب کبری (علیها السلام) آمده است:

«می­گریم به حال بانویی که روزگار او را از منظره­های وحشت انگیزی غمگین کرد، در حالی که مصیبت او با دیگر مصیبت­ها شباهتی نداشت.

می­گریم به حال بانویی که بدن­های پاره پاره مقتولین را بر روی زمین افتاده دید.

می­گریم به حال بانویی که قتلگاه خویشاوندان و برادران و عموزادگان شهید خود را مشاهده فرمود که شمشیر میان سر و بدن­های آنان جدایی انداخته و حرارت آفتاب رنگ آنان را دگرگون ساخته بود و در میان آنان پیکر گل گلزار مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) آقای


1- بحارالانوار، ج44، ص 284.
2- احقاق الحق، ج5، ص523.
3- شعر از سید مصطفی آرنگ.

ص:155

جوانان اهل بهشت بر روی خاک­های گرم کربلا افتاده بود به ناگاه فریادش به گریه بلند شد و فرمود: خدایا! این قربانی را از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قبول فرما.» (1)

و زهی سعادت بر گریه کنندگان سیدالشهداء (علیه السلام) چرا که از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:

اگاه باشید! خداوند به فرشتگان مقرب خویش دستور می­دهد اشک­های گریه کنندگان بر عزای حسین (علیه السلام) را گرفته و گرد آوردند و به خزانه بهشت ببرند و آن را با آب حیات بیامیزند تا هزار بار گواراتر و خوشبوتر گردد و ... (2)

بلند گریستن بانوان اهل بیت (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام)

نساء طاهرات و حرم مطهر ائمه معصومین (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا را به گریه و فریاد و زاری بلند می­کردند. هنگامی که سیدالشهداء (علیه السلام) مقابل لشکر دشمن خطبه خواندند، روایت شده است که:

« فَلَمَّا خَطَبَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ وَ سَمِعَ بَنَاتُهُ وَ أُخْتُهُ زَیْنَبُ کَلَامَهُ بَکَیْنَ وَ نَدَبْنَ وَ لَطَمْنَ وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُنَّ ...؛ چون دختران و خواهرش زینب (علیها السلام)، کلام ابی عبدالله (علیه السلام) را شنیدند اشک ریختند و بلند گریه کردند و لطمه زدند و صداهایشان بلند شد...» (3)

«فلما نظر اخوات الحسین و بناته و اهله الی الفرس لیس علیه احد رفعت اصواتهن بالبکاء و العویل...؛ هنگامی که نگاه خواهران امام حسین (علیه السلام) و دختران و اهل حرم او به اسب حضرت (علیه السلام) افتاد که احدی بر او سوار نیست صدا را به گریه بلند نموند...» (4)


1- اشک حسینی سرمایه شیعه، ص 125.
2- تفسیر الامام العسکری (علیه السلام)، ص 367، ذیل آیه «و اذ اخذنا میثاقکم...» (بقره/85).
3- ملهوف، ص 162.
4- بحارالانوار، ج 45، ص 59.

ص:156

عبدالله بن غالب نقل کرده گفت: بر حضرت امام صادق (علیه السلام) داخل شده، پس شعری در مرثیه حضرت امام حسین (علیه السلام) خواندنم و وقتی به این بیت منتهی شدم:

لبلیۀ تسقو حسینا بمسقاۀ الثری غیر التراب

هر آینه مصیبتی بود که آن مصیبت حسین (علیه السلام) را در آب خورگاه زمینی مرطوب (دارای آب) نه خشک سیراب نمود.

«فصاحت باکیۀ من وراء الستر وا ابتاه؛ پس مخدره ای که در پشت پرده می گریست با صدای بلند فریاد زد: وا ابتاه». (1)

این تنها چند نمونه از صدها نمونه­ای است که نساء طاهرات اهل بیت (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا را به گریه بلند کرده­اند.

با تذکر این دو نکته که:

اولاً: بی تردید ائمه اطهار (علیهم السلام) بسیار از ما غیورتر بوده­اند، بلکه غیرت الله هستند و اگر بلند گریستن اهل حرمشان اشکال داشت، از این کار ممانعت می­کردند.

ثانیاً: نساء طاهرات اهل بیت (علیهم السلام) بسیار با حیاتر و عفیف­تر از خانم­های ما بوده اند، اما با این وجود در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا به گریه و زاری بلند می­کرده­اند.

پس آنان را چه شده که از اهل بیت (علیهم السلام) جلو افتاده و می­گویند: بلند گریستن زن در عزاداری امام حسین (علیه السلام) اشکال دارد!

گریستن به گونه­ای که اشک تمام صورت را فرا گیرد و کاملاً خیس کند. صورت غرق در اشک شود.

روایت شده است که:


1- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 385، باب 83، ح 12235؛ بحارالانوار، ج44، ص 286؛ کامل الزیارات، ص 105.

ص:157

«ان زین العابدین (علیه السلام) بکی علی ابیه اربعین سنۀ، صائماً نهاره، قائماً لیله ... ثم رفع رأسه من السجود و ان لحیه و وجه؛ همانا امام زین العابدین (علیه السلام) چهل سال بر پدر بزرگوارشان گریست، روزها روزه می­گرفت و شب­ها به نماز می­ایستاد. سپس سر را از سجده بلند نمودند و در حالی که محاسن و صورت حضرت غرق اشک چشم شده بود.» (1)

گریۀ حضرت زهرا (علیها السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام)

به سند معتبر روایت شده از ابابصیر، که وی می­گوید: در خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) بودم و مطالب خود را به آن حضرت عرض می­کردم؛ ناگاه بر آن حضرت طفل کوچکی داخل شد، پس به او فرمود:

مرحباً بک یا ولدی.

و او را گرفته و به سینۀ خود چسبانید و او را بوسید و فرمود:

«حقرالله من حقرکم و انتقم ممن و ترکم؛ خدا حقیر و ذلیل گرداند کسی که شما را حقیر کرد و انتقام بکشد از کسی که شما را یکه و تنها گردانید.

لعن الله من قتلکم

و خدا لعنت کند کسی را که شما را کشت.

و خدا شما را حافظ و یار و معین می­باشد.

فقد طال بکاء النساء و بکاء الانبیاء و الصدیقین و الشهداء و ملائکۀ السماء؛ پس به تحقیق که طول کشیده گریۀ زنان و گریۀ پیغمبر و صدیقان و شهدا و ملائکه آسمان­ها بر شما.

و بعد از آن حضرت گریست گریۀ شدیدی و فرمود: ای ابابصیر!

اذا نظرت الی ولد الحسین اتانی ما لا املکه مما اتی الی ابیهم و الیهم.


1- الملهوف، ص 209؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 282 و ج 25، ص 278؛ اسرارالشهادات، ج2، ص 378؛ مسکن الفؤاد، ص 100.

ص:158

هر وقت که نظرم می­افتد به سوی اولاد امام حسین (علیه السلام) حالتی به من دست می­دهد که دیگر مالک خود نمی­باشم و نمی­توانم خود را حفظ نمایم، به سبب مصیبت­هایی که بر پدر ایشان، امام حسین (علیه السلام) وارد شده است.

ای ابابصیر! به درستی که فاطمه (علیها السلام) چنان بر حسین مظلوم گریه می­کند و نعره می­زند که آتش جهنم به خروش می­آید و اگر حافظین و موکلین جهنم در وقتی که صدای نالۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) را می­شنوند آن را حفظ نکنند، می­­سوزاند جمیع اهل زمین را و جهنم آرام نمی­گیرد تا صدای گریۀ حضرت زهرا (علیها السلام) ساکن نشود. و دریاها به جهت گریۀ او به خروش و موج و اضطراب می­آیند و بر هر قطره­ای از آن، ملکی است که آن را حفظ می­کند و نمی­گذارد که طغیان بگیرد و بال­های خود را بر آن می­زنند و آن را حبس می­کنند که غرق نکند زمین و اهل آن را.

فلا تزال الملائکه مشفقین یبکون لبکائها.

پیوسته ملائکه به جهت گریۀ فاطمه گریه می­کنند و به جهت گریۀ آن مظلوم به درگاه خدا تضرع و زاری می­کنند. و بلند است صدای ملائکه به تقدیس و تسبیح خدا، به جهت خوف بر اهل زمین و اگر صدایی از صداهای ایشان برسد بر زمین، هر آینه، زمین از هم می­پاشد و زَهرِه خواهند شکافت اهل زمین و پاره پاره خواهند شد کوه­ها و زلزله در زمین به نحوی واقع خواهد شد که همۀ اهل زمین را هلاک نماید.

ابابصیر عرض کرد: پس این امری بسیار عظیم و شدید است.

حضرت فرمود: آنچه شنیده­ای اعظم از این است. بعد از آن، فرمود: ای ابابصیر!

اما تحب ان تکون ممکن یسعد فاطمه؟

آیا دوست نمی­داری که از جمله یاری کنندگان فاطمه (علیها السلام) در این مصیبت باشی ؟

فبکیت حین قالها فما قدرت علی المنطق و ما قدر علی کلام من البکاء

ص:159

ابابصیر می­گوید: به گریه در آمدم وقتی که حضرت این سخن را فرمودند و از شدت گریه نتوانستم جواب بگویم و حضرت هم نتوانست از شدت گریه متوجه کلام من بشود. پس حضرت به نماز ایستاد و من بیرون رفتم. (1)

اسرار گریۀ صدیقه طاهره (علیها السلام)

اخبار متعدی در خصوص گریۀ آن معصومۀ مظلومه در اکثر اوقات عالم برزخ ذکر گردیده، کسی که در این اخبار تدبر و تأمل کند در می­یابد که نسبت گریه و ناله آن مظلومه صدیقه (علیها السلام) در دنیا با عالم برزخ مثل نسبت اقل قلیل است به اکثر کثیر. حال آنکه حضرت در دنیا فرمود:

صبت علی مصائب لوانها صبت علی الایام صرن لیالیا

گرفتاری­ها و مشکلات زیادی بر من وارد آمد که اگر اینها بر روز وارد می­شد تحمل آن را نداشت و به شب و تاریکی تبدیل می­شد.

هیچ کس به اندازۀ حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام) پس از وفات [شهادت] پدر بزرگوارش سیدالمرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه و زاری نکرد. وقتی این امر مشخص شد یک سئوال در این بحث وارد می­شود که:

چطور می­شود خداوند عالمیان راضی شود که حبیبۀ خودش، صدیقۀ عظمی و افضل خلق پس از رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام)، علی الدوام و الاتصال هم در دنیا و هم در عُقبی در حزن و غم، گریه و بکاء و جزع و ناله باشد. حال آنکه حق تعالی هر دو عالم را به خاطر وجود شریف آن معصومۀ مظلومه خلق فرموده است؟ علاوه بر اینکه دار عُقبی و اخرت برای حجج الله و خلفاء الله و اولیاء الله (علیهم السلام) و همچنین برای شیعیان مؤمنین و مؤمنان خانه نعمت، راحت و سرور است، پس باید از آن اموری که در دنیا داشتند (حزن و غم و بکاء و گریه) ذره­ای در آخرت نداشته باشند؟!


1- انوارالشهادۀ فی مصائب الحسین (علیه السلام)، ص 129-131؛ کامل الزیارات، ص 82، باب 26، ح7؛ بحارالانوار، ج 45، ص 208، باب 40.

ص:160

بعد از تدبر و تأمل در خصوص این سئوال، برای عاقِل عارف سئوال دیگری مطرح می­شود با این مقدمه که در شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) همه موجودات گریه کردند. از آن جمله اهل بهشت و آنچه در آن است (مانند حورالعین و غلمان، چنانکه حورالعین لطمه بر صورت زدند و سینه­ها را خراشیدند) و اهل جهنم همه و همه گریه کرده و صیحه و ضجه زدند. در مورد تمامیِ این اتفاقات اخبار متکاثری وجود دارد و اینها از ضروریات مذهب امامیه محسوب می­شود.

با این مقدمه سئوال دوم مطرح می­شود که: اهل بهشت و سعادتمندان برزخ باید در نعمت، زینت، فرح، سرور و نشاط باشند. این امر با گریه، بکاء، حزن، غم، الم، لطمه بر صورت و خراشیدن سینه منافات دارد. علاوه بر اینکه از اخباری که درباره گریه و بکاء حضرت صدیقۀ عظمی فاطمه زهرا (علیها السلام) وارد شده استفاده می­شود که هرگاه آن معصومۀ مظلومه مشغول گریه و ناله می­شود، همه کسانی که گریه حضرت را می­شنوند گریه می­­کنند و ناله می­زنند. پس لازمۀ این قضیه این است که همه اهل بهشت و برزخ غرق در حزن و بکاء و الم باشند!

برای پاسخ به این دو سئوال ابتدا مقدمه­ای مختصر و مفید را ذکر می­کنیم و سپس به پاسخ سئوال می­پردازیم. بر هر عاقل عارف روشن است که التذاذ و بهره­مندی از نعمات، فرح و سرور و انبساط در میان اهل جنان خواه در نشئۀ برزخی باشد، خواه در آخرت به یک سطح و اندازه نیست؛ بلکه انواع و اقسام دارد. چه بسا مقربین درگاه حق تعالی و فانیان عبودیت، در خضوع، خشوع برای حق سبحانه و تعالی، بهره­مندی از نعمات حسی ظاهری را مثل خوردن، آشامیدن، هم­نشینی با حور عین و امثال اینها را از جنس لذات به حساب می­آورند.

بلکه لذت واقعی در نزد ایشان به اقسام روحانی و تقرّبات الهی و در زیر پرچم ملکوت منحصر است و این مقام در واقع مقام تقرب رضای حق تعالی است. این بهترین نعمت و لذت اهل بهشت است کما اینکه در قرآن مجید هم به این امر اشاره شده است.

ص:161

با این مقدمه مختصر و مفید سِرّی از اسرار شهادت آشکار می­شود و آن این است که آنچه در خصوص بسیاری گریه و کثرت بکاء حضرت صدیقه عظمی فاطمه زهرا (علیها السلام) و همچنین گریه مقربین انبیاء و ملائکه بیان شده است در واقع مقامی است که به مقربین کبریایی عطا می­شود. پس مقام گریه، زاری، بکاء، جزع و فزع برای سیدالشهداء (علیه السلام) عین مقام جزاء مقربین و رضوان الله است. در حقیقت مقام رضوان الله، اکبر مقامات، اعظم درجات، اشرف پاداشها و نعمت­های ظاهری و باطنی است به عبارت روشن­تر گریه کنندگان و جزع و فزع کنندگان بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) (از مرد و زن) در حین بکاء و گریه در دریای رضای خداوند و سرچشمه رحمت و محبت حق تعالی (در دنیا و برزخ و آخرت) غرق هستند. (1)


1- سعادات ناصریه، ص 317- 319.

ص:162

فصل یازدهم: اشک­های همیشه جاری

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«ما بکی لنا من الملائکۀ اکثر و ما رقأت دموع الملائکۀ منذ قتلنا؛ موجودی بیشتر از فرشتگان بر ما گریه نکرده است، ایشان اشک­هایشان لا ینقطع جاری بوده و هرگز قطع نمی­شود.» (1)

به راستی چه مصیبتی صعب و سخت روی داده است که ملائکه در عالم بالا اشک­هایشان متصل جاری است؟

آسمان­ها و زمین تا ابد بر مصائب امام حسین (علیه السلام) گریانند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«اذا قبض الله نبیا علیه السماء اربعین سنۀ و اذا مات امام من الائمۀ الاوصیاء بکت علیه السماء و الارض اربعین شهراً و اذا مات العالم العامل بعلمه بکت اربعین یوماً علیه. و اما الحسین (علیه السلام) فتبکی علیه السماء و الارض طول الدهر و تصدیق ذلک ان یوم قتلۀ قطرت السماء دماً.»

همانا هنگامی که خداوند متعال قبض روح پیامبری را کند، آسمان تا چهل سال بر او می­گرید و هنگامی که امامی از امت از دنیا مفارقت کند، آسمان بر او تا چهل ماه می­گرید و هنگامی که عالمی که به علم خود عمل می­نموده بمیرد، آسمان بر او تا چهل روز می­گرید ... و اما حسین (علیه السلام)، پس گریست بر او آسمان­ها و زمین به طول روزگار و تصدیق آن این است که روزی که به شهادت رسید، از آسمان باران خون بارید. (2)


1- کامل الزیارات، ص 102.
2- اسرارالشهادات، ج3، ص83؛ المنتخب، ج1، ص 143.

ص:163

فصل دوازدهم: تداوم عزاداری

اشاره

فصل: همیشه برای مصائب اباعبدالله الحسین (علیه السلام) عزادار باشیم

عن الصادق (علیه السلام): رحم الله شیعتنا لقد شارکونا فی المصیبۀ بطول الحزن و الحسرۀ علی مصاب الحسین (علیه السلام) .

امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند رحمت کند شیعیان ما را، به تحقیق که مشارکت کردند با ما در مصیبت [و] با حزن و حسرت همیشگی بر مصائب امام حسین (علیه السلام) [با ما همدردی کردند]. (1)

قال الرضا (علیه السلام): إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاءِ ...؛

امام رضا (علیه السلام) فرمود: به درستی که روز حسین (علیه السلام) پلک­های چشم ما را [در اثر گریه­های همیشگی] مجروح کرد و [هماره] اشک­های ما را روان و جاری ساخت و عزیز ما را در سرزمین کربلا ذلیل کرد. کرب و غم نفس گیر و بلا و مصیبت را تا روز پایان برای ما به ارث گذاشت. (2)

قال دعبل بن علی الخزاعی: دخلت علی سیدی و مولای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ... ثم التفت الی و قال: یا دعبل ارث الحسین (علیه السلام) فانت ناصرنا و مادحنا، فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت ما دمت حیاً ...؛

دعبل بن علی خزاعی می­گوید: بر آقا و مولای خود علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) وارد شدم ... سپس به من رو کرد و فرمود: ای دعبل! هماره رثای امام حسین (علیه السلام) را بخوان


1- اسرار الشهادات، ج1، ص100 به نقل از: المنتخب فی المقتل، ص 28.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 283.

ص:164

که تو یار و کمک کار ما و مدح کنندۀ ما هستی. از این رو تا جایی که می­توانی و تا زمانی که زنده هستی، در یاری ما کوتاهی نکن... (1)

شیعیان از عزاداری خود عذر تقصیر بخواهند!

فإذا کان أواخر نهار یوم عاشوراء فقم قائما و سلم علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مولانا أمیر المؤمنین (علیه السلام) و علی مولانا الحسن بن علی و علی سیدتنا فاطمة الزهراء و عترتهم الطاهرین صلوات الله علیهم أجمعین و عزهم علی هذه المصائب بقلب محزون و عین باکیة و لسان ذلیل بالنوائب ثم اعتذر إلی الله جل جلاله و إلیهم من التقصیر فیما یجب لهم علیک و أن یعفو عما لم تعمله مما کنت تعمله مع من یعز علیک فإنه من المستبعد أن یقام فی هذا المصاب الهائل بقدر خطبة النازل ...»

در هنگامی که ساعات پایانی روز عاشورا فرا می­رسد، از جای خود برخیز و بایست و بر آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و مولایمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مولایمان امام حسن (علیه السلام) و بر بی بی فاطمۀ زهرا (علیها السلام) و عترت طاهرین ایشان (علیهم السلام)، سلام بفرست و با قلبی محزون و چشمی اشکبار و زبانی که از شدت مصیبت خاضع و ذلیل شده است، آن بزرگوار را دربارۀ این مصائب تعزیت بده. سپس به درگاه خداوند متعال جل جلاله و اهل بیت (علیهم السلام) عذرخواهی کن و به جهت کوتاهی خود در آن حقی که برای ایشان بر گردن تو واجب است، پوزش بطلب و از ایشان نسبت به آن کارهایی که می­توانستی در عزای ایشان انجام دهی [و کوتاهی کردی] و انجام ندادی، که [چه بسا] اگر عزای عزیزان خودت بود، آن کارها را انجام می­دادی، طلب عفو و بخشش کن؛ زیرا که


1- معالی السبطین، ج1، ص 160.

ص:165

بسیار بعید است که بتوانی در این مصیبت هولناک به اندازۀ لازم و درخور شایستۀ شأن آن مصائب عظیم که بر ساحت اهل بیت (علیهم السلام) نازل شد، عزاداری نمایی. (1)


1- اقبال الاعمال (ط قدیمه)، ج2، ص 583؛ بحارالانوار، (ط بیروت) ج95، ص 344.

ص:166

فصل سیزدهم : گردیدن اشک در چشم پیش از جاری شدن آن

«ما بکی احد رحمۀ لنا و لما لقینا الا رحمۀالله قبل از تخرج الدمعه من عینیه» (1)

امام صادق (علیه السلام) می­فرماید: خداوند گریه کننده را رحمت کند، پیش از آن که اشک از چشمش بیرون آید.


1- کامل الزیارات، ص102.

ص:167

فصل چهاردهم : جاری شدن اشک بر صورت (گونه­ها)

1: امام صادق (علیه السلام) درباره کیفیت گریه کردن امام سجاد (علیه السلام) می­فرماید:

« کَانَ جَدِّی إِذَا ذَکَرَهُ بَکَی حَتَّی تَمْلَأ عَیْنَاهُ لِحْیَتَهُ وَ حَتَّی یَبْکِیَ لِبُکَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ » (1)

عادت جدم این بود که هر وقت به یاد امام حسین (علیه السلام) می­افتاد، می­گریست تا آنکه محاسنش از اشک چشمش خیس می­شد و آن قدر می­گریست که هر که او را می­دید به گریه در می­آمد و دلش برای او می­سوخت.

2: حضرت رضا (علیه السلام) به ریان بن شبیب فرمودند:

اگر به گونه­ای بر حسین (علیه السلام) گریه کنی که اشک­­هایت بر گونه­هایت جاری شود، خداوند هر گناهی که مرتکب شده باشی، چه کوچک، چه بزرگ و چه کم و چه زیاد، خواهد بخشید. (2)

3: امام صادق (علیه السلام) به فضیل فرمود: «یَا فُضَیْلُ، مَنْ ذَکَرَنَا- أوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ- فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ». (3)

کسی که در حضورش یادی از مصیبت ما شود و از چشمش به اندازه بال مگسی اشک جاری شود، خداوند گناهانش را هر چند مانند کف دریاها باشد، می­آمرزد.

تعبیر «جناح ذباب؛ به مقدار بال مگس» ناظر به این نکته است که هر طور شده، بکوشید خود را از طریق گریه به امام حسین (علیه السلام) متصل کنید، هر چند به کمترین حد آن، چرا که آن چه مهم است اصل اتصال است، هر چند که اگر اشک بیشتری بیرون آید پاداش بیشتری خواهد داشت. (4)


1- کامل الزیارات، ص 81.
2- لوامع صاحبقرانی، ج6، ص 268؛ امالی صدوق، مجلس 27، ح5، ص 206، ترجمه کریم فیضی؛ امالی صدوق، م 27، ص 129؛ وسائل الشیعه، ج14، ص502، باب استحباب البکاء لقتل الحسین (علیه السلام) ؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 604، باب 28، ترجمه: حمید رضا مستفید و علی اکبر غفاری .
3- قرب الاسناد، حمیری، ص 36.
4- سلوک ماتم، پاورقی، ص 164.

ص:168

فصل پانزدهم : جاری شدن گریه بر صورت ، ریش و سینه

1: «...یابن عباس اتعرف هذا الموضع ؟ قلت له ما اعرفه یا امیرالمؤمنین. فقال: لو عرفته کمعرفتی لم تکن تجوزه حتی تبکی کبکایی قال فبکی طویلاً حتی اخضلت لحیته و سالت الدموع علی صدره».

ابن عباس می­گوید همراه حضرت علی (علیه السلام) در جنگ صفین از سرزمین نینوا گذشتیم. به من فرمود: ای ابن عباس! آیا این سرزمین را می­­شناسی؟

عرض کردم: خیر، ای امیرمؤمنان.

حضرت فرمودند: اگر مثل من آن را می­شناختی از اینجا عبور نمی­کردی، مگر آنکه مانند من می گریستی، آنگاه شروع به گریستن کرد تا اینکه اشک، محاسنش را فرا گرفت و بر سینۀ مبارک جاری شد. (1)

2: « فَبَکَی وَ مَنْ حَوْلَهُ حَتَّی صَارَتِ الدُّمُوعُ عَلَی وَجْهِهِ وَ لِحْیَتِهِ ثُمَّ قَالَ یَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَهِدَتْ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا یَسْمَعُونَ قَوْلَکَ فِی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) وَ لَقَدْ بَکَوْا کَمَا بَکَیْنَا وَ أکْثَرَ »

امام صادق (علیه السلام) وقتی که مرثیه خوان مرثیه می­خواند می­گریست، تا اینکه اشک محاسنش را فرا می­گرفت و بر سینۀ مبارک جاری می­شد. سپس می­فرمود: هر آینه ملائه گریه کردند، چنان که ما گریه کردیم، بلکه بیشتر . خداوند تمام بهشت را برای تو واجب کرد. (2)


1- امالی، ابن بایویه، ص 597.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 283.

ص:169

فصل شانزدهم: بلند کردن صدا به گریه

1: هنگامی که نگاه خواهران امام حسین (علیه السلام) و دختران و اهل احرم او به اسب حضرت افتاد که صاحبش بر او سوار نیست، صدا را به گریه بلند کردند.

«فلما نظر اخوات الحسین (علیه السلام) و بناته و اهله الی الفرس علیه احد رفعن اصواتهن بالبکاء و العویل». (1)

2: عبدالله بن غالب نقل می­کند: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و شعری در مرثیه امام حسین (علیه السلام) خواندم پس شنیدم مخدره­ای که در پشت پرده می­گریست . با صدای بلند فریاد زد: وا ابتاه.

عن عبدالله بن غالب قال: دخلت علی ابی عبدالله (علیه السلام) فانشدته مرثیۀ الحسین (علیه السلام) فلما انتهیت الی هذه الموضع ... فصاحت باکیۀ من وراء الستر وا ابتاه . (2)

این دو روایت نمونه­هایی بود از نمونه­های بسیار که زنان اهل بیت (علیهم السلام) در حضور امام معصوم (علیه السلام) صدا را به گریه بلند کرده­اند و معصومین (علیهم السلام) نیز از این کار ممانعت نکرده­اند.


1- بحارالانوار، ج 45، ص 60.
2- کامل الزیارات، ص 105.

ص:170

فصل هفدهم: گریستن به گونه­ای که مردم برای او دلسوزی کنند

امام صادق (علیه السلام) در مورد حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند:

«و کان جدی اذا ذکره بکی حتی تملأ عیناه لحیته و حتی یبکی لبکائه رحمۀ له من رآه؛ و عادت جدم این بود که هر وقت یاد و ذکر امام حسین (علیه السلام) می­شد می­گریست تا آن که محاسنش از اشک چشمش خیس می­شد و آن قدر می گریست که هر که او را می­دید از گریه او به گریه در می­آمد و دلش بر او می­سوخت.» (1)

حضرت زینب کبری (علیها السلام) نیز به قتلگاه آمده و پس از آنکه بدن پاره پاره برادر را یافت به مرثیه سرایی پرداخت که تمام اهل بیت (علیهم السلام) و حتی لشکریان کفر نیز گریستند. (2)


1- کامل الزیارات، ص 80؛ مدینه المعاجز لائمۀ الاثنی عشر، ج4، ص 167؛ بحارالانوار، ج 45، ص 206؛ ریاض الابرار، ج1، ص 266؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 462.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 58.

ص:171

فصل هجدهم : ممزوج شدن اشک چشم با غذا و آب

روی عن الصادق (علیه السلام) انه قال ان زین العابدین (علیه السلام) بکی علی ابیه اربعین سنۀ صائمً نهاره قائماً لیله فاذا حضر لافطار جاءه غلامه بطعامه و شرابه فیضعه بین یدیه فیقول کل یا مولای فیقول قتل ابن رسول الله (علیه السلام) لی جائعاً قتل ابن رسول الله (علیه السلام) عطشاناً فلا یزال یکرر ذلک و یبکی حتی یبل طعامه من دموعه ثم یخرج شرابه بدموعکم یزل کذلک حتی لحق بالله عزوجل.

اماو صادق (علیه السلام) می­فرماید: زین العابدین (علیه السلام) چهل سال در عزای پدرش گریه کرد، در حالی­که روزها روزه بود و شبها عبادت می­کرد. هنگامی که وقت افطار فرا می­رسید، غلام آن بزرگوار خوراک و آشامیدنی آن حضرت را حاضر می­کرد و در مقابل آن بزرگوار می­نهاد و می­گفت: ای مولای من! افطار کن. امام سجاد (علیه السلام) می­فرمود: پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گرسنه کشته شد . پسر پیغمبر خدا با لب تشنه شهید شد. آن بزرگوار همچنان این سخنان را می­گفت و گریه می­کرد، تا این­که غذای آن حضرت با اشک چشمش­تر می­شد و آب آشامیدنی آن بزرگوار با اشک چشمش ممزوج می­شد. امام سجاد (علیه السلام) همیشه این حال را داشت تا به لقای حق تعالی پیوست. (1)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 149.

ص:172

فصل نوزدهم: پاره شدن رگ قلب در اثر شدت مصیبت (نیاط القلب)

انقطاع نیاط القلب: نیاط القلب: رگ دل است. انطاع نیاط القاب: یعنی درد مصیبت به رگ قلب مصیبت زده رسیده و آن را پاره کند.

وقتی حضرت سکینه (علیها السلام) در شام، حضرت زهرا (علیها السلام) را در خواب می­بیند و از مصائب کربلا خدمتشان عرض می­کنند، حضرت زهرا (علیها السلام) می­فرمایند:

«کُفِّی صَوْتَکِ یَا سُکَیْنَة فَقَدْ أحْرَقْتِ کَبِدِی وَ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ مَعِی لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ »

ای سکینه! همانا که جگرم را آتش زدی و رگ قلبم را قطع نمودی این پیراهن پدرت حسین (علیه السلام) است که از من جدا نمی­شود تا خداوند را با آن ملاقات کنم. (1)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 140.

ص:173

فصل بیستم: مردن از شدت گریستن (ازهاق)

شرح :

«ازهاق» در کتب لغت به معنای جدا شدن روح از بدن و هلاک شدن است. (1) در روایت فوق، حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) نمی­فرماید: اگر مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) را می­دانستید جان می­دادید؛ این که جای خود دارد. بلکه روایت می­فرماید: اگر اثری که مصیبت امام حسین (علیه السلام) بر اهل دریاها و ساکنین کوه­ها کرد را می­دانستید روحتان از بدن جدا می­شد . یعنی از اثر مصیبت می­مردید؛ خود مصیبت که جای خود دارد !

اینجاست که باید اقرار کرد که حد مصیبت، ما فوق جان دادن ماست.

حضرت اباذر (علیه السلام) روایت ذیل را نقل می­کنند که:

« وَ إِنَّکُمْ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا یَدْخُلُ عَلَی أَهْلِ الْبِحَارِ وَ سُکَّانِ الْجِبَالِ فِی الْغِیَاضِ وَ الْآکَامِ وَ أَهْلِ السَّمَاءِ مِنْ قَتْلِهِ لَبَکَیْتُمْ وَ اللَّهِ حَتَّی تَزْهَقَ أَنْفُسُکُمْ وَ مَا مِنْ سَمَاءٍ یَمُرُّ بِهِ رُوحُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) إِلَّا فَزِعَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَقُومُونَ قِیَامَا تُرْعِدُ مَفَاصِلُهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَا مِنْ سَحَابَةٍ تَمُرُّ وَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ إِلَّا لَعَنَتْ قَاتِلَهُ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ تُعْرَضُ رُوحُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَیَلْتَقِیَانِ»

اگر شما می­دانستید که از این مصیبت چه چیز بر اهل دریاها و ساکنین کوه­ها در جنگل­ها و تپه­ها و اهل آسمان­ها وارد خواهد آمد والله که جان­هایتان از سینه بیرون می­آمد. روح امام حسین (علیه السلام) را به آسمان­ها بردند، به هیچ آسمانی نگذشت، مگر آن که هفتاد هزار ملک فزع کردند و از جای برخاستند، و در حالی که مفاصل آن­ها می­لرزید و به همین حال ماندند تا روز قیامت و هیچ ابری نیست که حرکت کرده و بغرد


1- جمهرۀ اللغه، ج2، ص 322؛ العین، ج3، ص 363؛ لسان العرب، ج 10، ص 147.

ص:174

و برق زند مگر آنکه کشندۀ حضرت را لعنت می­کند و هیچ روزی نیست مگر آنکه روح مطهر آن حضرت را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشته پس آن دو با هم ملاقات می­کنند.» (1)

به احتمال قوی همین سختی مصیبت بود که سبب شد:

حضرت رقیه (علیها السلام)، بیست و پنج روز بعد از عاشورا در پنجم ماه صفر به شهادت رسیدند. (2)

حضرت ام کلثوم (علیها السلام)، چهارماه بعد از بازگشت قافله کربلا به مدینه رحلت نمودند. (3)

همچنین ام سلمه (علیها السلام)، یک سال بعد از عاشورا از دینا رفت. (4)

و نیز حضرت رباب (علیها السلام)، نیز یک سال در کربلا ماند و بعد از آن به مدینه برگشت و از غصه وفات نمود. (5)

و حضرت رقیه همسر حضرت مسلم بن عقیل (علیهما السلام) و خواهرا مام حسین (علیه السلام) چند روز قبل از حضرت زینب (علیها السلام) به شهادت رسیدند.

همچنین حضرت زینب (علیها السلام) یک سال و نیم بعد از عاشورا در نیمه رجب رحلت شهادت­گونه داشته­اند. (6) [البته عده­ای از علما قائلند که حضرت زینب (علیها السلام) را به شهادت رساندند.]


1- کامل الزیارات، ص 73؛ بحارالانوار، ج45، ص 219؛ عوالم، ج 17، ص 455، ح1؛ تذکرۀ الشهداء، ج1، ص 121.
2- وقایع الشهور، ص 47؛ کامل بهایی، ج2، ص 179؛ تقویم شیعه، ص 56.
3- ریاحین الشریعه، ج3، ص 256؛ تقویم شیعه، 29 جمادی الثانی، ص 177.
4- بحارالانوار، ج20، ص 143 و ص 185؛ تقویم شیعه، دهم محرم سال 62 ق، ص 29.
5- نفس المهموم، ص 528؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج4، ص 88؛ الدایه و النهایه، ج8، ص 210؛ تذکره الخواص، ص 265؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 69، ص 120؛ سفینه البحار، ج1، ص 256؛ دانشنامه امام حسین (علیه السلام) ، ج 9، ص 404.
6- مستدرک سفینۀ البحار، ج4، ص 326؛ تقویم شیعه، ص 207؛ مواسات با سیدالشهدا (علیه السلام)، ص 90.

ص:175

فصل بیست و یکم : آرزو و تمنای گریستن تا آخرین لحظه زندگی

امام صادق (علیه السلام) در مورد گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«فلو علم الباکون ای اجر یؤجرون لتمنوا دوام هذه الحال حتی المأل»

اگر گریه کنندگان بر حسین (علیه السلام) می­دانستند چه اجری برای آنها در نظر گرفته شده هر آینه تمنا و آرزوی این را می­داشتند که تا آخرین نفس در گریه و ناله بر آن بزرگوار باشند. (1)

منتها تمنایی که امام صادق (علیه السلام) برای گریه کنندگان امام حسین (علیه السلام) می­فرمایند این است که: «تا آخرین نفس برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنند.»

اگر به فرمایش امام صادق (علیه السلام) ایمان داریم باید منتها تمنا و آرزوی ما گریستن دائمی در مصیبت امام حسین (علیه السلام) باشد و بس.


1- امالی، صدوق، ص 221؛ بحارالانوار، ج 44، ص 283.

ص:176

فصل بیست و دوم : تباکی

تباکی در لغت:

تباکی بر وزن تفاعل است که یکی از معانی وزن تفاع، تظاهر می­باشد که در کتب ادبیات عرب مذکور است. قد یکون وزن تفاعل للتظاهر بما لیس فی الواقع نحو تمارض ای: اری من نفسه المرض و لیس به. (1)

خود را به گریه زدن، خود را گریه نشان دادن، خود را شبیه گریه کننده ساختن، حالت گریه به خود گرفتن.

گذاشتن دست مقابل پیشانی و چشم­ها، پایین انداختن سر، خشوع در اعضا و جوارح، انکسار و شکستگی در چهره و هر کاری که انسان را شبیه گریه کنندگان در آورد از مصادیق تباکی است.

در راه احیای عاشورا و سوگواری بر عزای امام حسین (علیه السلام) هم گریستن، هم گریاندن و هم حالت گریه داشتن، ثواب دارد. حتی اگر کسی نگرید یا گریه اش نیاید، گرفتن این حالت، هم در خود شخص حالت اندوه و تحسُّر ایجاد می­کند، هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم می­بخشد.

تباکی، هم سویی با داغ داران سوگ عاشوراست و مثل گریستن و گریاندن است.

نداشتن گریه و خشک بودن چشم؛ نشانه عدم رقت قلب، و طبق روایات علامت شقاوت است، بدین لحاظ اگر افراد در مراسم سوگواری سیدالشهدا (علیه السلام) گریه نمی­کنند، باید به مصائب آن بزرگوار و اهل بیت او (علیهم السلام) توجه کنند و همراه با گریه کنندگان، تباکی و اظهار حزن و تأثر و اصرار به گریه کردن نمایند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«اذا لم یجئک البکاء فتباک فان خرج مثل راس الذباب فبخ بخ»


1- بزرگترین مصیبت عالم، ص 49 به نقل از: مبادی العربیه، ج4، ص 20.

ص:177

اگر گریه­ات نمی­آید، خود را به گریه وادار کن، زیرا اگر به اندازه سرمگشی اشک از چشم تو بیرون آید، مبارک است و جای خوشحالی دارد. (1)

همان­طور که اشاره شد «تباکی» خود را به گریه زدن است، که گاهی با ناله سردادن، به پیشانی زدن، و خود را به حزن و اندوه واداشتن همراه است و دارای اجر و پاداش نیز می­باشد.

البته غیر از تباکی در مصیبت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) حالت گریه به خود گرفتن در مناجات و دعا و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونه­های روانی تأثیر ظاهر در باطن است.

تباکی، نفس گریه را دارد و با صدا همراه است، یا با منقبض کردن عضلات صورت و یا با حرکت کردن و زدن بر پیشانی، بدون اینکه اشک جاری شود.

تباکی معمولاً برای کسانی است که به لزوم گریستن بر فاجعه­ای باور دارند، اما به دلایل پزشکی (طبی)، توان اشک ریختن ندارد؛ بنابراین حالت ناراحتی به خود می­گیرند.

کسی که تلاش می­کند گریه کند، اگر چه توان آن را نداشته باشد، در حقیقت انسان مؤمنی است که به وجوب حمایت از مظلوم و قیام علیه ظالم، اعتقاد دارد؛ اگر چه عملاً توان آن را نداشته باشد. این سعی و کوشش او نشان دهندۀ اعتقاد درونی وی برای از بیان بردن ضعف درونی است و هر کس برای اصلاح خود کوشش کند، قطعاً پیروز خواهد شد؛ چرا که هر کس در راه درست گام نهد، حتماً به مقصود خواهد رسید. هر شخصی که نقطه ضعف خویش را بشناسد و برای اصلاح آن تلاش کند، موفق خواهد شد.

بنابراین کسی که حالت گریه به خود می­ گیرد، ثواب گریه کننده را دارد؛ به جهت اشتراک هر دو در انجام واجب دینی­شان.


1- بحارالانوار، ج 90، ص 344.

ص:178

ائمه معصومین (علیهم السلام) به مساوی بودن ثواب گریه کردن و حالت گریه به خود گرفتن در چندین مناست تأکید کرده­اند و همان­گونه که به گریستن تشویق کرده­اند، همان­طور نیز تباکی (حالت گریه گرفتن) را ترغیب کرده­اند.

در کتاب «کنزالعمال» مذکور است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای گروهی از انصار آیۀ شریفۀ: « وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً » (1) را خواند، همه گریه کردند جز یک جوان! وی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: قطره­ای اشک از چشم من نیامد، اما حالت گریه به خود گرفتم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس که حالت گریه هم به خود بگیرد، بهشت جایگاهش خواهد بود. (2)

از جریر نقل شده که: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من آیۀ «الهئکم التکاثر» را برای شما می­خوانم، هر کس گریه کرد بهشت جایگاهش خواهد بود. همانا من برای مرتبۀ دوم این آیه را می­خوانم، هر کس گریه کرد، جایگاه او بهشت خواهد بود و کسی که نتواند گریه کند، پس باید خود را شبیه گریه کنندگان در آورد.» (3)

در مجموعۀ شیخ ورام آمده است: اباذر غفاری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمودند:

«هر کس از شما توانست بگرید، پس باید گریه کند و هر کس نتوانست گریه کند، حالت اندوه به خود بگیرد و خود را شبیه گریه کنندگان در آورد؛ چرا که قسی القلب از خدا دور است.» (4)


1- زمر/ 71؛ و آنان را که به خدا کافر شدند، فوج فوج به جانب دوزخ رانند.
2- بحارلانوار، ج 44، ص 288 و 287.
3- کنزالعمال، ج1، ص 596.
4- شیوه­های یاری غریب کربلا، ص 73.

ص:179

احادیث تباکی:

روایاتی که درباره تباکی صحبت می­کند در حد تواتر اجمالی است (یعنی انسان قطع به صدور برخی آن روایات دارد) و فقط منحصر به آن روایتی نیست که در آن لفظ «اظنه» آمده است.

1: شیخ صدوق در کتاب «امالی» از ابوعماره و او نیز از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می­کند:

ای اباعماره! هر کس که شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست و هر کس که شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و سی نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست، و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و بیست نفر را بگریاند هم بهشت جایگاه اوست. و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و ده نفر را بگریاند هم بهشت جایگاه اوست و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و حالت گریه به خود بگیرد جایگاه او هم در بهشت است. (1)

بنابراین، گریستن و حالت گریه به خود گرفتن، یک کارند و دارای یک اثر هستند؛ لذا ثواب واحدی هم خواهند داشت. پس هر کس که توان لازم بدنی را داشته باشد، می­گرید و هر کس سلامت کامل را دارا نباشد، حالت گریه به خود می­گیرد.

2: حضرت موسی (علیه السلام) در مناجات

حضرت موسی (علیه السلام) در مناجات خود از پروردگار متعال برای یک نفر از بنی اسراییل درخواست آمرزش نمود. خداوند تبارک و تعالی فرمود:

ای موسی! هر کس از من در خواست آمرزش و بخشش کند من او را می­بخشم و مورد عفو خود قرار می­دهم، مگر قاتلین امام حسین (علیه السلام) .


1- امالی صدوق، ص 121-122؛ بحارالانوار، ج 44، ص 282.

ص:180

حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا این حسین (علیه السلام) کیست؟

خداوند متعال فرمود: همان کسی که در کوه طور ذکری از او شنیدی.

عرض کرد: قاتلین او چه کسانی هستند؟

خداوند متعال فرمود: گروهی از طاغیان و ظالمان امت جدش در زمین کربلا او را می­کشند و اسب او ناله می­کند و فریاد می­زند: «الظلیمه الظلیمه من امۀ قتلت ابن بنت نبیها؛ فریاد فریاد از امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند.»

پس بدن او بدون غسل و کفن و بر روی ریگ­ ها می­گذارند و اموال او را به غارت می­برند و اهل و عیال او را به اسیری می­برند و یار و یاورانش را می­کشند و سر مقدسش را با سر یاورانش بر روی نیزه می­گذارند و می­گردانند.

ای موسی! اطفال کوچکش از تشنگی می­میرند و پوست بدن بزرگانشان از تشنگی جمع می­شود، هر چه استغاثه و امان می­خواهند کسی آنها را یاری نمی­کند و امان نمی­دهد.

حضرت موسی (علیه السلام) گریه کرد و عرض کرد: ای پروردگار! چه عذابی برای قاتلین او هست.

خداوند متعال فرمود: عذابی که اهل آتش از شدت آن عذاب به آتش پناه می­برند رحمت من و شفاعت جدش به آنها نخواهد رسید و اگر برای کرامت و بزرگواری آن حضرت نبود من همه آنها را به زمین فرو می­بردم.

حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: پروردگارا از آنها و کسانی که راضی به کار آنها باشند بیزارم.

خداوند متعال فرمود: من برای تابعین ان حضرت رحمت قرار دادم و بدان هر کس که بر او گریه کند و یا دیگری را بگریاند یا خود را مانند گریه کنندگان در آورد، بدن او را بر آتش حرام می­گردانم. (1)

3: وَ فِی حَدِیث مُنَاجَاةِ مُوسَی (علیه السلام) وَ قَدْ قَالَ یَا رَبِّ لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَلَی سَائِرِ الْأمَمِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَی وَ مَا تِلْکَ الْخِصَالُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا حَتَّی آمُرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ یَعْمَلُونَهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ


1- بحارالانوار، ج 44، ص 308.

ص:181

وَ الْجِهَادُ وَ الْجُمُعَةُ وَ الْجَمَاعَةُ وَ الْقُرْآنُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَاشُورَاءُ قَالَ مُوسَی (علیه السلام) یَا رَبِّ وَ مَا الْعَاشُورَاءُ قَالَ الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَی سِبْطِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَی مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَی یَا مُوسَی مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِی فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بَکَی أَوْ تَبَاکَی وَ تَعَزَّی عَلَی وُلْدِ الْمُصْطَفَی (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَّا وَ کَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِیهَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ طَعَاماً وَ غَیْرَ ذَلِکَ دِرْهَماً إِلَّا وَ بَارَکْتُ لَهُ فِی الدَّارِ الدُّنْیَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِینَ دِرْهَماً وَ کَانَ مُعَافاً فِی الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَیْنَیْهِ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَیْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ کُتِبَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ.

حضرت موسی (علیه السلام) در مقام مناجات به حضرت قاضی الحاجات عرض کرد: ای پروردگار! چرا امت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سایر امت­ها برتری دادی؟

خداوند فرمود: به جهت ده خصلت.

حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: آن خصلت­ها که امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل می­کنند، کدام است تا من نیز به بنی اسرائیل دستور دهم به آنها عمل کنند؟

خداوند فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.

حضرت موسی (علیه السلام) سئوال کرد: پروردگارا عاشورا چیست؟ [و چگونه عملی است؟]

خداوند فرمود: گریه کردن و خود را به گریه زدن [تلاش برای گریه] بر فرزند دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرثیه خوانی و عزاداری در مصیبت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

هیچ بنده­ای نیست که از مال خود به اندازۀ درهم یا دیناری در راه محبت فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، طعام یا چیز دیگری را انفاق کند، مگر آنکه برکت دهم برای او در عالم دنیا هر درهمی را به هفتاد مقابل و بهشت ارزانی او خواهد بود و گناهان او را خواهم بخشید.

ص:182

به عزت و جلالم قسم! هر مرد یا زنی، در روز عاشورا یا روز دیگر، یک قطره اشک از چشمش [در عزای بر حسین (علیه السلام) ] جاری شود، برای او اجر صد شهید نوشته خواهد شد. (1)

4: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«... من انشد فی الحسین فتباکی فله الجنۀ...»

هر که درباره حسین (علیه السلام) شعری بخواند و تباکی کند، بهشت برای اوست. (2)

5: در حدیثی سید بن طاووس نقل کرده:

«من تباکی فله الجنۀ؛ هر کسی تباکی کند، بهشت بر او واجب است.» (3)

6: در حدیث قدسی آمده است:

«یا موسی! ما من عبد من عبیدی فی ذلک الزمان بکی او تباکی و تعزّی علی ولد المصطفی الا و کانت له الجنۀ ثابتاً فیها»

ای موسی! هر یک از بندگانم که در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه کند یا حالت گریه به خود گیرد و بر مصیبت سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود. (4)

تباکی در کلام علما

1: مرحوم علامه مجلسی می­فرماید:

«التباکی حُمل النفس علی البکاء و السعی فی تحصیله و قیل: المراد به اظهار البکاء و التشبیه بالباکین فی الهیئۀ و هو ایضاً حسن فان من تشبه بقوم قهو منه و الاول اظهر.»


1- مجمع البحرین، ج3، ص 184.
2- امالی صدوق، ص 142، مجس 19.
3- بحارالانوار، ج44، ص 288.
4- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 319.

ص:183

تباکی یعنی اینکه انسان خودش را وادار به گریه کند و در این امر تلاش کند و برخی گفته­اند به این معناست که انسان خودش را تشبیه گریه کنندگان در بیاورد و اظهار گریه کند که این معنا نیز نیکوست؛ زیرا هر کس که خودش را به گروهی تشبیه کند از آن گروه محسوب می­شود. البته معنی اول ظاهرتر است. (1)

نکته: می­توان گفت که این دو معنایی که علامه مجلسی ذکر فرموده است لازم و ملزوم یکدیگر هستند یعنی هر کس که خودش را وادار بر گریه کردن بکند قطعاً در اظهر هم شبیه گریه کنندگان در می­آید.

2: مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری می­فرماید:

«التشبیه بالبکاکی و هو التباکی الذی ورد فیه بالخصوص ان من تباکی فله الجنۀ؛ یعنی اینکه انسان خودش را تشبیه گریه کنندگان در آورد، همان تباکی است.» (2)

مشابهت با گریه کننده که همان تباکی است؛ در این خصوص وارد شده است که: کسی که تباکی کند بهشت از آن اوست. یعنی اکر کسی سنگ دل شده و دلش آتش نمی­­گیرد، باید سر را به زیر افکند و خود را شبیه مصیبت زده و دل­شکسته بنماید. من نمی­دانم چگونه قلب قساوت پیدا می­کند و بر ذکر مظلوم نمی­سوزد. ذکری که حتی صبر – اگر صبر بر مصیبتش تحقق یابد – بر آن می­گرید. (3)

شیخ در جای دگر از کتابش می­نویسد:

«این از شگفتی­ها است که گریه بر حسین (علیه السلام) اگر صورت ظاهر پیدا نکند و تشبه به آن حاصل شود، ثواب آن نصیب شخص می­گردد. یعنی اگر گریه تحقق پیدا نکند و تباکی صورت گیرد، یعنی شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می­نماید و سرش را پایین اندازد و صدای گریه در آورد و علائم رقت و تأثر در او ظاهر شود،


1- مرآة العقول، ج12، ص 56.
2- خصائص الحسینیه، باب 6.
3- زیتون ترجمه خصائص الحسینیه، ص 143.

ص:184

ثواب گریه برای او مقدر می­گردد؛ نه به این معنا که برای خدا تباکی کند، نه برای تظاهر به مردم؛ زیرا تباکی عملی است که اخلاص شرط آن می­باشد. (1)

3: مرحوم طریحی در مجمع البحرین می­فرماید:

«تباکی الرجل: تکلف البکاء» تباکی یعنی اینکه انسان در گریه کردن خودش را به سختی بیندازد.

4: سایر علما و بزرگان فرموده­اند که : تباکی یعنی خود را به گریه زدن، حتی اگر کسی نگرید، گرفتن این حالت هم در خود شخص حالت اندوه و حزن ایجاد می­کند و هم به مجلس عزا چهره و رنگ غم می­بخشد.

4: سایر علما و بزرگان فرموده­اند که: تباکی یعنی خود را به گریه زدن، حتی اگر کسی نگرید، گرفتن این حالت هم در خود شخص حالت اندوه و حزن ایجاد می­کند و هم به مجلس عزا چهره و رنگ غم می­بخشد. (2)

نتیجه:

تباکی نه تنها ریاکاری نیست، بلکه از مصادیق شعائر الهی است که از نشانه­های تقوای قلوب است می­باشد و مانند لباس مشکی به تن کردن است که فایده­اش این می­باشد که زنگ عزا و ماتم به جامعه می­بخشد و انسان با دیدن کسی که خودش را شبیه گریه کنندگان در آورده، یا لباس مشکی پوشیده به یاد مصائب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می­­افتد، در واقع کسی که تباکی می­کند، به مرور زمان هم، خودش واقعاً محزون می­شود و اشک او جاری می­شود. چنانچه در روایات فراوانی وارد شده: کسی که یک صفت حسنه اخلاقی را ندارد، بر خودش آن صفت را تحمیل و وادار کند تا کم کم آن صفت در او ایجاد شود.


1- زیتون ترجمه خصائص الحسینیه، ص 218.
2- بزرگترین مصیبت عالم، ص51.

ص:185

فصل بیست و سوم : ضجه: ناله و فریاد

اشاره

ناله و فریاد زدن در مصائب اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه امام حسین (علیه السلام)، امری است که مکرر در روایات مختلف ذکر شده است و این کار در سیره معصومین (علیهم السلام)، ملائکه و حتی توسط آسمانها و زمین صورت گرفته است.

ضجه :

از ریشه «ض ج ج» است و در اکثر کتب لغت به معنای «ناله زدن هنگام مصیبت آمده است.» (1)

فیومی و طریحی می­گویند: به ناله­ای که شخص هنگام ترس از مصیبت، از خود خارج کند و با آن مردم را به خود جلب می­­کند «ضجیج» گفته می­شود. (2) فریاد از شدت غم و دهشت را ضجه می­گویند.

ضجه زدن بر مصیبت­های بزرگی چون مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام) ارزشمند است و پاداش بزرگی را نصیب شخص می­کند.

1: در دعای ندبه آمده است: « پس بر پاکان از اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) باید گریه کنند گریه کنندگان و بر خصوص آنها باید ندیه کنند ندبه کنندگان و برای مانند آن­ها باید جاری شود اشک ­ها و صرخه بزنند صرخه زنندگان و ضجه بزنند ضجه زنندگان و صدای خود را بلند کنند فریاد گران». (3)

2: امام صادق (علیه السلام) می­فرماید: هنگامی که کار حسین بن علی (علیهما السلام) بدانجا انجامید [که به دست اشقیاء به شهادت رسید] ملائکه به درگاه خدا ضجه زدند [و از شدت غم و خوف و دهشت این مصیبت عظیم، فریاد برآوردند] و گفتند: پروردگارا! آیا با


1- جوهری، الصحیح، ج1، ص 326؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص 312.
2- فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ص 358؛ طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص 314.
3- «فعلی الا طائب من اهل بیت محمد .... یعج العاجون » ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص 579.

ص:186

حسین (علیه السلام)، برگزیدۀ خود و فرزند پیغمبرت این چنین رفتار می­شود؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: در این هنگام خداوند برای ملائکه سایۀ حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برپا داشت و فرمود: توسط این شخص برای حسین (علیه السلام) از ظالمینش انتقام می­گیرم. (1)

3: در حدیث ام ایمن از کلماتی که جبرئیل خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد:

... [ای محمد!] هنگامی که آن روز [عاشورا] فرا رسد که در آن نوۀ تو و خاندانش کشته شوند، و لشکریان اهل کفر و ملعونین بر گرد آنان احاطه پیدا کنند، زمین با تمام نواحی و گوشه­های آن به حرکت می­آید و کوه­ها از جای خود جنبش کرده و به اضطراب شدید می­افتند و دریاها امواج خود را زیر و رو می­نمایند و آسمان بر اهلش به هیجان و اضطراب می­افتد، و این از سر غضب برای تو و ذریۀ تو خواهد بود. یا محمد! و به جهت سختی و عظمت حرمتی که از تو هتک می­شود ... در آن هنگام هر آنچه در آسمان­ها و زمین­هاست، ضجه (فریاد) خواهد کرد و لعن بر کسانی را که به عترتت ظلم کردند و حرمت تو را حلال دانستند.

و آنگاه که آن گروه به آرامگاه­های خود برسند، خداوند عزوجل به دست خود جان­های آنان را قبض خواهد کرد [و خود قبض روح آنان را به عهده خواهد گرفت] و فرشتگانی از آسمان به زمین فرود خواهند آمد که به دست آنها ظرف­هایی از یاقوت و زمرد باشد که لبریز از آب حیات است و لباس­هایی از لباس­های بهشتی و عطرهایی از عطر بهشت به همراه آن ملائکه خواهد بود. پس جسدهای شهدا را با آن آب غسل


1- «لما کان من امر الحسین بن علی (علیهما السلام) ما کان، ضجّت الملائکه الی الله تغالی و قالت: یا رب یفعل هذا بالحسین (علیه السلام) صفیک و ابن نبیک (صلی الله علیه و آله و سلم) ؟ قال: فاقام الله لهم ظل القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قال: بهذا انتقم له من ظالمیه». امالی طوسی، ص 418؛ بحارالانوار، ج44، ص 221.

ص:187

می­دهند و لباس­ها را بر ایشان می­پوشانند و به آن عطرها آنان را حنوط می­کنند و ملائکه صف به صف بر آنان نماز می­خوانند... (1)

4: در کتاب علل الشرایع مسنداً از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«لما قتل الحسین جدی ضجت الملائکۀ الی الله عزوجل بالبکاء و النحیب...»

«وقتی که جد من حسین (علیه السلام) کشته شد فرشتگان به درگاه خدا نالیدند و به گریه و زاری فریاد برآوردند...» (2)

5: گریه جناب ام کلثوم (علیها السلام):

ام کلثوم (علیها السلام) اشعاری قرائت فرمود که صدای شیون بلند شد و صدای نالۀ بلندی از قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون آمد که شنیدند و ضجه و ناله مردم همه جا را فرا گرفت. (3)


1- (فی حدیث ام ایمن مما خاطب به جبرئیل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)) ... فاذا کان ذلک الیوم الذی یقتل فیه لسبطک و اهله و احاطت بهم کتائب اهل الکفر و اللعنۀ، تزعزعت الارض من اقطارها، و مادت الجبال و کثر اضطرابها، و اصفقت البحار بامواجها، و ماجت السماء باهلها، غضباً لک یا محمد و لذریتک و استعظاماً لها ینتهک من حرمتک ... فعند ذلک یضج کل شیء شیء فی السماوات و الارضین بلعن من ظلم عترتک و استحل حرمتک، فاذا برزت تلک العصابه الی مضاجعها تولی الله عزوجل قبض ارواحها بیده، و هبط الی الارض ملائکۀ من السماء السابعۀ معهم آنیۀ من الیاقوت و الزمرد مملوءۀ من ماء الحیاۀ، و حلل من حلل الجنۀ و طیب من طیب الجنۀ، فغسلوا جثثهم بذلک الماء و البسوها الحلل و حنطوها بذلک اطیب و صلی الملائکۀ علیهم صفاً صفاً ... کامل الزیارات، ص 264؛ بحارالانوار، 45، ص 182.
2- بحارالاانوار، ج 37، ص 294؛ علل الشرایع، ج1، ص 160.
3- اشک حسینی سرمایه شیعه، ص 86؛ به نقل از مقتل ابی مخنف، ص 226؛ معالی السبطین، ج2، ص 209-210.

ص:188

فصل بیست و چهارم: شیون شدید (صرخه)

اشاره

صرخه: فریاد غم و دادخواهی با جدیت و شدت تمام

«صرخه» از ریشه «ص ر خ» است و در لسان العرب چنین معنا شده است: «الصیحۀ الشدیدۀ عند الفزع او المصیبۀ؛ صرخه، شیون شدیدی است که هنگام ناآرامی یا وحشت مصیبت، از فرد سر می­زند. (1) البته در سایر کتاب ­های لغت به «ناله و شیون بلند که همراه با استغاثه و دادخواهی باشد» معنا شده است. (2)

بعضی از روایات در مورد صرخه از قرار ذیل می­باشد:

1: ابن عباس روایت می­کند که ام سلمه از طریق خواب دیدن حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبردار شد:

«بینا انا راقد فی منزلی اذ سمعت صراخاً عظیماً عالیاً من بیت ان سلمه ... و قالت: یا بنات عبدالمطلب اسعدننی و ابکین معی»

من در منزلم خوابیده بودم که ناگاه از خانۀ ام سلمه صدای گریه و فریاد دادخواهی بلندی را شنیدم ... که او می­گفت: ای دختران عبدالمطلب! مرا کمک کنید و با من گریه کنید، چرا که آقای شما کشته شد». به ام سلمه گفتند: از کجا این را دانستی؟

گفت: در این ساعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالی که ژولیده و خراسان بود. از حضرتش دربارۀ علت این امر پرسیدم. فرمود: فرزندم حسین (علیه السلام) و اهل بیتش کشته شدند و من آنان را دفن کردم.

ام سلمه گفت: در آن وقت به تربت حسین (علیه السلام) نگاه کردم، دیدم که به خون تبدیل شده است، خونی که تازه است در حال جوشش و فوران.» (3) و این تربت همان تربتی


1- لسان العرب، ج 3، ص 34.
2- جوهری الصحاح، ج1، ص 426؛ ازهری، تهذیب اللغه، ج7، ص 63؛ طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص 437.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 231؛ امالی طوسی، ص 314؛ اعلام الوری، ص 220؛ کشف الغمه، ج2، ص 56.

ص:189

است که جبرئیل (علیه السلام) آن را از کربلا آورده بود و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: هرگاه به خون تبدیل شد، فرزند تو کشته شده است. پیغمبر آن تربت را به ام سلمه داد و فرمود: آن را در شیشه­ای قرار بده و نزد تو باشد. هرگاه به خون تبدیل شد، بدان حسین (علیه السلام) کشته شده است. (1)

2: ابن قولویه در «کامل الزیارات» از امام صادق (علیه السلام) نقل می­­کند که در سجده برای زائرین و عزاداران امام حسین (علیه السلام) دعای طولانی می­فرمود و چنین فرمودند: (معاویه بن وهب می­گوید)

« اللهم... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا »

خدایا... آن دیدگان را که اشک­هایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جاری شده و دل­هایی را که به خاطر ما بی تاب گشته و سوخته و آن فریادها و ناله­هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (2)

3: اما صرخه می­تواند سبب مرگ شود، به عنوان نمونه هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) وارد شهر کوفه می­شدند، به شمر ملعون رو کرده و ­فرمودند:

«قل لحامل الرأس اخی الحسین (علیه السلام) ان یخرجه من بین المحامل لان نبته سکینه کمانظرت الیه تصرخ صراخاً تکاد ان تهلکم و تموت من کثرۀ خریها و شجوها لابیها ثم مر بنا من مکان قلیل النظارۀ و بعید الشمامه»

به حامل سر برادرم حسین (علیه السلام) بگو: سر را از بین محمل­ها خارج کند که هرگاه دخترش سکینه (علیها السلام) بدان می­نگرد، چنان می­نالد که نزدیک است هلاک شود و


1- کامل الزیارات، ص 117؛ بحارالانوار، ج 45، ص 227.
2- بحارالانوار، ج 98، ص 8؛ کامل الزیارات، ص 117. (کامل الزایارت، باب 40، ص 336)

ص:190

بمیرد از شدت و زیادی ذلت و خوار شدنش، امر کن ما را از جای خلوت ببرند که مردم کمتر به ما نگاه کنند. (1)

4: امام صادق (علیه السلام) می ­فرمایند:

«ان الحسین لما قتل اتاهم آتٍ و هم فی العسکر فصرخ فزبر فقال لهم و کیف لا اصرخ و رسول الله قائم ینظر الی الارض مرۀ و الی حربکم مرۀ ... جعلت فداک من هذا الصارخ قال ما نراه الا جبرییل اما انه لو اذن له فیهم لصاح بهم صیحۀ یخطف به ارواحهم من ابدانهم الی النار و لکن امهل لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب الیم.

هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد فردی نزد قاتلین آمد در حالی که قاتلین در لشکر بودند و پراکنده نشده بودند، پس این فرد شیون بلندی کشید و مصیبت زده شد رو به لشکر نمود و گفت: چگونه شیون نکنم در حالی که رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستاده و یکبار نگاه به زمین می ­کند و یکبار نگاه به گروه شما... از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: فدایتان گردم این شیون کننده چه کسی بود؟

فرمود: اعتقاد ندارم کسی غیر از جبرییل باشد. آگاه باش که اگر اذن داشت صیحه­ای بر سر آنها می­کشید که از آن صیحه، ارواح آن­ها و بدن­هایشان به سوی آتش ربوده می­شد، لکن خداوند آنها را مهلت داد تا بر گناهانشان افزوده شود و برای آنها عذاب دردناکی است. (2)

صرخه و شیون­های بلند و این نوع عزاداری در روز قیامت

5: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:


1- غوغای کوفه و شام (مقتل مقرم)، ص 89 به نقل از بحرالمصائب و مفتاح البکاء.
2- کامل الزیارات، ص 336؛ بحارالانوار، ج 45، ص 172.

ص:191

« إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع فِی لُمَةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَیُقَالُ لَهَا ادْخُلِی الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّی أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِی مِنْ بَعْدِی فَیُقَالُ لَهَا انْظُرِی فِی قَلْبِ الْقِیَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَی الْحُسَیْنِ ع قَائِماً وَ لَیْسَ عَلَیْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ أَصْرُخُ لِصُرَاخِهَا ...»

هنگامی که روز قیامت شود حضرت فاطمه (علیها السلام) با عده­ای از زنان همراهش وارد می­شوند، پس به او گفته می­شود به بهشت داخل شو؟

می­فرماید: داخل نمی­شوم تا بدانم که بعد از من با فرزندانم چه کردند؟

پس به ایشان گفته می­شود: وسط صحنۀ قیامت را نگاه کن، نگاه می­­کند به امام حسین (علیه السلام) که ایستاده و سری بر بدن شریفش نیست، پس شیون و فریادی می­ زند که من هم از شیون او شیون می­­کنم و ملائکه از شیون او به شیون فریاد می­آیند...» (1)

6: در دعای ندبه آمده است: «پس بر پاکان ازاهل بیت محمد و علی (علیهما السلام) باید گریه کنند گریه کنندگان ... صرخه بزنند صرخه کنندگان...» (2)


1- بحارالانوار، ج 43، ص 222.
2- المزار الکبیر، ابن المشهدی، ص 579.

ص:192

فصل بیست و پنجم: شیون بلند (شهقه)

اشاره

یکی از موارد عزاداری حسینی (علیه السلام) «شهقه» می­باشد.

شهقه از ریشه «ش ه ق» است و در کتب لغت «شهقه» چنین معنا شده است:

شیون بسیار بلند. (1)

شهق، الشهیق: ردد البکاء فی صدره ... اللیث: الشهیق ضد الزفیر، و الزفیر اخراج النفس ... و الشهقه: کالصیحۀ، یقال: شهق فلان و شهق شهقۀ فمات ... (2)

شهق: الشهیق ضد الزفیر، فالشهیق رد النفش و الزفیر اخراجه، شهق یشهق شهیقاً و جبل طولاء و یجمع: شواهق و هو یشهق شهوقاً (3)شهق شهقه و مات (4)

گریه را در سینه گردانیدن، نعره­ای که سبب مرگ می­شود، ناله و نعره­ای که از اندوه و خشم و گیج کننده است و سبب می­شود اشک و ناله و صوت در سینه حبس و گاهی منجر به جان دادن شود.

منظور از شهقه، گیر کردن نفس در خود سینه است بدون اینکه بیرون بیاید، به صورتی که منجر به جان باختن شخص شود. (5)

برخی از احادیث مرتبط با شهقه زدن معصومین (علیهم السلام)

امام صادق (علیه السلام) در مورد حالت و نوع عزاداری حضرت زهرا (علیها السلام) لفظ «شهقه» را به کار می­برند و می­فرمایند:


1- لسان العرب، ج5، ص 197؛ مجمع البحرین، ج5، ص 197.
2- لسان العرب، ج 10، ص 191.
3- کتاب العین، ج3، ص 361.
4- المنجد، ج1، ص 1013.
5- المنجد، ج1، ص 1013.

ص:193

«... ان فاطمۀ اذا نظرت الیهم و معها الف نبی و الف صدیق و الف شهید و من الکروبیین الف الف یسعدونها علی البکاء و انها لشهق شهقۀ فلا یبقی فی السماوات ملک الا بکی رحمۀ لصوتها و ما تسکن حتی یاتیها النبی [ابوها] فیقول: یا بنیۀ قد ابکیت اهل السموات و شغلتهم عن التسبیح و التقدیس فکفی حتی یقدسوا...؛ ... همانا وقتی حضرت فاطمه (علیها السلام) به آنها (ملائکی که حسین (علیه السلام) را زیارت می کنند) نگاه می کند، در حالی که هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و از کروبیان هزار هزار (یک میلیون) نفر با او هستند که او ار در گریه بر حسین (علیه السلام) کمک می­کنند، او (یعنی بی بی دو عالم) از شدت ناراحتی شهقه و فریادی می­زند که در آسمان­ها ملکی نمی­­ماند که به سبب صدای او به گریه نیفتد، و آرام نمی­شود تا اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد او می­آید و می­فرماید: دخترم! همانا اهل آسمان­ها را به گریه انداختی و از تسبیح و تقدیس خدا باز داشته شدند، دست از گریه بردارد تا تقدیس الهی کنند...» (1)

همان­طور که از روایت بر می­آید اینکه به سبب گریۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) تمامی مراتب ملائکه الله و قدّیسین و مسبّحین از فعل خود یعنی تسبیح و تهلیل و تقدیس الهی دست بر می­دارند. افعال ملائکه الهیه که مامور بدانند، مختل می­گردد.

نکته مهم­تر اینکه چنان که در روایات صحیحه آمده: این فعل مربوط به هر روزی است که ملائکه زوار به سوی آسمان صعود می­کنند.

شهقه حضرت فاطمه (علیها السلام) در روز قیامت

شهقه و فریاد در مصیبت امام حسین (علیه السلام) حتی در روز قیامت هم وجود دارد.

حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:


1- کامل الزیارات، ص 86؛ بحارالانوار، ج 45، ص 224؛ اسرار الشهادات، ج3، ص 85.

ص:194

«اذا کان یوم القیامه نصب لفاطمه قبۀ من نور و اقبل الحسین صلوات الله علیه رأسه فی یده فاذا راته شهقت شهقه لا یبقی فی الجمع ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا عبد مومن الا بکی ...؛ چون روز قیامت شود برای فاطمه (علیها السلام) قبه ­ای از نور نصب می­شود. حسین که – صلوات خدا بر او باد- در حالی که سر خود را به دست گرفته است می­آید. پس هنگامی که فاطمه (علیها السلام) او را می­بیند چنان شیون و شهقه­ای می­زند که در اثر نالۀ او هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ نبی مرسل و هیچ بندۀ مومنی باقی نمی­ماند مگر آن که می­گرید...» (1)

به درستی چه فردی و چه مرتبه­ای از وجود، چنین در غم امام حسین (علیه السلام) شهقه و فریاد می­زد؟ وجود نورانی که علت خلقت و حبیبۀ خدا و ناموس الله است. منزلت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) که در رتبۀ اسوه و حجت بر تمامی حجج الهی از انبیاء و اوصیاء تا ائمه معصوم (علیهم السلام) قرار دارد وقتی چنین عزاداری می­فرمایند؛ پس حجت بر حجج و مخلوقین در این زمیه واضح خواهد بود.

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود:

«نحن حجۀ الله علی خلقه و امنا فاطمه حجۀ علینا؛ ما حجت­های خداوند بر خلقیم و مادران حضرت فاطمه (علیها السلام) حجت بر ماست.» (2)

از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده­اند که فرمود: « یا ابابصیر! ان فاطمه لتبکیه و تشهق؛ ای ابابصیر! به درستی که فاطمه (علیها السلام) هر آینه گریه می­کند برای حسین (علیه السلام) و در مصیبت او شهقه می­زند. (3)


1- ثواب الاعمال، ص 217؛ ملهوف، ص 139؛ مثیرالاحزان، ص 81؛ بحارالانوار، ج 43، ص 222.
2- تفسیر اطیب البیان، ج 13، ص 225.
3- کامل الزیارات، ص 82.

ص:195

شهقۀ امام سجاد (علیه السلام)

غلامی از غلامان امام سجاد (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت روزی به صحرا رفت. به دنبال آن حضرت راه افتادم و او را در رحالی یافتم که بر روی سنگ ریزه­ای سجده می­کرد؛ در این حال صدای شهقه و نالۀ غم و گریۀ او را می­شنیدم. سپس سر از سجده برداشت در حالی که محاسن آن حضرت و صورتش از اشک چشمش پوشیده شده بود. به آن حضرت عرض کردم: آقای من! آیا زمان آن نرسیده است که حزن شما پایان پذیرد و گریه شما کم شود؟

فرمود: وای بر تو! یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم داراری دوازده فرزند بود خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان کرد، در حالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب (علیه السلام) از اندوه سفید شد؛ اما من به چشم خود شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند و سرهایشان را از تن جدا کردند. چگونه اندوه من پایان پذیرد. (1)


1- وسائل الشیعه، ج3، ص 282؛ لهوف، ص 88. عَنْ بَعْضِ مَوَالِیهِ قَالَ: خَرَجَ یَوْماً إِلَی الصَّحْرَاءِ فَتَبِعْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَجَدَ عَلَی حِجَارَةٍ خَشِنَةٍ فَوَقَفْتُ وَ أَنَا أَسْمَعَ شَهِیقَهُ وَ بُکَاءَهُ وَ أَحْصَیْتُ لَهُ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ هُوَ یَقُولُ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ صِدْقاً- ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ إِنَّ لِحْیَتَهُ وَ وَجْهَهُ قَدْ غُمِرَا بِالْمَاءِ مِنْ دُمُوعِ عَیْنَیْهِ فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی مَا آنَ لِحُزْنِکَ أَنْ یَنْقَضِیَ وَ لِبُکَائِکَ أَنْ یَقِلَّ فَقَالَ لِی وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ بْنَ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ کَانَ نَبِیّاً ابْنَ نَبِیٍّ وَ کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَشَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ الْهَمِّ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ مِنَ الْبُکَاءِ وَ ابْنُهُ حَیٌّ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ أَخِی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی صَرْعَی مَقْتُولِینَ فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی وَ یَذْهَبُ بُکَائِی.

ص:196

فصل بیست و ششم: جزع و بی تابی (از خود بیخود شدن)

اشاره

«جزع» از ریشه «ج ز ع» است و اهل لغت برای آن دو معنا ذکر کرده­اند:

«بریدن» (1)، « بی صبری» (2) بعضی معنای اصلی آن را بریدن و قطع کردن دانسته و معنای دوم را به آن برگرداده ­اند؛ به این گونه که شخص جزع کننده از ادامۀ صبر و طمأنینه دست بر می­دارد. (3) در هر صورت آنچه مسلم است، جزع کردن در مصیبت به معنای «بی تابی» است و این بی تابی هرگونه که آشکار شود، «جزع» به شمار می­رود. همچنان که طبق تصریح آیات قرآن، حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز در فرق یوسف (علیه السلام) آن قدر گریست که بینایی چشمان خود را از دست داد. (4) و جزع و بیتابی او به حدی بود که فرزندانش می­ترسیند که پدر در فراق یوسف (علیه السلام) جان خود را از دست بدهد. (5)

جزع و بی تابی مراتب مختلفی دارد که از فریاد و زاری و دست از غذا خوردن کشیدن، شروع می­شود تا سر و سینه و کندن مو و محاسن و ...، به عنوان نمونه روایت ذیل معنای «جزع» را این گونه تبیین می­کند.

«جزع » نقیض صبر و به معنای اظهار حزن و درد و مصیبت است.

ابن منظور می­­گوید: و جزع نقیض صبر است. و الجزع نقیض الصبر. (6)

در اقرب الموارد در تفسیر جزع آمده است: «او صبر نکرده و اظهار حزن نموده است». لم یصبر فاظهر الحزن. (7)


1- صاحب، المحیط فی اللغه، ج1، ص 243؛ ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص 49.
2- العین، ج1، ص 216؛ تهذیب اللغه، زهری، ج1، ص 221.
3- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج1، ص 195؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص 95.
4- «و ابیضت عیناه من الحزن». یوسف/84.
5- تالله تفتئوا تذکر یوسف حتی تکون حرضاً او تکون من الهالکین. یوسف/ 85.
6- لسان العرب، ج1، ص 184.
7- اقرب الموارد، ج1، ص 120.

ص:197

در المنجد نیز به همین معنا تفسیر شده است.

اظهار حزن دارای انواع و اقسامی است:

1: بلند کردن صدا به همراه گریه که به آن نوحه سرایی می­گویند.

2: گریه همراه شیون که به آن عویل می­گویند.

3: گریه همراه با شمردن محاسن شخص از دنیا رفته که به ان ندبه می­گویند.

4: گاهی هم با قول است مثل گفتن واویلا و ...

5: گاهی هم همراه با عمل است، به این که دستش را بر پیشانی یا صورت و یا سینه­اش می­زند و جزع می­کند در هر حال، هر کردار و گفتاری که از آثار غلبه حزن و اظهار آن باشد از مصادیق این جزع است و این مطلبی است که در روایات نیز به آن اشاره شده است.

فرمایش امام باقر (علیه السلام) در معنای جزع

جابر از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل می­کند که عرض کردم:

«... ما الجزع قال اشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر من النواصی و من اقام النواحۀ فقد ترک الصبر ...؛ جزع چیست؟ فرمود: شدیدترین نوع جزع، فریاد با صدای بلند گریستن و شیون زدن و بر صورت و سینه زدن و کندن مو از بالای پیشانی است و کسی که اقامه کند گلایه­ها را، پس به تحقیق صبر را ترک کرده است.» (1)

در روایتی که در مورد امام زین العابدین (علیه السلام) که تعبیر «فکادت نفسی ان تخرج» وارد شده است معنای جزع را تا مرتبۀ جان دادن نیز توسعه داده است و آن موقعی است


1- الکافی، ج3، ص 223؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 271؛ بحارالانوار ج 79، ص 89؛ مسکن الفؤاد، ص 51.

ص:198

که اسرا را از قتلگاه عبور می­دادند و چیزی نمانده بود تا جان از سینۀ امام سجاد (علیه السلام) مفارقت کند، و در جواب عمه جانشان حضرت زینب (علیها السلام) می­فرماید:

«کیف لا اجزع و اهلع؛ چگونه جزع نکنم و بی قرار نباشم». (1)

طبق این روایت جزع تا مرتبه جان دادن نیز می­باشد. لذا معنای «کادت نفسی ان تخرج» چنین می­شود که: «هیچ نمانده بود که من جان بدهم».

کلام مرحوم آیت الله دربندی دربارۀ جزع

الجزع هو نقیض الصبر لغۀو عرفاً، و کما یدخل تحته رفعالصوت فی النوح و البکاء و اعلان الصیحۀ و الضجۀ و النحیب و تنفس الصعداء فکذا تدخل تحته دق الصدر و ضرب الرؤوس و شق الجیوب و تمزیق الثیاب و حثو التراب و الرماد علی الرؤوس و التلبس اهل المصائب.

جزع [بی تابی] همان نقیض صبر است در عرف و لغت و چنانکه در معنای جزع اموری مانند بالا بردن صدا در نوحه گری و گریه، اظهار فریاد [داد زدن]، ضجه [و فریاد از شدت غم و دهشت]، گریۀ با صدای بلند و نفس کشیدن­های طولانی از شدت هم و غم داخل می ­شود، همچنین اموری مانند کوبیدن بر سینه و زدن بر سر و چاک دادن گریبان و پاره کردن لباس­ها و ریختن خاک و خاکستر بر روی سر و پوشیدن لباس­های اهل عزا و مصیبت، در این معنی داخل می­شود.

و نشر الشعور ولطم الوجوه و خدش الخدود و الصدور و ضرب الافخاذ و الرؤوس و الجباه بالاکف ... الی غیر ذلک من جملۀالامور الأخر، داخل تحت الجرع.


1- کامل الزیارات، ص 260(فضل کربلا و زیارۀالحسین (علیه السلام)، باب 88، ح 1)؛ بحارالانوار، ج 56، ص 2.

ص:199

و پریشان کردن موها و لطمه زدن بر صورت­ها و خراش دادن و خدشه زدن بر گونه ­ها و سینه­ها و زدن با دست بر روی ران­ها و سر و صورت و ... و نیز آن از امور دیگر داخل است در معنای جزع. (1)

احادیث درباره جزع بر امام حسین (علیه السلام)

آنچه در مورد عزای بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) وارد شده است هر نوع بی صبری مجاز شمرده است، بلکه مأجور معرفی شده است:

علی بن حمزه از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که حضرت فرمودند: «ان البکاء و الجزع مکروه للعبد فی کل ما جزع، ما خلا البکاء و الجزع علی الحسین بن علی (علیهما السلام) فانه فیه ماجور»

همانا گریه و چزع برای انسان در هر چه جزع می­شود مکروه است به جز گریه و جزع بر حسین بن علی (علیهما السلام) که در این مورد ثواب دارد. (2)

«... کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع و البکاء لقتل الحسین (علیه السلام) فانه مأجور؛ هر بی صبری و گریه­ای مکروه است مگر بی صبری و گریه در مورد قتل امام حسین (علیه السلام)، همانا که آن دارای اجر است.» (3)

همان­طور که از لفظ جزع و همچنین از اطلاق و عموم آن در احادیث بر می­آید، مصادیق زیادی را در بر می­گیرد؛ زیرا در روایت فوق واژۀ «کل» یعنی هر نوع جزع وارد شده است. و همچنین در این روایت و روایت قبل و مانند آن «الجزع» به صورت مفرد محلّی به الف ولام و اسم جنس می­­باشد که شامل تمامی افراد خود است. از این


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 124 -125، به نقل از اسرارالشهادات، ج1، ص 141.
2- کامل الزیارات، ص 201، باب 32.
3- وسائل الشیعه، ج14، ص 505؛ منظور روایت اباحۀ به معنی الاستجاب است، بدین معنا که هر نوع جزع و بی تابی در مصیبت امام حسین (علیه السلام) مستحب است.

ص:200

رو مصداق تمام اعمال و رفتاری می­شود که در اثر بی تابی و بی صبری از انسان سر می­زند.

آری، اگر چه صبر، صفتی پسندیده و نیک است اما صبر در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و خودداری از بی تابی نمودن در مصیبت ایشان، صبری مذموم و قبیح می­باشد. همین مطلب در مورد مصیبت شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام دفن بدن مبارک پیامبر اکرم (علیه السلام) فرمود:

«ان الصبر لجمیل الا عنک، و ان الجزع لقبیح الا علیک؛ همانا صبر زیباست اما در مصیبت غیر تو و همانا جزع و بی تابی زشت و قبیح است مگر بر تو.» (1)

و در مورد امام حسین (علیه السلام) امر به اظهار این جزع شده­ایم، «باظهار الجزع علیه» یعنی اگر چه جزع همان بی تابی و بی صبری است و بی تابی و بی صبری در ظاهر هر انسان مصیبت زده­ای دیده می­شود، اما ائمه اطهار (علیهم السلام) باز برای تاکید در علنی بودن شعائر امام (علیه السلام) لفظ «اظهار» را نیز در کنار «جزع» ذکر نموده­اند.

امام باقر (علیه السلام) در بیان آداب روز عاشورا می­فرماید: باید ندبه و گریه کند بر حسین و به اهل منزل و کسانی که در خانۀ او هستند، دستور بدهد که بر حسین (علیه السلام) گریه کنند و در خانۀ خود مصیبت آن حضرت را بر پا کند، به این ترتیب که برای آن حضرت اظهار جزع کنند و با گریه یکدیگر را ملاقات کنند. (2)

همچنین روایت شده است:

«و لما نظر علی بن الحسین (علیهما السلام) الی جنۀ ابیه و بنی ابیه... عظم ذلک فی صدره و اشتد علیه فزاد قلقه و عظم جزعه، فکادت نفسه ان تخرج من بدنه و تفارق روحه


1- مستدرک الوسائل، ج2، باب 68، ص 445،ح 2422؛ بحارالانوار، ج 79، ص 134؛ نهج البلاغه، ص 527؛ غرر الحکم، ص 109.
2- کامل الزیارات، ص 101. «ثم لیندب الحسین (علیه السلام) و یامر من فی داره بالبکا علیه و یقیم فی داره مصیبۀ باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء».

ص:201

الدنیا...؛ و هنگامی که علی بن الحسین (علیهما السلام) به جسد شریف پدرش و فرزندان پدرش نظر کرد ... مصیبت بر سینه او بزرگ آمد و برای او سخت و طاقت فرسا گردید و اضطراب او فزونی گرفت و بی تابی او زیاده از حد گردید. پس نزدیک بود که جانش از بدن خارج شود و روحش از دنیا مفارقت کند... (1)»

جزع و بی تابی حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عزای امام حسین (علیه السلام)

عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ (2) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ لَمَّا أمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أنْ یَذْبَحَ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ الْکَبْشَ الَّذِی أنْزَلَهُ عَلَیْهِ تَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) أنْ یَکُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِیلَ بِیَدِهِ وَ أنَّهُ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْکَبْشِ مَکَانَهُ لِیَرْجِعَ إِلَی قَلْبِهِ مَا یَرْجِعُ إِلَی قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِی یَذْبَحُ أعَزَّ وُلْدِهِ عَلَیْهِ بِیَدِهِ فَیَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ أرْفَعَ دَرَجَاتِ أهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ فَأوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ مَنْ أحَبُّ خَلْقِی إِلَیْکَ فَقَالَ یَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَأوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أ فَهُوَ أحَبُّ إِلَیْکَ أمْ نَفْسُکَ قَالَ بَلْ هُوَ أحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی قَالَ فَوُلْدُهُ أحَبُّ إِلَیْکَ أمْ وُلْدُکَ قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أیْدِی أعْدَائِهِ أوْجَعُ لِقَلْبِکَ أوْ ذَبْحُ وُلْدِکَ بِیَدِکَ فِی طَاعَتِی قَالَ یَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أیْدِی أعْدَائِهِ أوْجَعُ لِقَلْبِی قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَیْنَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ یَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِکَ سَخَطِی فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) لِذَلِکَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أقْبَلَ یَبْکِی


1- عبرات المصطفین، ج2، ص 223.
2- فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) است. شیخ نجاشی دربارۀ او فرموده: او از فقها و متکلمینی است که بین شیعیان منزلت و جلالت والایی دارد که به وصف نیاید. او صد و هشتاد تألیف دارد. معجم رجال الحدیث، ج14، ص 309.

ص:202

فَأوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ فَدَیْتُ جَزَعَکَ عَلَی ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أوْجَبْتُ لَکَ أرْفَعَ دَرَجَاتِ أهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیم (1)؛

امام رضا (علیه السلام) فرمود: هنگامی که خدای عزوجل به حضرت ابراهیم (علیه السلام) دستور داد که به جای حضرت اسماعیل (علیه السلام) قوچی را که برای او فرستاده بود قربانی کند، حضرت ابراهیم (علیه السلام) آرزو کرد که ای کاش اسماعیل (علیه السلام) را ذبح کرده بود نه قوچ را تا قلبش در عزای عزیزترین فرزندانش – که به دست خود ذبح شده – داغدار می­شد و به بالاترین درجات پاداش مصیبت زدگان نائل می­گشت.

خداود به او وحی کرد: محبوب­ترین خلق نزد تو کیست؟

عرض کرد: خدایا! حبیب تو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) .

او را بیشتر دوست می­داری یا خودت را؟

او را از خودم بیشتر دوست دارم.

فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟

فرزند او را.

اگر فرزند او به دست دشمنان مظلومانه کشته شود، بیشتر قلب تو را به درد می­­آورد، یا اینکه با دست خود فرزندت را به جهت اطاعت من ذبح کنی؟

پروردگارا! کشته شدن فرزند او را بر دست دشمنان، بیشتر قلب مرا به درد می­آورد.

ای ابراهیم! گروهی که خودر ا از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می­دانند پس از او فرزندش حسین (علیه السلام) را از روی ستم و دشمنی به قتل می­رسانند و مستوجب خشم و غضب من خواهند گشت.

حضرت ابراهیم (علیه السلام) از شنیدن این خبر بی­تاب شد، قلبش به درد آمد و شروع به گریه نمود.


1- صافات / 107.

ص:203

خدای عزوجل به او وحی فرمود: بی­تابی و جزع تو را در عزای امام حسین (علیه السلام) به جای بی­ تابی در کشته شدن فرزندن اسماعیل – اگر او را با دست خود قربانی می­کردی- پذیرفتم و بالاترین درجات و پاداش مصیبت زدگان را بر تو (ثبت نموده و ) لازم دانستم.

سپس امام رضا (علیه السلام) فرمود: مقصود از آیه شریفه «و فدیناه بذبح عظیم» (1) نیز همین قضیه است. (2)

اهل جزع چه کسانی هستند؟

جزع و بی تابی در مصائب ائمه اطهار (علیهم السلام) از درجۀ اهمیتی برخوردار است که عده­ای از یاران خاص اهل بیت (علیهم السلام) را به نام «اهل الجزع» می­خوانند و بالاترین نوع بشارت را به ایشان می­دهند:

مسمع کردین می­گوید: ... امام باقر (علیه السلام) سئوال فرمود:

آیا یادی از مصائب امام حسین (علیه السلام) می­نمایی؟

عرض کردم: آری،

حضرت فرمود: آیا جزع و فزع می­کنی؟


1- علامه مجلسی (قدس سره) در توضیح آیه بنابر روایت گذشته بیانی دارد به این شرح که: خداوند تعالی جزع حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عزای امام (علیه السلام) را به (جای) جزع حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عزای حضرت اسماعیل (علیه السلام) (پذیرفت و ) تعویض کرد. ایشان فرموده: عبارت «فدی» در «فدیناه» در معنای حقیقی­ اش استعمال نشده، بلکه به معنای تعویض آمده است. غدیر و عاشورا در سیره امام رضا (علیه السلام)، ص50-52. به نقل از: بحارالانوار، ج44، ص 226-227.
2- الخصال، ج 1، ص 59؛ عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 187-188؛ تأویل الآیات، ج2، ص 497-498؛ بحارالانوار، ج 12، ص 124-125؛ و ج 44، ص 225- 226؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 106.

ص:204

عرض کردم: آری، به خدای قسم به خاطر این یادآوری، اشکم جاری می­شود تا آنجا که خانواده­ام اثر آن را در صورتم می­بینند و نیز از خوردن غذا امتناع می­کنم تا آن که اثر آن در صورتم پدید می­آید.

سپس حضرت (علیه السلام) فرمود:

«رحم الله دمعتک اما اتک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یخافون لخوفنا و یامنون اذا امنا...؛ خدا رحمت کند اشک­های تو را، بدان که قطعاً تو از کسانی محسوب می­شوی که به خاطر ما جزع نموده و به واسطۀ سرور و فرح ما مسرور گشته و به خاطر حزن ما محزون گردیده و به خاطر خوف ما خائف بوده و هنگام ایمنی ما در امان است. (1)»

سپس بالاترین بشارت­ها را به «اهل الجزع» می­دهند و می­فرمایند:

«آگاه باش! به زودی ما را خواهی دید و هنگام مرگ پدران مرا زیارت می­کنی و آنان را کنار بستر مرگ می­نگری که به فرشتۀ مرگ سفارش تو را می­کنند، سپس ملک الموت از مادر نسبت به فرزندش بر تو مهربان­تر می­گردد.»

مسمع می­گوید: زمانی که سخنان حضرت به این جا رسید شروع به گریه نمودند و من نیز گریستم. بعد فرمود:

«.. به راستی هیچ کس به مصیبت­ها و ظلم­هایی که بر ما وارد شده نمی­گرید، مگر آنکه خداوند پیش از آنکه اشک از چشمان او بیرون آید رحمت و درودش را بر او می­فرستد و هرگاه اشک بر صورتش جاری شد اگر قطره­ای از آن در دوزخ افتد، حرارت آن را خاموش می­کند و هنگام مرگ شاد و مسرور است تا وقتی که در کنار حوض کوثر بر ما وارد شود، کوثر هم از دیدار او شاد می­گردد و پیوسته از آب کوثرو لذت­های بهشتی بهره می­برد.» (2)


1- کامل الزیارات، ص 101؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 508؛ بحارالانوار، ج 44، ص 289.
2- همان. ویژگی های کوثرو آب کوثر نیز بیاید از کتاب خصائص الحسینیه.

ص:205

در عزای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) جزع یعنی آنچه که بی صبری نامیده شود، چه بر سر و صورت زدن باشد یا زنجیر و ... نه تنها اشکالی ندارد بلکه مأجور می­باشد و مکرر از جانب ائمه اطهار (علیهم السلام) بدان توصیه شده است.

امام صادق (علیه السلام) در سجده خود بر جزع کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) چنین دعا می­کرد و می­فرمود:

«اللهم ... وارحم تلک الاعین التی جرت دموعها رحمۀ لنا و ارحم تلک القلوب التی جزعت و احترقت بنا و ارحم الرصخۀ التی کانت لنا؛ خدایا!.. آن دیدگان را که اشک­هایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جاری شده و دل­هایی را به که خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله­هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده». (1)

وقتی دل محب، داغ امام حسین (علیه السلام) در آن جلوه کند، آرام و قرار را از دست می­دهد و به بالاترین نوع جزع دست می­زند.

اللهم اجعنلی من اهل الجزع علی مصائب الامام الحسین (علیه السلام)

عن ابن قولویه قال: حدثنی ابی و اخی رحمهما الله عن احمد بن ادریس و محمد بن یحیی جمیعاً عن العمرکی بن علی البوفکی قال: حدثنا یحیی و کان فی خدمۀ ابی جعفر الثانی (علیه السلام) عن علی عن صفوان الجمال عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: سئلته فی طریق المدینه و نحن نرید مکه فقلت یابن رسول الله مالی اراک کئیباً حزیناً منکسراًف فقال (علیه السلام): لو تسمع ما اسمع لشغلک عن مسئلتی. قلت: فما الذی تسمع؟ قال (علیه السلام):


1- بحارالانوار، ج 98، ص 8؛ کامل الزیارات، ص 117، باب 40، باب دعا رسول الله و علی و فاطمه و ائمه (علیهم السلام) لزوار الحسین (علیه السلام)، ح2.

ص:206

ابتهال الملائکه الی الله عزوجل علی قتله امیرالمؤمینن و قتله الحسین (علیهما السلام) و نوح الجن و بکاء الملائکه الذین حوله و شده جزعهم، فمن یتهنّا معه هذا بطعام او بشراب او نوم؟

راوی می­گوید در راه مدینه در حالی که ما قصد مکه را داشتیم از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: ای پسر پیامبر چرا شما را غمگین و حزین و شکسته می­بینم.

پس حضرت فرمود: اگر تو می­شنیدی آنچه را که من می­شنوم دیگر این سئوال را از من نمی­کردی.

از ایشان پرسیدم چه چیز شما می­شنوید؟

حضرت فرمود: تضرع ملائکه در نزد خدا در نفرین و لعن بر قاتلان امیرالمومنین و قاتلان امام حسین (علیهما السلام) و نوحه جن و گریه ملائکه­ای که بر گرد قبر او هستند از شدت جزع و بی قراری آنها، پس با همه این­ها چه کسی از غذا یا نوشیدن یا خواب شاد می­گردد؟ (1)

امام باقر (علیه السلام) روز عاشورا به تمامی اهل خانه که از آنها تقیه نمی­کرد می­فرمود: بر آن حضرت گریه کنند و در خانه­اش مجلس عزا بر پا کرده و اظهار جزع می­کنند، یعنی بی تابی خود را آشکار کرده نشان دهید. (2)

عن الرضا (علیه السلام): فجزع ابراهیم (علیه السلام) لذلک و توجع قلبه و اقبل یبکی فاوحی الله عزوجل: یا ابراهیم قد فدیت جزعک علی ابنک اسماعیل لو ذبحته بیدک بجزعک علی الحسین (علیه السلام) و قتله ... (3)

امام رضا (علیه السلام) می­فرماید: ابراهیم (علیه السلام) در هنگام شنیدن مصیبت حضرت حسین (علیه السلام) به جزع افتاد و قلبش دردناک شد و شروع به گریه کرد. آنگاه خداوند متعال وحی


1- کامل الزایارات، باب 28، باب بکاء السماء و الارض علی قتل الحسین (علیه السلام)، ح 18؛ بحارالانوار، ج 45، ص 226.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 509.
3- الخصال، ج1، ص 59؛ بحارالانوار، ج 44، ص 225.

ص:207

فرمود: ای ابراهیم! جزع تو را بر حسین (علیه السلام) و کشته شدن او، فدیۀ جزع تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح می­کردی قرار دادم.

عن ابی جعفر الباقر (علیه السلام): ... ثم لیندب الحسین (علیه السلام) یبکیه و یأمر من فی داره بالبکاء و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء ...

از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:

... سپس باید ندبه کند بر حسین (علیه السلام) بر او گریه کند و به اهل منزل و کسانی­که در خانۀ او هستند، دستور بدهد که بر امام حسین (علیه السلام) گریه کنند و در خانۀ خود مصیبت آن حضرت را بر پا کند، به این ترتیب که برای آن حضرت اظهار بی تابی و جزع نمایند و با گریه یکدیگر را ملاقات کنند [و گرد هم بیایند] ... (1)

حدیث معاویه بن وهب :

اشاره

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ (قدس سره)، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ الزَّرَّادِ، عَنْ أبِی مُحَمَّدٍ الْأنْصَارِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عن ابی عبدالله (علیه السلام): کُلُ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَی الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) . (2)

تمام راویان این حدیث امامی و ثقه­اند. در سند این روایت هفت شخص واقع شده که به توثیق آنها می­پردازیم:


1- کامل الزیارات، باب 71، ح 556.
2- امالی شیخ طوسی، ص 162؛ بحار الانوار، ج44، ص 280؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 505 .

ص:208

1: وثاقت شیخ مفید (قدس سره) :

نجاشی در رجال خود، وی را با عنوان«محمد بن محمد بن النعمان» ذکر می­کند و می­گوید:

«فضل او فراتر است از اینکه در وثاقت و دانش، فقه، کلام و روایت توصیف شود.» (1)

شیخ طوسی که افتخار شاگردی او را دارد می­نویسد:

«محمد بن محمد بن نعمان» معروف به ابن المعلم، از متکلمان شیعه است که مرجعیت و ریاست امامیه در عصر خویش به او منتهی شد. وی در فقه و کلام بر هر دانشمندی مقدم بود و حافظۀ خوب و ذهنی دقیق داشت و در پاسخ به سئوالات، حاضر جواب بود. او بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد». (2)

2: وثاقت ابن قولویه (قدس سره) :

نجاشی دربارۀ او چنین می­گوید:

«هر زیبایی و دانش و فقهی که مردم با آن وصف گردند، ابن قولویه برتر و فوق آن است.» (3)

شیخ طوسی در «الفهرست» می­نویسد:

«ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولویه قمی، شخصی معتمد بوده و دارای نگاشته های فراوان، به تعداد ابواب فقه است». (4)

علامه حلی نقل می­کند: «ابوالقاسم از علمای موثق و ارزشمند در حدیث و فقه است». (5)


1- نجاشی، رجال النجاشی، ص 399.
2- طوسی، الفهرست، ص 238.
3- نجاشی، رجال النجاشی، ص 123.
4- طوسی، الفهرست، ص 91.
5- حلی، خلاصه الاقوال، ص 91.

ص:209

ابن طاووس در توصیف وی می­گوید: «راوی صادقی بوده است که تمام بزرگان بر امانتداری او اتفاق دارند». (1)

ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت، او را از بزرگان و علمای مشهور شیعه می­داند. (2)

3: وثاقت محمد بن قولویه (قدس سره) :

ابوجعفر محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور بن قولویه قمی، پدر ابن قولویه، محدث والامقام و از مهم­ترین ناقلان حدیث شیعه در سده­ های سوم و چهارم هجری است. شیخ مفید در شعری که در معرفی استادش سروده، او را فرزند صالح و محل اعتماد دانسته است. (3)

نجاشی در رجالش، او را از یاران خوب سعد بن عبدالله اشعری قمی برشمرده است. (4)

آیت الله خوسی در «معجم رجال الحدیث» می­نویسد: « پسرش جعفر، از او روایات بسیاری در کامل الزیارات نقل کرده است و این در حالی بوده که خود را ملزم می­دانسته است در این کتاب به جز از معتمدان، به نقل روایت نپردازد ... این دلیل خوبی بر ثقه بودن اوست». (5)

4: وثاقت سعد بن عبدالله

شیخ طوسی می ­­نویسد: « سعد نزد بزرگان امامیه محدثی معتبر به شمار می­آید. او محدثی جلیل القدر، ثقه، راوی اخبار و مؤلف چند کتاب است». (6)


1- ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص 34.
2- عسقلانی، لسان المیزان، ج2، ص 125.
3- علیاری تبریزی، بهجۀ الآمال فی شرح زبدۀ المقال، ج6، ص 337.
4- رجال النجاشی، ص 123.
5- خویی، معجم رجال الحدیث، ج17، ص 167.
6- طوسی، الفهرست، ص 75.

ص:210

شیخ طوسی نیز از سعد به نیکی یاد کرده است. « سعد از یاران امام عسکری (علیه السلام) و معاصر آن حضرت بوده، ولی به روایتش از امام دسترسی ندارم.» (1) به همین دلیل، نام سعد را در ردیف کسانی آورده است که از معصومان (علیهم السلام) روایت نقل نکرده­اند. (2)

نجاشی می­­نویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری، فقیه و محدثی والامقام، مورد اطمینان و از بزرگان و استادان خاندان اشعری بوده است ... سعد حدود 36 تألیف دارد. » (3)

بسیاری از علمای رجال از قبیل شیخ کشی (4) و علامه مجلسی (5) و علامه حلی (6) نیز از سعد به نیکی یاد کرده­اند.

5: وثاقت احمد بن محمد بن عیسی

وی فرزند محمد بن عیسی است که از نظر بزرگان امامیه شخصیتی جلیل القدر شمرده می­شود. قدیمی­ترین اظهار نظر دربارۀ او از احمد بن علی بن نوح سیرافی، استاد نجاشی است که در جواب نامۀ نجاشی نوشته است: «می­خواستی نظر مرا در بارۀ کتاب­های حسن بن سعید اهوازی بدانی؟ در جواب باید بگویم آنچه معتمد اصحاب شیعه است همان است که احمد بن محمد بن عیسی نقل کرده است». (7)

نجاشی دربارۀ او می­نگارد: «احمد بن محمد بن عیسی که رحمت خدا بر او باد، از دانشمندان اهل قم است . او رئیس و فقیه بی نظیر شیعه بوده است که با حاکمان قم


1- طوسی، رجال الطوسی، ص 394.
2- رجال الطوسی، ص 427.
3- رجال النجاشی، ص 439.
4- طوسی، اخیتار معرفه الرجال، ص 528.
5- الوجیزه فی الرجال، ص 59.
6- حلی، خلاصة الاقوال، ص 78.
7- نجاشی، رجال النجاشی، ص 81 .

ص:211

رابطه داشت و به خدمت سه امام، امام رضا، امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) رسیده است.» در ادامه سخن نیز به نه کتاب از تألیفات او اشاره می­کند». (1)

علامه حلی نام او را در قسمت اول کتاب خود (کسانی که به آن­­ها اعتماد دارد) ذکر کرده و همانند نجاشی او را به نیکی توصیف می­کند. (2)

6: وثاقت حسن بن محبوب

برقی در رجال خود می­گوید: «حسن پسر محبوب بود و جدش وهب نام داشته و کنیه­اش ابوعلی و لقب وی سرّاد یا زرّاد است.» (3)

علامه مجلسی او را راوی و فقیه بزرگ شیعه دانسته و از یاران امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) برشمرده است. وی می­گوید: «رجال شناسان و محدثان متقدم و متأخر در وثاقتش متفق­اند». (4)

کشی وی را یکی از اصحاب اجماع، یکی از شش فقیه برجسته از یاران امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) می­شمارد که به گفتۀ او طایفۀ امامیه بر صحت احادیث و فقاهتشان اجماع دارند.» (5)

طبق بررسی آیت الله خویی، او علاوه بر چند حدیث که بی واسطه از امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) روایت کرده از 188 راوی حدیث شنیده است که 60 تن از آنان از یاران امام صادق (علیه السلام) بوده­اند. همچنین نام او در طریق نزدیک به سه هزار حدیث از کتب اربعۀ امامیه دیده می­شود. (6)


1- رجال النجاشی، ص 81 .
2- حلی، خلاصة الاقوال، ص 17.
3- برقی، رجال البرقی، ص 38 و ص48.
4- رجال البرقی، ص 38 و ص48؛ مجلسی، الوجیزه فی الرجال، ص 59.
5- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 556.
6- خویی، معجم رجال الحدیث، ج5، ص 89 – 95.

ص:212

بنابر تحقیق آیت الله مامقانی، برخی علمای شیعه همانند شهید ثانی و محقق سبزواری، عقیده داشتند که وی مانند محمد ابن ابی عمیر، حدیث مرسل را جز از راویان ثقه نقل نمی­کند و این والاترین درجه و میزان اعتماد به راوی است. (1)

7: وثاقت ابی محمدانصاری

نجاشی در رجالش از او با عنوان «عبدالله بن حمّاد الانصاری» و باتعبیر «شیوخ اصحابنا» یاد کرده است. (2)

به نظر می­رسد تعبیر نجاشی به «مشایخ اصحاب امامیه» دلالت بر وثاقت او دارد؛ زیرا رجال شناسان قدیم هنگامی از این تعبیر استفاده می­کنند که راوی به قدری معروف است که از توثیق بی نیاز باشد و به عبارت دیگر، توثیق کردن او حد و مرتبه او را پایین می­آورد. (3)

شیخ طوسی او را از یاران امام رضا (علیه السلام) و با عنوان «عبدالله بن ابراهیم» در رجال و فهرست خود ذکر کرده است. (4)

8: وثاقت معاویه بن وهب

نجاشی می­گوید: «ابوالحسن، معاویه بن وهب، عربی الاصل، معتمد و بر عقیده مستقیم بوده و از امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) روایت نقل کرده است. وی کتابی به نام «فضائل الحج» دارد که ابن ابی عمیر از آن حدیث نقل می­­کند. (5)

حاصل واکاوی سند حدیث معاویه بن وهب این است که راویان این سند، همگی از راویان موثق شیعه­اند و این حدیث بنابر اصطلاح متاخران، صحیح است.


1- مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج20، ص 360.
2- رجال النجاشی، ص 568.
3- سلوک ماتم، ص 80.
4- رجال الطوسی، ص 362؛ الفهرست، ص 292.
5- رجال الطوسی، ص 412.

ص:213

معنای عدم کراهت جزع در سوگ امام حسین (علیه السلام) :

شیخ یوسف بحرانی در شرح روایت «معاویه بن وهب» از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «همه انواع جزع و گریه مکروه است، مگر جزع و گریه در شهادت امام حسین (علیه السلام) ». می­فرمایند:

پس ظاهر آن است که مراد به کراهت در انجا مجازاً عدم ترتب ثواب و اجر بر گریه باشد، نه کراهتی که موجب مذمت گردد و جهت آن این است که در هیچ نوع گریه چیزی که موجب ثواب ارزشمند و اجر زیبا شود نیست، همانند گریه بر امام حسین (علیه السلام) و گریه بر پدر و اجداد و فرزندان او (علیهم السلام) که چنین ثواب و اجری دارد. و نهایت حکمی که مترتب بر گریه بر دیگران می ­شود آن است که مباح است. (1)


1- الحدائق الناظره، ج4، ص 164. فالظاهر ان المراد بالکراهه هنا عدم ترتب الصواب و الاجر علیه مجازاً، لا الکراهۀ الموجبۀ للذم، و ذلک فانه لیس فی شیء من افراد البکاء ما یوجب ثواب الجزیل و الاجر الجمیل مثل البکاء علیه و البکاء علی آبائه و ابنائه و قصاری البکاء علی غیرهم ان سبیله سبیل المباحات. واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات، ص 289.

ص:214

فصل بیست و هفتم: دست بر سر نهادن از شدت اضطرار

فرد مصیبت زده از شدت اضطرار و بیچاره شدن از مصیبت، دست بر روی سر قرار دهد. در مورد حضرت ام کلثوم (علیها السلام) وارد شده است که در روز عاشورا:

«وضعت ام کلثوم یدها علی رأسها و نادت وامحمداه واجداه واعلیاه ...

ام کلثوم دست خود را بر سر نهاد و فریاد زد: ای محمد! ای جدبزرگوار! ای امیرالمؤمنین! (1)

در مورد حضرت زینب (علیها السلام) نیز روایت شده است که:

واضعاً یدها علی رأسها تندب وتقول وامحمدا هذا حسین بالعراء قد سلب العمامۀ و الرداء.

دستش را روی سرش قرار داده و ندبه می­کرد و می­گفت: وای ای جد بزرگوار! این حسین توست که در صحرا افتاده است در حالی که عمامه و ردای او را به غارت برده­اند. (2)

این ماهی فتاده به خون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست. (3)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 59.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 321.
3- اشعار محتشم.

ص:215

فصل بیست و هشتم : کئیب و اندوهگین بودن

کئیب به معنای اندوهگین و دلشکسته و در هَم بودن، به گونه­­ای که انکسار در چهره شخص مشخص شود و چهره­اش تیره و مایل به سیاهی شود.

در مورد اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که در عزای امام حسین (علیه السلام) کئیب بودند.

1: دعبل خزایی شاعر می­گوید:

«دخلت علی سیدی و مولای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) فی مثل هذه الایام فرأیته جالساً جلسه الحزین الکئیب و اصحابه من حوله ...»

محضر آقایم و مولایم علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) وارد شدم در مثل چنین روزی (عاشورا) پس دیدم که نشسته اند در نشستن فردی حزین و غمگین و دَرهم شکسته و یاران حضرت پیرامون ایشان بودند پس به محض اینکه مرا دید فرمود ... (1)

2: همچنین روایت شده است:

«خرج النبی الی سفر فوقف فی بعض الطریق استرجع و دمعت عیناه فسئل عن ذلک فقال هذا جبرئیل یخبرنی عن ارض بشط فرات یقال لها کربلاء یقتل فیها ولدی الحسین ... کانی انظر الیه و الی مصرعه و مدفنه بها ... رجع عن سفره مغموماً مهموماً کئیباً حزیناً...»

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای سفری خارج شدند پس در بین راه توقف نموده و آیه استرجاع [انا لله و انا الیه راجعون] را خواندند و از چشمان­شان اشک جاری شد، پس از حضرت در این مورد پرسیند. فرمودند: جبرئیل است که به من خبر می­دهد از سرزمینی در شط فرات که به آن کربلا گفته می­شود فرزندم حسین (علیه السلام) در آن کشته می­شود... گویا


1- مستدرک الوسائل، ج10، ص 386، ب 13، ح 12236؛ بحارالانوار، ج 45، ص 257.

ص:216

نگاه می­کنم به سوی او و به سوی مقتل و محل دفن او ... پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سفر خود بازگشتند در حالی که مصیبت زده، بی تاب و درهم شکسته و محزون بودند.» (1)

3: قال الرضا (علیه السلام): ... کان ابی اذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحکاً و کانت الکآبۀ تغلب علیه ...

امام رضا (علیه السلام) می­فرماید:

پدرم امام کاظم (علیه السلام) چنان بود که هرگاه ماه محرم فرا می­رسید دیگر کسی او را خندان نمی­دید و غم و شکسته حالی از حزن بر او چیره می­شد [ و افسردگی و دلگیر می­­گردید]. (2)

4: صدیقه طاهره حضرت فاطمه (علیها السلام) می­فرمایند:

ان حزنی علیک حزن جدید و فؤادی والله صب عنید

کل یوم یزید فیه سجونی واکتیابی علیک لیس یبید

ان قلنا علیک یألف صبرا او عزاء فانه لجلید

همانا حزن من بر تو حزن تازه­ای است و قلبم والله که شیدا و جانسوز شده.

هر روز غصه­ام گلوگیرتر می­شود و چهره­ام شکسته­تر می­شود بر تو، که این غم نابود شدنی نیست.

به راستی قلبی که در برابر مصیبت تو با صبر یا آرامش خو بگیرد آن قلب واقعاً قلب سختی است. (3)

5: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...


1- بحارالانوار، ج 44، ص 249؛ مثیرالاحزان، ص 18.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 505؛ امالی صدوق، ص 191؛ بحارالانوار، ج 44، ص 283.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 176.

ص:217

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را می­گیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه و تشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (1)

6: عن صفوان الجمال عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: سئلته ... مالی اراک کئیباً حزینا منکسراً ....

صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام) نقل می­کند که از آن حضرت پرسیدم: ... چه شده است که شما را دلگیر و افسرده و محزون و شکسته حال می­­بینم. (2)


1- کامل الریارات، باب 48، ح 376.
2- بحارالانوار، ج45، ص 226.

ص:218

فصل بیست و نهم : امتناع از خوردن طعام (بی رغبتی به آب و غذا در هنگام عزا و ایام عزاداری)

فرد مصیبت زده از شدت مصیبت و جزع، از خوردن طعام خودداری کند به گونه­ای که آثار آن در صورت نمایان شود.

1: « عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِی عَنْ ابی عبدالله (علیه السلام) ... قَالَ لِی: أ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَتَجْزَعُ ؟ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّی یَرَی أهْلِی أثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ، فَأمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّی یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی . قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا ...»

امام صادق (علیه السلام) به من [مسمع کردین] فرمود: .. آیا یادی از مصائب حسین (علیه السلام) می­نمایی؟

عرض کردم: اری،

فرمودند: آیا جزع و فزع می­کنی؟

عرض کردم: آری به خدا قسم، به خاطر این یادآوری، اشکم جاری می­شود تا آنجا که خانواده­ام اثر آن را در صورتم می­بینند و نیز از خوردن غذا امتناع می­کنم تا آنکه اثر آن در صورتم پدید می­آید.

امام فرمود: خدا اشک­های تو را رحمت کند، آگاه باش که تو از افرادی هستی که از اهل جزع بر مایی و از کسانی هستند که شادند به شادی ما و محزونند به حزن ما. (1)


1- کامل الزیارات، ص 101؛ تسلیۀ المجالس، ج1، ص 63؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 508؛ بحارالانوار، ج44، ص 289؛ نفس المهموم، ص 56، ح4. عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَی هَذَا الْخَلِیفَةِ وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ وُلْدِ سُلَیْمَانَ فَیُمَثِّلُونَ بِی قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّی یَرَی أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّی یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ- أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا أَمَا إِنَّکَ سَتَرَی عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ- وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ الْمَوْتِ بِکَ وَ مَا یَلْقَوْنَکَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَکُ الْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَکَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِیقَةِ عَلَی وَلَدِهَا قَالَ ثُمَّ اسْتَعْبَرَ وَ اسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ- فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَی خَلْقِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ خَصَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ بِالرَّحْمَةِ یَا مِسْمَعُ إِنَّ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ لَتَبْکِی مُنْذُ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع رَحْمَةً لَنَا وَ مَا بَکَی لَنَا مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَکْثَرُ- وَ مَا رَقَأَتْ دُمُوعُ الْمَلَائِکَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا وَ مَا بَکَی أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ اللَّهُ- قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَی خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّی لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ إِنَّ الْمُوجَعَ لَنَا قَلْبُهُ لَیَفْرَحُ یَوْمَ یَرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَةً لَا تَزَالُ تِلْکَ الْفَرْحَةُ فِی قَلْبِهِ حَتَّی یَرِدَ عَلَیْنَا الْحَوْضَ وَ إِنَّ الْکَوْثَرَ لَیَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَیْهِ حَتَّی إِنَّهُ لَیُذِیقُهُ مِنْ ضُرُوبِ الطَّعَامِ مَا لَا یَشْتَهِی أَنْ یَصْدُرَ عَنْهُ یَا مِسْمَعُ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ یَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَداً وَ لَمْ یَسْتَقِ بَعْدَهَا أَبَداً وَ هُوَ فِی بَرْدِ الْکَافُورِ وَ رِیحِ الْمِسْکِ وَ طَعْمِ الزَّنْجَبِیلِ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَصْفَی مِنَ الدَّمْعِ وَ أَذْکَی مِنَ الْعَنْبَرِ یَخْرُجُ مِنْ تَسْنِیمٍ وَ یَمُرُّ بِأَنْهَارِ الْجِنَانِ یَجْرِی عَلَی رَضْرَاضِ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ فِیهِ مِنَ الْقِدْحَانِ أَکْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ یُوجَدُ رِیحُهُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ قِدْحَانُهُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ أَلْوَانِ الْجَوْهَرِ یَفُوحُ فِی وَجْهِ الشَّارِبِ مِنْهُ کُلُّ فَائِحَةٍ حَتَّی یَقُولَ الشَّارِبُ مِنْهُ یَا لَیْتَنِی تُرِکْتُ هَاهُنَا لَا أَبْغِی بِهَذَا بَدَلًا وَ لَا عَنْهُ تَحْوِیلًا- أَمَا إِنَّکَ یَا ابْنَ کِرْدِینٍ مِمَّنْ تَرْوَی مِنْهُ وَ مَا مِنْ عَیْنٍ بَکَتْ لَنَا إِلَّا نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَی الْکَوْثَرِ- وَ سُقِیَتْ مِنْهُ مَنْ أَحَبَّنَا وَ إِنَّ الشَّارِبَ مِنْهُ لَیُعْطَی مِنَ اللَّذَّةِ وَ الطَّعْمِ وَ الشَّهْوَةِ لَهُ أَکْثَرَ مِمَّا یُعْطَاهُ مَنْ هُوَ دُونَهُ فِی حُبِّنَا وَ إِنَّ عَلَی الْکَوْثَرِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ فِی یَدِهِ عَصًا مِنْ عَوْسَجٍ یَحْطِمُ بِهَا أَعْدَاءَنَا فَیَقُولُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِنِّی أَشْهَدُ الشَّهَادَتَیْنِ فَیَقُولُ انْطَلِقْ إِلَی إِمَامِکَ فُلَانٍ- فَاسْأَلْهُ أَنْ یَشْفَعَ لَکَ فَیَقُولُ تَبَرَّأَ مِنِّی إِمَامِیَ الَّذِی تَذْکُرُهُ فَیَقُولُ ارْجِعْ إِلَی وَرَائِکَ فَقُلْ لِلَّذِی کُنْتَ تَتَوَلَّاهُ وَ تُقَدِّمُهُ عَلَی الْخَلْقِ فَاسْأَلْهُ إِذَا کَانَ خَیْرَ الْخَلْقِ عِنْدَکَ أَنْ یَشْفَعَ لَکَ- فَإِنَّ خَیْرَ الْخَلْقِ مَنْ یَشْفَعُ [حَقِیقٌ أَنْ لَا یُرَدَّ إِذَا شَفَعَ] فَیَقُولُ إِنِّی أَهْلِکُ عَطَشاً فَیَقُولُ لَهُ زَادَکَ اللَّهُ ظَمَأً وَ زَادَکَ اللَّهُ عَطَشاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ یَقْدِرُ عَلَی الدُّنُوِّ مِنَ الْحَوْضِ وَ لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ غَیْرُهُ فَقَالَ وَرِعَ عَنْ أَشْیَاءَ قَبِیحَةٍ وَ کَفَّ عَنْ شَتْمِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِذَا ذُکِرْنَا وَ تَرَکَ أَشْیَاءَ اجْتَرَی عَلَیْهَا غَیْرُهُ وَ لَیْسَ ذَلِکَ لِحُبِّنَا وَ لَا لِهَوًی مِنْهُ لَنَا وَ لَکِنَّ ذَلِکَ لِشِدَّةِ اجْتِهَادِهِ فِی عِبَادَتِهِ وَ تَدَیُّنِهِ وَ لِمَا قَدْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِهِ عَنْ ذِکْرِ النَّاسِ فَأَمَّا قَلْبُهُ فَمُنَافِقٌ وَ دِینُهُ النَّصْبُ وَ اتِّبَاعُهُ أَهْلَ النَّصْبِ وَ وَلَایَةُ الْمَاضِینَ وَ تَقَدُّمُهُ [تَقْدِیمُهُ] لَهُمَا عَلَی کُلِّ أَحَدٍ.

ص:219

ص:220

2: عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَألْتُهُ فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ وَ نَحْنُ نُرِیدُ المکة [مَکَّةَ] فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لِی أرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً مُنْکَسِراً فَقَالَ لَوْ تَسْمَعُ مَا أسْمَعُ لَشَغَلَکَ عَنْ مَسْألَتِی قُلْتُ فَمَا الَّذِی تَسْمَعُ قَالَ ابْتِهَالَ الْمَلَائِکَةِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی قَتَلَةِ أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) وَ نَوْحَ الْجِنِّ وَ بُکَاءَ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ حَوْلَهُ وَ شِدَّةَ جَزَعِهِمْ فَمَنْ یَتَهَنَّأ مَعَ هَذَا بِطَعَامٍ أوْ بِشَرَابٍ أوْ نَوْمٍ؛

صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام) نقل می­کند که در خدمت حضرت از مدینه به سمت مکه می­رفتیم. در راه از آن حضرت پرسیدم: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه شده است که شما را غمگین و افسرده و محزون و شکسته حال می­بینم؟

حضرت فرمودند: اگر آنچه را که من می­شنوم، تو نیز می­شنیدی، تو را از سئوال و جواب کردن با من باز می­داشت.

عرض کردم: چه چیزی می­شنوید؟

فرمودند: جد و جهد کردن ملائکه به درگاه خداوند عزوجل در طلب لعنت بر قاتلان امیرالمؤمنین و قاتلان امام حسین (علیهما السلام) و نوحه­گری جنیان و گریۀ ملائکی که در اطراف او [گرداگرد قبر حسین (علیه السلام) ] هستند و شدت جزع و بی تابی ایشان! اکنون با این حال چه کسی می­تواند از خوردن غذا و نوشیدن و خوابیدن بهره ببرد [و گوارایش شود]؟ (1)


1- بحارالانوار، ج44، ص 283؛ کامل الزیارات، باب 28، ص 92.

ص:221

3: المفید فی مسارالشیعه [ص 60] قال: فی العاشر من المحرم قتل الحسین و جائت (علیه السلام) الروایه عن الصادق (علیه السلام) باجتناب الملاذّ فیه و اقامۀ سنن المصائب و الامساک عن لطعام و الشراب الی ان تزول الشمس، و التغذی بعد ذلک بما یتغذی به اصحاب المصائب کالالبان و ما اشبهها دون اللذیذ من الطعام؛

شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه [ص60] فرموده: روز دهم ماه محرم، روزی است که امام حسین (علیه السلام) کشته شد و روایت از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که باید در این روز از چیزهای لذت بخش اجتناب شود و سنت­های عزا و مصیبت بر پا شود و از خوردن و آشامیدن پرهیز شود تا هنگام ظهر و نیمروز و بعد از آن خوراکی­هایی که اهل مصیبت می­خورند، مانند لبنیات و امثال آن بخورند و از خوراکی­های لذیذ استفاده نکنند. (1)

4: فی الانوار المحمدیۀ تالیف یوسف بن اسماعیل النبهانی: کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یوم عاشورا یدعا برضعائه و رضعاء ابنته فاطمه (علیها السلام) فیتفل فی افواههم و یقول للامهات: لا ترضعنهم الی اللیل، فکان ریقه یجزیهم؛

در کتاب الانوارالمحمدیه تألیف یوسف بن اسماعیل نبهانی آمده است:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهای عاشورا فرزندان شیرخوار خود و فرزندان شیرخوار دخترشان فاطمه (علیها السلام) را طلب می­کردند؛ آنگاه از آب دهان مبارک خود در دهان آن شیرخواران قرار می­دادند و به مادران ایشان سفارش می­فرمودند: «تا شب به این کودکان شیر ندهید» و آب دهان مبارک آن حضرت، آن کودکان را از آب و غذا بی نیاز می­کرد. (2)


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 168 به نقل از وسائل الشیعه، ج14، ص 505، چاپ آل البیت (علیهم السلام) .
2- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 169 به نقل از معالی السبطین، ج1، ص 421.

ص:222

5: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را می­گیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه وتشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (1)


1- کامل الریارات، باب 48، ح 376.

ص:223

فصل سی­ام : لرزش مدام بدن عزادار حسین (علیه السلام) تا روز قیامت

علامه مجلسی (قدس سره) در بحارالانوار از ابوذر رحمه الله حدیثی را روایت و نقل کرده است که گفت: اگر بدانید چقدر حزن و اندوه و الم وارد می­شود بر اهل دریاها در وقت موج آن­ها و بر ساکنین کوه­ها و تل­ها و بیابان­ها و اهل آسمان­ها و از شهادت آن حضرت هر آینه به ذات خدا قسم آن قدر می­گریستند که روح­های شما از بدن هایتان مفارقت کند و از گریه هلاک شوید:

« مَا مِنْ سَمَاءٍ یَمُرُّ بِهِ رُوحُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) إِلَّا فَزِعَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَقُومُونَ قِیَامَا تُرْعِدُ مَفَاصِلُهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَا مِنْ سَحَابَةٍ تَمُرُّ وَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ إِلَّا لَعَنَتْ قَاتِلَهُ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ تُعْرَضُ رُوحُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَیَلْتَقِیَانِ»

آسمانی نیست که روح سیدالشهداء (علیه السلام) به آن عبور کند، مگر آنکه هفتاد هزار ملک به فزع در می­آیند و بی­تاب می­شوند، این ملائکه و فرشتگان می­ایستند به طوری که مفاصل آن­ها تا روز قیامت می­لرزد و هیچ ابری نیست که حرکت کرده و بغرّد و برق زند مگر آن که کشندۀ حضرت را لعنت می­کند و هیچ روزی نیست مگر آن که روح مطهر آن حضرت را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشته پس آن دو با هم ملاقات می­کنند.» (1)

وقتی در عالم بالا که اشرف است بر این عالم؛ این­چنین عزا بر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) تا روز قیامت بر قرار است، آیا این سئوال برای عقلاً پدید نمی­آید که چگونه باید حق این مصیبت عظمی و داهیه کبری را در این دنیا ادا نمود؟

آیا فقط گریه و اشک کافی است؟


1- کامل الزیارت، ص 73؛ بحارالانوار، ج 45، ص 219؛ عوالم، ج 17، ص 455.

ص:224

فصل سی و یکم : مایل به سیاهی شدن چهره

چهره انسان تغییر کند و مایل به سیاهی شود.

« دَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی أبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَألْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّ بُکَاؤُکَ لَا أَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ؟

فَقَالَ لِی أ وَ فِی غَفْلَةٍ؟ أنْتَ أ مَا عَلِمْتَ أنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ اُصِیبَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟

در روز عاشورا خدمت آقایم امام صادق (علیه السلام) رسیدم ایشان را در حالی افتم که رنگش پریده بود و حزن و ناراحتی در او نمایان بود و اشک از چشمانش سرازیر بود مانند لؤلؤ پی در پی فرو ریخته می­شد.

عرض کردم: یابن رسول الله! برای چه گریه می­کنید؟ خدا هیچ­گاه چشمان شما را گریان نکند.

پس حضرت به من فرمود: آیا در غفلتی؟ آیا نمی­دانی که در مثل چنین روزی حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسید. (1)

در روایت فوق سه اثری که در مصیبت امام حسین (علیه السلام) از چهره مبارک امام صادق (علیه السلام) نمودار بوده ذکر شده است:

یکی «ظاهر الحزن» است، یعنی حزن در چهره مبارک حضرت ظاهر و نمایان شده بود. دوم اینکه: «دموعه تنحدر» یعنی اشک­های شریفشان سرازیر بود. و سوم اینکه: «کاسف اللون» بودند یعنی چهره حضرت از اندوه زرد و متمایل به سیاه شود. بسیار قابل تأمل است، سئوالی که از امام صادق (علیه السلام) می­شود و جواب حضرت، وقتی راوی از


1- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 317، ب49، ح 12081.

ص:225

حالت حضرت تعجب می­کند، امام (علیه السلام) با خطاب و تخدر می­فرمایند: «اماعملت؛ آیا هنوز نفهمیدی؟» یعنی این باید برای شما جا افتاده باشد که مصیبت امام حسین (علیه السلام) در جایگاهی قرار دارد که من امام معصوم در آن بی قراری می­کنم.

خطاب «اما عملت»، بیانگر این است که این امر یعنی عزاداری بدین نحو، یک امر بدیهی است و باید مانند اولیات و بدیهیات برای شما حل شده باشد و جای پرسش ندارد.

ص:226

فصل سی و دوم : سفید شدن موها در عزای سیدالشهداء (علیه السلام)

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

هنگامی که حضرت حسین (علیه السلام) با افراد و نفرات، از مدینه آهنگ خروج نمودند، زنان بنی عبدالمطلب پیش آمده برای نوحه سرایی و گریستن اجتماع نمودند و گفتند:

بکو حسیناً سیدا و لقتله شاب الشعر

برای (علیه السلام) که سرور و آقای همه است گریه کنیند و به خاطر شهادتش موی­­ها سفید شد. (1)


1- کامل الزیارات، ص 311.

ص:227

فصل سی و سوم : بی قرار و بی اختیار بودن در عزای امام حسین (علیه السلام)

در روایت صحیحه «کامل الزایارت» از ابی نصیر روایت شده است که:

«کنت عند ابی عبدالله (علیه السلام) احدثه فدخل علیه ابنه فقال له: مرحباً و ضمّه و قبّله و قال: حقرالله و حقّرکم ... ثم بکی و قال: یاابابصیر اذا نظرت الی ولد الحسین اتانی ما لا املکه بما اتی الی ابیهم و الیهم»

نزد امام صادق (علیه السلام) بودم و حدیث می­گفتم: پس فرزند حضرت داخل شد، پس حضرت به او خوش آمد گفتند و او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و فرمودند: خدا حقیر کند هر کس شما را حقیر کند ... سپس گریستند و فرمودند: ای ابابصیر! هرگاه نگاه می­کنم به فرزندان حسین (علیه السلام) حالتی به من عارض می­شود که مالک آن نیستم، تاب آن نمی­آورم به خاطر آن مصائبی که پدر ایشان حضرت امام حسین (علیه السلام) و به ایشان وارد شد. (1)

در این تردیدی نیست که امام و حجت خدا، واجد صبر الهی است. تاب و تحمل و آرامش و قرار او مافوق تصور ماست. امام کسی است که قرار و آرام زمین و زمان به وجود اوست که:

«لو خلت یوماً بغیر حجه لماجت باهلها، کما یموج البحر باهله»

«اگر زمین لحظه­ای از حجت خالی باشد موج می­زند به اهلش، همانگونه که اهل دریا دچار موج می­شوند.» (2)

امامی که در این مرتبه از قرار و آرامش است، که آرامش عالم وجود بسته به اوست مگر در مصیبت امام حسین (علیه السلام) چه می­بیند که می­فرماید:


1- بحارالانوار، ج 45، ص 203.
2- کمال الدین، باب 21، ح9.

ص:228

«اتانی ما لا املکه، بر من وارد می­شود آنچه که مالکیت آن را ندارم» از حد بی قراری در این مصیبت عظمی؟!

فتأمل! که این تعابیر والای امام و حجت خدا بسی قابل تدبر است.

ص:229

فصل سی و چهارم : واله : مبهوت شدن از شدت مصیبت

در برخی روایات چنین آمده است که:

«الواله من شدۀ الحزن»؛ واله بدین معناست: «به شدت اندوهگین به گونه ای که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهد و از شدت مصبت مات و سرگشته شد. حیران و بی تاب و بی قرار.»

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت جد غریبشان می­­فرمایند:

«سلام من قلبه بمصابک مقروح و دمعه عند ذکرک مسفوح، سلام المفجوع الحزین الواله...»

سلام بر کسی که قلبش در مصیبت تو مجروح است و اشکش هنگام یاد تو پی در پی جاری است.

سلام بر کسی که در مصیبت او دردمند شده و غمین و مات و مبهوت و بیچاره و مقهور است...» (1)


1- بحارالانوار، ج 98، ص 320.

ص:230

فصل سی و پنجم : رائع : وحشت زده از مصیبت

رائع به معنای ترسیده و وحشت زده از مصیبت است.

امام زین العابدین (علیه السلام) در خطبه­ای که بعد از اسارت خود در مدینه ایراد نمودند، فرمودند:

«ایهاالناس ای قلب لا یتصرع لقتله ام ای فؤاد لا یحن الیه ام ای سمع یسمع هذه الثلمۀ التی ثلمت فی الاسلام فلا یرتاع لها»

ای مردم! کدام دل است که در شهادت او نشکند و کدام قلبی است که در مصیبت او ترحم نکند و نسوزد؟! یا کدام گوشی است که این رخنۀ بزرگ را که در اسلام روی داده، بشنود و فزع و بی­تابی نکند؟! (1)


1- الصراط المستقیم، ج1، ص 164.

ص:231

فصل سی و ششم: به هیجان در آوردن

در روایت آمده است که اباهارون به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید:

«دخلت ابی عبدالله فقال لی انشدنی فانشدته فقال لا کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره قال فانشدته: امرر علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیۀ ... قال زدنی انشدته یا مریم قومی فاندبی مولاک و علی الحسین فاسعدی ببکاک؛ قال فبکی و تهایج النساء»

ای اباهارون! درباره حسین (علیه السلام) برایم چند بیت شعر بخوان. پس من هم خواندم. (حضرت گریستند) سپس فرمودند: آن طور برایم بخوان که خودتان می­خوانید و آن چنان که نزد قبرش مرثیه می­خوانید (یعنی با لحن) من هم این ابیات را خواندم:

مرور کن بر خاک­هایی که در اطراف قبر حسین (علیه السلام) است و به استخوان­های والایش بگو.

پس حضرت گریه کردند و سپس فرمودند: باز هم بخوان،

من هم شعر دیگری را برایش خواندم. پس حضرت گریه کرد و من صدای گریه خانم­های حرم را از پشت پرده شنیدم که همدیگر را در مصیبت به هیجان در می­آوردند. (1)

چقدر زیباست که محب در عزای مولایش هم خود بی قرار شود و دیگران را به شور و هیجان در آورد. این روایت قابل توجه آنانی باشد که به شور حسینی ایراد می­گیرند.


1- کامل الزیارات، ص 106؛ بحارالانوار، ج 44، ص 287.

ص:232

فصل سی و هفتم: تجدید العزاء (سال به سال و نسل به نسل عزاداری را تجدید کنیم)

تجدید عزا یعنی تازه­تر شدن مصیبت؛ بدین معنا که گویا الآن مصیبت وارد شده است. تجدید عزا یعنی هر روز که می­گذرد نه تنها از حزن مصیبت زده به سبب نسیان و فراموشی و گذر زمان کم نشود، بلکه هر لحظه این غم زیادتر گردد.

1: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لما اخبر النبی ابنته فاطمه بقتل ولدها الحسین و ما یجری علیه من المحن بکت فاطمۀ بکاء شدیداً، وق تالت یا ابل متی یکون ذلک؟

قال فی زمان حال منی و منک و من علیِ، فاشتد بکاءها و قالت: یا ابت فمن یبکی علیه؟ ومن یلتزم باقامۀ العزاء له؟

فقال النبی: یا فاطمۀ، ان نساء امتی یبکون علی نساء اهل بیتی و رجالهم یبکون علی رجال اهل بیتی، و یجددون العزاء جیلاً بعد جیل، فی کل سنۀ...

هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مصائبی که بر آن حضرت وارد می­شود برای حضرت فاطمه (علیها السلام) بیان کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) گریه شدیدی نمود، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سئول نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در زمانی این حادثه واقع می­شود که من و تو و علی (علیهم السلام) نیستیم، گریه حضرت فاطمه (علیها السلام) بیشتر شد و فرمود: پدرم چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا می­کند؟

ص:233

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه می­کنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه می­کنند. و این عزاداری را هر سال بر پا می­کنند.» (1)

این روایت حائز نکته بسیار مهمی است که تسلی دادن حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) به تجدید عزای هر ساله شیعیان بر امام حسین (علیه السلام) می­باشد.

2: در مورد عزای حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) بعد از شهادت پدرش وارد شده است که:

«و لم یکن فی اهل الارض و الاصحاب و الاقرباء و الاحباب اشد حزناً و اعظم بکاءً و انتخاباً من مولاتی فاطمۀ الزهرا و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد.»

«اما در اهل زمین و اصحاب و خویشان و دوستداران پیامبر کسی شدیدترین حزن و بیشترین گریه و بی قراری را مانند سرورم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نداشت. این چنین بود که حزن او جدید و زیاد می­شد و گریه­اش شدت می­گرفت. (2)


1- بحارالانوار، ج 44، ص 293. ادامه روایت چنین است: فاذا کان القیامۀ شفعین انت للنساء و انا اشفع للرجال و کل من بکی منهم علی مصاب الحسین اخذنا بیده و ادخلناه الجنۀ. یا فاطمۀ کل عین باکیۀ یوم القیامۀ الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکۀ مستبشره بنعیم الجنۀ. (و پاداش این عزاداری­ها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت می­کنی و من هم برای مردان، و هر کس از این امت من بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمت­های بهشتی باد. ای فاطمه! هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر امام حسین (علیه السلام) گریسته باشد، پس همانا آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمت­های بهشتی مژده داده می­شود.»
2- بحارالانوار، ج 43، ص 175(زندگی نامه حضرت زهرا (علیها السلام)).

ص:234

فصل سی و هشتم: البهره و خنقته : بی­تابی بسته شدن راه تنفس از شدت گریه و بریده شدن نفس

بُهرَه به چه معنایی است؟ «وقعت علیه البهره؛ شگفتی بر او واقع شد». نفسش در اثر مصیبت برید. بریدن نَفَس در اثر خستگی زیاد و مصیبت بزرگ، به نفس افتادن، مات شدن. (1)

1: « إِنِّی لَمْ أذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ.» (2)

امام سجاد (علیه السلام) می­فرماید: من هیچ­گاه کشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) را به یاد نمی­آورم، مگر آنکه به سبب آن، اشک راه نفس را بر من می­بندد. (و گریه گلوگیر من می­شود).

2: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَألْتُ الْقَائِمَ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَنْ تَأوِیلِ کهیعص قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أنْبَاءِ الْغَیْبِ أطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ ذَلِکَ أنَّ زَکَرِیَّا (علیه السلام) سَألَ رَبَّهُ أنْ یُعَلِّمَهُ الْأسْمَاءَ الْخَمْسَةَ فَأهْبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَعَلَّمَهُ إِیَّاهَا فَکَانَ زَکَرِیَّا إِذَا ذَکَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّیَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَی کَرْبُهُ وَ إِذَا ذَکَرَ اسْمَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ إِلَهِی مَا بَالِی إِذَا ذَکَرْتُ أرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّیْتُ بِأسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ إِذَا ذَکَرْت الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زَفْرَتِی؟ فَأنْبَأهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ کهیعص فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیَاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَیْنِ وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِکَ زَکَرِیَّا (علیه السلام) لَمْ یُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أیَّامٍ وَ مَنَعَ فِیهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ


1- لسان العرب، ج4، ص 81 و 82؛ المنجد، ج1، ص 109.
2- کامل الزیارات، ص 107.

ص:235

أقْبَلَ عَلَی الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کَانَ یُرْثِیهِ إِلَهِی أ تُفْجِعُ خَیْرَ جَمِیعِ خَلْقِکَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِی أ تُنْزِلُ بَلْوَی هَذِهِ الرَّزِیَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِی أ تُلْبِسُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ ثَوْبَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ؟ إِلَهِی تُحِلُّ کُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ کَانَ یَقُولُ إِلَهِی ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَی الْکِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِی بِهِ کَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ یَحْیَی وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ کَانَ حَمْلُ یَحْیَی سِتَّةَ أشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَیْنِ کَذَلِکَ ...؛

سعدبن عبدالله گوید: از حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره تأویل «کهیعص» پرسیدم.

حضرت فرمودند: این حروف از اخبار غیبی است که خداوند بندۀ خود حضرت زکریا (علیه السلام) را بر آن مطلع کرد و سپس این قضیه را [در قرآن] بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو کرد و قضیه از این قرار است که:

حضرت زکریا (علیه السلام) از پروردگار خود در خواست کرد که نام «پنج تن» را به او تعلیم فرماید. خداوند هم جبرئیل (علیه السلام) را بر او نازل کرد و او نام­ها را به زکریا (علیه السلام) تعلیم نمود. از آن پس حضرت زکریا (علیه السلام) چنان بود که هرگاه نام محمد و علی و فاطمه و حسن (علیهم السلام) را ذکر می­کرد، حزن و اندوه او برطرف می­شد و غم از دل او زدوده می­شد و هرگاه اسم حسین (علیه السلام) را ذکر می­کرد اشک راه نفس را بر او می­بست [و از شدت گریه] نفس­هایش بریده بریده می­شد.

روزی حضرت زکریا (علیه السلام) از خداوند سئوال کرد: خدایا! مرا چه می ­شود که هرگاه چهار نفر از پنج تن را یاد می­کنم، در اثر ­ ایشان از غم­های خود فارغ شده و تسلی پیدا کنم و هرگاه حسین (علیه السلام) را ذکر می­کنم، چشمم اشکبار می­شود [و از شدت حزن] نفس­های سوزناک سینه­ام زیاد می­شود؟

خداوند تبارک و تعالی بها و قصۀ حسین (علیه السلام) را خبر داد و فرمود:

«کهیعص»: کاف اسم کربلاست و هاء هلاکت عترت طاهره است و یاء یزید است که ظالم حسین (علیه السلام) است و عین عطش حسین (علیه السلام) است و صاد صبر اوست.

ص:236

هنگامی که زکریا (علیه السلام) این را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نیامد و در این مدت مردم را از این که بر او داخل شوند، منع کرد و به عزاداری و گریه­های بلند برای امام حسین (علیه السلام) رو آورد و چنین بر او مرثیه می­خواند:

خدایا! آیا بهترین خلق خودت را به فرزندش مصیبت زده می­کنی [و این فاجعه را بر او وارد می­کنی]؟

خدایا! بلای این مصیبت را به درگاه او نازل می­کنی؟ خداوندا! آیا لباس­های این مصیبت را بر علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) می­پوشانی؟ خدایا! غم جانکاه و نفس گیر این مصیبت را بر ساحت علی و فاطمه (علیهما السلام) وارد می­کنی؟

پس از آن حضرت زکریا (علیه السلام) می­گفت: خدایا! فرزندی به من روزی کن که در سن پیری نور چشم و مایۀ فرح و سرور من باشد. آن­گاه که این فرزند را به من عطا فرمودی، مرا به محبت او مفتون نما و سپس مرا به او مصیبت زده کن، آن­چنان که حبیبت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد فرزندش مصیبت زده می­ نمایی. خداوند هم به او حضرت یحیی (علیه السلام) را عطا فرمود و او را به حضرت یحیی (علیه السلام) مصیبت زده کرد و مدت حمل و زمان ماندن حضرت یحیی (علیه السلام) در شکم مادر شش ماه بود، چنان­که مدت حمل امام حسین (علیه السلام) همین مقدار بود.». (1)

وقتی معصوم (علیه السلام) چنین عزاداری کند تکلیف دیگران مشخص است.


1- بحارالانوار، ج 44، ص 223؛ الاحتجاج، ج2، ص 463؛ ارشاد القلوب، ج2، ص 421.

ص:237

فصل سی و نهم: هلع : بالاتر از جزع

یکی دیگر از انواع عزاداری امام معصوم (علیه السلام) در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) «هلع» می­باشد.

«الهلع» الحرص و قیل الجزع و قلۀ الصبر و قیل هو اسواء الجزع و افحشه؛

«الهلع» حرص است و گفته شده جزع و قلت صبر می­باشد و برخی گفته­اند هلع بدتر از جزع و فاحش­تر از آن است. (1)

جزع و فزع و بی­تابی و بی قراری به گونه­ای که از آن سیر نشود و به چیز دیگر توجهی نکند نا آرامی که از شدت مصیبت باشد.

امام زین العابدین می­فرماید:

«...لما اصابنا بالطف ما اصابنا و قتل ابی و قتل معه من ولده و اخوته و سائر اهله و حملت حرمه و نساؤه علی الاقتاب یراد بنا الکوفه فجعلت انظر الیهم صرعی و لم یواروا فعظم ذلک فی صدری و اشتد لما اری منهم فلقی فکادت نفی تخرج و تبینت ذلک منی عمتی زینب الکبری بنت علی قالت ما لی اراک تجود بنفسک یا بقیۀ جدی و ابی و اخوتی فقلت و کیف لا اجزع و اهلع و قد اری سیدی و اخوتی و عمومتی و ولد عمی و اهلی مصرعین بدمائهم مرملین بالعزاء مسلبین لا یکفنون و لا یوارون و لا یعرج علیهم احد و لا یقربهم بشرکائهم اهل بیت من الدیلم و الخزر...»

هنگامی که در کربلا آن مصیبت بر ما وارد شد و پدرم و تمام فرزندان و برادران و جمیع اهلش که با او بودند کشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روی شتران بی جهاز نشانده و ما را به کوفه می­بردند، پس به قتلگاه ایشان چشم دوختم و بدن­های (طاهره را برهنه و عریان) دیدم که روی خاک افتاده و دفن نشده­اند، این حال


1- لسان العرب، ج8، ص 375.

ص:238

بر من گران آمد و در سینه­ام اثرش را یافته و هنگامی که از ایشان چنین منظره­ای را دیدم، اضطراب و بی آرامی در من شدت یافت به حدی که چیزی نمانده بود که روح از کالبدم خارج شود، این هیئت و حالت را وقتی عمه­ام زینب کبری دختر علی بن ابیطالب (علیهما السلام) از من مشاهده نمود، عرض کرد: این چه حالتی است که از تو می­بینم، ای یادگار جد و پدر و برادرم! چرا با جان خود بازی می­کنی؟

گفتم: چگونه جزع و بیتابی نکنم در حالی که می­بینم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خود طپیده، عریان و برهنه بوده، جامه­هایشان را از بدن بیرون آورده­اند، بدون اینکه کفن شده یا دفن گردیده باشند، احدی بالای سرشان نبوده و بشری نزدیکشان نمی­شود، گویا ایشان از خاندان دیلم و خزر می­باشند.» (1)

همان طور که از روایت به دست می­آید «هلع» تا آنجا بوده است که امام می­فرماید:

«فکادت نفسی تخرج» «چیزی نمانده بود که جان از سینۀ من خارج شود.»

فعل کادَ وقتی سر یک فعلی آید آن فعل را بسیار قریب الوقوع می­کند. امام (علیه السلام) می­فرماید: هیچ نمانده بود که جان از سینۀ من خارج شود.

حال سئوال اینجاست: وقتی امام معصوم (علیه السلام) که دارای صبر و طمأنینۀ الهیه است کسی است که بقای جهان وابسته به اوست که در روایات متعدد وارد شده است: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت» اگر زمین بدون امام باقی بماند، هر آینه اهلش را فرو می­برد. (2) چنین مقامی به چنین جزعی دست می­زند. تکلیف غیر از امام مشخص است. وقتی او که حفظ جانش از حفظ جان عالمیان از حفظ جان پیغمبران و اولیاء و جبرئیل و ... اولی است در مصیبت امام حسین (علیه السلام) به چنین جزعی دست می­زند، تکلیف ما که به ایشان عرضه می­داریم:

بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی؛ پدر و مادرم و جانم و اهل و مالم فدای شماست، چیست؟!


1- کامل الزیارات، ص 261.
2- الکافی، ج1، ص 179؛ بحارالانوار، ج23، ص 37؛ احادیث در این موضوع بسیار زیاد و مشهور می­­باشد.

ص:239

فصل چهلم : تمثیل و تعزیه

اشاره

بی شک یادآوری مصیبت اباعبدالله (علیه السلام) زنده کردن یاد او و امر اوست. لذا از دیر باز تاکنون روش­های مختلفی برای زنده کردن مصائب کربلا و نمایش دادن مصیبت آل الله (علیهم السلام) انجام می­گرفته است، نظیر تعزیه که خود شامل مناقب خوانی، رجزخوانی، نوحه خوانی، بحر طویل خوانی، مقتل خوانی، شهادت خوانی، هجران خوانی (زبان حال اسرا)، اشقیاء خوانی و شمر خوانی (از زبان سران سپاه عمر سعد علیه لعائن الله) است. همچنین مواکب عزا و مراسم تشبیه و تمثیل از برخی از وقایع کربلا، نظیر سوزاندن نمادین خیام و زنجیر زدن بر دست و پاهای حضرت زین العابدین (علیه السلام) و اهل حرم سیدالشهداء؛ این تشبیه و تمثیل در سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) نیز بوده است، به عنوان نمونه:

کمیت شاعر بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد و برای آن حضرت اشعار و مرثیه می­­خواند و آن جناب گریۀ شدیدی می­نمود، همچنین زن­ها و اهل حرم در پشت پرده گریه می­نمودند و نالۀ آن­ها بلند بود. ناگاه کنیزی از پشت پرده بیرون آمد و کودکی در دامن امام صادق (علیه السلام) گذاشت، گریه حضرت بی­نهایت شدید شد و صدای آن حضرت و زنان از پشت پرده به گریه بلند شد.» (1)

بی­تردید آوردن کودک، تمثیلی و حکایتی از داغ جانسوز حضرت علی اصغر (علیه السلام) و یا اطفال دیگر حرم سیدالشهدا (علیه السلام) بوده است و بی شک این نمادها و تمثیل­هاست که بر سوز و گریه و شدت حزن و عزاداری می­افزاید. همان­گونه که بعد از گذاردن کودک در آغوش امام صادق (علیه السلام) بر گریۀ حضرت افزوده می­شود.


1- معالی السبطین، ج1، ص 260.

ص:240

از همین روست جریان معروف حضرت زین العابدین (علیه السلام) که با مشاهدۀ آب، ذبح گوسفند، جوان، طفل شیرخوار و ... بر بی­تابی و گریه­هایشان افزوده می­شد؛ زیرا در نگاه محب عزادار، هر کدام حکایتی از داغ­های بی­نهایت عظیم کربلاست. این تشابه تا جایی از اهمیت قرار دارد که حتی شبیه گریه کنندۀ امام حسین (علیه السلام) شدن در بسیاری از روایات امر شده و آن را مأجور و مُثاب معرفی فرموده­اند، چه رسد به شبیه خونین کفنان و یاران امام حسین (علیه السلام) شدن.

از جملۀ این تحاکی و تماثیل، مشق شب عاشوراست که به یاد رزمایش نمادین و تمثیلی حبیب بن مظاهر (علیه السلام) در شب عاشورا برای تسلای خاطر حضرت زینب (علیها السلام) و در صبح عاشورا، شیعیان به یاد ضربات و زخم­هایی که بر بدن و فرق سر مقدس اباعبدالله الحسین (علیه السلام) وارد شد، انجام می­دهند. شیعیان چه زیبا بیان می­دارند که اگر دست روزگار آنان را به این زمان انداخت و نبودند تا سر و جان را فدای یک تار موی امام حسین (علیه السلام) کنند، نه تنها در این غم بگریند، بلکه به یاد مصائب بی­شمار مولایشان به یاد شلاق­ها و زنجیرهای سنگینی که بر سر و صروت بانوان اطفال و اهل حرم امام حسین (علیه السلام) زدند، زنجیر بر تن خویش می­زنند و اگر نبودند تا ضربه­های تیر و سنان و نیزه و شمشیر را بر جان بخرند، خود را به خون خویش مزیّن می­کنند تا علاوه بر اینکه تشبیه و تمثیل از واقعه عاشورا بوده، نماد آمادگی و ایستادن تا مرزخون و جان دادن در راه انتقام سیدالشهدا (علیه السلام) باشد.

این­گونه است که حبیب وار به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت عرض می­کنند.

ذکر روایت ذیل خالی از لطف نیست:

فرعون دلقک و مسخره­گری داشت که با افعال و حرکات او تفریح می­کرد و برای تمسخر و استهزاء خود را در گفتار و حرکات و لباس به شکل حضرت موسی (علیه السلام) در می­آورد، تا اینکه فرعون با قوم خود غرق شدند، ولی او به سلامت نجات یافت.

ص:241

حضرت موسی (علیه السلام) به خداوند عرض کرد: خدایا! او به من اذیت و اهانت نمود، چرا او هلاک نشد؟

خطاب شد: «یا موسی! انه تشبه بک فی الثیاب و الکلام فانجیته لها تشبه باحبایی»

ای موسی! او در لباس و سخن گفتن به تو شباهت پیدا کرد و به جهت این که به دوستان من شبیه شد، او را نجات دادم». (1)

حال کسانی که بر اساس اعتقاد صحیج و صدق نیت و به خاطر محبت به امام و یادآوری و زنده کردن مصیبت او، خود را مانند حبیب خدا، امام حسین (علیه السلام) می­سازند، در پیشگاه خداوند متعال به چه مقام و منزلتی نائل می­شوند. آنان که برای کم رنگ شدن ظلمی که بر امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت ایشان شد، و به جهت آمادکی برای انتقام خون سیدالشهداء (علیه السلام) که هدف قیام منتقم الله است، خود را شبیه به امام و مولای خویش امام حسین (علیه السلام) می­کنند، چه اجر عظیمی در پیشگاه خدای حسین (علیه السلام) دارند؟ فطوبی لهم.

نظریه صاحب قوانین درباره شبیه خوانی

مرحوم صاحب قوانین، حضرت آیت الله العظمی میرزا ابوالقاسم قمی متوفی 1231ق دربارۀ جواز شبیه خوانی در محرم به جواز و رجحان و استحباب مؤکد با عملیاتی که در آن واقع می­­شود با ذکر ادله مشروحاً در اوائل متفرقه کتاب «جامع الشتات» چاپ شده است. (2)


1- الانوار النعمانیه، ج3، ص 177؛ همچنین در خزائن نراقی، ص 430 به همین مضمون نقل شده است.
2- عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، ص 74.

ص:242

سئوال: در ولایت ترکستان در ماه محرم تشبیه در می­آوریم که مردم عوام گریه کنند. و بعضی نوحه را از پیش خودمان اختراع می­کنیم که مردم گریه کنند. آیا این ضرر دارد یا نه؟

جواب: تشبیه در آوردن به جهت گریه کردن – یعنی کسی را به صورت شهدا یا کفار و اشقیاء در آوردن- ظاهری ضرری ندارد و دروغ و افترا در مرثیه و نوحه و غیر آن جایز نیست. (1)

این سئوال و جواب مدرک و سند قاطع است بر علیه کسانی که با ژست محققانه می­گویند شبیه خوانی ار ناصر الدین شاه بنا نهاده است که در سفر فرنگ تحت تأثیر نمایش به دارآوریختن عیسی (علیه السلام) قرار گرفت و شبیه خوانی را بنا نهاد. میرزا (قدس سره) متوفای 1231قمری می­باشد و جلوس ناصرالدین شاه در سال 1261قمری است.

مرحوم صاحب قوانین درباره مسئله شبیه خوانی در مسئله 104 به طور کاملاً مشروح و مستدل بحث کرده است که ما در اینجا تمام گفتار معظم له را می­­آوریم:

سؤال: آیا جایز است در ایّام عاشوراء، تشبیه به صورۀ امام یا اعادی اهل بیت، به جهت گریانیدن مردم؟ و آیا جایز است که مردان در لباس زنان اهل بیت (علیهم السلام) یا غیر ایشان متشبّه شوند به همان [نساء] (2) یا نه؟

جواب:

بدان که تحقیق این مطلب موقوف است به تمهید مقدمه، و آن این است که: علما ذکر کرده­اند حرمت تزیین مرد به آن چه از مختصّات زنان است؛ خواه [از] محرمات ذاتیّه باشد مثل طلا و حریر در غیر مواضع مستثنی، یا غیر آن مثل خلخال و[دستَرَنج] (3) و امثال آن. و طلا و حریر اجماعی است و اخبار اهل بیت (علیهم السلام) بر آن


1- جامع الشتات، ج 10، ص 51، س 34.
2- در نسخه: نصا.
3- در نسخه: دست رنج.- توضیح: دستَرَنج به معنی النگو، معرّب «دستَرَنگ» است مانند لولَهنگ.

ص:243

مستفیض است. و اما مثل خلخال و غیر آن از لباس های مختصّی که به حسب هر زمان و مکان، مختلف می­شود؛ پس ظاهر این است که در آن نیز خلافی نباشد. و کتب اصحاب که الآن نزد حقیر موجود است (از کتب فاضلین و شهیدین و غیرهم) در هیچ­کدام نقل خلاف نشده. و علاوه بر این، دلالت دارد بر این، اخبار بسیار که دلالت می­کنند بر منع از «لباس شهرت». و در برخی از اخبار صحیحه از جملۀ آن­­ها فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ شُهْرَهَ اللِّبَاس» (1)و اخبار به این مضمون بسیار است. و عموم آن چه وارد شده است که «الشُّهْرَهُ خَیْرُهَا وَ شَرُّهَا فِی النَّارِ» (2) هم مؤیّد است.

و همچنین؛ دلالت دارد بر این، اخباری که دلالت دارد بر حرمت [تشبّه] (3) رجال به نساء، و به عکس. چنان که از علل و غیره نقل شده (4)و ظاهر این است که در این معانی قائل به فرقی مابین زنان و مردان نباشد.

هرگاه این را دانستی؛ پس می­گوییم در تشبیه به معصوم و نیکان، راه منعی در نظر نیست. و عمومات رجحان بکاء و ابکاء و تباکی برسیّد الشهداء (علیه السلام) و تابعان ایشان، دلالت بر آن دارد. و شکی نیست که اعانت بر «برّ» است. و گاه است که توهم شود که این موجب هتک حرمت بزرگان دین است. این توهم فاسد است. زیرا مراد تشبیه نفس به نفس و شخص به شخص نیست. بل که تشبیه صورت وزیّ و لباس است محض از برای تذکرۀ احوال ایشان را.

[اگر] (5) مراد آن چیزی است که در اَلسنه است که هتک حرمت ایشان است از جهت این که [خواری] (6) ها


1- وسائل، ج 5، ص 24، ط آل البیت.
2- وسائل، ج 5، ص 24، ح 5791.
3- در نسخه: تشبیه.
4- این حدیث در علل یافت نشد. در «عوالی اللئالی»، ج 1، ص 165.
5- در نسخه: که.
6- در نسخه: خاری.

ص:244

که نسبت به ایشان رسیده نباید به نظرها[ی] مردم در آورده [شود] که مردم مطلع بر آن خواری­ها بشوند. پس آن نیز باطل است. زیرا که در احادیثی از ائمّۀ اطهار (علیهم السلام) وارد شده ذکر از خواری­ها و ما را مامور کرده­اند به خواندن آن­ها در مجامع........ (1) است. و ما الحال تصویر آن خواری ها [را] در شخص غیر ایشان جلوه می دهیم.

با وجود آن که می­گوییم: در اخبار و السنۀ اخبار، تشبیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شیر که حیوانی است، و جناب سید الشهداء (علیه السلام) به گوسفندی که سر آن را ببرند، و نیکان و متقیان به غرّ المحجلّین که امیرالمؤمنین (علیه السلام) قائد آن­ها است، بسیار است. پس چرا تشبیه ایشان به صورت شیعه[ای] از شیعیان و محبّی از محبّان ایشان، جایز نباشد؟ و این هتک حرمت باشد؟ و همچنین تصویر عورات (2) سواره بر شتران برهنه به اشخاص مشابه آن­­ها، چه ضرر دارد؟ با وجود اخبار بسیار که چنین واقع شده، و در مجالس می­خوانند آن­ها را.

و اما تشبّه به اعدای اهل بیت (علیهم السلام): پس دلیل بر آن، [آن سخن] مشهور است که «من تشبّه بقوم فهو منهم». و مظنون این است که مضمون روایت باشد. (3)

و لکن الحال در نظرم نیست. و بر این وارد است که اولاً: این که این را «تشبه» نگویند. چون ظاهر از تشبه این است که خواهد خود را از ایشان داند و به طوع و رغبت در آن لباس رود، خواهد که خود را از جملۀ آنها شمرد. سلّمنا که عموم، شامل آن باشد، پس می­گوییم: بعد منع سند و دلالت، و تسلیم عموم این که نسبت میان آن، و عمومات ابکاء، عموم من وجه است. و شکی نیست که عموم رجحان بکاء سنداً و دلالۀً و اعتضاداً، راجح است بر حرمت این گونه [تشبّه]. (4) و همچنین هرگاه استدلال


1- سه لفظ در این جا خوانده نشد. احتمالاً «و برایش وعدۀ حسنی» باشد.
2- - مراد اولاد و زنان است. نه به معنی لغوی.
3- - در عوالی اللئالی، ج 1، ص 165 ط انتشارات سید الشهداء (علیه السلام) قم، به صورت روایت مرسل آمده است.
4- - در نسخه: تشبیه.- و همین طور است دیگر مکررات این لفظ تا پایان این مسئله.

ص:245

شود بر حرمت اذلال مؤمن نفس خود را، [که] (1) همچنین جواب می­گوییم منعاً و تسلیماً و تضعیفاً. بل که گاه است که این از اعظم مجاهدات است، و این را محض از برای رضای خدا کردن جهاد عظیم است. و حق تعالی اکرم از آن است که کسی خود را در راه او ذلیل کند، محروم کند از فیض. و دیگر این که اشخاص مختلف می­باشند و نسبت به بعض اشخاص، اذلال نیست، به جهت مهانت نفس او، و غالب این است که از این اشخاص متشبّه می­شوند به صورت اعادی.

و اما مسئلۀ تشبه بر زنان: پس جواب از آن نیز از آن چه گفتیم ظاهر می­شود که ممنوع است که مراد از «تشبه» این باشد، به جهت آن که این شخص متشبّه به زنان از حیثیت آن که تشبّه به زنان است، نمی­کند. بل که می­خواهد که مثلاً زینب خاتون را مصور کند به لباسی که صریح در زنان نیست غالباً، و اگر باشد هم مضر نیست؛ مثل چادر شب به سرکردن، و مکالماتی که ایشان می­فرمودند، بکند به جهت ابکاء. و این را تشبّه به زنان نمی­گویند. چون ظاهر آن تشبه به آن­چه مختص به جنس زنان است بدون غرضی دیگر. و در این جا لباس زنان پوشیدن نه از برای نمود خود است در صورت زن. و فرق بسیار است میانۀ ملاحظۀ تشبّه به شخص معین از زنان از راه خصوصیات فِعال آن زن، و تشبّه به جنس زنان از راه تشبّه به این جنس. پس خوب تأمّل کن. (2)


1- - در نسخه: و.
2- - جامع الشتات، ج 10، ص 285- 287، م 104.

ص:246

فصل چهل و یکم: زخم (شدن) نمودن و جراحت چشم و پلک از گریه

«القرح بالفتح و السکون» الجراح، به جراحت و ددر جرحت «قرح» می­گویند.

در معنای «قرح» چنین وارد شده است:

«قرح القرح: مما یجرح من الجسد (1) قرح ذکر القرح بالفتح و السکون: الجراح و قیل القرح بالفتح الجراح و القرح بالضم ألم الجراح، بفتح القاف و سکون الراء واحدة القرح و القروح و هی حبة تخرج فی البدن» (2)

«قیل: القَرْحُ الآثارُ، و القُرْحُ الأَلَمُ؛ و قال یعقوب: کأنَّ القَرْحَ الجِراحاتُ بأعیانها...کأنَّ القَرْحَ الجِراحُ بأعیانها؛.. الصحیح أن القَرْحةَ الجِراحة...و قیل: الأقْرَحُ الذی غُرَّته مثل الدرهم أو أقل بین عینیه أو فوقهما من الهامة؛ قال أبو عبیدة: الغُرَّةُ ما فوق الدرهم و القُرْحة قدر الدرهم فما دونه» (3)

«قرح» آن چیزی است که از بدن خارج می­­شود. به جراحت و درد جراحت نیز اطلاق می­شود همچنین به دانه­هایی که از بدن خارج می­شود. گقته شده قرح، آثار جراحت و یا درد آن است. گفته شده قرح جراحتی مانند درهم است برخی گفته­اند مقداری کمتر از آن است و برخی گفته­­اند: بیشتر از یک درهم می­باشد.

در مورد عزای امام حسین (علیه السلام) «اقرح جفوننا» وارد شده است.

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:


1- العین، ج 3، ص43.
2- مجمع البحرین، ج2، ص 403.
3- لسان العرب، ج2، ص 557.

ص:247

«إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا- وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ- أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاء»

همانا روز امام حسین (علیه السلام) دیدگان ما را مجروح کرده است و اشک­های ما را جاری قرار داد و عزیز ما را در سرزمین کربلا خوار ساخته و برای ما بلا و سختی را تا روز قیامت به ارث گذاشت. (1)

به راستی وقتی معصوم (علیه السلام) که در جایگاه حجت الهی بر تمام خلق و عالمیان هستند؛ در مقام عزای بر امام حسین (علیه السلام) به گونه­ای جراحت بر چشمان و پلکان خود وارد می­کنند و پلک­هایشان از شدت گریه زخم می­شود؛ دیگر جایی برای بحث «لا ضرر» و ... باقی نمی­ماند، بلکه صحبت در این جا مستقر می­شود که فعل امام رجحان ذاتی دارد و عنوان حجت بر آن تلقی می­شود.

محمد بن حنفیه نقل می­کند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام شهادت خود به امام حسین (علیه السلام) فرمود:

«... فقال: یا حسین یا اباعبدالله! ادن منی فدنا منه و قد قرحت اجفان عینیه من البکاء فمسح الدموع من عینیه و وضع یده علی قلبه و قال له یا بنی ربط الله قلبک بالصبر و اجزل لک و لاخوتک عظیم الاجر...»

پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ای حسین! ای اباعبدالله! نزدیک من بیا. پس حضرت نزدیک رفت در حالی که پلک چشمشان از شدت گریه زخم شده بود. پس اشک را از دو چشمانش پاک کرد و دستش را بر قلبش نهاد و فرمود: ای فرزندم! خدا قلبت را صبور گرداند و در این مصیبت اجر عظیم و جزای جزیل برای تو و برادرت قرار دهد.» (2)


1- الامالی للصدوق، ص 128؛ بحارالانوار، ج44، ص 283؛ الاقبال، ص 544؛ روضه الواعظین، ج1، ص 169؛ المناقب، 4، ص 86.
2- بحارالانوار، ج 42، ص 288.

ص:248

آری، اگر چشممان در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) درد گرفت، پایمان مجروح شد، پیشانیمان ضربه خورد، کربلا و نهر علقمه و عصر عاشورا و پیشانی خونین مولایمان را به خاطر می­آوریم.

فصل چهل و دوم : خراشیدن صورت

اشاره

یکی از انواع عزاداری که اهل بیت (علیه السلام) در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) انجام می­دادند «خدش و خمش» می­باشد.

خدش در کتب لغت به معنای پاره کردن یا پاره شدن پوست است کم یا زیاد... (1)

و «الخدش» آثار آن است، پوست خراشیده شده. (2)

«خمش» علاوه بر معنای «خدش» به معنای بریدن نیز استعمال می­شود. (3)

ابومنصور می­گوید: خدش و خمش با ناخن­ها است. (4)

ابن درید نیز با استناد به اشعار عرب می­گوید: «خمش» هنگامی که صورت با ناخن­ها خراشیده و خون جاری شود». سپس گوید: زنان این عمل را در مجالس ماتم و سوگواری انجام می­دادند. (5)

بنابراین «خدش» هنگامی است که جراحت در ظاهر پوست باشد. و «خدش» بالاتر از کدح (پوست خراشیده شده) است و کمتر از «خمش» می باشد، زیرا خمش در معنای بریدن نیز استعمال می­شود، گفته می­شود: خمش فلان فلاناً؛ یعنی از و عضوی را قطع کرده است. (6)


1- الصحاح،جوهری، ج3، ص 1003؛ لسان العرب، ج6، ص 292.
2- النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص 14.
3- مجمع البحرین، طریحی، ج4، ص 127.
4- لسان العرب، ج6، ص 292.
5- جمهره اللغۀ، ج1، ص 602.
6- مجمع البحرین، ج4، ص 136.

ص:249

درمعنای «خمش» نیز چنین گفته شده است: خمش (چنگ) در صورت است و گاهی اوقات در سایر اعضای بدن نیز استفاده می­شود.

در حدیثی موثق از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«علی مثل الحسین فلتشق الجیوب، و لتخمش الوجوه و لتلطم الخدود..»

برای مثل حسین (علیه السلام) بایستی گریبان­ها چاک شود و صورت­ها خراشیده شود و برگونه­ها سیلی زد. (1)

برخی از روایات در این زمینه :

عزاداری زنان انصار در سوگ عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

1: امام صادق (علیه السلام) در مورد عزاداری زنان انصار در عزای عموی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«... نساء الانصار قد خدشن الوجوه و نشرن الشعور و جزرن النواصی و خرقن الجیوب وحزمن البطون علی النبی فلم رأینه قال لهن خیراً و امرهن ان یستترن و یدخلن منازلهن»

زنان انصار، صورت­هایشان را خراشیدند و موهایشان را پراکنده کردند و موهای بالای پیشانی خود را کندند و گریبان پاره کردند و به خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غذا نمی­خوردند. هنگامی که زنان حضرت را دیدند، حضرت برای آن­ها دعا کرد و امر کردند که خودشان را بپوشانند و داخل منازلشان بشوند. (2)

2: و عن خالد بن سلمه قال: لما جاء نعی زید بن حارثه. الی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، اتی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) منزل زید، فخرجت الیه بنیۀ لزید، فلما رأت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خمشت فی وجهها، فبکی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال هاه هاه فقیل یا رسول الله ما هذا ؟ فقال: شوق الحبیب الی حبیبه»


1- وسائل الشیعه، ج 15، ص 583.
2- الکافی، ج8، ص 322.

ص:250

خالد بن سلمه می­گوید: موقعی که خبر شهادت زید بن حارثه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، دختری از زید به طرف حضرت آمد. زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید بر صورت خود پنجه زد. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه کرد و فرمودند: هاه هاه، عرض کردند: این چیست؟

فرمودند: شوق حبیب به حبیبش. (1)

آنچه که از این دو روایت بر می­آید این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل زنان انصار و دختر زید را نهی نمی­فرماید، بلکه از این حالت وی اشک می­ریزد و گریه می­کنند و چون از سبب گریه می­پرسند، این­گونه جواب می­­دهند که: «شوق حبیب به حبیب» است.

خراشیدن صورت توسط اهل حرم

*در روز دوازدهم، وقتی کاروان اسرا را به کوفه آوردند جدیل اسدی می­گوید:

«رأیت اهل البیت مهتکات الجیوب مخمشات الوجوه یلطمن الخدود داخلات الی الکوفه و رایت علی بن الحسین یبکی لسوء حاله و فقد رجاله؛ دیدم اهل بیت (علیهم السلام) را وقتی وارد کوفه می­شدند؛ در حالی که گریبان چاک کرده بودند و صورت­های خود را می­خراشیدند و لطمه به گونه­های خود می­زدند و دیدم علی بن الحسین (علیهما السلام) را در حالی که بر اسیری خود و کشته شدن مردان خود می­گریید.» (2)

*در مصادر روایی و تاریخی مختلف این تعابیر آمده است که:

« وضعن التراب علی رؤسهن و خمشن وجوههن و ضربن خدودهن»

بانوان حرم خاک بر سر می­ریختند و صورت­هایشان را می­خراشیدند و بر صورت می­زدند. (3)


1- مستدرک الوسائل، ج2، ص 465،ح 2475؛ مسکن الفؤاد، ص 106.
2- تذکرۀ الشهداء، ج2، ص 270.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 112؛ عوالم، ص 381؛ لواعج الاشجان، ص 205؛ ملهوف، ص 156.

ص:251

این همه در حالی است که اولاً اهل حرم تربیت شدۀ ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند، ثانیاً حضرت حوراء، مخدره زینب (علیها السلام) پرورش یافتۀ دامن فاطمه زهرا (علیها السلام) در میان ایشان است و بر صورت خدش وارد می­کند، و ثالثاً امام معصوم حضرت زین العابدین (علیه السلام) همراه ایشان است و اهل حرم را از این کار نهی نمی­فرمایند، با امعان نظر بدین مطلب که در برخی مواضع در سفر اسارت امر و نهی فرمودند که به عنوان نمونه به حضرت زینب (علیها السلام) فرمودند: «یا عمتی اسکتی؛ ای عمۀ من! سکوت کن.» (1)

ابی مخنف در مورد ورود آل الله (علیهم السلام) به کوفه چنین نقل می­کند که:

«روی بو جدیله الاسدی (فی بعض النسخ حذیفه) قال: کنت بالکوفه سنۀ قتل الحسین،فرأیت نساء اهل الکوفه مشققات الجیوب، ناشدات الشعور، لاطمات الخدود، مخمشات الوجوه، فاقبلت الی شیخ کبیر قلت: ما هذا البکاء و النحیب؟ فقال: هذا لاجل رأس الحسین».

راوی می­گوید من در سال قتل امام حسین (علیه السلام) در کوفه بودم، پس دیدم زنان کوفه را که گریبان­ها دریده­اند و موهای خود را رها کرده­اند و بر گونه­ها می­زنند و صورت­ها می­خراشیدند، پس به طرف پیرمردی رفتم و گفتم: این بلند گریستن برای چیست؟ پس گفت: به خاطر سر حسین (علیه السلام) ». (2)

*و هنگامی که اهل بیت (علیهم السلام) به همراه زین العابدین (علیه السلام) به مدینه بر می­گشتند چنین نقل شده است:

«فما بقیت فی المدینه مخدرۀ و لا محجبۀ الا برزن من خدورهن مکشوفۀ شعورهن مخمشۀ وجوههن ضاربات خدودهن یدعون بالویل و الثبور فلم ار باکیاً اکثر من ذلک الیوم»


1- بحارالانوار، ج 45، ص 164؛ الاحتجاج، ج2، ص 305.
2- اسرارالشهادات، ج3، ص 219؛ الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم، ص 359.

ص:252

پس در مدینه هیچ زنی نماند، مگر آن که از خانه­ها بیرون آمدند، در حالی که پریشان مو و خراشیده رو بودند و بر صورت های خود می­زدند و واویلا و واثبورا می­گفتند، هیچ روزی بیشتر از آن روز گریه کن ندیدم» (1)

و بعد از مشاهدۀ این صحنه امام سجاد (علیه السلام) سخنرانی می­کنند و علاوه بر آنکه از این نوع عزاداری، نهی نمی­فرمایند، بلکه عباراتی به کار می­گیرند که تک تک آن­ها برای عزاداری بیشتر مردم بر اباعبدالله (علیه السلام) دلالت دارد و مردم را تشویق و ترغیب به عزای دائمی و همیشگی بر آن مظلوم می­نمایند که این همه، رجحان سیلی زدن و صورت خراشیدن در عزای امام حسین (علیه السلام) را دارد بلکه بیشتر از آن.

« قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِیَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْیَتُهُ ... أَیُّهَا النَّاسُ فَأَیُّ رِجَالاتٍ مِنْکُمْ یُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَیَّةُ عَیْنٍ مِنْکُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَ تَضَنُّ عَنِ انْهِمَالِهَا فَلَقَدْ بَکَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَکَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْکَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِیتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ قَلْبٍ لَا یَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ أَمْ أَیُّ فُؤَادٍ لَا یَحِنُّ إِلَیْهِ أَمْ أَیُّ سَمْعٍ یَسْمَعُ هَذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِی ثُلِمَتْ فِی الْإِسْلَامِ أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْنَا مَطْرُودِینَ مُشَرَّدِینَ مَذُودِینَ شَاسِعِینَ عَنِ الْأَمْصَارِ کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ وَ کَابُلَ مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ اجْتَرَمْنَاهُ وَ لَا مَکْرُوهٍ ارْتَکَبْنَاهُ وَ لَا ثُلْمَةٍ فِی الْإِسْلَامِ ثَلَمْنَاهَا- ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ- إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ- وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِیَّ تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی قِتَالِنَا کَمَا تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی الْوِصَایَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَی مَا فَعَلُوا بِنَا فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَوْجَعَهَا وَ أَفْجَعَهَا وَ أَکَظَّهَا وَ أَفَظَّهَا وَ أَمَرَّهَا وَ أَفْدَحَهَا فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ فِیمَا أَصَابَنَا وَ مَا بَلَغَ بِنَا إِنَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ .


1- الملهوف، ص 156 و ص 197؛ بحارالانوار، ج 45، ص 112 و ص 147؛ تذکرۀ الشهداء، ج2، ص 416.

ص:253

«ای مردم! کدام یک از شما می­تواند پس از کشته شدن حسین (علیه السلام) شاد و خرم باشد؟ و یا کدامین قلب است که برای او اندوهگین نشود؟ و کدامین چشمی است که بتواند اشکش را نگه دارد و از دیدگان جاری سازد؟ در حالی که آسمان­های هفتگانه بر او گریستند و ارکان آسمان به خروش آمد و زمین با اعماق و اطرافش و درختان با شاخه­ و ماهیان در قعر دریا و ملائکه مقرب الهی و جمیع اهل آسمان­ها بر او گریستند.

ای مردم! کدام دل است که در شهادت او نشکند و کدام قلبی است که در مصیبت او ننالد؟! و یا کدام گوشی است که بشنود این شکاف بزرگی را که در اسلام پدیدار شد و کر نشود؟!

ای مردم! ما را پراکنده ساختند و از خانه­هایمان دور کردند و آوارۀ بیابان­ها نمودند، که گویا ما فرزندان ترک و کابل هستیم، بی آنکه جرمی داشته باشیم و یا کار زشتی از ما سرزده باشد، یا رخنه­ای در اسلام ایجاد کرده باشیم، و این رفتاری که با ما کردند نظیر آن در امت­های پیشین سراغ ندارم و این بدعتی بیش نیست.

قسم به خدا! اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور قتل کار را می­دادند همان­گونه که وصیت به نیکی به ما فرمودند بیش از آنچه که با ما کردند، انجام نمی­دادند.

... انا لله و انا الیه راجعون از مصیبت بزرگتر و دردناکتر و ضجیع­تر و گلوگیرتر و ناگوار و تلخ­تر و تر ما همۀ مصائب را نزد خدا به حساب می­گذاریم که او قادر و منتقم می­باشد.» (1)

در روایتی امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: حضرت زینب (علیها السلام) هنگامی که شنید امام حسین (علیه السلام) این ابیات را می­خوانند:

یا دهر اف لک من خلیل کل لک بالاشراق و الاصیل

صورت خود را خراشید و پیراهن خود را پاره کردند و بی­هوش بر زمین افتادند. (2)

و نیز در حدیثی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت گشته:


1- ملهوف، ص 200؛ بحارالانوار، ج45، ص 147.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 2.

ص:254

«... و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی (علیهما السلام) و علی مثه تلطم الخدود و تشقّ الجیوب» «فاطمیات (زنان فاطمی) گریبان­ها را دریدند و بر صورت­ها زدند و به جهت شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)، و بر مانند (علیه السلام) به صورت­ها زده می­شود و گریبان­ها و یقه­ها چاک داده می­­شود.» (1)

آری؛ جز در روز مصیبت حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) و اهل بیت اطهار (علیهم السلام) امری است محبوب و پسندیده و اظهار آن به صورت­های مختلف است و اگر آن اظهار جزع با هدف «مواسات» با حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیتش (علیهم السلام) همراه باشد مقبول­تر است، یعنی هر چه شدیدتر باشد، پسندیده­­تر و محبوب­تر است.

روز عاشورا در وداع آخر امام حسین (علیه السلام) با اهل بیتش، نوبت به حضرت سکینه (علیها السلام) رسید که بیاید و با پدر بزرگوار خود وداع کند، آن مخدره با دلی پر خون پیش آمد در حالی که صورت خود را خراشیده بود و لباس سیاه در عزای برادرانش پوشیده بود. (2)


1- وسائل الشیعه، ج 15، ص 583، باب 31، باب کفاره شق الثوب، ح1.
2- ریاض القدس، ج2، ص 141.

ص:255

فصل چهل و سوم : از هوش رفتن از شدت گریه

اشاره

یکی از دیگر انواع عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام) گریستن در حد از هوش رفتن است. با امعان نظر بدین مطلب که اولاً: در هوش رفتن احتمال مرگ وجود دارد و ثانیاً: اگر چه ممکن است بی هوشی اختیاری نباشد اما مقدمات آن مثل یادآوری مصیبت و جزع نمودن و فکر کردن روی آن اختیاری است؛ به نمونه­هایی که اهل بیت (علیهم السلام) از شدت مصیبت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از هوش می­رفتند می­پردازیم:

از هوش رفتن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

از ابن عباس روایت شده است که:

چون امام حسین (علیه السلام) متولد شد – و در آن وقت قابله او، صفیّه [ دختر عبدالمطلب، عمۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ] بود- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر او وارد شد و فرمودند:

ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، صفیّه عرض کرد: پدران و مادران فدایت شوند! هنوز او را پاکیزه نکرده­ام، چگونه بیاورم؟

حضرت فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، او را خداوند از بلندای عرشش طاهر و پاکیزه نمود، آن­گاه حضرت دستش را دراز نمود و صفیّه، امام حسین (علیه السلام) را به او داد، حضرت خم شد و پیشانی و گونه­های او را غرق بوسه نمود و زبانش را می­مکید گویی عسل یا شیر می­مکد.

«ثم بکی طویلاً فلما افاق قال (صلی الله علیه و آله و سلم): قتل الله قوماً قتلوک؛ سپس گریه طولانی نمود و از هوش رفت. وقتی به حال عادی برگشت، فرمود: خدا بکشد قومی که تو را می کشند.» (1)


1- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین (علیه السلام)، ج1، ص 158، به نقل از مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج2، ص 234.

ص:256

از تعبیر «افاق» معلوم می گردد که گریه­های طولانی حضرت به قدری شدید بوده که راوی بدین کلمه تعبیر نموده است، یعنی از شدت گریه از هوش رفته و بعد به هوش آمده­اند.

از هوش رفتن امیرالمؤمنین (علیه السلام)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین از زمین کربلا عبور نموده و خاک آن را برداشته و بو نموده و فرمود:

«خداوندا! ... به کشندگان حسین (علیه السلام) و یاری دهندگان دشمن او و آنان که او را کمک نکنند برکت مده».

ابن عباس می گوید:

«... ثم بکی بکاءً طویلاً و بکینا معه ختی سقط لوجهه و غشی علیه طویلا...»

سپس گریست گریه ای طولانی و ما نیز با او گریستیم تا آن که از بسیاری گریه از صورت بر زمین خورد و مدت زیادی به حالت غش بود...» (1)

از هوش رفتن امام حسین (علیه السلام) در برخی از مصائب

شدت مصیبت در واقعۀ کربلا به گونه­ای بود که امام حسین (علیه السلام) نیز از اثر آن بی­هوش می­شدند. به عنوان نمونه در قضیۀ به میدان رفتن حضرت (علیه السلام) چنین وارد شده است:

«ثم خرج القاسم بن الحسن و هو غلام صغیر لم یبلغ الحلم فلما نظر الیه الحسین اعتنقه جعلا یبکیان حتی غشی علیهما ثم استأذن الحسین (علیه السلام) فی المبازه ...؛ سپس حضرت قاسم فرزند امام حسن (علیه السلام) خارج شد که نوجوانی نابالغ بود و به سن بلوغ نرسیده بود، برای وداع با امام حسین (علیه السلام) و اذن میدان گرفتن، بیرون آمد. هنگامی که چشم


1- بحارالانوار، ج 44، ص 254.

ص:257

امام حسین (علیه السلام) به او افتاد، مدتی طولانی او را در آغوش گرفت و آن­قدر هر دو گریستند تا از هوش رفتند پس از آن قاسم (علیه السلام) اجازه مبارزه گرفت . (1)

از هوش رفتن حضرت زینب (علیها السلام)

شیخ مفید (قدس سره) هنگامی که حدیث خواب امام حسین (علیه السلام) را در خیام روایت می­کند، می­گوید: چون حضرت زینب (علیها السلام) می­شنوند:

« لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَی جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیّاً عَلَیْهَا؛ حضرت زینب (علیها السلام) بر صورت زدند و گریبان دریدند و در حالی که غش کرده بودند افتادند.» (2)

ملاقات جابر با حضرت زینب (علیها السلام) و از هوش رفتن حضرت (علیها السلام)

فی الدمعه قال: فلما بلغوا ارض کربلا نزلوا فی موضع مصرعه و وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعته من بنی ها شم و غیرهم و قد وردوا الی زیارۀ الحسین (علیه السلام) فتلاقوا فی وقت واحد و اخذوا بالبکاء و النحیب و اللطم و اقاموا العزاء الی مزۀ ثلاثۀ ایام، و اجتمع الیهم نساء اهل السواد. فخرجت زینب (علیها السلام) فی الجمع و اهوت الی جیبها فشقته و نادت بصوت حزین یقرح القلوب: وا اخاه! واحسیناه! واحبیب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) !و ابن مکۀ و منی! و ابن فاطمه الزهرا (علیها السلام) ! و ابن علی المرتضی (علیه السلام) ! آه ثم آه! و وقعت مغشیاً علیها؛

در کتاب الدمعةالساکبه آمده است:

هنگامی که [کاروان اهل بیت از شام برگشتند و ] به سرزمین کربلا رسیدند، محل کشته شدن حضرت فرود آمدند در آنجا جابر بن عبدالله را یافتند که با گروهی از بنی هاشم و دیگران که به همراه او بودند، برای زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد شدند. این دو


1- مقتل الحسین (علیه السلام)، ص 479؛ مقتل خوارزمی، ج2، ص 27؛ بحارالانوار، ج 45، ص 34.
2- ارشاد، ج2، ص 94؛ بحارالانوار، ج 45، ص2 .

ص:258

گروه در یک زمان [وارد شدند و] با هم ملاقات کردند و شروع کردند به گریه کردن و صداها را به گریه بلند نمودند و بر خود لطمه زدند و تا سه روز عزاداری بر پا کردند.

زن­های روستاها و مناطق اطراف [با اطلاع از این قضیه] گرد ایشان جمع شدند، آن­گاه حضرت زینب (علیها السلام) در آن جمع حاضر شد و دست برد و گریبان خود را چاک داد و با صدای محزون و غمناکی که قلب­ها را مجروح می­ساخت، ندا داد: وای از مصیبت برادرم! وای حسینم! وای از مصیبت حبیب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ! وای از مصیبت فرزند مکه و منی! وای از مصیبت فرزند فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ! وای از مصیبت فرزند علی مرتضی (علیه السلام) ! آه آه! و بعد از آن [که این جملات را فرمود] غش کرد و بیهوش بر زمین افتاد. (1)

از هوش رفتن امام رضا (علیه السلام)

در قصیده­ای که دعبل خزاعی در محضر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می­سراید چنین می­گوید:

افاطم خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشاناً بشظ فرات

اذا لطمت الخذ فاطمۀ عنده واجریت دمع العین فی الوجنات (2)

ای فاطمه! اگر در نظر می­آوری حسین (علیه السلام) را که تیغ دشمن بر خاک افتاده و بر کنار فرات، تشنه لب جان داده است، هر آینه نزد او بر چهره می­زدی و آب دیده را بر گونه­های گلگونت روان می­ساختی.

« و للامام الثامن (علیه السلام) مع دعبل الخزاعی قضیۀ مشهورۀ: و ذلک لما وفد علیه بعبقریته التائیۀ، تلک القصیدۀ التاریخیۀ الرنانۀ، التی تجاذبت بها اندیۀ الادب و انتشرت فی اقطر العرب و قامت بتلاوتها فی دار الرضا (علیه السلام) ققیامۀ الاحزان و قرعت ساحته الشریفۀ بنوح دعبل


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 155، به نقل از: معالی السبطین، ج2، ص 186-187.
2- شرح تائیه دعبل خزاعی علامه مجلسی، ص 47- 48 و 70و 71.

ص:259

بها الاشجان، فبکی الامام احرّ بکاء و علا من وراء الستر صراخ النساء و و کان لاطفاله انین و مأق و رغاء، حتی استولی علیه الاغماء، و اشترک معه جنۀ الارض و ملائکۀ السماء.

قضیه مشهوری است از امام هشتم (علیه السلام) با دعبل خزاعی و این ماجرا در هنگامی بود که دعبل با آن شعر بی نظیر و اعجاب انگیز خود، ابیاتی که به حرف «ت» منتهی می­شود، به محضر امام (علیه السلام) شرفیاب شد [و شعر را به حضرت تقدیم کرد] همان قصیدۀ تاریخی خوش آوایی که مجامع ادبی را تحت تأثیر قرار داد و مجذوب ساخت؛ در تمامی نواحی عرب منتشر شد و در اثر خواندن آن در منزل امام رضا (علیه السلام) قیامتِ حزن و اندوه برپا شد.

وقتی دعبل با خواندن این اشعار بر مصائب امام حسین (علیه السلام) نوحه گری کرد، به ناگاه غم­ها و غصه­ها بر ساحت مقدس امام رضا (علیه السلام) وارد شد؛ آن حضرت سوزناک­ترین گریه­ها را سر دادند و صدای گریه و فریاد غم بانوان از پشت پرده بلند شد و صدای کودکان آن حضرت به گریه شنیده می­شد. آن کودکان با بالاترین صدا گریه می­کردند و در اثر شدت گریه، نفس­های آنان منقطع می­شد و ناله می­زدند.

عزاداری امام (علیه السلام) به حدی رسید که حالت اغماء و بی هوشی بر حضرت مستولی شد و در این عزاداری به همراه حضرت، جنیان زمینی و ملائکۀ آسمان شرکت داشتند. (1)

- در مورد حضرت ام سلمه نیز روایت شده که چون خبر کشته شدن امام حسین (علیه السلام) به ایشان رسید گفت:

«او قد فعلوها ملأ الله بیوتهم و قبورهم ناراً»

آیا آن کار زشت را مرتکب شدند، خدا خانه­ها و گورهاشان را از آتش پر کند.»

آنگاه چندان بگریست که بی هوش شد و بعد از سی روز از شهادت مصیبت امام حسین (علیه السلام) از شدت مصیبت جان داد. (2)


1- عبرات المصطفین، ج1، ص 111.
2- دمع السجوم در ترجمه نفس المهموم، ص 379.

ص:260

از این قبیل موارد در تاریخ و سیره اهل بیت (علیهم السلام) بسیار نقل شده است، اما آنچه مهم است اینکه فعل معصوم (علیه السلام) مجوز و حجت است که عزاداری تا چه حد و مرتبه است و توجه شود به آنکه حفظ جان ولی خدا اوجب واجبات است.

اسرار از هوش رفتن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

حضرت پس از افتادن از پشت ذوالجناح به روی خاک کربلا، دوبار از هوش رفتند و عجب این است که لشکر کفار با آن که در کشتن حضرت شتاب و عجله زیادی داشتد در این حالت نزدیک نمی­آمدند. با وجود اینکه این وقت برای اتمام امر شهادت بسیار راحت­تر بود.

در بیان سرّ و توضیح این وجه می گوییم:

خلیفه الله و ولی مطلق پروردگار یعنی صاحب ولایت تامه و مطلقه چنانچه این خلافت و ولایت مختص خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیاء گرامی آن بزرگوار که وارث جمیع کمالات او بودند، است. بر خلاف و ولایت مطلقه و تامه، آثار، مراتب و خواص بی شماری مترتب می­شود از جمله خواصش این است که صاحب این خلافت و ولایت، به منزلۀ قطب عوالم امکان و مانند قلب همه موجودات است.

پس به مقتضای این قاعده، در حین از هوش رفتن امام مبین و صاحب خلافت و ولایت مطلقه، می­بایست همه عوالم از فرش تا عرش متلاشی، متفرق و معدوم شوند. به غیر از ارواحی که در قرب حق­تعالی هستند و انوار و ارواح بزرگ و بزرگوار مانند: روح سیدالمرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارواح امیرالمؤمنین، صدیقه کبری، و سید جوانان بهشت امام حسن مجتبی (علیهم السلام) .

اما آنچه مانع از هم پاشیده شدن عوالم امکان و سلسله موجودات و انهدام و نابودی آنها شده اراده و عنایت ازلی پروردگار بود. در عین حال مشیّت و اراده حق تعالی موجب جلوگیری از اضطراب، تزلزل، حیرت و بی حرکت ماندن همه موجودات نشد، یعنی مخلوقات در زمان از هوش رفتن خلیفه الله حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در

ص:261

اضطراب و تزلزل و بی حرکتی بودند؛ زیرا بدون جانشین و خلیفه خدا عوالم امکان و موجودات قرار نخواهند گرفت.

این زمان وقتی بود که خلافت و ولایت تامه مطلقه به حضرت زین العابدین (علیه السلام) منتقل نشده بود و خلعت این مقام بر اندام آن حضرت پوشانده نشده و تاج اعظم بر سر ایشان گذارده نشده بود.

از این قاعده ظریف، محکم و ملکوتی استفاده می­شود که در زمان از هوش رفتن سیدالشهداء (علیه السلام) (خواه سه ساعت و یا دقیق­تر 6 ساعت که نظر مؤلف نیز شق دوم است)، اعضاء و جوارح منحوس آن قوم کافر اطاعت اوامر نفس­ها و ارواح خبیث آنها را نمی­کرد؛ زیرا در حالت اضطراب، تزلزل و بی حرکتی بودند. حتی می­توان گفت نفس­ها و ارواح خبیث آنها چون در اضطراب و حیرت بودند قدرت امر کردن به اعضاء و جوارح را نداشتند و این در حقیقت مقام دیگری از مقامات حجت خدا است. (1)


1- سعادات ناصریه، ص 135-136.

ص:262

فصل چهل و چهارم : خاک بر سر ریختن در عزای سید الشهداء (علیه السلام)

اشاره

بارها دیده شده است که مصیبت زده در غم و عزای عزیزش، خاک بر سر می­ریزد.

اما از آن زمان که امام حسین (علیه السلام) جوان در خون تپیدۀ خویش را در آغوش کشید و فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا باد» (1)

خدا دعای حضرت را در ظاهر و باطن برآورده ساخت و خاکستر بر سر اهل دنیا ریخت.

« تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ ءٍ حَتَّی الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ؛ و آسمان خاکستر و خون می­بارد و می­گرید بر تو همه چیزها، حتی وحشیان در بیابان و ماهیان در دریا». (2)

هنگامی که قافله اسرا وارد کوفه گشت حضرت زینب و ام کلثوم و فاطمه صغری و حضرت سجاد (علیهم السلام) به ذکر مصائب امام حسین (علیه السلام) پرداختند؛ آن­قدر جانسوز اقامه عزا نمودند که اهل کوفه از زن و مرد صدای شیونشان بلند شد و خاک بر سر خود ریختند. (3)

همچنین از محمد بن سلمه روایت شده است که:

«لما قتل الحسین بن علی امطرت السماء تراباً احمر؛ چون حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد از آسمان خاک سرخ بارید.» (4)


1- بحارالانوار، ج 45، ص 44.
2- امالی صدوق، ص 116، مجلس 24.
3- لهوف، ص 63 و 69.
4- کامل الزیارات، ص 90؛ بحارالانوار، ج 45، ص 211.

ص:263

و خاک بر سر دنیا و اهل دنیا شد. از این روست که اولیاء الله و انبیاء الله (علیهم السلام) در این مصیبت خاک بر سر ریختند و چون زنان جوان مرده گریستند.

[روی ابی مخنف عن الطرماح]: قال الطرماح بن عدی: کنت فی القتلی و قد وقع فی جراحات، و لو حلفت لکنت صادقاً انی کنت غیر نائم اذا اقبل عشرون فارساً و علیهم ثیاب بیض یفوح منهم المسک و العنبر، فقلت فی نفسی هذا عبیدالله بن زیاد لعنه الله قد اقبل یطلب جثۀ الحسین (علیه السلام) لیمثّل به، فجاؤوا حتی صاروا قریباً منه، فتقدم رجل الی جثۀ الحسین (علیه السلام) و جلس قریباً منه و اجلسه فأومی بیده الی الکوفه و اذا بالرأس قد اقبل، فرکب علی الجسد مثل ما کان بقدرۀ الله تعالی و هو یقول: یا ولدی قتلوک، أتراهم ما عرفوک و من شرب الماء منعوک، و ما اشد جرأتهم علی الله، ثم التفت الی من کان عنده فقال یا ابی آدم! و یا ابی ابراهیم! و یا ابی اسماعیل! و یا اخی موسی! و یا اخی عیسی! أما ترون ما صنعت الطغاۀ بولدی؟ لا انالهم الله شفاعتی یوم القیامۀ، فتأملته فاذا هو رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) .

و زاد السید الجزائری فی الانوار: فجعلوا یبکون و یعزون النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) زماناً طویلاً و هو یحثوا التراب علی رأسه و شیبته الطاهرۀ، و الحسین (علیه السلام) یقصّ علیه ما صدر و ما عملوه فیه حتی غشی علیه من البکاء...؛

[ابی مخنف

از طرماح روایت کرده:] طرماح بن عدی گوید:

در میان کشتگان کربلا بودم، در حالی که جراحات زیادی بر من وارده شده بود و اگر بر این مطلب قسم می­خوردم راستگو بودم که من خواب نبودم و دیدم که ناگاه بیست نفر اسب سوار به طرف ما آمدند، در حالی که لباس­های سفیدی پوشیده بودند و از ایشان عطر مشک و عنبر متصاعد بود. با خود گفتم: این عبیدالله بن زیاد (لعنت الله علیه) است که در پی جسد شریف حسین (علیه السلام) آمده تا آن را مُثله و قطعه قطعه کند.

ص:264

آن گروه آمدند تا نزدیک حسین (علیه السلام) رسیدند. یکی از مردان به سمت جسد شریف امام حسین (علیه السلام) آمد. نزدیک او نشست و آن بدن مبارک را [از زمین بلند کرد و] به حالت نشسته قرار داد، پس از آن با دست خود به سمت کوفه اشاره کرد. در این هنگام به قدرت خداوند متعال سر مقدس [از جانب کوفه] رو آورده و بر روی جسد شریف قرار گرفت، همان­گونه که قبلاً بوده است.

در این حال آن مرد [که نزد جسد شریف حسین (علیه السلام) آمده بود] می فرمود: ای فرزندم تو را کشتند! آیا آنها تو را نشناختند؟ و از نوشیدن آب تو را منع کردند! چه قدر جرأت آنان بر خدا زیاد است! سپس رو کرد به کسانی که [به همراه او و] نزد او بودند و فرمود: ای پدرم آدم! و ای پدرم ابراهیم! و ای پدرم اسماعیل! و ای برادرم موسی! و ای برادرم عیسی! ایا نمی­بینید طغیان گران با فرزندم چه کردند؟ خداوند شفاعت مرا در روز قیامت نصیب آنان نکند. [طرماحج می­گوید:] من خوب در [چهرۀ] ان مرد تأمل کردم و دیدم که او رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

«و سید جزائری در کتاب انوار اصافه کرده است»: آن گروه شروع کردند به گریه کردن و تعزیت دادن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا مدت طولانی به این کار پرداختند و در این حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خاک­ها را بر و محاسن شریفش می­ریخت و حسین (علیه السلام) واقعه را و آنچه را که بر سر او آورده بودند نقل می­کرد، تا جایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شدت گریه غش کرده و از هوش رفت...». (1)

مراسم عاشورا

مرحوم علامه دربندی صاحب کتاب شریف «اسرار الشهاده» از شاگردان شریف العلماء شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه الشریف بوده است، ایشان در اقامۀ عزای سیدالشهداء (علیه السلام) اهتمام فراوانی داشته و بر آن مواظبت می­نمود. در بالای منبر از


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 139-140 به نقل از: معالی السبطین، ج2، ص 43.

ص:265

شدت گریه غش می­کرد، روز عاشورا، لباس­های خود را از بدن در می­آورد و پارچه­ای به خود می­بست و خاک بر سر می­ریخت و گِل به بدن می­مالید و با همان شکل و صورت منبر می­رفت و روضه خوانی می­کرد. (1)

مرحوم آیت الله العظمی حاج سیدنور الدین حسینی الهاشمی معروف به آیت الله شیرازی (قدس سره) از مراجع طراز اول ایران و مؤسس حزب دینی و ضد استعماری «برادران» بوده است. فرزند ایشان مرحوم حجت الاسلام سید منیرالدین (قدس سره) در مورد عزاداری آن مرحوم در روز عاشورا می­فرمود:

«پدرم روز عاشورا، حالتی متفاوت با همیشه داشتند، انقلابی در روح ایشان رخ می­نمود و حزن و اندوه همۀ وجود ایشان را در بر می­گرفت و رفتار ایشان به کلی دگرگون می­شد، پا برهنه به سوی

«مسجد وکیل» که پایگاه قدرت و خدمت ایشان بود، حرکت نموده تا هنگام ظهر در مراسم عزای حسینی شرکت می­نمود.

آنگاه پس از خواندن نمازهای «فریضه» با مردم در حالی که همۀ هیئت های «برادران» به مسجد آمده و منتظر بودند، درست پس از نماز عصر (که حسب روایات ساعات نزدیک به پایان فاجعه است) حسب دستور ایشان، ظرفی بزرگی مملو از «گِلی پاک» که قبلاً مهیا شده بود، همراه با سفره­های بزرگ «کاه» به حضور ایشان می­آورند. ایشان بر عمامۀ خود گِل می­زدند و پس از ایشان همۀ حاضران در مجلس، به خصوص بزرگان بر پیشانی و سر خود با گل نشان عزا نموده، سپس بر سر و روی همه کاه می­ریختند (این رسوم کلاً در عزای حسینی نماد خاک بر سر کردن است) آنگاه مرجعی که تمام طول سال در نهایت هیبت و وقار حرکت و رفتار می­نمود. درست مانند کسی که هم اکنون عزیزترین عزیزان خود را از دست داده و فشار مصیبت او را بی­تاب نموده، گاه به گاه دست­های خود را می­گشودند و از دل سوخته آه­های جانسوز کشیده، آرام آرام ضجه می­زدند. ریزش اشک از چشمان ایشان قطع نمی­شد، با همین حال، پابرهنه، شال عزا افکنده، پیراهن عزا به گونه­ای مودّب چاک


1- سیمای فرزانگان، ص 184؛ قصص العلماء، ص 109؛ احرام عاشورا، این البکائون، ص 150.

ص:266

زده، بدون عبا و با چهره و حالتی که از فرط تأثر هر کسی را منقلب می­کرد به حرکت عظیم عصر عاشورای شیراز، می­پیوستند. (1)

در احوال برخی از علمای شیعه آمده که دستور می­دادند روز عاشورا فرش زیر پای ایشان را بردارند و به جای آن خاکستر بریزند و روی خاکستر می­نشستند و عزاداری می­کردند. (2)


1- این البکائون، ص 151-152.
2- این البکائون، ص 153.

ص:267

فصل چهل و پنجم : ژولیده و غبارآلود بودن ملائک تا روز قیامت

اشاره

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«ان اربعۀ آلاف ملک هبطوا یریدون القتال مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فلم یؤذن فی القتال، فرجعوا فی الاسدئذان و هبطوا و قد قتل الحسین (علیه السلام) فهم عنده قبره شعث غیر یبکونه الی یوم القیامۀ و رئیسهم ملک یقال له منصور؛ به درستی که چهار هزار فرشته به قصد جنگیدن به همراه حسین بن علی (علیهما السلام) از آسمان هبوط کردند ولی به آنها اجازه داده نشد در جنگ شرکت کنند. آنها برای گرفتن اجازه به آسمان برگشته و دوباره به زمین هبوط کردند. ولی زمانی رسیدند که حسین (علیه السلام) کشته شده بود.و از آن پس این ملائک با حالت ژولیده و غبارآلود در نزد قبر حسین (علیه السلام) باقی ماندند و تا روز قیامت برای او گریه می­کنند و رئیس آنان فرشته­ای است که منصور نامیده می­شود.» (1)

غبار آلودن بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

ام سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می­گوید:

«خرج رسول الله منع ندنا ذات لیلۀ فغاب عنا طویلاً ثم جاءنا و هو اشعث اغبر و یده مضمومۀ قلت یا رسول الله ما لی اراک شعثاً مغبراً. فقال اسری بی فی هاالوقت الی موضع من العراق یقال له کربلا فاریت فیه مصرعالحسین ابنی و جماعۀ من ولدی و اهل بیتی فلم ازل القط دماءهم فها هی فی یدی و سبطها الی فقال خذیها و احتفظی بها فاخذتها فاذا هی شبه تراب احمر...؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شبی از نزد ما خارج شد و غیبت


1- بحارالانوار، ج 45، ص 220.

ص:268

طولانی نمود، سپس نزد ما آمد در حالی که آشفته موی و خاک آلود و دستانشان بسته بود، به ایشان عرض کردم: ای رسول خدا! چه می بینم، شما پریشان مو و خاک آلودید؟

حضرت فرمودند: در این وقت به سوی مکانی از عراق برده شدم که به آن کربلا گفته می­شود، پس مقتل فرزندم حسین (علیه السلام) و جماعتی از فرزندان و اهل بیتم را مشاهده کردم، همواره خون­هایشان را جمع می­کردم و الآن در دست من است، دست خود را به طرف من باز نموده و فرمود: بگیر آن را و نگه­داری کن، پس دیدم آن را که شبیه خاکی سرخ بود.» (1)

طبیعتاً باید مصیبت بر انسان وارد شود تا در غم آن بنشیند و خاک بر سر ریزد و اما چه غمی است که قبل از واقعۀ کربلا عقل اول و اشرف مخلوقات و واسطۀ خلقت و حبیب خدا و خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر و روی خویش خاک ریختند.

2: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را می­گیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه و تشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (2)

3: از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: از امام صادق (علیه السلام) از زیارت امام حسین (علیه السلام) سئوال شد فرمود که:


1- بحارالانوار، ج 44، ص 239؛ اعلام الوری، ص 219؛ روضۀالواعظین، ج1، ص 193.
2- کامل الریارات، باب 48، ح 376.

ص:269

« إِنَّ حَوْلَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) سَبْعِینَ ألْفَ مَلَکٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْکُونَ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة؛ همانا هفتاد هزار فرشته و ملائکه تا روز قیامت در کنار مضجع نورانی سیدالشهدا (علیه السلام) غبارآلود، دائماً در حال گریه و ماتم هستند.» (1)

4: قَالَ َبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (علیه السلام) إِنَّ أرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ هَبَطُوا یُرِیدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فِی الْقِتَالِ فَرَجَعُوا فِی الِاسْتِئْذَانِ وَ هَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ رَئِیسُهُمْ مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ؛

امام صادق (علیه السلام) فرمود: به درستی که چهارهزار فرشته به قصد جنگیدن به همراه حسین بن علی (علیهما السلام) از آسمان هبوط کردند ولی به آنها اجازه داده نشد که در جنگ شرکت کنند. آنها برای گرفتن اجازه به آسمان برگشته و دوباره به زمین هبوط کردند، ولی زمانی رسیدند که امام حسین (علیه السلام) کشته شده بود. از آن پس این ملائک با حالت ژولیده و غبارآلود در نزد قبر امام حسین (علیه السلام) باقی ماندند و تا روز قیامت برای او گریه می­کنند و رئیس آنان فرشته­ای است که منصور نامیده می­شود. (2)


1- وسائل الشیعه، ج 14، ص 422.
2- امالی صدوق، ص 638، مجلس 92، ح 7؛ بحارالانوار، ج 45، ص 220.

ص:270

فصل چهل و ششم : مریض شدن از شدت مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام)

از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد تفسیر آیۀ: «فنظر نظرۀ فی النجوم فقال انی سقیم» (1) پرسیدند:

فرمودند: مراد این نیست که به ستاره­ها نظر کرد. پس گفت: مریضم.

حضرت فرمودند: بلکه در نجوم نظر کرد و حساب کرد، «فرأی ما یحل بالحسین (علیه السلام) »؛ پس دانست که بر حسین (علیه السلام) چه روی می­دهد، چون این آیه را دید، گفت: «انی سقیم لما یحل بالحسین (علیه السلام)؛ من بیمارم و مریض شده­ام به جهت آنچه بر حسین (علیه السلام) [از مصایب] می­­رسد. (2)

بلی، غم حسین (علیه السلام)، دوستان خدا را بیمار کرد، انبیاء را مریض گردانید.

وقتی به حضرت زکریا (علیه السلام) خبر دادند که (کهیعص) یعنی: در کربلا حسین (علیه السلام) و عترت او، توسط یزید در حالت عطش و تشنگی هلاک می­شوند و ایشان به جز صبر کاری نخواهند کرد چون زکریا (علیه السلام) این قصه را شنید، سه روز از خانه بیرون نیامد و در ندبه و گریه و زاری بود و کسی را به نزد خود راه نمی­داد.

آن گاه گفت: خدایا! مرا فرزندی بده و او را قرةالعین من گردان و مرا فریفتۀ محبت او گردان و او را از من به منزلۀ حسین (علیه السلام) نسبت به جدش گردان، پس دل مرا در مصیبت او به درد آور، همچنان که دل حبیب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مصیبت فرزندش به درد می­آید. (3)


1- صافات/ 88 و 89.
2- الکافی، ج1، ص 456، ح 5؛ بحارالانوار، ج 44، ص 220، ح 12.
3- الاحتجاج، ج2، ص 272؛ بحارالانوار، ج 24، ص 178، ح 14؛ و ج 44، ص 223، ح1.

ص:271

ص:272

فصل چهل و هفتم: سینه زدن

اشاره

سینه و لطمه زنی بر صورت و سینه از بهترین شیوه­های عزاداری است که در سنت و سیره اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است و از مصادیق جزع، لطم می­باشد.

لدم:

به معنای سینه زدن می­باشد...؛ و التدام زنان: به معنای به سینه و صورت زدن زنان در مصیبت است. (1)

لطم :

به معنای این واژه در لغت عربی «ضرب الخدّ و صفحات الجسم بسیط الید» (2) «او بالکف مفتوحه» (3) که بسیاری از لغت شناسان لطم را به معنای ضربه زدن با کف دست بر سینه و سیلی زدن (4) و سایر اعصای بدن را نیز به معنای لطم افزوده­اند. «با پهنای دست به صورت زدن» (5) . همانطور که در روایت امام باقر (علیه السلام) نیز لطم به صورت منحصر نشده، بلکه «لطم صدر» نیز افروده شده است. (6) و همچنین «تیره و سیاه شدن صورت بر اثر ضربه» (7) معنا کرده­اند.

سینه زنی به ویژه در میان زنان، سنت عرب است. (8)


1- لسان العرب، ج12، ص 539.
2- العین، ج7، ص 433.
3- لسان العرب، ج12، ص 542؛ مجمع البحرین، ج6، ص 162.
4- فرهنگ عمید؛ فراهیدی، العین، ج7، ص 433؛ لسان العرب، ج 12، ص 543 .
5- ازهری، تهزیب اللغه، ج1، ص 221؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص 250.
6- عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قلت له ما الجزع قال اشد ا لجزع الصراخ بالعویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جزّ الشعر من النواصی. الکافی، ج 3، ص 223؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 272 .
7- لسان العرب، ج12، ص 543؛ المنجد، چ2، ص 1681.
8- سیاهپوشی در سوگ ائمه نور، ص 317.

ص:273

کلینی به سند خود از جابر نقل می­کند که به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: جزع چیست؟

حضرت فرمود: اشد الجزع الصراخ بالویل و لطم الوجه و الصدر.. شدیدترین جزع، فریاد و واویلا و صیحه و زدن به صورت و سینه است.» (1)

با استفاده از متون تاریخی متوجه می­شویم که در عرب آن دوران و حتی قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام) سینه زنی بسیار شایع بوده و هنگام عزاداری به سر و سینه می­زدند. در این زمینه گزارش­های تاریخی بسیار زیادی در دست می­باشد، مثلاً نقل شده که زنان پیامبر نیز به همین روش، نسبت به شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز عزاداری نموده­اند.

سینه زنی در تاریخ و روایات

1: ابن هشام، احمد و دیگران به سند صیح از عایشه نقل کره­اند که گفت: «... رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبض روح شد. (2) آنگاه سر او را بر بالشتی قرار دادم. در این هنگام من با زنان برخواسته و سینه می­زدم و من به صورت خود می­زدم. (3)

محمد سلیم اسد درباره سند این حدیث می­گوید: این سند صحیح است. (4)

2: (فی وفاۀ الامام موسی بن جعفر (علیهما السلام)) ... و خرجت الشیعه و هی تلطم الصدور و تذرف الدموع و خرجت السیدات من نسائهم و هن یندبن الامام (علیه السلام) و یرفعن اصواتهن بالنیاحۀ علیه.

در وفات امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) :


1- وسائل الشیعه، ج2، ص 915.
2- در حالی که در دامن من قرار داشت. (ما نظر اهل سنت را در خصوص این موضوع که بر دامن عایشه بود صحیح نمی­دانیم.)
3- مسند احمد، ج6، ص 274؛ عبدالملک بن هشام السیره النبویه، ج6، ص 75، ح 26391.
4- حاشیه مسند ابی یعلی، ج5، ص 63.

ص:274

شیعیان از خانه­های خود خارج شدند در حالی که به سینه­های خود لطمه می­زدند و اشک­های آنان جاری بود و بانوان بزرگ از زنان شیعیان خاج شدند، در حالی که بر امام (علیه السلام) ندبه می­خواندند و صدای خود را به نوحه گری بر آن حضرت بلند می­کردند. (1)

نکته:

همین که حدیثی علیه سینه زنی در روایات نقل نشده، نشان دهندۀ مباح بودن آن است. چرا که در روایات آمده است: «کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی؛ همه چیزها جایز است تا زمانی که نهی ای علیه آن وارد شود»

و نیز گفته شده است: «کل شیء لک حلال، حتی تعرف انه حرام؛ هر چیزی برای تو حلال است مادامی که حرامی برای آن ندانی.»

و هم چنین: «الاشیاء مطلقۀ ما لم یرد علیک امر او نهی؛ اشیاء مباح می­باشند مادامی که برای تو امر یا نهی­ای در مورد آن نباشد.»

دیدگاه مسیحیان دربارۀ سینه زنی برای امام حسین (علیه السلام)

جرجی زیدان می­گوید:

«شکی نیست که ابن زیاد با کشتن امام حسین (علیه السلام) جرم بزرگی را مرتکب شد که فجیع­تر از آن در تاریخ عالم واقع نشده است. و لذا باکی نیست بر شیعه که به جهت کشته شدن امام حسین (علیه السلام) اظهار تظلم کرده، بر او در هر سال بگرید، و گریبان چاک دهد، و با اظهار تأسف بر او به سینه­های خود زند؛ زیرا او مظلومانه کشته شد.» (2)


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 144، به نقل از حیاۀ الامام الرضا (علیه السلام)، الشیخ باقر شریف القرشی، منشورات سعید بن جبیر، ج1، ص 92. نقل از نرم افزار المعجم الفقهی.
2- پرسش و پاسخ پیرامون حماسه عاشورا، ص 49 به نقل از: تاریخ النیاحه، ج2، ص 30.

ص:275

آنطوان بارا در این باره می­گوید:

«مشاهده می­کنم که عزاداری سهم زیادی در تحول ذهن و ضمیر انسان­ها دارد؛ زیرا شما با این کار واقع عاشورا را بدون آنکه به کسی آزار رسانید مجسم می­نمایید، و این برای شما ذخیره­ای ایمانی در طول زندگانی از خود به جای می­گذارد؛ تو هنگامی که به خود می­زنی گویا نفست را عقاب معنوی می­نمایی که چرا در زمان یاری حسین (علیه السلام) نبودی، و این به معنای آن است که تو الآن آماده جانفشانی هستی، و هر آنچه را که داری در راه ملحق شدن به قافلۀ حسینی صرف می­نمایی.» (1)

استفتاء

حکم سینه زدن، خراشیدن و سیلی زدن به صورت در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟

بسمه تعالی: هر چه که عنوان جزع بر آن منطبق شود، ثواب و اجر دارد، هر چند که موجب ضرر جانی شود [و لیکن نباید به حد جنایت برسد] و مؤمنین باید با تمام وجود با شرکت در مجالس با گریه و سینه زنی شدید، هر چند که به سیاهی یا خون مردگی دچار شوند، مجالس وفیات اهل بیت (علیهم السلام) را با عظمت برگزار نمایند. (2)

بعضی از عزاداران حسینی به گونه­ای سینه می­زنند که گاهی مشاهده می­شود از محل سینه زدن خون خارج می­شود، نظر مبارک شما چیست؟

بسمه تعالی: سینه زدن شدید به دلیل حزن و جزع بر سید الشهداء و اهل بیت (علیهم السلام) مطلوب است و هر کاری که عنوان جزع بر آن منطبق شود، مطلوب می­باشد و اما در مورد سئوال مطرح شده، سینه زنی اگر منجر به ضرر جانی شود، مانعی ندارد و لیکن


1- پرسش و پاسخ پیرامون حماسه عاشورا، ص49 به نقل از: مجله المنبر، سال 1421ق.
2- شعائر حسینی، میرزا جواد تبریزی، ص 24.

ص:276

نباید به حد جنایت برسد. در حفظ شعائر تلاش کنید که بهترین ذخیرۀ آخرت است، به حرف مشککین گوش ندهید که القاء شیطان می­باشد. (1)


1- شعائر حسینی، میرزا جواد تبریزی، ص 25.

ص:277

فصل چهل و هشتم : لطمه زنی

اشاره

لطم:

به معنای این واژه در لغت عربی «ضرب الخدّ و صفحات الجسم بسیط الید» (1) «او بالکف مفتوحه» (2) که بسیاری از لغت شناسان لطم را به معنای ضربه زدن با کف دست بر سینه و سیلی زدن (3) و سایر اعصای بدن را نیز به معنای لطم افزوده­اند. «با پهنای دست به صورت زدن» (4) . همانطور که در روایت امام باقر (علیه السلام) نیز لطم به صورت منحصر نشده، بلکه «لطم صدر» نیز افروده شده است. (5) و همچنین «تیره و سیاه شدن صورت بر اثر ضربه» (6) معنا کرده­اند.

روایات لطمه زنی

1: لطمه به صورت زدن فاطمیات

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«... و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) و علی مثله فلطم الخدود و شققن الجیوب؛

امام صادق (علیه السلام) می­فرماید: ... و هر آینه زنان فاطمی در


1- العین، ج7، ص 433.
2- لسان العرب، ج12، ص 542؛ مجمع البحرین، ج6، ص 162.
3- فرهنگ عمید؛ فراهیدی، العین، ج7، ص 433؛ لسان العرب، ج 12، ص 543 .
4- ازهری، تهزیب اللغه، ج1، ص 221؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص 250.
5- عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قلت له ما الجزع قال اشد ا لجزع الصراخ بالعویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جزّ الشعر من النواصی. الکافی، ج 3، ص 223؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 272 .
6- لسان العرب، ج12، ص 543؛ المنجد، چ2، ص 1681.

ص:278

شهادت امام حسین (علیه السلام) گریبان­ها را دریدند و بر صورت­ها لطمه زدند و بر مانند حسین (علیه السلام) باید به صورت­ها لطمه بزنند و گریبان­ها و یقه­ها چاک دهند.» (1)

عده­ای می­گویند: این حدیث از نظز سند ضعیف است؛ ولی عمل فقهای امامیه به آن در مورد احکام کفاراتی که در آن مطرح شده و نیز استناد فقها به آن در مورد عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) و امام حسین (علیه السلام) ضعف سند را جبران می­­کند. چنان که مشهور فقها، قائل به جبران ضعف سند به واسطۀ شهرت هستند. (2)

صاحب جواهر در باب کفارات کتاب «ظهار» در مورد این روایت می­گوید: ضعف خبر خالد بن سدیر با آنچه از عدم خلاف و ادعای اجماع سید مرتضی در «انتصار» شنیدی، جبران شده است. (3)

همچنین آیت الله خویی (قدس سره) می­نویسد: فقهای امامیه حرمت انجام این امور را [لطمه زدن، گریبان چاک کردن و ...] در مصیبت ائمه و امام حسین (علیهم السلام) استثناء کرده­اند و در این زمینه به آنچه زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک کردن برای امام حسین (علیه السلام) انجام داده­اند، استناد کرده­اند. چنان که در روایت خالد بن سدیر وارد شده است. (4)

دلالت این روایت بر جواز کارهایی مانند لطمه و گریبان چاک زدن در عزای امام حسین (علیه السلام) روشن است؛ چرا که در این روایت ابتدا عمل زنان فاطمی در گریبان چاک کردن و لطمه زدن در مصیبت امام حسین (علیه السلام) ذکر شده و سپس قاعده­ای کلی ارائه شده که در چنین مصیبتی شایسته است بر گونه­ها لطمه زده شود و


1- تهذیب الاحکام، ج8، ص 325؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 583؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 402؛ جامع الاحادیث، ج3، ص 492.
2- سلوک ماتم، ص 206 .
3- نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج33، ص 86.
4- خویی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی، ج9، ص 235.

ص:279

گریبان­ها چاک گردد. این کلام به زمان یا مکان خاصی مربوط نیست و دلیلی بر تخصیص آن به موردی خاص وجود ندارد.

حضرت رجحان لطمه زدن و گریبان دریدن در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) را بیان می­دارند و با تعبیر «تلطم؛ زده می­شود» و «شقق؛ دریده می­شود» چنین بیان می­دارند که گوئیا دائماً چنین بوده و این سنتی است دیرینه که در این عزا، چنین شود.

صاحب کتاب شفاء الصدور ذیل این حدیث می نویسد: و از این حدیث، شرف و جلالت خاندان عصمت معلوم می شود که امام (علیه السلام) به فعل دختران علی و فاطمه (علیهما السلام) در روز عاشورا احتجاج می­کند تا دلالت کند بر اینکه در آن حالت هم کاری که از قانون شرع بیرون باشد نکرده­اند و فعل ایشان، دلیل جواز است، چه در منزل وحی تربیت شده و در خانه نبوت نشو و نما کرده و از پستان عصمت و طهارت ارتضاع فرموده­­اند: سلام الله علیهم اجمعین. (1)

2: دیدن حضرت سکینه (علیها السلام) در رؤیا مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را به این حالت که:

«فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه...؛ حضرت زهرا (علیها السلام) در عزای امام حسین (علیه السلام) بر صورت خویش لطمه زد و صدای ناله­اش به وای پسرم بلند بود.» (2)

3: «فی روایۀ حیث ینقل حدیث الحسین (علیه السلام) مع اخته زینب (علیها السلام) – ثم لطمت وجهها و هوت الی جبینها فشقته و خرت مغشیا علیها؛

شیخ مفید طبق روایتی بعد از گفتگوی امام حسین (علیه السلام) با حضرت زینب (علیها السلام) چنین نقل می­کند:حضرت زینب (علیها السلام) بر صورت زدند و گریبان دریدند و به زمین افتاد در حالی که غش کرده بودند، افتادند» (3)


1- شفاء الصدور، ص 538.
2- لهوف، ص 198؛ بحارالانوار، ج 42، ص 199.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 2؛ الارشاد، ج2، ص 93؛ الاحتجاج، ج2، ص 307؛ اعلام الوری، ص 239؛ ملهوف، ص 177؛ مثیرالاحزان، ص 100.

ص:280

4: «فلما خطب هذه الخطبه و سمعت بناته و اخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن خدودهن و ارتفعت اصواتهن فوجه الیهن ...؛ هنگامی که سیدالشهدا (علیه السلام) مقابل لشکر دشمن خطبه خواندند، چون دختران و خواهرش زینب (علیها السلام)، کلام ابی عبدالله (علیه السلام) را شنیدند اشک ریختند و بلند گریه کردند و لطمه زدند و صداهایشان بلند شد..» (1)

5: «فلما نظرت النسوۀ الی القتلی صحن و ضربن وجوههن؛ هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد شیون کردند و بر صورتشان لطمه زدند.» (2)

این در حالی است که هرگز امام سجاد (علیه السلام) که همراهشان بود به عمل آنان اعتراض نکرد.

6: «و جلس الحسین فرقد ثم استیقظ فقال: یا اختاه انی رأیت الساعۀ جدی محمداً و ابی علیاً و امی فاطمه و اخی الحسن (علیهم السلام) و هم یقولون یا حسین انک رائح الینا عن قریب. قال الراوی: فلطمت زینب وجهها و صاحت و بکت؛ هنگامی­که امام (علیه السلام) در خیام لحظه­ای به خواب می­روند. هنگامی­که از خواب برخواست فرمود: خواهرم! الآن جدم رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، پدرم علی (علیه السلام)، مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) و برادرم امام حسن (علیه السلام) رادر خواب دیدم که آنها همگی به من گفتند: حسین جان! به زودی نزد ما خواهی آمد.

راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) این سخن را شنید بر صورت خود سیلی زد و با صدای بلند شروع به گریستن نمود.» (3)

علاوه بر این که فعل حضرت زینب (علیها السلام) فعل معصوم (علیه السلام) می­باشد؛ همۀ این موارد در مقابل امام معصوم (علیه السلام) صورت پذیرفته و حضرت هیچ نهی­ای نمی­فرمایند؛ لذا تقریر معصوم (علیه السلام) مهر تأیید دیگری است بر آن؛ بلکه طبق روایت «تهذیب الاحکام» امام


1- ملهوف، ص 162؛ معالی السبطین، ج1، ص 351.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 58.
3- ملهوف، ص 166.

ص:281

صادق (علیه السلام) امر به لطمه زدن در این مصیبت فرموده است. همچنین در مقامی که حورالعین در عالم ملکوت لطمه می­زنند، جای هیچ­گونه اعترضی نیست.

7: لطمه زدن حورالعین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام)

در زیارت ناحیه مقدسه آمده:

«برزن من الخدور، ناشرات الشعور علی الخدود، لاطمات ... و اختلفت جنودالملائکه المقربین، تعزی اباک امیرالمؤمنین و اقیمت لک المآتم فی اعلی علیین، و لطمت علیک الحورالعین، و بکت السماء و سکانها و الجنان و خزانها و الهضاب و اقطارها و الارض و اقطارها، و البحار و حیتانها و مکه و بنیانها و الجنان ولدانها و البیت و المقام و المشعر الحرام و الحل و الحرام؛ بانوان حرام از حریم و پناهگاه خیمه ­ها خارج شدند ود ر حالی­که موها پریشان کرده بودند و بر گونه­های خود لطمه می­زدند ... و لشکریان ملائک مقربان الهی به آمد و شد پرداختند تا بر پدرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعزیت بدهند. و برای تو در اعلی علیین مجالس ماتم و عزا بر پا داشته شد و حورالعین در عزای تو بر خود لطمه زدند و آسمان­ها و ساکنان آن­ها و بهشت­ها و خزانه داران آن­ها و کوه­ها و گوشه گوشه­های آن­ها و دریاها و ماهیان آن­ها و بهشت­ها و فرزندان بهشتی آن­ها و خانه خدا و مقام ابراهیم و مشعرالحرام و خارج حرم و داخل حرم در مصیبت تو گریه کردند». (1)

دلیل بر جواز لطمه زدن علاوه بر حدیث بالا، فرمودۀ حضرت بقیت الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

است که در زیارت معروفه از حال بانوان معظمات فاطمیات و مجللات علویات حکایتی فرموده: «لاطمات الوجوه» (2)


1- بحارالانوار، ج 98، ص 322 و 323؛ المزار الکبیر، ابن مشهدی، ص 506.
2- بحارالانوار، ج 98، ص 322.

ص:282

ابن قولویه نقل کرده که: حورالعین در اعلی علیین بر حسین (علیه السلام) به سینه و صورت زدند. (1)

سِر مطلب:

شاید سر مطلب این باشد که تمام عالم از نور ائمه (علیهم السلام) خلق شده­اند مخصوصاً اینکه طبق حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حوریان بهشتی از نور امام حسین (علیه السلام) آفریده شده­اند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدر ضمن حدیثی می­فرمایند:

فتق نور الحسین (علیه السلام) فخلق منه الجنان و الحور العین و الحسین و الله افضل من الحور العین؛ خداوند متعال نور امام حسین (علیه السلام) را گشود و از آن بهشت و حوریان را آفرید و به خدا سوگند که امام حسین (علیه السلام) از حورالعین افضل است؛ (2) لذا حوریان بهشتی عزاداری را وظیفه خودشان می­دانند؛ زیرا وجودشان را مدیون امام حسین (علیه السلام) هستند. (3)

8: امام رضا (علیه السلام) در جمع یاران نشسته بودند و خانوادۀ حضرت در پشت پرده بودند که دعبل خزاعی این اشعار را در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خواند:

افاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات

اذن لطمت الخد فاطم عنده و اجریت الدمع العین فی الوجنات

«ای فاطمه! اگر حسینت را با آن وضع می­دیدی که لب تشنه کنار شط فرات جان سپرد.

اگر می­دیدی در کنارش به صورت خود لطمه می­زدی و قطرات اشک به گونه­ات جاری می­ساختی.


1- کامل الزیارات، ص 80؛ بحارالانوار، ج 45، ص 201.
2- بحارالانوار، ج 40، ص 43.
3- بزرگترین مصیبت عالم، ص 90- 91.

ص:283

سپس امام رضا (علیه السلام) دعبل را مورد تشویق قرار داد و صله­ای به او عطا فرمود و برایش دعا کرد. (1)

امام رضا (علیه السلام) به وی نفرمود: تو چگونه این مطلب ار فهمیدی؟! چرا که تعبیری مسامحی است که هر کس مصیبتی بزرگ بر او وارد شده، آن را می­­گوید.

9: «فلما خطب هذه الخطبه و سمع بناته و اخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن و ارتفعت اصواتهن فوجه الیهن اخاه العباس و علیا ابنه و قال لهما سکناهن فلعمری لیکثرن بکاءهن؛ هنگامی که امام حسین (علیه السلام) این خطبه را خواند و دخترانش و خواهرش حضرت زینب (علیها السلام) آن را شنیدند گریه کردند و ندبه کردند و به گونه­­های خود لطمه زدند و صدای آن­ها بلند شد و آن­گاه امام حسین (علیه السلام) برادرش حضرت عباس (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را به سوی آن بانوان فرستاد و به برادر و فرزند خود فرمود: آن بانوان را ساکت کنید به جان خودم قسم گریۀ آنها بعد از این بسیار زیاد خواهد بود..» (2)

10: ابومخنف نقل می­کند از راوی که گوید:

«.. نظرت الی تلک النسوۀ لما مرر بالحسین و اهله و ولده و هم صعی تسفی علیهم الریاح، فصحن و لطمن وجوههن؛ نگاه کردم به آن بانوان در حالی که بر حسین (علیه السلام) و خاندان و فرزندانش گذر کردند؛ در حالی که آن­ها کشته شده و بر زمین افتاده بودند و بادها بر بدن آنان می­وزید، پس آن بانوان فریاد غم سر دادند و به صورت­های خود لطمه زدند...» (3)

11: در ورود اهل بیت (علیهم السلام) به مدینه آمده است:


1- کشف الغمه، ج 2، ص 321؛ خورشید مهربانی؛ بحارالانوار، ج 45، ص 257؛ منتخب طریحی، ص 27.
2- معالی السبطین، ج1، ص 351.
3- عبرات المصطفین، ج2، ص 222.

ص:284

«... فبما کان الا ساعۀ و اذا قد اتت نساء اهل المدینه فتلقتهن نساء الحسین بلطم یکاد الصخر یتصدع الیه؛ ساعتی نگذشت که زنان اهل مدینه آمدند و بانوان حسین (علیه السلام) با آنان روبرو گردیدند، در حالی که چنان به خود لطمه می­زدند که نزدیک بود سنگ از چنین لطمه­ای قطعه قطعه شود.» (1)

12: بانوان در مجالس زنانه موهار ا پریشان کنند

فی ورود اهل البیت بکربلا: و اما ام کلثوم فقد نشرت شعرها و لطمت خدیها و نادت برفیع صوتها: الیوم مات جدی محمد المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الیوم مات ابی علی المرتضی (علیه السلام)، الیوم ماتت امی فاطمه الزهرا (علیها السلام)، الیوم جل الثکل بالزهرا (علیها السلام)، و باقی النساء لاطمات نادیات ناعیات ...؛

در قضیۀ ورود اهل بیت به کربلا:

حضرت ام کلثوم (علیها السلام) موهای خود را پریشان کرد و بر گونه­های خود لطمه زد و با بلندترین صدای خود ندا سر داد: امروز جدم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت! امروز پدرم علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا رفت! امروز مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت! امروز مصیبت مرگ فرزند بر زهرا (علیها السلام) وارد شد! [و او به فرزند خود داغ دیده گشت] و بقیۀ بانوان به خود لطمه می­زدند و ندبه می­کردند و از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبر می­دادند [و مرثیه می­خواندند]. (2)

13: قال بشیر فرکبت فرسی و رکضت حتی دخلت المدینه فلما بلغت مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رفعت صوتی بالبکاء فانشأت اقول: یا اهل یثرب لا مقام لکم بها ... قال فما بیت فی


1- معالی السبطین، ج2، ص 195.
2- جلوه­های عزاداری درتعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 143 به نقل از: معالی السبطین، ج2، ص 187.

ص:285

المدینۀ محذرۀ و لا محجبۀ الا برزن من خدودهن مکشوفۀ شعورهن مخمشۀ وجوههن ضاربات خدودهن یدعون بالویل و الثبور...؛

بشیر گوید: سوار بر اسبم شدم و آن را به سرعت راندم تا و ارد شهر مدینه شدم. هنگامی که به مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم صدایم را به گریه بلند کردم این ابیات شعر را بخوانم: «ای اهل مدینه! دیگر در مدینه جایگاهی برای شما نیست...»

در این هنگام احدی از بانوان پرده نشین و بانوان محجبه باقی نماند مگر آنکه از پس پرده و حریم خود خارج شدند و زنان مدینه از خانه­های خود بیرون آمدند، در حالی که موهای آنان مکشوف بود و به صورت­های خود پنجه می­کشیدند و بر گونه­های خود ضربه می­زدند و فر یاد واویلا و واثبورا سر می­دادند [و از شدت حزن این واقعۀ مهلک و مصیبت بار شکایت و استغاثه می­کردند.] (1)

فتاوای علما و مراجع بزرگ تقلید

1: صاحب جواهر (قدس سره) فرموده است: از حرمت جزع استثنا می­شود (جزع، لطمه زنی بر سر و صورت و سینه و فریاد زدن و ...) به خاطر روایاتی که گذشت.

2: آیت الله نائینی (2) (قدس سره) درباره مسائل عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) فتوای معروفی دارند که پس از ایشان مراجع بزرگ تقلید آن را تأیید کرده و درستی و صحت آن را از واضحات شریعت دانسته­اند. ایشان فرموده­اند:

بر سر و سینه و صورت زدن به حدی که به مرتبه سرخی عضو یا سیاهی رسد اشکالی ندارد، بلکه اگر موجب شود که خون کمی از عضو صدمه دیده بیاید اشکالی ندارد. (3)


1- جلوه­های عزاداری درتعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 150، ح6.
2- فتوای معروف معظم له در فصل و بخشی جداگانه به طور کامل همراه با فتوای مراجع دیگر در تأیید آن می­آید.
3- الدعاةالحسینیه، ص 105.

ص:286

پس از این فتوا، علمای بزرگی چون آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله سید محمود شاهرودی، و بسیاری از علمای دیگر فتوا را تأیید کرده­اند. (1)

3: آیت الله میرزا جواد تبریزی (قدس سره):

لطمه زدن و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت (علیهم السلام) است ... و هر کس در تضعیف این شعائر تلاش کند در حق اهل بیت (علیهم السلام) گناه کرده است. (2)


1- الدعاةالحسینیه، ص 110.
2- الانوار الالهیه، ص 152.

ص:287

فصل چهل و نهم: موی پریشان نمودن

فی ورود اهل البیت بکربلا: و اما ام کلثوم فقد نشرت شعرها و لطمت خدیها و نادت برفیع صوتها: الیوم مات جدی محمد المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الیوم مات ابی علی المرتضی (علیه السلام)، الیوم ماتت امی فاطمه الزهرا (علیها السلام)، الیوم جل الثکل بالزهرا (علیها السلام)، و باقی النساء لاطمات نادیات ناعیات ...؛

در قضیۀ ورود اهل بیت به کربلا:

حضرت ام کلثوم (علیها السلام) موهای خود را پریشان کرد و بر گونه­های خود لطمه زد و با بلندترین صدای خود ندا سر داد: امروز جدم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت! امروز پدرم علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا رفت! امروز مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت! امروز مصیبت مرگ فرزند بر زهرا (علیها السلام) وارد شد! [و او به فرزند خود داغ دیده گشت] و بقیۀ بانوان به خود لطمه می­زدند و ندبه می­کردند و از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبر می­دادند [و مرثیه می­خواندند]. (1)

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه (2) فرمودند:

«و اسرع فرسک شارداً الی خیامک قاصداً محمحما باکیا فلما راین النساء جوادک ... برزن من الخدور للشعور ناشرات و للخدود لاطمات و للوجوه سافرات و بالعویل داعیات؛ در این هنگام اسب تو شیون کنان و شیهه کنان با سرعت به سوی حرمت


1- جلوه­های عزاداری درتعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 143 به نقل از: معالی السبطین، ج2، ص 187.
2- درباره زیارت ناحیه مقدسه و اعتبار آن فصلی جداگانه به آن می پردازیم.

ص:288

بازگشت، زنان که این صحنه را دیدند از خیمه­ها بیرون آمدند در حالی که موهایشان پریشان بود بر سر و صورت خود می­زدند و با صدای بلند گریه و شیون می­کردند». (1)

سئوال:

چگونه ممکن است اهل بیت (علیهم السلام) با این خصوصیات موجود در زیارت ناحیه از خیام حرم (در حالی که موهای خود را پریشان کرده بودند و ...) خارج شده و به طرف مقتل حرکت کرده باشند؟

اول: «خرجن» که در زیارت ناحیه آمده، مستلزم آن نیست که عیالات اهل بیت (علیهم السلام) مخالف تکلیف شرعی را عمداً مرتکب شده باشند.

دوم: اهل بیت (علیهم السلام) به خاطر شدت مصیبت و دیدن سر بریدۀ امام حسین (علیه السلام) در زیر حجاب موهای خود را پریشان کردند و بر سر و صورت زدند و در همان حال به سوی قتلگاه حرکت کردند.

سوم: اگر خروج اهل بیت (علیهم السلام) از خیام با آن حالت گیسوان پریشان کرده در حالی که حجاب نداشته بودند واقع می­شد، دشمنان آن را مادۀ تاریخ می­کردند و این واقعه را نقل کرده و بهانه قرار می­دادند و می­گفتند: ببینید خاندان اهل بیت (علیهم السلام) این­گونه عمل کردند، بلکه آنان در حالی که زیر حجاب، موها را پریشان کرده بودند خارج شدند.

چهارم: این­گونه تعبیر در این زیارت مقدسه، حکمی از عظمت ظلمی است که در حق اهل بیت (علیهم السلام) روا شد و حاصل ما وقع، در زیارت ناحیۀ مقدسه نقل شده است.

پنجم: خروج زنان در اطراف خیام، هنگامی واقع شد که اسبِ بی صاحب سیدالشهدا (علیه السلام) کنار خیام آمد و با دیدن اسب خونی، عیالات حضرت (علیه السلام) در خیام و اطراف آن شروع به شیون کردند و این عمل از دید دیگران پنهان بود؛ زیرا سیدالشهدا (علیه السلام) خیام حرم را طوری قرار داده بود که حرم اهل بیت (علیهم السلام) در معرض دید نباشد.


1- بحارالانوار، ج 98، ص 322.

ص:289

ششم: در مقتل بدین نحو نقل شده است: هنگامی که خواهران و دختران اهل بیت (علیهم السلام) اسب بی صاحب امام (علیه السلام) را دیدند، فریاد و شیون و زاری برآوردند ام کلثوم دست بر سر نهاد، فریاد زد: وامحمداه، واجداه و ا... و فریاد زد این حسین است که بر زمین افتاده، سرش از قفا بریده شده و عمامه و ردایش به یغما رفته است... و همچنین آمده است: دختران رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از حریم خیمه­ها بیرون آمدند و گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون کردند، آن­گاه است: «خرجن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لاطمات» (1) که نشر شعر (در حالی که زیر حجاب انجام داده بودند) بر سر و صورت می­زدند و به اطراف قتله­گاه حرکت کردند. (2)

آیا پریشان نمودن موهای سر، شایستۀ اهل حرم حسینی است؟

این که حضرت زینب (علیها السلام) و زن­های دیگر در حرم حسینی (علیه السلام) هنگام دیدن بدنِ بی سر امام حسین (علیه السلام) از شدت مصیبت، موی سر پریشان کردند و به صورت زنان از خیمه­ها بیرون دویدند آیا این کار شایستۀ اهل خیامِ حرم حسینی است؟ آنان برای ادعای خود به فرازی از زیارت ناحیه مقدسه استناد جسته و می­گویند:

هنگامی که بانوانِ حرم، اسب تیزپایت را خوار و زبون دیدند و زین آن را بر آن واژگون یافتند، از پس پرده ها(یِ خیمه) خارج شدند، در حالی که گیسوان بر گونه­ها پراکنده نمودند، بر صورت­ها لطمه زدند و نقاب از چهره­ها افکنده بودند.

«فلما رأین النساء جوادک مخزیاً و نظرن سرجک علیه ملویا بزرن من الخدور، ناشرات الشعور، علی الخدود لاطمات، الوجوه سافرات» (3)

پاسخ:


1- فرازی از زیارت ناحیه مقدسه.
2- شعائر حسینی، ص 120-122، تبریزی.
3- المزار، ص 504، فرازی از زیارت ناحیه مقدسه، محمد بن جعفر المشهدی (قرن ششم).

ص:290

1: با دقت در متن بالا مشاهده می­شود که شبهه کننده متن عربی را به نحوی قرائت کرده و سپس ترجمه نموده که معنای مورد نظرش را تأمین کند، شبهه کننده متن را چنین خوانده: «ناشرات الشعورِ علی الخدودِ» (زن­ها در حالی که موهای خود را پریشان نموده و بر صورت­های خود ریخته بودند از خیمه­ها بیرون ریختند) در این صورت الزاماً پریشان نمودن موها به معنای آشکار نمودن آنهاست، در حالی که اگر جمله را به شکل صحیح بخوانیم و ترجمه کنیم الزاماً چنین معنایی را نخواهد داشت: «ناشراتُ الشُعُورِ، علی الخدودِ لاطماتٌ» (زن­ها با موهای پریشان، لطمه زنان از خیمه­ها بیرون ریختند).

2: همان­گونه که اشاره شد در صورتی پریشان کردن گیسو به معنای آ شکار نمودن آنها خواهد بود که متن عربی را به صورتی که بالاتر گفته شد بخوانیم؛ در حالی که ممکن است گیسوان را از زیر چادر و با حجاب کامل به نشانۀ مصیبت و اندوه باز و پریشان کنند؛ چنان که امروزه نیز این شیوه میان زنان عرب مرسوم می­باشد.

3: باتوجه به مکان خیمه­گاه و مسافت زیادی که با لشکرگاه دشمن داشت، حتی اگر زنان به هنگام دیدن اسب امام حسین (علیه السلام) موهای خود را آشکار کرده و به عزاداری پرداخته باشند باز هم به این معنا نیست که این کار در برابر دیدگان نامحرمان صورت گرفته باشد.

4: در زبان عربی «خِدر» به مطلق پوشش و حفاظ برای زن گفته نمی­شود؛ بلکه به پوششی گفته می­شود که اندرون خانه برای زن نصب می­شود و او را از دید نامحرمان مصون می­سازد؛ (1) بنابراین ترجمۀ «با موهای پریشان از پشت پرده (خُدور) خارج شدند»، الزاماً به معنای در معرض دید همگان قرار گرفتن نیست؛ بلکه بنا به رسم عرب آن روز و حتی امروز هنگامی که زن به اوج نامیدی و یأس از بازگشت عزیز سفر کردۀ خود می­رسید و چنان داغی بر دلش می­نشست که دیگر امید لبخندی بر لبان


1- والخدر به الکسرِ سترٌ للجاریۀٌ فی ناحیۀ البیت. لسان العرب، ج4، ص 230. محمد بن مکرم بن منظور الافریقی المصری، 711ه. دارصادر، بیروت، الطعبۀ الاولی.

ص:291

خود نداشت، در چنین حالی گیسوانِ بسته و آراستۀ خود را باز و پریشان می­کرد تا با این کارِ خود، وارد شدنِ مصیبتی داغ و سنگین را خبر دهد و این کار می­تواند در برابر نزدیکان و اقارب محرم خویش صورت گیرد و سپس زیر پوششی همچون روسری یا مقنعه قرار گیرد. به عبارت دیگر در قدیم الایام، آرایش موی زنان به بستن (یا بافتن) مو بود که در شادی­ها موهای خود را چنین کرده و هنگام عزا و سوگواری به نشانۀ عزا، آن را باز کرده و تا هنگامی که سوگوار بودند آن را نبسته و بر آن شانه نمی­زدند، بلکه مقنعه یا روسری خود را روی موهای خود می­بستند، نه این گونه که باموهای باز و سرلخت جلوی نامحرمان بیرون آیند.

5: همان­گونه که در گریبان چاک زدن زنان انصار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاق افتاده و نه تنها با اعتراض حضرت روبرو نگشتند، بلکه مشمول دعای خیر حضرت گردیدند. (1)


1- شبهات عزاداری، عصیری، ج1، صص 466-469.

ص:292

فصل پنجاهم : گریبان چاک زدن

تعریف گریبان چاک زدن:

پاره کردن یقۀ پیراهن است که شخص ماتم زده به علت شدت مصیبت، به صورت غیر طبیعی انجام می­دهد. (1)

مصیبت معصومین (علیهم السلام) به ویژه امام حسین (علیه السلام) به اندازه­ای بزرگ است که حتی اهل بیت (علیهم السلام) که خود مظهر صبر خدا هستند، بی­تاب می­شدند و گریبان خویش را پاره می­کردند.

مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) به قدری عظیم است که قبل از آن که حضرت متولد شوند، هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به حضرت فاطمه (علیها السلام) می­­دهند، ایشان بی­تاب شده و گریبان خویش را پاره می­کنند.

گریبان چاک نمودن حضرت زهرا (علیها السلام)

1: از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:

«دخلت فاطمه علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و عیناه تدمع فسألته مالک؟! فقال: ان جیرائیل اخبرنی ان امتی تقتل حسینا!، فجزعت و شق علیها فاخبرها بمن یملک من ولدها فطابت نفسها و سکنت؛

حضرت فاطمه (علیها السلام) به محضر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و چشمان مبارک ایشان را گریان دید، از آن جناب پرسید: شما را چه ­شده است؟


1- دهخدا، لغت نامه، ج2، ص 2426؛ معین، فرهنگ معین، ص 923.

ص:293

حضرت فرمود: جبرئیل به من خبر داده که امتم به زودی حسین (علیه السلام) را می­کشند. پس فاطمه (علیها السلام) به جزع آمده و دست برد و جامۀ خود را پاره کرد.

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یکی از فرزندان این مولود مالک امور گشته و انتقام از قاتلین خواهد گرفت. پس از این خبر حضرت فاطمه (علیها السلام) اندکی آرام و نفس مبارکش تسکین یافت.» (1)

جامه دریدن اهل حرم در هنگام اسارت

اشاره

همچنین بارها روایت شده که در شب و روز عاشورا و ایام اسارت، مخدرات حرم از شدت مصیبت، جامه دریدند و گریبان چاک زدند و همۀ آن­ها در برابر امام سجاد (علیه السلام) صورت می­گرفت.

2: در مورد حضرت زینب (علیها السلام) روایت شده است که:

«انه لما علی بن الحسین (علیهما السلام) و حرمه علی یزید لعنه و جیء براس الحسین (علیه السلام) و وضع بین یدیه فی طشت نجعل یضرب ثنایاه بمحضرۀ کانت فی یده ... فلما رأت زینب ذلک فاهوت الی جیبها فشقّته ثم نادت بصوت حزین تقرع القلوب: یا حسیناه ...» (2)

هنگامی که علی بن الحسین زین العابدین (علیهما السلام) و خانواده اش بر یزید که خداوند او را لعنت کند وارد شدند و سر حسین (علیه السلام) آورده شد و در برابر یزید در داخل طشتی گذاشته شد، او با چوب دستی به دندان­های پیشین امام زد ... وقتی زینب (علیها السلام) آن را دید، دست به گریبان برد و آن را پاره کرد و با صدای محزون که دل­ها را می­سوزاند


1- کامل الزیارات، ص 57؛ بحارالانوار، ج 44، ص 233. اهل بیت (علیهم السلام) به واسطه عزاداری شیعیان بر مصائب سیدالشهدا (علیه السلام) و خبر خون خواهی امام زمان ارواحنا فداه تسکین می­یافتند.
2- بحارالانوار، ج 45، ص 132.

ص:294

فرمود: وای حسین!» راوی گفت: به خدا قسم! هر کس را که در آن مجلس بود بگریانید. (1)

3: در مورد امام سجاد (علیه السلام) نیز وارد شده است که:

هنگام خطبه خواندن در مجلس یزید، بعد از آن که مؤذن به دستور آن ملعون شروع به اذان می­کند و به فراز «اشهد ان محمداً رسول الله» می­رسد امام سجاد (علیه السلام) می­فرماید:

« ای یزید! بگو این محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که نامش را به بزرگی یاد می­کنی، جد من است یا جد تو؟ اگر می­گویی جد توست، دروغ گفتی و کافر شدی و اگر می­گویی جد من است پس چرا عترت او را کشتی؟ چرا پدرم را از روی ستم به قتل رساندی و مالش را غارت کردی و زنان او را اسیر نمودی؟

امام (علیه السلام) این سخنان را فرمود و آنگاه:

«و اهوی الی جیبه بیده فشقه ثم بکی؛ دست برد و گریبان چاک زد و گریست». (2)

4: هنگام شهادت اباعبدالله (علیه السلام) یکی از لشکریان فریاد زد که:

به خدا قسم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می­بینم که دستی به محاسن دارد و دستی بر سر می­زند. دیگری صدا زد که قسم به خدا علی بن ابیطالب (علیهما السلام) را می­­بینم که با عمامۀ ژولیده و گریبان پاره به فرزندش نگاه می­کند و گریه می­نماید.» (3)

در حبیب عالمی ز عزا چاک ماتم است یا رب عزای کیست که منسوب عالم است

5: امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«... و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب؛ و هر آینه زنان فاطمی در شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)


1- دمع السجوم، ص 406؛ لهوف، ص213.
2- مقتل ابی مخنف، ص 404.
3- تذکرۀالشهداء، ج2، ص 161.

ص:295

گریبان­ها را دریدند و بر صورت­ها لطمه زدند و بر مانند حسین (علیه السلام) باید به صورت­ها لطمه زده شود و گریبان­ها و یقه­ها چاک داده شود.» (1)

مرحوم علامه بحرالعلوم در این باره می­گوید:

قل البکاء علی رزء یقل له شق الجیوب و عطّ القلب و العطب

در این مصیبت کبری و داهیۀ عظمی، کم است اشک ریختن و کم است پاره کردن پیراهن­ها.

جای آن دارد که جگرها پاره پاره شود و از هم بپاشد و روح های شیعیان از بدن بیرون رود و همه به یکباره هلاک شوند و روح­ها بدن­ها را خالی گذارده، بدن­ها بی روح بمانند.» (2)

دکتر ناظر زاده کرمانی گوید:

ای یاد تو در عالم آتش زده بر جان­ها هر جا زفراق تو چاک است گریبان­ها

و طرب شیرازی (1276- 1330ق) گفته است:

سوخت از یاد شه تشنه لبان جان و تنم نه عجب باشد، اگر چاک شود پیرهنم (3)

6: کشّی و دیگران با سندهای عدیده­ای روایت کرده­اند که: امام عسکری (علیه السلام) برای پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام) رفته بود، در حالی که پیراهنش دریده بود.

ابن عون الابرش در نامه­­ای برای حضرت نوشت: آیا کسی از ائمه (علیهم السلام) در مثل این مصیبت پیراهنش را دریده است؟

امام عسکری (علیه السلام) در جواب نوشت: ای احمق! تو چه می­دانی این چیست؟ موسی (علیه السلام) هم برای هارون پیراهن خود را درید.» (4)

7: شیخ مفید (قدس سره) از علی بن الحسین (علیهما السلام) نقل کرده است:


1- تهذیب الاحکام، ج8، ص 325؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 583؛ جامع الاحادیث، ج3، ص 492.
2- شرح مراثی سید بحرالعلوم، ص 118-119.
3- مرثیه عاشورایی، ص 304 و 333. شیوه­های یاری غریب کربلا، پاورقی، ص 99.
4- بحارالانوار، ج 50، ص 191؛ وسائل الشیعه، ج2، ص 917، باب 84، کراهۀ الصیاح علی المیت، ح5.

ص:296

حضرت زینب کبری (علیها السلام) هنگامی که شنید امام حسین (علیه السلام) این ابیات را انشاد می­کند:

یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل

صورت خود را خراش داد و پیراهن پاره کرد و بی هوش بر زمین افتاد. (1)

این حدیث که از فردی مانند شیخ مفید و با این خصوصیت که ایشان نزدیک به دوران معصومین (علیهم السلام) بوده نقل گردیده ویژگی و اهمیت به سزایی دارد.

* (لما نزلوا بکربلا) ... وَ جَلَسَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) یُصْلِحُ سَیْفَهُ وَ یَقُولُ: یَا دَهْرُ اُفٍ لَکَ مِنْ خَلِیل .... قَالَ الرَّاوِی: فَسَمِعَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ (علیهما السلام) ذَلِکَ فَقَالَتْ یَا أَخِی هَذَا کَلَامُ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَتْلِ فَقَالَ ع نَعَمْ یَا أُخْتَاهْ فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُکْلَاهْ یَنْعَی الْحُسَیْنُ (علیه السلام) إِلَیَّ نَفْسَهُ قَالَ: وَ بَکَی النِّسْوَةُ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ.

سید بن طاووس در لهوف فرموده است: (هنگامی که کاران در کربلا منزل گرفت) ... امام حسین (علیه السلام) نشسته بو و به آماده کرد شمشیر خود و اصلاح آن مشغول بود و در این حال این شعر را می­خواند: ای روزگار اف بر تو که چه بد رفیق هستی ... راوی گوید: حضرت زینب دختر حضرت فاطمه (علیها السلام) این کلمات را شنید و به آن حضرت عرضه داشت: ای برادرم! این گفتار کسی است که به کشته شدن خود یقین پیدا کرده است! آن حضرت فرمود: بله خواهرکم. زینب (علیها السلام) گفت: وای از داغ این مصیببت من! [اکنون مانند مادران فرزند از دست داده مصیبت زده شده­ام] امام حسین (علیه السلام) خبر کشته شدن خود را برای من آورده است! راوی کوید: بانوان گریه کردند و به گونه­های خود لطمه زدند و گریبان­ها را چاک دادند ...

وَ رُوِیَ مِنْ طَرِیقٍ آخَرَ أنَّ زَیْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأبْیَاتِ وَ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا حَتَّی وَقَفَتْ عَلَیْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُکْلَاهْ لَیْتَ الْمَوْتَ أعْدَمَنِی الْحَیَاةَ الْیَوْمَ مَاتَتْ أمِّی فَاطِمَةُ وَ أبِی عَلِیٌّ وَ أخِیَ الْحَسَنُ یَا خَلِیفَةَ


1- بحارالانوار، ج 45، ص 2.

ص:297

الْمَاضِینَ وَ ثِمَالَ الْبَاقِینَ .... ثُمَّ أهْوَتْ إِلَی جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّةً عَلَیْهَا فَقَامَ (علیه السلام) فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ حَتَّی أفَاقَتْ...؛

و به طریق دیگری چنین روایت شده:

هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) مضمون این اشعار را [که امام حسین (علیه السلام) می­خواند] شنید، جدای از او، همراه بانوان و دختران بود. آنگاه [از خیمه] خارج شد، در حالی­که بالاپوش خود را انداخته بود و لباس­هایش را بر زمین می­کشید و می­آمد، تا جایی که نزد امام حسین (علیه السلام) ایستاد و فرمود: وای از داغ مصیبت من! [اکنون مانند مادران فرزند از دست داده، مصیبت زده شده­ام!] ای کاش مرگ به زندگی من پایان می­داد! امروز از دنیا رفت، مادرم فاطمه (علیها السلام) و پدرم علی (علیه السلام) و برادرم امام حسین (علیه السلام) ! ای جانشین و بازماندۀ گذشتگان! ای سرپرست و یاری گر درماندگان! ... سپس دست به سمت گریبان خود برد و آن را چاک داد و بیهوش بر زمین افتاد. پس از آن امام حسین (علیه السلام) از جا برخاست و بروی خواهر خد آب ریخت تا او به هوش آمد ... (1)

8: سید بن طاووس نیز روایت کرده است: ... یزید دستور داد طناب­ها را پاره کنند، سپس سر حسین (علیه السلام) را در بین دستانش قرار داد و زنان پشت سر او نشستند تا این صحنه ار نظاره نکنند. امام علی بن الحسین (علیهما السلام) او را دید و پس از آن هیچ­گاه کلّه (سر گوسفندی) نخورد (2)، و زینب (علیها السلام) هنگامی که آن صحنه را دید، پیراهن خود را درید و با صدایی پر از اندوه، که قلب­ها را به درد می­آورد، نالۀ یا حسیناه ... سر داد. (3)

9: در کتاب الدمعه الساکبه (اشک ریخته)، تألیف علامه سید هاشم بحرانی آمده است: زمانی که بنی هاشم به کربلا رسیدند – پس از بازگشت از مدینه- شروع به گریه و زاری و شیون و لطم کردند و سه روز به عزاداری پرداختند. زینب کبری (علیها السلام)


1- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 83-84.
2- عبارت نخوردن سر در کتاب لهوف ذکر نشده است.
3- لهوف، ج1، ص 78.

ص:298

پیراهن خویش را درید و با صدایی حزین و اندوهناک، نالۀ واحسیناه، وا حبیب رسول الله، وای پسر مکه و منی، ای فرزند فاطمۀ زهرا و ای فرزند علی مرتضی سر داد.. سپس آهی کشید و بی هوش بر زمین افتاد.

پاسخ به وهابیت

روایت زیر درباره حضرت زینب (علیها السلام) است:

«ثُمَّ وَضَعَ رَأسَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أجْلَسَ النِّسَاءَ خَلْفَهُ لِئَلَّا یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ فَرَآهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) فَلَمْ یَأْکُلِ الرُّءُوسَ بَعْدَ ذَلِکَ أبَداً وَ أمَّا زَیْنَبُ فَإِنَّهَا لَمَّا رَأتْهُ أهْوَتْ إِلَی جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِینٍ یُفْزِعُ الْقُلُوبَ یَا حُسَیْنَاهْ یَا حَبِیبَ رَسُولِ اللَّهِ یَا ابْنَ مَکَّةَ وَ مِنًی یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ یَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَی.

قَالَ الرَّاوِی: فَأبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ مَنْ کَانَ فِی الْمَجْلِسِ وَ یَزِیدُ عَلَیْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ سَاکِتٌ. ثُمَّ دَعَا یَزِیدُ عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ بِقَضِیبِ خَیْزُرَانٍ فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِهِ ثَنَایَا الْحُسَیْنِ (علیه السلام) ... وَ جَعَلَ یَزِیدُ یَتَمَثَّلُ بِأبْیَاتِ ابْنِ الزِّبَعْرَی... » (1)

... یزید سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را پیش روی خود نهاد و زنان را پشت سر خود جای داد تا آنان رفتار او را نبینند؛ به محض آن­که نگاه امام سجاد (علیه السلام) به سر نازنین پدر افتاد و آن صحنۀ دلخراش را دید، دیگر تا پایان زندگی از گوشت تناول نفرمود، و چون حضرت زنیب (علیها السلام) سر مبارکِ برادر را دید از اوج ناراحتی دست به گریبان برد و آن را چاک کرد؛ سپس چنان با آوای غمناک فریاد زد: واحسیناه که با ناله­اش دل­ها ریش شد ...

وهابیت با استناد به روایت بالا می­گویند: آیا عملی همچون گریبان چاک کردن در شأن شخصیتی همچون اهل بیت (علیهم السلام) و حضرت زینب (علیها السلام) و سایر اهل بیت (علیهم السلام)


1- لهوف، صص 178-180.

ص:299

می­باشد؟! سپس با استناد به آیاتی از قرآن کریم دستور به صبر و شکیبایی هنگام مصیبت « وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأمْوالِ وَ الْأنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین، الَّذینَ إِذا أصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» (1) و « إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُون» (2)

و در منع از چاک کردن گریبان به هنگام ماتم شبهۀ خود را با روایاتی همچون آنچه در زیر می­آید تحکیم می­بخشند:

1: استناد به روایاتی که در کتب روایی اهل سنت در لعن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به چاک کنندگان ریبان و لطمه زنندگان به صورت وارد شده:

عن عبدالله قال قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) لیس منا من لطم الخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیۀ؛

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که در مصیبت بر صورت زند و گریبان چاک کند و سخنان جاهلی بر زبان آورد از ما نیست. (3)

و با این روایت که در کتاب­های خود آورده اند مبنی بر این که:

عن ابی امامه ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الخامشه وجهها و الشاقه جیبها و الراعیه بالویل و الثبور؛

ابوامامه می­گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنانی که در مصیبت­­ها به صورت­ها خدشه زده، گریبان چاک کرده و آه و فغان به راه می­اندازند را لعن فرمود. (4)


1- بقره / 155- 156.
2- زمر / 10 .
3- صحیح بخاری، ج1، ص 435، کتاب الجنائز، باب 34، باب لیس منا من شق الجیوب، محمد بن اسماعیل البخاری، (256ق)، دار ابن کثیر، بیروت، 1407ق، طبع سوم، تحقیق: دیب البغا)
4- سنن ابن ماجه، ج1، ص 505، ح 1585، باب 52، باب النهی عن ضرب الخدود، محمد بن یزید القزوینی (275ه) دارالفکر، بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.

ص:300

استاد به روایاتی از کتب شیعه در منع گریبان چاک کردن و امثال آن، مانند این روایت که امام حسین (علیه السلام) در ساعات پایانی حیات خویش به هنگام وداع با خواهرش زینب (علیها السلام) به او فرمود:

... و قال لها یا اخیۀُ انی اقسمت فابری قسمی لا تشقی علی جیبا و لا تخمشی علی وجها و لا تدعی علی بالویل و الثبور اذا انا هلکت.

ای خواهرم! در شهادت من گریبان چاک مکن، صورت مخراش و ناله و فغان سر مده. (1)

پاسخ نقضی:

گریبان چاک زدن در مرگ یزید به عمر بن هبیره (182ه) آخرین حاکم اموی در عراق

در متون تاریخی اهل سنت و مورد قبول وهابیت گزارش­هایی از گریبان چاک زدن­ها ثبت شده که حاکی از رویۀ عادی انسان­ها برای تخلیۀ فشار روحی و کاهش دردها و آلام ناشی از مصیبت بوده و از نگاه فطرت سلیم بشر، مورد نهی و نکوهش نبوده، چنان که موردی از آن را دربارۀ وفات ابن هبیره در سال 182 ه.ق در شهر واسط نقل کرده­اند که پس از کشته شدن وی به دست عباسیان، ابوعطاء سندی این اشعار را که گویای بخشی از حوادث اتفاق افتاده در رثای اوست سرود:

همانا چشمی که روز کشته شدنت در شهر واسط برای تو اشکش جاری نشود، خشک باد.

در شب گذشته زنان نوحه خوان در عزای تو نوحه­ها سر داده و در مصیبت از دست دادن تو گریبان­ها چاک زدند و گونه­ها خراشیدند. (2)


1- الارشاد، ج2، ص 117، باب لیله عاشورا،الشیخ المفید، (413ه) دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، 1414ه، 1993م، الطبعه الثانیه، تحقیق: مؤسسه آل البیت.
2- الا ان عینا لم تجد یوم واسط علیک یجاری دمعها لجمود عشیۀ فام النائحات و شققت جیوب بایدی ماتم و خدود تاریخ الطبری، ج4، ص 364، ابوجعفر محمد بن جریر الطبری (310ه) دارالکتب العلمیه، بیروت. تاریخ مدینه دمشق، ج65، ص 334، رقم 8328 (ترجمه یزید بن عمر بن هبیره)، علی بن الحسین بن عبدالله شافعی (571ق) دارالفکر بیروت، 1995م، تحقیق: غرامۀ العمری.

ص:301

گریبان چاک زدن در مرگ نووی (یکی از علمای پرآوازۀ اهل سنت)

یا در مرگ نووی اشعار زیادی سروده شده که در یکی از آنها اشعاری چنین آمده است:

بلند مرتبه است آن که در مرگ او گریبان­ها چاک زده شد. در مرگ او نه تنها گریبان که قلبم را چاک زدم. (1)

پاسخ حلی:

خودداری از رفتارهای جاهلی و کفرآمیز

دین مبین اسلام همواره تخلیۀ صحیح فشارهای روحی که بر اثر شدت مصیبت بر انسان وارد می­گردد را موافق با فطرت سلیم بشر و مؤثر در کاهش دردها و آلام به جا مانده از آن دانسته و مادامی که به خلاف شرع نیجامد نه تنها آن را امضا کرده، بلکه جایز شمرده است.

ضعف سند روایات مخالفان

دربارۀ روایاتی که معمولاً توسط وهابیت مورد استناد قرار می گیرد باید گفت:

اولاً: روایاتی که از کتب اهل سنت بیان می شود برای شیعه حجت نبوده و الزام آور نیست؛ گذشته آن که از مفهوم همین روایات می توان فهمید، این گونه روایات در صدد نهی رفتارهای جاهلی و کفرآمیز در عزاداری است.


1- خطب رفع من شق الجیوب له فقد شققت جنانی دون قمصان تحفه الطالبین فی ترجمه الامام النووی، ج1، ص 20، علاء الدین علی بن ابراهیم بن العطار (724ق) دارالنشر. شبهات عزاداری، عصری، ج1، ص 459.

ص:302

ثانیاً: روایتی که شیخ مفید (قدس سره) در ارشاد ذکر کرده و امام حسین (علیه السلام) خواهرش را از گریبان چاک نمودن نهی نموده، از جهت سند به خاطر «مُرسل » بودن ضعیف و غیر قابل استناد می­باشد.

ثالثاً: با صرف نظر از اشکال سندی، این نهی به خاطر موقعیت خاص حضرت زینب (علیها السلام) و امکان سوء استفاده دشمن، تضعیف روحیۀ فرزندان و دیگر بازماندگان و شرایط حساسی بوده که در انتظار بانوی کربلا بوده است و تا لحظاتی دیگر باید رسالت بزرگی را به دوش کشید که با هرگونه اظهار ضعف از سوی آن بانو امکان پذیر نمی­­باشد.

رابعاً: نهی امام، ارشادی است نه مولوی تا گناه محسوب شود؛ بلکه به جهت آرام ساختن و دلداری بخشیدن به اهل بیت و دیگر زنان و خردسالان خیمه­ها بوده است؛ بدین معنا که گویا امام حسین (علیه السلام) با سخنان خود خطاب به خواهر می­کوشد تا فرزندان خردسال و دیگر زنان اهل حرم چنین پیامبی برساند که جای نگرانی نیست.

اگر واقعاً نهی امام حسین (علیه السلام) مولوی بود، چرا هنگامی که حضرت در برابر لشکر دشمن خطبه خواند و اهل بیت با صدای بلند گریستند و به خود لطمه زدند، آنها را نهی نفرمود؟!

... چون دختران اباعبدالله (علیه السلام) و خواهرش حضرت زینب (علیها السلام) صدای آن حضرت را شنیدند اشک ریختند، بلند گریه کردند، لطمه زدند و صداهایشان بلند شد. (1)

«... فلما سمع بناته و اخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن و ارتفعت اصواتهن ...» (2)

امضای معصوم (علیه السلام) بر گریبان چاک زدن زنان حرم حسینی (علیه السلام)


1- شبهات عزاداری، ج1، ص 460-461.
2- لهوف، ص 87.

ص:303

در روایاتی که شیعه به آن استدلال می­کند روایتی از امام صادق (علیه السلام) ذکر می­شود که در آن چاک کردن گریبان به زنان حرم از سوی آن حضرت نقل شده و ردّی هم بر آن نشده، بلکه با جمله­ای که پس از آن بیان فرموده این رفتار را در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شایسته و به جا دانسته است:

خالد بن سُدیر می­گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد مردی که از مرگ پدر، مادر، برادر و یا یکی از نزدیکانش لباس خود را پاره کند (گریبان چاک زند) پرسیدم. حضرت فرمود: کسی که (در مصیبت نزدیکان خود) به صورت خود زند جز استغفار و توبه بر عهده او نیست (کفاره واجب نیست)؛ همان­گونه که بانوان حرم حسینی (علیه السلام) در مصیبت امام حسین بن علی (علیهما السلام) گریبان چاک زده و به صورت می­زدند، و بر مصیبتی چون مصیبت او باید گونه­ها را لطمه زده و گریبان­ها چاک گردد. (1)

استثناء شدنِ چاک زدن گریبان در عزای سیدالشهدا (علیه السلام)

باتوجه به ادله و روایات عام و خاصی که در باب عزای سیدالشهدا (علیه السلام) وارد شده (2) گریبان چاک زدن در این مورد استثنا شده است:

روایات عام


1- عن خالد بن سدیر اخی حنان بن سدیر قال: سالت اباعبدالله (علیه السلام) عن رجل شق ثوبه علی ابیه او علی امه و او عله ایه او علی قریب له. فقال: لا بأس بشق الجیوب ... و لا شیء فی اللطم علی الخدود سوی الاستغفار و التوبه، و قد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات لی الحسین بن علی (علیهما السلام) و علی مثله تلطم الخدود و شق الجیوب. (تهذیب الاحکام، ج8، ص 325، باب الکفارات، محمد بن الحسن بن علی الطوسی (460ه) دارالاکتب الاسلامیه، طهران، 1365ش، ط:4، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان.
2- ر.ک: شبهات عزاداری، ج1، ص 327، ذیل عنوان ادله عام و خاص برای گریه و اشک در عزای امام حسین (علیه السلام) .

ص:304

1: روایاتی که با سند معتبر از معاویة بن وهب از امام صادق (علیه السلام) در جواز هر جَزَع و فَزَع (بی تابی) در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) وارد شده که می­فرماید:

هرگونه جزع و فزع (بی­تابی) و گریه­ای در مصیبت مکروه است، جز آن که در عزای امام حسین (علیه السلام) باشد. (1)

2: روایتی که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده و در آن مصیبت جذد بزرگوارش در کربلا را مصیبتی غیر قابل قیاس با مصیبت­های دیگر و احکامی استثنایی بیان فرموده است:

روز شهادت امام حسین (علیه السلام) پلک­­های ما را مجروح، اشک­های ما را جاری، عزیز ما را به ظاهر (در نظر مردم) خوار و ما را تا روز قیامت میراث خوار سختی و بلا از سرزمین کرب و بلا ساخت. گریه کنندگان بر همچون حسین (علیه السلام)، باید بگریند که گریه بر او گناهان بزرگ را می­بخشد . (سپس فرمود:) چون ماه محرم فرا می­رسید تا دهمِ آن ماه کسی پدرم موسی بن جعفر (علیهما السلام) را خندان نمی­دید و در این مدت، حزن و اندوه بر او غالب بود و آن روز، روز مصیبت، غم و اندوه و گریه­های پدرم می­گشت و می­فرمود: امروز روزی است که جدم حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده است. (2)

گذشته از استثنایی که در چاک کردن گریبان برای عزای سیدالشهدا (علیه السلام) و عزای پدر و برادر شده، تقریباً همۀ علمای شیعه قائل به حرمت چاک زدن گریبان و یا پاره نمودن جامه به هنگام مصیبت شده­اند.

موارد دیگر از گریبان چاک زدن­ها

اشاره


1- عن معاویه بن وهب .... قال ابوعبدالله (علیه السلام): کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین (علیه السلام) . امالی، ص 162، ح 268/20، باب ثینح ینتظر دوله الحق، الشیخ الصدوق ( 381ه) مؤسسۀ البعثۀ، قم،الطبعه الاولی، 1417ق، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه.
2- امالی، ص 190، ح 199/2، المجلس السابع و العشرون.

ص:305

گریبان چاک زدن اختصاص به حرم حسینی ندارد؛ بلکه بر اساس روایات، موارد دیگری از این رفتار در مصیبت­ها دیده شده که به مواردی از آن اشاره می­کنیم:

گریبان چاک زدن حضرت موسی (علیه السلام) در وفات برادرش حضرت هارون (علیه السلام)

حضرت موسی (علیه السلام) در عزای برادرش هارون (علیه السلام) گریبان دریده است:

خالد بن سدیر می­گوید: از امام (علیه السلام) در مورد مردی که در مرگ پدر، مادر، برادر و یا یکی از نزدیکانش لباس خود را پاره کند (گریبان چاک زند) پرسیدم.

حضرت فرمود: اشکال ندارد، مگر نه این که موسی بن عمران (علیهما السلام) در وفات برادرش هارون (علیه السلام) گریبان چاک زد؟ (1)

گریبان چاک زدن زنان انصار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

در مورد دیگر شاهد همین رفتار از سوی زنان انصار در شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم، اما نه تنها حضرت آنها را نهی نفرمود، بلکه برای آنان دعای خیر فرموده است:

زنان انصار ( به محض شنیدن شایعۀ شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احد) صورت­های خود را خراشیده، موهای خود را پریشان نموده، موهای جلوی سر را کنده، گریبان­ها چاک زدند، و غذا خوردن را بر خود حرام کردند و چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را دید، برای آنان دعای خیر نمود و امر فرمود: تا خود را بپوشانند و به منزل­های خود بروند... (2)

گریبان چاک زدن امام عسکری (علیه السلام) در شهادت برادر بزرگوارش


1- تهذیب الاحکام، ج8، ص 325، بااب الکفارات.
2- الکافی، ج8، ص 318، ح 502، باب غزوه احد، الشیخ الکلینی، (329ق) دارالکتب الاسلامیه، طهران، 1367ش، الطبعه الثالثه، تحقیق: علی اکبر الغفاری. و النساء نساء الانصار قد خدشن الوجوه و نشرن الشعور و جزرن النواصی و خرقن الجیوب و خدمن البطون علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فلما رأینه قال لهن خیرا و امرهن ان ستترن و یدخلن منازلهن.

ص:306

نمونۀ دیگر در تأئید مدعای ما:

ابوهاشم جعفری گوید: در تشییع جنازۀ امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) در حالی که گریبان چاک زده بود بیرون آمد، ابوعون در نامه­ای به حضرت نوشت چه کسی را دیده­ای و یا از کدامین امام به تو رسیده لباست را چنین چاک بزنی؟

امام حسن عسکری (علیه السلام) در پاسخ او نوشت: ای احمق! تو چه می­دانی این کار چیست؟ (و من در مصیبت چه کسی گریبان چاک زده­ام). حضرت موسی (علیه السلام) نیز در وفات برادرش هارون (علیه السلام) گریبان چاک زد. (1)

پزشکی گریبان چاک زدن

زمانی­که بر شخصی مصیبتی وارد می­شود، درجۀ حرارت بدن بالا می­رود و ضربان قلب افزایش می­یابد و انسان بر اعصاب خود مسلط نیست. در این حالت، دریدن پیراهن امری طبیعی و قابل اغماض برای آن شخص است.

ضمن اینکه در آن حالت، شخص احتیاج به هوای بیشتر دارد و ریه با سرعت بیشتری تنفس را انجام می­دهد و در عین حال نیاز قلب به هوا گاهی بیشتر از قدرت ریه­ها است؛ بنابراین شخص مصیبت دیده پیراهن خود را می­درد. این کار به طور طبیعی برای رساندن هوای بیشتر به ریه­ها صورت می­گیرد، همان­گونه که به هنگام نزدیک شدن یک شیء خطرناک به چشم؛ به وسیلۀ حرکات عصبیه، پلک­های چشم بسته


1- علی بن عیسی فی کتاب «کشف الغمه» نقلاً من کتاب «الدلائل» لعبدالله بن جعفر الحمیری، عن ابی هاشم جعفری، قال: خرج ابومحمد (علیه السلام) فی جنازۀ ابی الحسن (علیه السلام) و قمیصه مشقوق، فکتب الیه ابن عون: من رأیت او بلغک من الائمۀ شق قمیصه فی مثل هذا ؟ فکتب الیه ابومحمد (علیه السلام) : یا احمق! و ما یدریک ما هذا؟ قد شق موسی علی هارون. وسائل الشیعه، ج10، ص 447، ح5، باب کراهۀ الصیاح علی المیت، الشیخ الحر العاملی، (1104ق) مهر، قم، 1414ه، ط:2، تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث. بحارالانوار، ج9، ص 85.

ص:307

می­شود. بنابراین پاره کردن پیراهن از نوع بستن پلک­های چشم می­باشد و در محدودۀ شرع نیست؛ چرا که غالباً بدون تأمل فراوان انجام می­شود. علاوه بر این که بسیاری از اوقات، از سکتۀ قلبی مصیبت دیده پیشگیری می­کند. (1)

نظرات ارکان و بزرگان شیعه

اشاره

شرع نیز دریدن پیراهن را، نه فقط برای امام حسین (علیه السلام) و نه تنها برای معصومین (علیهم السلام)، بلکه برای هر کس به هنگام فوت نزدیکی از او، مگر فرزند و همسر مباح شمرده شده است.

در جواهر الکلام از خالد بن سدیر نقل شده است:

از امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به مردی پرسیدند که پیراهنش را در فوت پدر یا برای مادر و یا برادر و یا یکی از نزدیکانش پاره کرده بود.

حضرت فرمودند: اشکالی در شکافتن پیراهن نیست؛ همانا موسی بن عمران (علیهما السلام) برای برادرش هارون، پیراهن خود را شکافت، اما پدر برای فرزند و شوهر برای زن نباید پیراهنش را بدرد، ولی زن برای شوهر اشکالی ندارد... و فاطمیون برای حسین بن علی (علیهما السلام) پیراهن­های خویش را دریدند و گونه­های خود را خراش دادند و در مثل این مصیبت پیراهن­ها باید دریده و صورت­ها خراشیده شوند. (2)

بنابراین مانعی در شکافت پیراهن برای هر فقیدی نیست، به استثنای آنچه که گفته شد.

همان طور هم مانعی برای دریدن پیراهن برای امام حسین (علیه السلام) نیز وجود ندارد، بلکه داخل کردن آن در هر عزای منسوب به آن حضرت مستحب است. چرا که امام صادق (علیه السلام) همان­گونه که در روایت شیخ در تهذیب و روایت خالد ین سدیر آمده


1- شیوه­های یاری غریب کربلا، ص 97.
2- وسائل الشیعه، ج 15، ص 583.

ص:308

است، آن را اجازه داده­اند. بلکه فراتر از آن برای غیر از امام حسین (علیه السلام) نیز اجازه داده­اند؛ به دلیل کلمۀ «مثل» در این دو روایت.

بسیاری از علمای بزرگ شیعه با استناد به همین روایات به جواز بیان گریبان چاک زدن در مرگ پدر یا برادر فتوا داده­­اند.

ص:309

شهید اول (قدس سره) می­فرماید:

به جز ابن ادریس حلی همۀ علمای شیعه گریبان چاک زدن را در مرگ پدر و برادر جایز می­دانند؛ زیرا امام حسن (علیه السلام) در شهادت امام هادی (علیه السلام) گریبان چاک زد و بانوان حرم حسینی نیز در شهادت امام حسین (علیه السلام) گریبان چاک زدند... خالد بن سدیر می­گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد مردی که در مرگ پدر، مادر، برادر و یا یکی از نزدیکانش لباس خود را پاره کند (گریبان چاک زند) پرسیدم؟

حضرت فرمود: اشکال ندارد، مگر نه این که موسی بن عمران (علیهما السلام) در وفات برادرش هارون (علیه السلام) گریبان چاک زد؟ (1)

شهید ثانی (قدس سره) می­فرماید:

به جز در مرگ پدر و برادر، گریبان چاک زدن در مرگ دیگر نزدیکان حرام است؛ زیرا که موجب از بین رفتن مال و ناخشنودی از قضای الهی است.

بیشتر علمای شیعه گریبان چاک زدن در مرگ پدر و برادر استثنا کرده­اند؛ زیرا امام حسن عسکری (علیه السلام) در شهادت پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام) گریبانش را از جلو و پشت چاک زد و بانوان حرم حسینی نیز در مصیبت امام حسین (علیه السلام) گریبان چاک


1- و استثنی الاصحاب الا ابن ادریس شق الجیوب علی موت الاب و الاخ لفعل العسکری (علیه السلام) علی الهادی، و فعل الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) ... عن خالد بن سدیر، عن الصادق (علیه السلام) و سأله عن رجل شق ثوبه علی ابیه او علی امه او علی اخیه او علی قریب له فقال: لا بأس بشق الجیوب قد شق موسی بن عمران علی اخیه هارون. (ذکری الشیعه فی احکام الشیریعه، ج2، ص 56 .

ص:310

زدند و از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: همانا موسی بن عمران (علیهما السلام) در وفات برادرش هارون (علیه السلام) گریبان چاک زد. (1)

مرحوم میرزای قمی (قدس سره) می­گوید:

دلیل علما بر استثنای گریبان چاک زدن در مرگ پدر و برادر، روایات است که در مورد گریبان چاک زدن امام حسن (علیه السلام) در شهادت امام هادی (علیه السلام) و گریبان چاک زدن حضرت موسی (علیه السلام) در وفات هارون (علیه السلام) و گریبان چاک زدن بانوان حرم حسینی در مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام) است که به ما رسیده است. (2)

صاحب کتاب شفاء الصدور

ذیل حدیث گریبان چاک زدن بانوان حریم حسینی (علیه السلام) می­نویسد: و از این حدیث، شرف و جلالت خاندان عصمت معلوم می شود که امام (علیه السلام) به فعل دختران علی و فاطمه (علیهما السلام) در روز عاشورا احتجاج می­کند تا دلالت کند بر اینکه در آن حالت هم


1- شق الثوب علی غیر الاب و الاخ من الاقارب و غیرهم لما فیه من اضاعۀ المال و السخط بقضاء الله و علی استثناء الاب و الاخ الاکثر الاصحاب لان العسکری (علیه السلام) شق ثوبه علی ابیه الهادی (علیه السلام) خلف و قدام و فعله الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) و عن الصادق (علیه السلام) ان موسی شق علی اخیه هارون... روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، ج2، ص 854، باب حرمۀ نقل المیت بعد دفنه، الشهید الثانی، (965ه ).
2- و اما الاستثناء فدلیله ما استفیض فی الاخبار من فعل ابی محمد الحسن (علیه السلام) علی ابیه الهادی (علیه السلام) و فی بعضها تعلیل بان (علیه السلام) شق ثوبه علی هارون (علیه السلام) و لما نقل من فعل الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) . غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، ج3، ص 556، المبحث: 2، باب لا یجوز شق الثوب علی غیر الاب و الاخ، المیرزا القمی، (1231ق). شبهات عزاداری، ج1، ص 465-466.

ص:311

کاری که از قانون شرع بیرون باشد نکرده­اند و فعل ایشان، دلیل جواز است، چه در منزل حی تربیت شده و در خانه نبوت نشو و نما کرده و از پستان عصمت و طهارت ارتضاع فرموده­اند: سلام الله علیهم اجمعین. (1)

سایر علما و فقها نیز به فعل امام حسن عسکری (علیه السلام) و فاطمیات در کربلا تمسک کرده­اند. (2)

گریبان چاک زدن در مصیبت معصومان (علیهم السلام) مانعی ندارد. (3)

ابن ادریس در سرائر:

به عبارت ذیل این حدیث تعبیر کرده، استدلال بر جواز «شق ثوب» می­کند. (4)

و از این جا معلوم می شود که این خبر قطعی الصدور است، چه طریقه او در اصول منع حجیت اخبار آحاد است، چنانچه نزد اهلش مشهور است.


1- شفاء الصدور، ص 538.
2- روضه المتقین، ج8، ص 68؛ ذخیره المعاد فی شرح الارشاد، ج2، ص 344؛ بزرگترین مصیبت عالم، ص 184.
3- الشعائرالحسینیه، صافی گلپایگانی، ص 130.
4- اسرار، ج3، ص 78 .

ص:312

فصل پنجاه و یکم : لا تبصر من تواتر البکاء

فصل پنجاه و یکم: لا تبصر من تواتر البکاء (1)

بدین معنا که چشم از اشک­های زیاد و پی در پی نبیند.

حضرت زهرا (علیها السلام) برای پدر بزرگوارش ناله و ندبه می کرد و می فرمود:

وَا أبَتَاهْ ! وَا صَفِیَّاه! وَا مُحَمَّدَاهْ! وَا أبَا الْقَاسِمَاهْ! وَا رَبِیعَ الْأرَامِلِ وَ الْیَتَامَی! مَنْ لِلْقِبْلَةِ وَ الْمُصَلَّی؟ وَ مَنْ لِابْنَتِکَ الْوَالِهَةِ الثَّکْلَی !

ثُمَّ أقْبَلَتْ تَعْثُرُ فِی أذْیَالِهَا وَ هِیَ لَا تُبْصِرُ شَیْئاً مِنْ عَبْرَتِهَا وَ مِنْ تَوَاتُرِ دَمْعَتِهَا حَتَّی دَنَتْ مِنْ قَبْرِ أبِیهَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) (2)

سپس روی آورد به طرف قبر مطهر حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی­که می­لرزید دامن کشان افتاد به خاطر اشک­های زیاد و گریه­های پی در پی چشمانش نمی دید تا اینکه نزد قبر پدر بزرگوارش شد...

اشک از چشمان مقدس حضرت زهرا (علیها السلام) به طور متواتر و پشت سر هم می­آمده است که دید خود را از دست داده بود و بر زمین می­خوردند.

وای از این مصیبت و لعنت بر دشمنان.


1- برگرفته از سایت وبلاگ لثارات الحسین بلاگفا دات کام می­باشد.
2- بحارالانوار ( ط بیروت)، ج 43، ص 175؛ عوالم العلوم، ج11، ص 792 و ص 811؛ منهاج البراعه، ج 13، ص 24.

ص:313

فصل پنجاه و دوم : المصیبة اجلی من البکاء

روایت شده که مردم در شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دیدند که حضرت خضر (علیه السلام) آمد و فضائل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برشمرد و ناله کرد سپس گفت:

وَ أتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَکَ تَعَباً شَدِیداً فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُکَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِیَّتُکَ فِی السَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِیبَتُکَ الْأنَامَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. (1)

معنا:

جللت عن البکاء: علامه مجلسی (قدس سره) در ذیل این روایت، این کلام را معنی می­کنند:

فجللت عن البکاء، أی أنت أجل من أن یقضی حق مصیبتک البکاء؛ مصیبت تو اجل از این است که حثق آن با گریه ادا شود. (2)

همچنین در جای دیگر دو احتمال می­دهند و احتمال اول را می­پذیرند:

فجللت عن البکاء أی أنت أجل من أن یقضی حق مصیبتک و الجزع علیک بالبکاء بل بما هو أشد منه أو أنت أجل من أن یکون للبکاء علیک حد و الأول أظهر. (3)

جللت عن البکاء (معنای اول): یعنی تو بسی بالاتر از آن هستی که حق مصیبت تو و جزع بر تو، با گریه ادا شود. بلکه باید شدیدتر از گریه باشد.

یا (معنای دوم:) تو بالاتر از آن هستی که گریه برای تو حدی داشته باشد. احتمال اول ظاهرتر است.


1- الکافی، ج1، ص 456؛ امالی صدوق، ص 242؛ کمال الدین، ج2، ص 390؛ الوافی، ج3، ص743؛ حلیةالابرار، ج2، ص 40؛ مدینه المعاجز، ج3، ص 67؛ مرآة العقول، ج5، ص 303؛ بحارالانوار، ج42، ص 305.
2- بحارالانوار، ج42، ص 306.
3- بحارالانوار، ج 97، ص 358.

ص:314

همانطور که از کلام مرحوم علامه مجلسی بر می­آید این است که منظور از «جللت عن البکاء» یعنی گریه و تو تا ابدالدهر باشد، حق مصیبت تو را نه تنها ادا نمی­کند، بلکه به کار بردن جللت، یعنی تو خیلی عظیم­تر و جلیل­تر از آن هستی که فقط با گریه و لو تا ابدالدهر حق مصیبت تو ادا شود.

صاحب کتاب شریف «مرآه العقول » بسیار زیبا و البته صریح مطلب را بیان می­کند:

«فجللت عن البکاء» أی أنت أجل من أن تتدارک مصیبتک بالبکاء، بل قتل الأنفس أیضا قلیل فی ذلک؛ جللت عن البکاء یعنی تو اجل از آن هستی که مصیبت تو با گریه جبران شود بلکه قتل نفس هم در این راه اندک است. (1)

حق این است و جز این نیست که در مصیبت حجت و ولی و خلیفه خدا او که سبب خلقت و غایت خلقت است قتل نفس نه تنها جایز، بلکه راجح و پسندیده است.

این در مصیبت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ما در مصیبتی که «لا یوم کیومه» است چه باید کرد؟ مصیبتی که به قول خود ذات مقدس خداوند: « تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِب» (2)، تمامی مصیبت­ها اگر یک طرف جمع شوند در برابر مصیبت امام حسین (علیه السلام) کوچک­اند، چه باید کرد؟!

وای از عظمت مصیبت و ویل بر آنان که در انواع عزاداری بر آن مظلوم ایراد می­گیرند!

آنکه می­فرمایند: «قتل انفس» در این عزا جایر است اشاره به این روایاتی دارد که می­فرماید: بعد از قتل مولای ما ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) بنابر این بود که بساط خلقت برچیده شود و حتی ملائکه اذن گرفتند بر نابودی اهل زمین که والله العلی العظیم، اگر همۀ عالم هم نابود می­­شد در این مصیبت کم بود. مگر می­شود حق مصیبتی را


1- مرآةالعقول، ج5، ص 303.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 245؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص 174؛ مجموعه رسائل در شرح احادیثی از کافی، ج 2، ص 415.

ص:315

ادا کرد که خدا عزادار آن است؟ و به خاطر همین است که ذیل آیه: « فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ؛ در قتل اسراف نکنید» (1) حضرت صادق (علیه السلام) فرموند: این برای منتقم ما مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست؛ زیرا او به خاطر انتقام حسین (علیه السلام) اگر همه عالم را هم بکشد حق دارد. (2)

به هر ترتیب ای عزیز! این زیباست و شایسته که مصیبت زده در عزای محبوبش در عین اینکه انواع عزاداری را احیاء و تعظیم می­کند در عین حال بسوزد و بسازد. باید با این مصیبت سر کند و با این سوز و الم زندگی کند و چه زندگی شیرین­تر از آن زندگی که با تلخی و الم ذکر مصیبت امام حسین (علیه السلام) باشد . چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « فَمَا أنْقَضَ [أنْغَصَ] ذِکْرَ الْحُسَیْنِ لِلْعَیْشِ؛ چقدر زندگی با یاد حسین (علیه السلام) تلخ می­شود.» (3)


1- اسراء / 33.
2- محمّد بن الحسن بن احمد، از محمّد بن الحسن الصفّار، از عباس بن معروف، از محمّد بن سنان، از شخصی نقل نموده که وی گفت: از حضرت ابی عبد اللَّه (علیه السلام) از تفسیر آیه شریفه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً.» پرسیدم. حضرت فرمودند: مقصود از «ولی» قائم آل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده که خروج نموده پس به خون خواهی حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) شروع به کشتن می نماید به طوری که اگر اهل زمین را بکشد اسراف نکرده است. و در ذیل این فقره از آیه «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» می فرماید: حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقدام به چیزی که اسراف محسوب شود نمی کنند. سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به خدا قسم! حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعقاب کشندگان سیّد الشّهداء (علیه السلام) را به واسطه عمل آباء و اجدادشان را خواهد کشت. کامل الزیارات، ترجمه ذهنی تهرانی، ص 194.
3- الأمالی (للصدوق)، مجلس 29، ص 142، ج 7؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمه)، ج 1، ص 171؛ جامع الأخبار (للشعیری)، ص 177. داود بن کثیر رقی گوید خدمت امام ششم بودم آب خواست و چون نوشید گریست و چشمش غرق اشک شد سپس فرمود: ای داود! خدا قاتل حسین (علیه السلام) را لعنت کند چه اندازه یاد حسین (علیه السلام) زندگی را ناگوار کند. من آب سردی ننوشم جز آنکه یاد حسین کنم، بنده ای نیست که آب نوشد و یاد حسین (علیه السلام) کند و قاتلش را لعنت کند جز آنکه خدا صد هزار حسنه برای او بنویسد و صد هزار گناه از او محو کند و صد هزار درجه برای او بالا برد و گویا صد هزار بنده آزاد کرده و روز قیامت با رخسار درخشان محشور گردد. الأمالی (للصدوق)، مجلس 29، ص 142، ج 7 .

ص:316

فصل پنجاه و سوم : خضاب نکردن و روغن نزدن مو عطر نزدن

(ترک زینت در ایام سوگواری)

1: امام حسین (علیه السلام) لحظه جان دادن برادر بزرگوارشان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:

أ أدْهُنُ رَأسِی أمْ تَطِیبُ مَجَالِسِی وَ رَأسُکَ مَعْفُورٌ وَ أنْتَ سَلِیبٌ

أوْ أسْتَمْتِعُ الدُّنْیَا لِشَیْ ءٍ أحِبُّه ألَا کُلُّ مَا أدْنَی إِلَیْکَ حَبِیبٌ

فَلَا زِلْتُ أبْکِی مَا تَغَنَّتْ حَمَامَةٌ عَلَیْکَ وَ مَا هَبَّتْ صَبَا وَ جَنُوب

آیا جا دارد که من روغن بسرم بزنم، یا مجالس من طیب و نیکو باشند؟ در صورتی که سر و صورت تو روی خاک باشد و تو برهنه باشی؟

یا اینکه از آن چیزهای دنیوی که دوست دارم بهره مند شوم، آگاه باش: هر چه که به تو نزدیک شود محبوب است.

من دائماً بر تو گریه می کنم مادامی که کبوتر بخواند و باد صبا و جنوب بوزد. (1)


1- بحارالانوار، ج 44، ص 160؛ تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین (علیه السلام))، ج 2، ص 65؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 45.

ص:317

2: و عن عبد الله بن محمد بن أبی سعید عن أبی العیناء عن یحیی بن راشد قال: قالت فاطمة بنت علی ما تحنأت امرأة منا و لا أجالت فی عینها مرودا و لا امتشطت حتی بعث المختار رأس عبید الله بن زیاد.

حضرت فاطمه (علیها السلام) دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:

تا زمانی که مختار سر ابن زیاد ملعون را نفرستاد، هیچ بانویی از ما به حنا زینت نکرد و میل سرمه را در چشم نگردانید و شانه به موی خود نزد. (1)

3: روایت است که روز اول محرم منادی ندا می­کند که: ای حوریان بهشتی! زیورها را از خود دور کنید؛ زیرا ایام عزاداری محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و روز مصیبت علی مرتضی (علیه السلام) و حزن حسن مجتبی (علیه السلام) و ماتم فاطمۀ زهرا (علیها السلام) می­باشد. (2)

4: وَ رَوَی الْمَرْزُبَانِیُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ (علیهما السلام) أنَّهُ قَالَ: مَا اکْتَحَلَتْ هَاشِمِیَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ وَ لَا رُئِیَ فِی دَارِ هَاشِمِیٍّ دُخَانٌ خَمْسَ حِجَجٍ حَتَّی قُتِلَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ زِیَادٍ.

و تا مدت پنج سال هیچ یک از بنی هاشم سرمه به چشم نکشید و موی خود را خضاب نکردند و در خانۀ هیچ یک از مردان بنی هاشم دود [ناشی از پخت غذا] دیده نشد تا آن زمان که عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه کشته شد. (3)

5: و قال صاحب المناقب: و ذکر أبو مخنف و غیره: أنّ یزید لعنه اللّه أمر بأن یصلب رأس الحسین (علیه السلام) علی باب داره، و أمر بأهل بیت الحسین (علیه السلام) أن یدخلوا داره، فلمّا دخلت النسوة دار یزید لم یبق من آل معاویة و لا أبی سفیان أحد إلّا استقبلهنّ بالبکاء و


1- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 45، ص386.
2- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 172 به نقل از بحرالمصائب، ج1، ص 221.
3- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 45، ص386.

ص:318

الصراخ و النیاحة علی الحسین (علیه السلام)، [و قبلن ایدی بنات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارجلهن] (1) و ألقین ما علیهنّ من الثیاب و الحلیّ و أقمن المأتم علیه ثلاثة أیّام.

یزید دستور د اد که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را بر سر منزل خودش بیاویزند و به اهل بیت حسین (علیه السلام) دستور داد که وارد خانه­اش شوند. هنگامی که آن بانوان داغدیده وارد خانۀ یزید لعنت الله علیه شدند، تمام زنان خاندان معاویه و خاندان ابوسفیان با گریه و فریاد و در حال نوحه­گری بر امام حسین (علیه السلام) به استقبال آن بانوان مکرمه رفتند [و دست و پای دختران رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را بوسیدند] و لباس­های زینتی و زیورآلات خود را به کناری انداختند و گریه کردند و نوحه خواندند و تا سه روز در مصیبت امام حسین (علیه السلام) ماتم و عزا بر پا کردند». (2)


1- جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، ص 172 به نقل از معالی السبطین، ج2، ص 174.
2- عوالم العلوم، ج 17، ص 443؛ البحار، ج45، ص 142؛ مقتل الحسین (علیه السلام) خوارزمی، ج 2، ص 73.

ص:319

فصل پنجاه و چهارم : زفره

بدین معنا که: هو أن یملأ صدره غما ثم یَزْفِرَ به (1)؛ سینه پر از غم شود و سپس بازدهم را به طور عمیق بیرون دهد و صدا را بلند کردن. در اصطلاح آهی که از عمق وجود باشد.

روایات

ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَی مَنْزِلِهَا وَ أَخَذَتْ بِالْبُکَاءِ وَ الْعَوِیلِ لَیْلَهَا وَ نَهَارَهَا وَ هِیَ لَا تَرْقَاُ دَمْعَتُهَا وَ لَا تَهْدَأ زَفْرَتُهَا

سپس حضرت زهرا (علیها السلام) به خانه برگشت و شبانه روز شروع به گریه و فریاد نمود و اشک­هایش خشک نمی­شد و آه­هایش تمام نمی­شد. (2)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مصیبت حضرت زهرا (علیه السلام) فرمودند:

نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ

لَا خَیْرَ بَعْدَکِ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا أَخْشَی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی

جان من با آه­های دردناکش محبوس است. ای کاش این جان همراه با آن آه­ها بیرون آید.

پس از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس این می­گریم که زندگی­ام بعد از تو طولانی شود. (3)


1- العین، ج7، ص 360.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 177.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 213؛ دیوان منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ص 30؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص 240.

ص:320

(خیری در زندگی نیست این کلام را حضرت در مصیبت حضرت علی اکبر و حضرت مسلم بن عقیل (علیهما السلام) هم به کار برده­اند.)

همچنین در مورد حضرت آدم (علیه السلام) وارد شده است که به جبرئیل فرمود:

إِذَا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زَفْرَتِی؛

هنگامی که ذکر حسین (علیه السلام) را نمودی چشمانم پر از اشک می­شود و صدایم به ناله و فریاد بلند می­شود. (1)


1- کمال الدین و تمام النعمۀ، ج2، ص 461؛ دلائل الامامه، ص 513؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص 464؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص 319؛ بحارالانوار، ج 44، ص 223.

ص:321

فصل پنجاه و پنجم : دائم الصوم بودن به خاطر مصیبت

فرد به خاطر مصیبت آب و خوراک را بر خود حرام کند. اما چون این کار متضرر است به نفس آدمی و در اسلام ضرری نیست به خاطر همین فرد دائماً روزه دار باشد.

«حَلَفْتُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ نَفْسِی أَلَّا آکُلَ طَعَاماً بِنَهَارٍ أَبَداً حَتَّی یَقُومَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَدَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ فَقُلْتُ لَهُ رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِکُمْ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَیْهِ أَلَّا یَأْکُلَ طَعَاماً بِنَهَارٍ أَبَداً حَتَّی یَقُومَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَصُمْ إِذاً یَا کَرَّامُ وَ لَا تَصُمِ الْعِیدَیْنِ وَ لَا ثَلَاثَةَ التَّشْرِیقِ وَ لَا إِذَا کُنْتَ مُسَافِراً وَ لَا مَرِیضاً فَإِنَّ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) لَمَّا قُتِلَ عَجَّتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهِمَا وَ الْمَلَائِکَةُ فَقَالُوا یَا رَبَّنَا ائْذَنْ لَنَا فِی هَلَاکِ الْخَلْقِ حَتَّی نَجُدَّهُمْ عَنْ جَدِیدِ الْأَرْضِ بِمَا اسْتَحَلُّوا حُرْمَتَکَ وَ قَتَلُوا صَفْوَتَکَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَا مَلَائِکَتِی وَ یَا سَمَاوَاتِی وَ یَا أَرْضِیَ اسْکُنُوا ثُمَّ کَشَفَ حِجَاباً مِنَ الْحُجُبِ فَإِذَا خَلْفَهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ اثْنَا عَشَرَ وَصِیّاً لَهُ (علیه السلام) وَ أَخَذَ بِیَدِ فُلَانٍ الْقَائِمِ مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ یَا مَلَائِکَتِی وَ یَا سَمَاوَاتِی وَ یَا أَرْضِی بِهَذَا أَنْتَصِرُ لِهَذَا قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ (1)

کرام گوید: من پیش خود سوگند یاد کردم که هرگز در روز غذا نخورم (یعنی روزه بگیرم) تا قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کند، پس خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: مردی از شیعیان شما برای خود به گردن گرفته که هرگز در روز غذا نخورد تا قائم آل محمد (علیهم السلام) قیام کند.

فرمود: ای کرام! بنا بر این باید روزه بگیری ولی دو روز عید (فطر و قربان) و سه روز تشریق (11 و 12 و 13 ذیحجه ایام حج گزاری) و زمانی که مسافر و بیمار هستی


1- الکافی، ج1، ص 534؛ بحارالانوار، ج 45، ص 228.

ص:322

روزه نگیر (1)، زیرا چون حسین (علیه السلام) کشته شد: آسمان­ها و زمین و هر چه بر آنهاست با فرشتگان نالیدند و گفتند: پروردگارا، به ما اجازه بده خلق را هلاک کنیم و از صفحه زمین براندازیم، برای آنکه حرمت تو را حلال شمردند و برگزیده تو را کشتند.

خدا به آنها وحی فرستاد که: ای فرشتگانم و ای آسمان و زمینم! آرام گیرید، سپس یک پرده از پرده ها را عقب زد، پشت آن پرده محمد و دوازده وصی او بود. آنگاه دست فلان قائم میان آنها (امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را گرفت و فرمود: ای فرشتگانم؛ و ای آسمان­ها و زمینم: به سبب این انتقام می­گیرم [از این]- این جمله را سه بار فرمود.»

آنچه از این روایت به دست می­آید اینکه این شیعه بر خود عهد می بندد که در روز غذا نخورد تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . و ظاهراً علت کار او انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. امام صادق (علیه السلام) کار ایشان را تأیید نموده و می­فرماید در این صورت روزه بگیر.

نکته مهم این جاست که: حضرت در بیان علت چنین کاری مصیبت امام حسین (علیه السلام) را بیان می­کند و می­فرماید به خاطر چنین مصیبتی است که شایسته است چنین منتظر باشی و روزهایت را به روزه داری بگذرانی. مرحبا بدین همت و بدین انتظاری که یاران امام صادق (علیه السلام) در آن زمان داستند در حالی که هنوز قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا نیامده بود و ما که در زمان ایشان هستیم باید چگونه منتظر حضرت باشیم و به چه نوعی مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را تجدید کنیم؟!


1- در حدیث فوق به هرترتیب اولاً روزه گرفتن هر روز مستلزم نوعی حرج و سختی خواهد بود. و ثانیاً تعهد به عهد لازم و ضروری است. حضرت نه تنها سائل را از تصمیم و تعهد خود نهی نمی­فرماید؛ بلکه در مقام بیان علت چنین کاری قتل امام حسین (علیه السلام) و انتظار قیام منتقم حسین (علیه السلام) را علت چنین زهد و ریاضتی معرفی می­فرمایند. همچنین علت بقای خلقت و نابود نشدن آن را بعد از قتل امام حسین (علیه السلام)، انتقام آن معرفی می فرماید و شیعه باید به هر نحوی منتظر این قیام بوده و این انتظار را به هر نحوی زنده گرداند. لذا می­بینیم که هرگاه سخنی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام ایشان به میان می آمد اهل بیت نام امام حسین (علیه السلام) و انتقام خون او را زنده می­کردند.

ص:323

اما صد افسوس که اکثر ما در غفلت و یا تغافلیم و به جای آنکه آب و خوراک ما اشک بر امام حسین (علیه السلام) و انتظار فرج باشد، هم و غممان آب و خوراک شده است فاین تذهبون؟!

ص:324

فصل پنجاه و ششم : آسمانها تا ابد بر مصائب امام حسین (علیه السلام) گریانند

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«أنه إذا قبض الله نبیا من الأنبیاء، بکت علیه السماء و الأرض أربعین سنة، و إذا مات العالم العامل بعلمه بکیا علیه أربعین یوما، و أما الحسین (علیه السلام) فتبکی علیه السماء و الأرض طول الدهر، و تصدیق ذلک أن یوم قتله قطرت السماء دماء ...؛

«... همانا هنگامی که خداوند متعال قبض روح پیامبری را کند، آسمان تا 40 سال بر او می­گرید و هنگامی که امامی از امت از دنیا مفارقت کند، آسمان بر او تا چهل ماه می­گرید و هنگامی که عالمی که به علم خود عمل می­نموده بمیرد، آسمان بر او تا 40 روز می گرید... پس بر امام حسین (علیه السلام) آسمان­­ها و زمین گریست به طول روزگار و تصدیق آن این است که روزی که به شهادت رسید، از آسمان باران خون بارید.» (1)

نکته مهم این جاست که:

آسمان و زمین و ... مقهور ارادۀ الهی­اند و طبق فرمایش قرآن: «یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون» (2) انجام می­دهند آنچه را که بدان امر شده­اند. یعنی اراده قاهر الهیه بر این قرار گرفته است که زمین و آسمان تا ابدالدهر و تا پایان روزگار بر امام حسین (علیه السلام) گریه کند. گریه دائمی کائنات بر مصائب امام حسین (علیه السلام) و اراده الهی است؛ چرا ما خود را از این سیطرۀ الهیه و از این فیض عام و رحمت بیکران محروم کنیم و نه تا پایان دنیا، بلکه تا پایان همین مدت کوته عمر گریان نباشیم بر سیدالکونین ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) . اللهم اجعلنی من الباکین علی الحسین.


1- تفسیر البرهان، ج5، ص 16، ذیل آیه 29 سوره دخان.
2- نحل / 50؛ تحریم / 6.

ص:325

فصل پنجاه و هفتم : خارج شدن از آبادی­ها به سوی ویرانه­ها

مصیبت اگر عظیم باشد مصیبت زده ممکن است به خاطر آن آواره شود.

در روایت آمده است که جغد بعد از کشته شدن امام حسین (علیه السلام) از آبادی­ها و عمران به سوی خرابه­ها و ویرانه­ها رفت.

«فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) خَرَجَتْ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَی الْخَرَابِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبَرَارِی؛ هنگامی که حسین (علیه السلام) کشته شد جغد به سوی خرابه ها و کوه ها و صحراها رفت.» (1)

همچنین رو ایت شده که امام صادق (علیه السلام) در مورد جغد فرمود:

« هَلْ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَآهَا بِالنَّهَارِ قِیلَ لَهُ لَا تَکَادُ تَظْهَرُ بِالنَّهَارِ وَ لَا تَظْهَرُ إِلَّا لَیْلًا قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَأْوِی الْعُمْرَانَ أَبَداً فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) آلَتْ عَلَی نَفْسِهَا أَنْ لَا تَأْوِیَ الْعُمْرَانَ أَبَداً وَ لَا تَأْوِیَ إِلَّا الْخَرَابَ فَلَا تَزَالُ نَهَارَهَا صَائِمَةً حَزِینَةً حَتَّی یَجُنَّهَا اللَّیْلُ فَإِذَا جَنَّهَا اللَّیْلُ فَلَا تَزَالُ تَرِنُّ [تَرِثُ] عَلَی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) حَتَّی تُصْبِحَ؛ آیا هیچ یک از شما او را در روز دیده­اید؟ عرض شد: خیر. در روز آشکار نمی­شود و فقط در شب ظاهر می­شود. حضرت فرمودند: اما اینکه این حیوان پیوسته در خرابه­ها مسکن گرفته و در آبادی نمی­آید، جهتش این است که وقتی حضرت امام حسین (علیه السلام) شهید شدند این حیوان به واسطه قسم بر خود حتم نمود که ابداً در آبادی سکنا نکرده و منزلش تنها در خرابه­ها باشد. پس پیوسته در روز صائم و حزین است تا شب فرا برسد. وقتی شب در آمد از ابتدای آن تا صبح بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) زمزمه و نوحه سرایی و مرثیه خوانی می­کند.» (2)


1- کامل الزیارات، ص 99.
2- کامل الزیارات، ص 99.

ص:326

وقتی حال حیوان این چنین است که در عزای امام حسین (علیه السلام) خانه نشین می ­­شود چرا حال شیعه و محب او که طبق آیه قرآن مأمور است حب شدید نسبت به مولای خود داشته باشد این گونه نباید.

«وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ و کسانی که ایمان آورده­اند، شدیدترین حُب را نسبت به خدا دارند». (1)

و حباً لله، همان حُب حسین (علیه السلام) است. طبق این فرمایش امام هادی (علیه السلام) که: «مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَ اللَّه؛ کسی که محبت شما را داشته باشد، خدا را دوست داشته است». (2) پس تکلیف چیست؟

تکلیف ما در این عزای عظمی و داهیۀ کبری چیست؟ وقتی می­شنوی که جغد چنین عزاداری می­کند ما که مأموریم به دوست داشتن شدید امام حسین (علیه السلام)، باید چگونه رفتار کنیم. به خاطر همین مطلب بود که به ما فرمودند:

«... وَ اللَّهِ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی الْوُحُوشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَی قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ یَبْکُونَهُ وَ یَرْثُونَهُ لَیْلًا حَتَّی الصَّبَاحِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَإِیَّاکُمْ وَ الْجَفَاءَ؛ به خدا قسم ! گویا می بینم که وحوش گردن های خود را بر قبرش کشیده و بر او می گریند و از شب تا صبح بر او مرثیه می خوانند و وقتی حال وحوش چنین باشد پس شما انسان ها از جفاء به او حذر کنید». (3)

عبرت بگیریم که حضرت فرمود: وقتی حال درندگان و وحشیان در عزای امام حسین (علیه السلام) این­گونه است شما بر امام حسین (علیه السلام) از طریق قصور عزاداری جفا نکنید...


1- بقره / 165 .
2- من لا یحضر الفقیه، ج2، ص 613.
3- کامل الزیارات، ص 80، باب 26، ح2؛ البکاء للحسین (علیه السلام)، ص 353؛ عوالم العلوم، ج17، ص489؛ بحارالانوار، ج45، ص 205؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص 258.

ص:327

وقتی جغد تا صبح در مصیبت عظمای امام حسین (علیه السلام) گریان و نالان است پس ای بی سواد و بی محبت آن جماعت مردمی که ما را از عزاداری تا دیر وقت منع می­کنند.

ص:328

فصل پنجاه و هشتم : مذعور

مذعور به معنای مات و مبهوت و ترسان و وحست زده. ذعرالمصیبۀ: مصیبت او را ترسانید و وحشت زده کرد.

در روایتی آمده که ابن عباس گفت: ما در خانه بودیم که صدای شیون و استغاثه ام سلمه را شنیدیم . خدمت ایشان رفتیم و عرض کردیم:

« یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، مَا بَالُکِ تْصُرِخِینَ وَ تَغُوثِین ... قَالَتْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ فِی الْمَنَامِ السَّاعَةَ شَعِثاً مَذْعُوراً فَسَأَلْتُهُ عَنْ شَأْنِهِ ذَلِکَ فَقَالَ قُتِلَ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَهْلُ بَیْتِهِ الْیَوْمَ فَدَفَنْتُهُمْ وَ السَّاعَةَ فَرَغْتُ مِنْ دَفْنِهِم...؛

ای مادر مؤمنین! شما را چه شده که شیون و صرخه می­زنید و استغاثه می­کنید؟!

فرمود: ... در این ساعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالتی که خاک آلود و وحشت زده بود. پس از این حالشان پرسیدم: فرمودند: فرزندم حسین (علیه السلام) و اهل بیت او کشته شدند. امروز ایشان را دفن کردم و الآن از دفن ایشان فارغ شدم. (1)

به راستی در جایی که اشرف خلایق و سرور رُسُل از این مصبیت خاک آلود و مذعور و حشت زده است، تکلیف ما دون ایشان چیست؟


1- امالی طوسی، ص 314؛ بحارالانوار، ح 45، ص 231؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 508.

ص:329

تعلیقات:

زیارت ناحیه

بررسی زیارت ناحیه مقدسه

اشاره

یکی از اشکالاتی که توسط برخی از افراد مطرح شده، بحث زیارت ناحیه مقدسه، و برخی از عبارات آن است که ما در اینجا ابتدا به اسناد و مدارک این زیارت پرداخته و سپس به شبهات آن پاسخ خواهیم داد.

زیارت ناحیه مقدسه یکی از زیارات مشهور امام حسین (علیه السلام) است. این زیارت در روز عاشورا و غیر آن خوانده می­شود و به اصطلاح، از زیارات مطلقه است. این زیارت، صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار شخص زائر مجسم می­نماید و او را در متن واقعه عاشوراقرار می­دهد و آنگاه که سراسر وجود انسان را سرشار از عشق و معرفت کرد، جانش را با تولّی و تبری مأنوس می­سازد و سلام بر حسین و یارانش، و بیزاری از یزید و یزیدیان تاریخ را ورد قلب و زبانش می­نماید.

این زیارت با سلام بر پیامبران الهی و اولیای دین، ائمه اطهار (علیهم السلام) آغاز می­شود سپس، با سلام بر امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفایش ادامه می­یابد. پس از آن، به شرح کامل اوصاف و کردار امام حسین (علیه السلام) پیش از قیام، زمینه های قیام حضرت، شرح شهادت و مصایب آن حضرت، و عزادار شدن تمام عالم و موجودات زمینی و آسمانی می­پردازد. در پایان، با توسل به ساحت مقدس ائمه اطهار و دعا در پیشگاه خداوند متعال، پایان می­پذیرد.

مصادر زیارت ناحیه مقدسه

این زیارت مسلماً از سوی امام معصوم (علیه السلام) صادر گردیده، و در کتب متقدمان و علمای شیعه از زمان­های دور تاکنون، ثبت و ضبط شده است.

ص:330

1: نخستین کسی که از این زیارت در کتاب خویش نام برده، شیخ مفید (متوفی413ه ق) است که آن را در کتاب مزار خویش جزء اعمال روز عاشورا ثبت کرده است. علامه مجلسی می­نویسد:

«قال الشیخ المفید - قدس الله روحه - فی کتاب المزار ماهذا لفظه: زیاره أخری فی یوم عاشورا بروایه اخری، إذا أردت زیارته بها فی هذا الیوم فقف علیه (علیه السلام) و قل: السلام علی صفوه اللَّه... » (1)

2: پس از مفید، شاگردش سیدمرتضی علم الهدی (متوفی436 ه ق)، از آن در کتاب مصباح الزائر خویش یا (المصباح (2)) یاد کرد. سیدبن طاووس در مصباح الزائر می­نویسد:

«زیاره ثانیه بألفاظ شافیه یزار بها الحسین – صلوات اللَّه علیه – زار بها المرتضی علم الهدی - رضوان الله علیه - قال: فإذا أردت الخروج فقل: أللّهمّ إلیک توجهت.... ثم تدخل القبه الشریفه و تقف علی القبر الشریف و قل: السلام علی آدم صفوه الله...» (3)

3: علامه مجلسی هم در نقل این زیارت، به کتاب سید مرتضی (قدس سره) اشاره کرده است. (4)

ابن المشهدی (متوفی 595 ق)، شاگرد شاذان بن جبریل قمی، عبد الله بن جعفر دوریستی و ورام بن ابی فراس، و استاد ابن نماء حلّی و فخار بن معد حائری است. ابن المشهدی درباره زیارت ناحیه در کتاب المزار الکبیر، می­نویسد:

«زیاره أخری فی یوم عاشورا لأبی عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیه إلی أحد الأبواب. قال: تقف علیه و تقول: السلام علی آدم صفوه الله» (5)


1- بحارالانوار، ج 98، ص317.
2- ر.ک: سید محمد امین، اعیان الشیعه، ج 8، ص219.
3- مصباح الزائر، ص 221.
4- بحارالانوار، ج 98، ص 328.
5- المزار الکبیر، ص 496 – 519.

ص:331

ص:332

بحثی پیرامون شخصیت ابن مشهدی و کتاب ایشان

علمای بزرگی این عالم فاضل را توثیق و کتابش را تایید کرده­اند:

شهید اول (متوفی 786 ه ق): «الشیخ الامام السعید». (1)

علامه مجلسی: «کتاب المزار الکبیر یعلم من کیفیه اسناده انه کتاب معتبر وقد اخذ منه السیدان ابنا طاووس کثیرا من الاخبار والروایات». (2)

شیخ حر عاملی: «کان فاضلا محدثا صدوقا». (3)

محدث نوری: «الشیخ الجلیل المتبحر مولف المزار المشهور ... الذی اعتمد علیه اصحابنا الابرار». (4)

آقا بزرگ تهرانی: عالم جلیل واسع الروایه. (5)

آیت الله وحید خراسانی«حفظه الله»: «اعتمادنا علی المزار المشهدی نتیجه لاعتمادالسید عبد الکریم (ابن طاووس) و ولده علیه» (6)

4: چهارمین عالم شیعه که به نقل آن پرداخته، سیدبن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن طاووس حسنی بغدادی (متوفی664 ق)، است که این زیارت را در مصباح الزائر نقل کرد. (7)

بعد از این کتاب­ها که مربوط به قدماء بود زیارت ناحیه در کتاب­های حدیثی و مزار متأخران نقل گردید، و ترجمه­ها و شرح­های متعدد بر آن نگاشته شد. در این باره،


1- بحارالانوار،ج104، ص196.
2- بحار الانوار، ج1، ص35.
3- مستدرک الوسائل، ج9، ص364.
4- مستدرک الوسائل، ج2، ص19.
5- طبقات اعلام الشیعه، ج3،ص202.
6- صوم عاشورا، ص48.
7- مصباح الزائر، ص192.

ص:333

می­توان به کتاب­های ذیل اشاره کرد: 1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 317 و تحفه الزائر، ص333، زیارت چهارم امام حسین (علیه السلام) 2. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج10، ص335؛ 3. فیض کاشانی، الصحیفه المهدیه، ص203؛ 4. محدث قمی، نفس المهموم، ص233؛ 5. آیت الله سید هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج6، ص115؛ 6. آیت الله بروجردی، جامع أحادیث الشیعه، ج15، ص405؛ 7. سید محمود، دِه سرخی، رمزالمصیبه، ج3، ص10. پس این زیارت، سابقه­ای هزار ساله دارد، و در کتاب­ها و گفتارهای عالمان شیعه مشهور بوده است.

صدور زیارت ناحیه:

اصل صدور زیارت ناحیه از سوی امام معصوم (علیه السلام) در کتب قدما پذیرفته شده بود.

علمای بزرگ شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیث مشهور، در کتاب­های خویش ذکر کرده­اند.

شیخ مفید (م.413ق) در مزار خود، می­نویسد:

«زیاره أخری فی یوم عاشورا بروایه اخری». از این جمله معلوم می­شود که این روایت، مروی بوده و از جمله احادیث صادره از معصوم به شمار می­رفته است. (1)

سید مرتضی (م.436 ق) به هنگام زیارت امام حسین (علیه السلام) نخست این زیارت را می­خواند و سپس زیارت دیگر را قرائت می­کرد. سیدبن طاووس در مصباح الزائر می­نویسد: «زاربها المرتضی علم الهدی - رضوان الله علیه» (2) و هم، در نسخه خطی کتاب المزار - از نویسنده­ای کهن و نامعلوم، که نسخه آن به شماره 426 در کتابخانه آیت الله مرعشی قم موجود است - نوشته شده است:


1- بحارالانوار، ج 98،ص 317، ح 8؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص 335، ح 16؛ جامع احادیث الشیعه، ج 15، ص 405، ح 16 و 17.
2- مصباح الزائر، ص221.

ص:334

«زیاره أخری تختص بالحسین - صلوات الله علیه - و هی مرویه بأسانید مختلفه و هی أوّل زیاره زاربها المرتضی علم الهدی - رضوان الله علیه.» (1)

معلوم است که تا زیارتی مروی از امام معصوم (علیه السلام) نبوده باشد، فقیهی بزرگ و عالمی سترگ مانند سید مرتضی، آن را بر زیارات دیگر - مانند زیارت عاشورا - مقدم نمی­داشته و نمی­خوانده است. (2) ابن المشهدی (م.595ق) هم صریحاً می­نویسد: «زیاره أخری فی یوم عاشورا لأبی عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیه إلی أحد الابواب.» (3) از این جمله، به صراحت روشن می­شود که زیارت ناحیه، از سوی امام زمان (علیه السلام) صادر گردیده و به یکی از نواب خاصه و ابواب اربعه داده شده است. پس از آن، از طریق راویان بعدی به دست شیخ مفید رسیده و از ایشان به سید مرتضی و راویان پس از وی، منتقل شده است. از همین رو، اسناد این زیارت به امام زمان (علیه السلام) در کتب متأخران، بدون هیچ شک و شبهه­ای بوده است.

محدث قمی در نفس المهموم می­نویسد: فکان کما وصفه ابنه الإمام المهدی. (4)

آیت الله سیدمحمد هادی میلانی هم می­نویسد:

«ونجد فی زیاره الامام المهدی (علیه السلام) وصفاً دقیقاً لما جری علی جده الحسین (علیه السلام) » (5)

در کتاب حماسه حسینی شهید مطهری هم بخش­هایی از این زیارت نقل شده است. (6)


1- المزار،ص 146.
2- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 335، ح 17.
3- المزار الکبیر، ص 496.
4- نفس المهموم،ص 233.
5- قادتنا کیف نعرفهم، ج 6،ص 115.
6- حماسه حسینی، ج1،ص 191.

ص:335

اسناد زیارت ناحیه

این زیارت سند دارد؛ به طوری که با اسناد محکم، به شیخ مفید، سید مرتضی و ابن المشهدی می­رسد. احتمالاً با سند در کتاب مزار شیخ مفید و مصباح سید مرتضی روایت شده، اما با فقدان این دو کتاب، و حذف اسناد زیارات در مزار ابن المشهدی - به دلیل اختصار - سند این زیارت هم مفقود شده است. خود ابن مشهدی در آغاز کتابش، تصریح می کند که این زیارات با سند متصل به من رسیده است. او می­نویسد: «فإنّی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات ... ممّا اتصلت به من ثقات الرواه إلی السادات» (1) اما ابن المشهدی برای اختصار کتابش و اطمینانی که به صدور زیارات از معصوم داشت، آنها را حذف کرد. علامه مجلسی پس از نقل عبارت ابن مشهدی، می نویسد: «فظهر أنّ هذه الزیاره منقوله مرویه» (2) در نسخه کتاب المزار - که به شماره 462 در کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است (ورق 146) - درباره این زیارت چنین آمده است: «و هی مرویه بأسانید مختلفه» در مستدرک الوسائل نیز این عبارت بدون واژه «مختلفه» آمده است (3) شیخ مفید هم در کتاب مزار و در وصف این

زیارت، چنین نگاشت: «زیاره أخری فی یوم عاشوراء بدرایه أخری» (4) مسلّم است تا این زیارت دارای سند عالی و استوار نباشد، شیخ مفید و سیدمرتضی آن را در کتابشان نمی آوردند، و سید مرتضی آن را بر زیارات دیگر - مانند زیارت عاشورا، که دارای سندی محکم و متعدد است - مقدم نمی داشت و نمی خواند. پس، زیارت ناحیه دارای سند صحیح و معتبر است، که از امام زمان علیه السّلام صادر شده و از طریق یکی از نایبان خاص آن حضرت، به راویان اخبار، از آنان به شیخ مفید، سپس به ابن المشهدی و از او به سیدبن طاووس، علامه مجلسی و دیگران رسیده است.


1- المزار الکبیر، ص 27.
2- بحارالانوار، ج 98، ص 328.
3- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 335، ح17.
4- بحارالانوار، ج98، ص317، ح8.

ص:336

زیارت ناحیه دوم (زیارت شهداء)

اشاره

یکی دیگر از زیارات ناحیه، زیارتی است که مشتمل بر نام شهیدان کربلاست، در این زیارت، ابتدا از طرف حضرت سلام به امام حسین (علیه السلام) و سپس به تک تک شهدای کربلا سلام داده شده است که بانام حضرت علی اکبرشروع می شود: «السلام علی اول قتیل من نسل خیر سلیل»

سند زیارت ناحیه دوم

1: سیدبن طاووس درکتاب الاقبال، ضمن اعمال روز عاشورا به سند خویش روایت کرده است. (1)

2: پیش از سیدبن طاووس این زیارت در مزار شیخ مفید (2) و مزار کبیر ابن المشهدی آمده است. (3)

این زیارت با اضافاتی، شامل زیارت امام حسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) و دیگر شهدا، بنابر نقل شیخ مفید و سیدبن طاووس، در اعمال اول ماه رجب و شب نیمه شعبان هم تکرار شده و معروف به «زیارت رجبیه» است. (4)

سید - و هم ابن المشهدی در مزار خود - به سند متصل خویش از جدّش، شیخ طوسی، از ابو عبد الله محمدبن احمدبن عیاش، از ابومنصور بن عدالمنعم بن نعمان بغدادی نقل می­کند که در سال 252ق، از ناحیه مقدسه به دست شیخ محمد بن غالب اصفهانی، این زیارت خارج شد. متن عبارت، چنین است:

«خرج من الناحیه سنه اثنتین و خمسین و مأتین علی ید الشیخ محمد بن غالب الاصفهانی».


1- بحارالانوار، ج 98، ص 274-269.
2- بحارالانوار، ج 98، 274.
3- المزار الکبیر، ص 162 - 164.
4- بحارالانوار، ج98، ص 341-336.

ص:337

شبهات

1: متاسفانه از برخی سخنوران شنیده شده است که: مگر امام زمان بیکار است که روزی دو مرتبه برای جد مظلومشان گریه کند!!!

پاسخ:

اولاً:

این جمله بدون سند نیست بلکه از ناحیه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده که فرمودند:

«فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَهً عَلَیْکَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَی مَا دَهَاکَ» (1)

جد غریبم: اگر روزگار، مرا به تاخیر انداخت و من نتوانستم تو را یاری کنم درعوض صبح و شام برای تو خون گریه می­کنم.

مصیبتی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای آن خون گریه می­کند کدام مصیبت است؟

مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب گرانسنگ عبقری الحسان نقل می کند: مرحوم حاج ملا سلطانعلی روضه خوان تبریزی که از عباد و زهاد بود، نقل کرد که در خواب خدمت حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم، عرض کردم: مولای، آنچه در زیارت ناحیۀ مقدسه آمده که فرمودید:

« فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً » صحیح است؟

فرمودند: آری صحیح است، عرض کردم: آن مصیبتی که به جای اشک خون گریه می­کنید کدام است، آیا مصیبت علی اکبر است؟ فرمودند: اگر علی اکبر زنده بود در این مصیبت او هم خون گریه می­کرد.

گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمودند: اگر حضرت عباس هم زنده بود او نیز در این مصیبت خون گریه می­کرد.


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 237.

ص:338

گفتم: لابد مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) است؟ حضرت فرمودند: حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اگر زنده بود ایشان هم در این مصیبت خون گریه می­کردند

عرض کردم: پس کدام مصیبت است؟ فرمودند: مصیبت اسیری زینب (علیها السلام) می­باشد، که همیشه باید برای آن خون گریست. (1)

چنانچه گذشت این زیارت را علمای بزرگی از جمله: شیخ مفید، سید مرتضی، ابن مشهدی، سیدبن طاووس و ... نقل کرده­اند.

ثانیاً:

این گونه شبهات را کسانی می­کنند که عمق مصیبت کربلا را متوجه نشده­اند اما اگر حقیقت این واقعه عظیم درک شود دیگر حتی فکر این­گونه شبهات را نمی­کنیم. طبق روایات معتبر چهار هزار ملک هم اکنون نیز غبارآلود و ژولیده مو به دور آن ضریح شش گوشه طواف می­کنند و می­گریند ویا چنانچه گذشت و مصادر آن به طور مفصل گذشت که بنابر حدیث ابوذر اگر انسان این مصیبت را درک کند سزاوار است که جان بدهد.

ابن قولویه قمی به سند معتبر از حضرت سجّاد (علیه السلام) روایت کرده که به زائده، فرمود: همانا چون روز عاشورا رسید به ما آنچه رسید از دواهی و مصیبات عظیمه و کشته گردید پدرم و کسانی که با او بودند از اولاد و برادران و سایر اهل بیت او، پس حرم محترم و زنان مکرمّه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند برای رفتن به جانب کوفه پس نظر کردم به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدن­های طاهر آنها بر روی زمین است و کسی متوجّه دفن ایشان نشد و سخت بر من گران آمد و سینه من تنگی گرفت و حالتی مرا عارض شد که همی خواست جان از بدن من پرواز کند. عمّه ام زینب کبری (علیها السلام) چون مرا بدین حال دید پرسید که این چه حالت است که در تو می­بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من، می­نگرم تو را که می­خواهی جان تسلیم کنی؟


1- عبقری الحسان، ج1، ص98.

ص:339

گفتم: ای عمّه! چگونه جزع و اضطراب نکنم و حال آنکه می­بینم سیّد و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته به خون در این بیابان افتاده و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچ کس به دفن ایشان نمی­پردازد و بشری متوجّه ایشان نمی­گردد و گویا ایشان را از مسلمانان نمی­دانند.

عمّه­ام گفت: از آنچه می­بینی دل نگران مباش و جَزَع مکن، به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا به سوی جدّ و پدر و عمّ تو و رسول خدا، مصائب هر یک را به ایشان خبر داده، به تحقیق که حق تعالی در این امّت پیمان گرفته از جماعتی که فراعنه ارض، ایشان را نمی­شناسند لکن در نزد اهل آسمانها معروفند که ایشان این اعضای متفرّقه و اجساد در خون تپیده را دفن کنند.

«وَینصِبُونَ لِهذا الطَّفِّ عَلَما لِقَبْرِ اَبیکَ سَیِّدِالشُّهداءِ (علیه السلام) لا یُدْرَسُ اَثَرُهُ وَ لا یَعفُو رَسْمُهُ عَلی کرُوُرِ اللَّیالی وَ الاَیّامِ»

در ارض طَفّ بر قبر پدرت سیّد الشهداء (علیه السلام) علامتی نصب کنند که اثر آن هرگز برطرف نشود و به مرور ایام و لیالی محو و مطموس نگردد یعنی مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر مطهّرش بیایند و او را زیارت نمایند و هر چند که سلاطین کَفَرَه و اَعْوان ظَلَمَه در محو آثار آن سعی و کوشش نمایند ظهورش زیاده گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد گرفت. (1)

2: اگر این زیارت دوم از ناحیه امام زمان است پس چرا سه سال قبل از ولادت آن حضرت صادر شده است؟

پاسخ:

اولاً: یکی از مواردی که موجب این گونه اختلافات می­شود بحث تصحیف و تحریف الفاظ روایات می­باشد که این امر بر محققان و پژوهشگران عرصه علوم حدیثی پوشیده و مخفی نیست. تحریف به این معناست که عده­ای از نساخ و نویسندگانی که نسخه های حدیث را جمع آوری می­کنند، عمدا به علل مختلفی در الفاظ روایات


1- کامل الزیارات، ص260.

ص:340

دست می­برند اما اگر این کار سهوی باشد آن را تصحیف نامگذاری می­کنند لذا در اینجا نیز ممکن است در نوشتن، خواندن و قرائت الفاظ، اشتباهی رخ داده باشد و عدد شش را به اشتباه، پنج خوانده باشند.

ثانیاً: ممکن است که این زیارت از ناحیه امام عسکری (علیه السلام) صادر شده باشد.

هر دو احتمال در کلمات علما و بزرگان نیز آمده است:

1: علامه مجلسی می­فرماید:

«و اعلم أنّ فی تاریخ الخبر إشکالا لتقدمها علی ولاده القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بأربع سنین. لعلّها کانت اثنتین و ستین و مأتین و یحتمل أن یکون خروجه عن ابی محمد العسکری (علیه السلام) »

2. ملا عبدالله بن نورالله بحرانی می­نویسد:

«هکذا فی جمیع النسخ إلاّ أنّ هذا التاریخ لا یناسب ولاده و غیبه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفصل عده سنوات فیحتمل تصحیف الرقم، أو أنّها وردت عن الامام العسکری (علیه السلام) » (1)

3: حاج میرزا ابوالفضل تهرانی می­نویسد:

و ظاهراً، مراد به ناحیه، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است؛ چنانچه در کثیری از اخبار، این اطلاق شایع است، چه این تاریخ سابق بر ولادت امام زمان است. (2)

4: حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله می­نویسد:

گویند: تاریخ خبر خالی از اشکال نیست، چون ولادت با سعادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در سال 256 است و خروج این زیارت، چهار سال قبل از میلاد است، و احتمال دارد که از امام عسکری باشد و نساخ اشتباه کرده باشند. (3)

بنابراین، اگر سال 252 را صحیح بدانیم و احتمال تصحیف - که در متون خطی قدیم بسیار است و اشباه و نظایر فراوان دارد - ندهیم، مراد از ناحیه، امام عسکری (علیه السلام)


1- عوالم العلوم، ج 63 (مخطوط)، ص787.
2- شفاءالصدور، ج 1، ص 243.
3- قمقام زخار، ص 677.

ص:341

است. اما اگر این سال را نادرست بدانیم و مانند علامه مجلسی و ملا عبدالله بحرانی، احتمال تصحیف بدهیم و صحیح آن را (ستین) بدانیم، مراداز ناحیه، ناحیه مقدسه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. (1)


1- بزرگترین مصیبت عالم، ص 212 .

ص:342

منابع و مآخذ

قرآن کریم

8000 متر عشق، مهدی نیلی پور، انتشارات مرغ سیمان، چاپ اول، 139.

اثبات الوصیة، مسعودی، علی بن حسین، ناشر: انصاریان، قم، چاپ سوم، 1384 / 1426.

الإحتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ناشر: نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.

احرام مُحرَم، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، زمستان 1395.

ادب الطف او شعراء الحسین (علیه السلام) من القرن الاول الهجری حتی القرن الرابع عشر، اثر: سید جواد شبّر

ارشاد العباد الی استحباب لبس السواد علی سیدالشهدا و الائمه الامجاد، میرزا جعفر طباطبایی الحائری حفید صاحب الریاض (1321ه.ق)، تحقیق: الحسینی الفحام.

إرشاد القلوب إلی الصواب، دیلمی، حسن بن محمد، ناشر: الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412 ق.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.

الاستیعاب، ابن عبدالبر،

اسدالغابه، ابن اثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران.

اسرارالشهادات،

اشک حسینی سرمایه شیعه، نیشابوری، عبدالحسین، انتشارات دلیل ما، قم، چاپ دهم، زمستان 1391ش.

ص:343

اشک­های رقیه (علیها السلام)، دفاع از دردانه امام حسین (علیه السلام)، حسینی، سید جلال، مترجم: حسین خسروی، انتشارات طوبای محبت، چاپ اول، 1393ش.

الاصابه، ابن حجر عسقلانی،

اصول الحدیث، احکام فی علم الدرایه، سبحانی،

الاصول العامه للفقه المقارن، طباطبایی حکیم، محمد تقی،

اصول الفقه، مظفر، محمدرضا، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ چهارم، 1370ش.

إعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، طبرسی، فضل بن حسن، ناشر: اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1390 ق.

اعیان الشیعه، سید محمد امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق.

إقبال الأعمال، ابن طاووس، علی بن موسی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1409 ق.

اقناع اللائم، سیدمحسن امین،

ام البنین، مادر پرچمدار کربلا، سید جمال اشرف

الأمالی، ابن بابویه، محمد بن علی، ناشر: کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

الأمالی، طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة، قم، چاپ اول 1414 ق.

الأمالی، مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولی، حسین وغفاری علی اکبر، ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.

امواج البکاء، گریه­های حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)، مؤلف: آیت الله ملا نوروزعلی معروف به فاضل بسطامی (م1309ق)، انتشارات طوبای محبت، تصحیح و تحقیق و اضافات: مجتبی خورشیدی، چاپ دوم، 1392ش.

الانتصار، الشیخ الکورانی العاملی (معاصر)، دارالسیره بیروت، 1422ه.ق، لبنان، الطبعه الاولی.

ص:344

انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری، مؤسسه الاعلمی، بیروت، چاپ اول، 1394ق.

انوارالشهادۀ فی مصائب الحسین (علیه السلام)،

اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، سیدمحمدرضا پاکنژاد،

این البکائون، آداب و سیره علما و بزرگان در عزای سیدالشهدا (علیه السلام)، عیوضی مجید، ناشر: صیام، چاپ ششم، 1391ش.

آداب عزاداری شهیدان کربلا، حسن سمنانی، حسین، انتشارات راه نیکان، تهران، چاپ اول، 1385ش.

بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، ناشر: مؤسسه بعثه، قم، چاپ اول، 1374 ش.

بزرگترین مصیبت عالم، خادمی، محمد، انتشارات آشیانه مهر، مجمع جهانی شیعه شناسی، چاپ اول، 1389ش.

بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، ناشر: المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383 ق.

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404 ق.

البکاء للحسین علیه السلام، علامه میرجهانی،

بهجۀ الآمال فی شرح زبدۀ المقال، علیاری تبریزی،

پرسش و پاسخ پیرامون حماسه عاشورا،

تاج العروس من جواهر القاموس، حسینی زبیدی، محمد مرتضی، محقق / مصحح: علی، هلالی و سیری، علی، ناشر: دارالفکر، بیروت، چاپ اول، 1414 ق.

ص:345

تاریخ طبری، ابن جریر طبری، موسسه اعلمی، بیروت.

تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، 1415ق.

تاریخچه عزاداری اهل سنت بر امام حسین (علیه السلام)، حسین تهرانی، حسین، انتشارات تهذیب، چاپ اول، پاییز 1390ش.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادی، علی، محقق / مصحح: استاد ولی، حسین، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409 ق.

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: جامعه مدرسین، قم،چاپ دوم،1404 / 1363 ق.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران،چاپ اول،

1368 ش.

تذکره الخواص، ابن جوزی، منشورات شریف رضی، قم.

تذکرۀ الشهداء،

ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، ابن بابویه، محمد بن علی، مترجم: مستفید، حمید رضا و غفاری، علی اکبر، ناشر: نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1372 ش.

تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، حسینی موسوی، محمد بن أبی طالب، محقق / مصحح: حسون، کریم فارس، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1418 ق.

تعلیقه بر منهج المقال، استرآبادی،

تفسیر اطیب البیان، طیب، سیدعبدالحسین، انتشارات موسسه جهانی سبطین، چاپ اول، 1495ش.

تفسیر العیّاشی، عیاشی، محمد بن مسعود، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول،

1380 ق.

تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم، محقق / مصحح: موسوی جزائری، طیّب، ناشر: دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404 ق.

ص:346

التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، حسن بن علی، امام یازدهم علیه السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ناشر: مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1409 ق.

تفسیر نور الثقلین، العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق.

تقویم شیعه، نیشابوری، عبدالحسین، انتشارات دلیل ما، چاپ، 13 .

تنقیح المقال، مامقانی،

التنقیح فی شرح العروه الوثقی، خویی،

تهذیب الاحکام، محمد بن الحسن بن علی الطوسی (460ه) دارالاکتب الاسلامیه، طهران، 1365ش، ط:4، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان.

تهذیب اللغه، ازهری،

ثمرات الاعواد، هاشمی نجفی، سیدعلی، المکتبۀ الحیدریه، قم.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ابن بابویه، محمد بن علی، مترجم: غفاری، علی اکبر، ناشر: کتاب فروشی صدوق، تهران، چاپ اول، بی تا.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ابن بابویه، محمد بن علی، ناشر: دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.

جامع أحادیث الشیعة، بروجردی، آقا حسین، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ناشر: انتشارات فرهنگ سبز، تهران، چاپ اول، 1386 ش.

جامع الرواه، محمد بن علی الاردبیلی، مکتبه المحمدی.

جامع الشتات،

جلاء العیون، علامه مجلسی،

جلوه­های عزاداری در تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)،

جمهرۀ اللغه، ابن درید، محمدبن حسن، دارالعلم للملایین، بیروت، 1988م.

جواهرالکلام، نجفی، محمدحسن، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1367ش.

ص:347

چرا سیاه می­پوشیم، وحیدالدین شربیانی،

حدائق الناظرۀ، محدث یوسف بحرانی، موسسه نشر اسلامی، قم.

حضرت حمزه (علیه السلام) حامی رسالت، جمعی از محققین حوزه علمیه اصفهان، نشر مؤلف، چاپ اول، 1396ش.

حضرت زینب (علیها السلام)، فروغ تابان کوثر،

حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار (علیهم السلام)، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1411 ق

الخصال، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.

الخصائص الحسینیه (علیه السلام)، شوشتری، شیخ جعفر، انتشارات جزایری، چاپ، سال .

خصائص الزینبیه، جزایری، سید نورالدین، چاپخانه میهن، 1404ق.

الخصائص الفاطمیه، کجوری، ترجمه سید علی اشرف،

خلاصه الاقوال، علامه حلی، حسن بن یوسف، تحقیق: القیومی، جواد، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1417ق.

خورشید مهربانی، آقابابایی، مهدی، انتشارات عطر عترت، چاپ اول، 1388.

دارالسلام، محدث نوری،

دانشنامه امام حسین (علیه السلام)، محمدی ری شهری، محمد، انتشارات دارالحدیث، قم.

دانشنامه جهان اسلام،

در سوگ امام حسین (علیه السلام)، سید محمدحسینی شیرازی، ناشر: مؤسسه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) .

در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم، قمی، عباس، انتشارات مسجدمقدس جمکران، قم.

الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، سید علی خان مدنی، مؤسسه الوفاء،

الدعاةالحسینیه، غروی نخجوانی، محمدعلی، چاپخانه مهر، قم، 1406ق.

ص:348

دعائم الإسلام، ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: فیضی، آصف، ناشر: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، چاپ دوم، 1385 ق.

دعبل ابوذر امام رضا (علیه السلام)، تجویدی، سیدمحمدرضا، انتشارات نورالحیات، چاپ اول، 1399.

دلائل الإمامة، طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، ناشر: بعثت، قم، 1413 ق.

الدمع السجوم در ترجمه نفس المهموم،

دیوان أمیرالمؤمنین (علیه السلام) میبدی، حسین بن معین الدین، مترجم: زمانی، مصطفی، محقق / مصحح: زمانی، مصطفی، ناشر: دار نداء الإسلام للنشر، قم، چاپ اول، 1411 ق.

ذخیره المعاد فی شرح الارشاد،

الذریعه الی تصانیف الشیعه، علامه آقا بزرگ طهرانی، دارالاضواء، بیروت، 1403ق.

الرجال (لابن داود)، حلی، حسن بن علیّ بن داود، ناشر: دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1342 ش.

رجال البرقی- الطبقات، برقی، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ناشر: انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1342 ش.

رجال الطوسی، طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین بقم المقدسه، قم، چاپ سوم، 1373 ش.

رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، چاپ اول، 1409 ق.

رجال النجاشی، محمد بن علی النجاشی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1418ق.

روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، الشهید الثانی،

ص:349

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه ( ط- القدیمة)، مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، محقق / مصحح: موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی علی پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406 ق.

روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ( ط- القدیمة)، فتال نیشابوری، محمد بن احمد، ناشر: انتشارات رضی، قم، چاپ اول، 1375 ش.

ریاحین الشریعه، محلاتی، ذبیح الله، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1364ش.

ریاض القدس، واعظ قزوینی، صدرالدین، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1376ش.

ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، جزائری، نعمت الله بن عبد الله، ناشر: مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، چاپ اول، 1427 ق- 2006 م.

زنان دانشمند و راوی حدیث، صادقی اردستانی،، انتشارات، چاپ، سال .

زیارت عاشورا میراث جاودان عاشورا، نشر راه نیکان، چاپ، سال 13ش.

سحاب رحمت،، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ، 1387ش.

سخن گفتن سر امام حسین (علیه السلام)، علی فلسفی،

سعادات ناصریه،

سفینة البحار، قمی، عباس، ناشر: اسوه، قم، چاپ اول، 1414 ق.

سلوک ماتم، عمرانی، سیدمسعود، نشر خیمه، تهران، چاپ اول، 1395ش.

سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه،

سیاه پوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، علی ابوالحسنی منذر، ناشر: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ دوم، 1390.

سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرساله، بیروت، طبع التاسعه، 1413ق.

السیرۀ الحلبیه فی سیره الامین المأمون، حلبی، علی بن ابراهیم، دارالمعرفه، لبنان، 1400ق.

ص:350

سیل اشک دیدار با ابرار، فروغی، نعمت الله،انتشارات آفتاب خوبان، چاپ اول، بهار 1384ش.

شبهات عزاداری، عصیری، سید مجتبی.

شرح أصول الکافی ( صدرا)، صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: خواجوی، محمد، ناشر: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1383 ش.

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: حسینی جلالی، محمد حسین، ناشر: جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1409 ق.

شرح تائیه دعبل خزاعی، علامه مجلسی،

شرح مراثی سید بحرالعلوم،

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق.

شعائر حسینی، میرزا جواد تبریزی،

الشعائرالحسینیه، صافی گلپایگانی،

شفاءالصدور فی شرح زیارۀ العاشور، بمبئی، 1309ق،

شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانی، عبید الله بن عبد الله، محقق / مصحح: محمودی، محمدباقر، ناشر: التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة،تهران، چاپ اول، 1411 ق.

شهاب شریعت، درنگی در زندگی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، علی رفیعی، علاء مرو دشتی، طبع کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی، قم، 1373ش.

شیعه و عاشورا، میلانی، سیدابراهیم.

شیوه های یاری غریب کربلا، داوری، صادق،

ص:351

الصحاح، جوهری، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ چهارم، 1407ق.

الصراط المستقیم، زین الدین علی بن یونس عاملی، المکتبۀ المرتضویه، چاپ اول، 1384ق.

الصواعق المحرقه، ابن حجر عسقلانی، مکتبه قاهرهریال قاهره، چاپ دوم، 1965م.

طبقات الکبری، ابن سعد، دارصادر، بیروت.

الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ابن طاووس، علی بن موسی،محقق / مصحح: عاشور، علی، ناشر: خیام، قم، چاپ اول، 1400 ق.

عبرات المصطفین فی مقتل الحسین (علیه السلام)، محمودی، محمدباقر، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، قم، چاپ دوم، 1417ق.

عبقری الحسان، نهاوندی، شیخ علی اکبر، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، علی ربانی خلخالی، انتشارات مکتب الحسین (علیه السلام)، محرم الحرام 1415ق.

عزاداری رمز محبت، مهدی صدری،

عزاداری سنتی شیعیان، سید حسین معتمدی کاشانی، ناشر: قلم مکنون، چاپ دوم، خرداد 1384ش.

عزاداری، بایدها و نبایدها، باقری بیدهندی، ناصر، انتشارات نورالسجاد، قم، چاپ چهارم، 1387ش.

علل الشرائع، ابن بابویه، محمد بن علی، ناشر: کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م.

عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ابن بطریق، یحیی بن حسن، ناشر: جماعة المدرسین بقم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، 1407 ق.

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ناشر: مؤسسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایران؛ قم، چاپ اول، 1413 ق.

ص:352

عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، محقق / مصحح: عراقی، مجتبی، ناشر: دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، 1405 ق.

عیون الاخبار و فنون الآثار، عمادالدین ادریسی قریشی.

عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.

الغدیر، علامه امینی، عبدالحسین، دارالکتب العربی، بیروت، 1379ق.

غدیر و عاشورا در سیره امام رضا (علیه السلام)، صدری، مهدی، انتشارات دلیل ما.

غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائی، سید مهدی، ناشر: دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، 1410 ق.

غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، المیرزا القمی، (1231ق.

غوغای کوفه و شام (مقتل مقرم)،

الفروع من الکافی، (دارالکتب الاسلامیه، 1391ق)،

فرهنگ معین، معین،

فلاح السائل و نجاح المسائل، ابن طاووس، علی بن موسی، ناشر: بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1406 ق.

الفوائد الرجالیه، بحرالعلوم، السیدمحمد المهدی، تحقیق: بحرالعلوم، محمدصادق، مکتبه الصادق، نجف، 1363ق.

الفهرست شیخ طوسی، نشر الفقاهه، قم، چاپ اول، 1417ق.

فهرست کتب الشیعه و اصولهم: شیخ الطوسی، مکتبه المحقق الطباطبایی قم، 1420ق.

الفهرست، ابن ندیم، مطبعۀ الرحمانیه، مصر 1348ق.

قادتنا کیف نعرفهم،

قاموس الرجال،

ص:353

قرب الإسناد ( ط- الحدیثة)، حمیری، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) ناشر: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، چاپ اول، 1413 ق.

قصص العلماء،

قمقام زخار،

الکافی، الشیخ الکلینی، (329ق) دارالکتب الاسلامیه، طهران، 1367ش، الطبعه الثالثه، تحقیق: علی اکبر الغفاری.

کامل بهایی، عمادالدین حسن بن علی طبری، مکتبه مصطفوی، تهران.

الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، بیروت، 1402ق.

کتابشناسی تاریخی امام حسین (علیه السلام)، محمد اسفندیاری

کنزالعمال، متقی هندی.

الکنی والالقاب، قمی، شیخ عباس،

کامل الزیارات، ابن قولویه، جعفر بن محمد، مترجم: ذهنی تهرانی، محمد جواد، ناشر: انتشارات پیام حق، تهران، چاپ اول، 1377 ش.

کامل الزیارات، ابن قولویه، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: امینی، عبد الحسین، ناشر: دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356 ش.

کتاب العین، فراهیدی، خلیل بن أحمد، ناشر: نشر هجرت، قم، چاپ دوم، 1409 ق.

کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط- القدیمة)، اربلی، علی بن عیسی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381 ق.

کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395 ق.

لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، محقق / مصحح: میر دامادی، جمال الدین، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق.

لسان المیزان، عسقلانی، ابن حجر، موسسه الاعلمی، بیروت، 1390ق.

لغت نامه، دهخدا،

ص:354

لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، ناشر: مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414 ق.

اللهوف علی قتلی الطفوف، ابن طاووس، علی بن موسی، مترجم: فهری زنجانی، احمد، ناشر: جهان، تهران، چاپ اول، 1348 ش.

مثیر الأحزان، ابن نما حلی، جعفر بن محمد، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی (علیه السلام)، ناشر: مدرسه امام مهدی (علیه السلام)، قم، چاپ سوم، 1406 ق.

مجمع البحرین، طریحی، فخر الدین بن محمد، محقق / مصحح: حسینی اشکوری، احمد، ناشر: مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375 ش.

مجمع الدرر فی المسائل للاثنی عشر، شیخ عبدالله مامقانی.

مجمع الزوائد، هیثمی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408ق.

مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مترجم: عطایی، محمد رضا، ناشر: بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1369 ش.

محاسن، محمد بن محمد با خالد البرقی، تحقیق: السید حلال الدین حسینی، ناشر: دارالکتب الاسلامیه، طهران، الطبعه الاولی، 1330ش.

المحکم فی اصول الفقه، حکیم،

المحیط فی اللغة، صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، محقق / مصحح: آل یاسین، محمد حسن، ناشر: عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414 ق.

المختصر، (المحتضر) حسن بن سلیمان حلی، المکتبه الحیدریه، نجف، چاپ اول، 1370ق.

مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1413 ق.

مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404 ق.

ص:355

المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ابن مشهدی، محمد بن جعفر، محقق / مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1419 ق.

مسالک الافهام، شهید ثانی،

مستدرک الوسائل، المیرزا حسین النوری (1320ق) تحقیق و الناشر: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، بیروت، 1408ه، الطبعۀالثانیه.

مستدرک سفینۀ البحار، نمازی شاهرودی، موسسه نشر اسلامی، قم، 1419ق.

مستدرک علم رجال، نمازی شاهرودی،

مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری،

مُسکّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، شهید ثانی، زین الدین بن علی، ناشر: بصیرتی، قم، چاپ اول، بی تا.

مسند امام رضا (علیه السلام)، عطاردی، عزیزالله، المؤتمر العالمی للامام الرضا (علیه السلام)، مشهد، 1406ق.

مصائب رأس الحسین (علیه السلام)،

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسی، محمد بن الحسن، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، چاپ اول، 1411 ق.

المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، فیومی، أحمد بن محمد، ناشر: موسسه دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1414 ق.

معالم العلما فی فهرست کتب الشیعه، محمد بن علی بن شهرآشوب، موسسه نشر الفقاهه، قم، 1425ق.

معالی السبطین، حائری مازندرانی، محمد مهدی، منشورات الشریف الرضی، قم، 1409ق.

معجزات سر مقدس امام حسین (علیه السلام)،

معجم رجال الحدیث، موسوی خویی، سیدابوالقاسم، چاپ پنجم، 1413ق.

ص:356

معجم مقاییس اللغة، ابن فارس، أحمد بن فارس، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ناشر: مکتب الاعلام الاسلامی، قم، اول، 1404 ق.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محقق / مصحح: داوودی، صفوان عدنان، ناشر: دار القلم- الدار الشامیة، بیروت- دمشق، چاپ اول،1412 ق.

مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، دارالکتاب، قم، المکتبۀ الحیدریه، نجف، 1385ق.

مقتل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)،

مقتل الحسین (علیه السلام)، ابو مخنف لوط بن یحیی، مکتبه آیّۀ الله مرعشی، قم، 1398ق.

مقتل الحسین (علیه السلام)، حافظ ابوالمؤید خوارزمی، دار انوارالهدی، قم،1418ق.

من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (لابن شهرآشوب)، ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ناشر: علامه، قم، چاپ اول، 1379 ق.

مناقب علی بن ابیطالب (علیهما السلام)، مغازلی،

منتهی الآمال، قمی، عباس، انتشارات هجرت،

المنجد، لویس معلوف.

منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة( خوئی)، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملیٍ، حسن و کمره­ای، محمد باقر، محقق / مصحح: میانجی، ابراهیم، ناشر: مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق.

مواسات با سیدالشهداء (علیه السلام)، تعدادی از نویسندگان.

الموجز فی اصول الفقه، سبحانی،

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، شمس الدین ذهبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1416ق.

میزان تشیع، برری سند و محتوا و نسخه های زیارت عاشورا، محمد عندلیب همدانی، به کوشش: اجمد نباتی، انتشارات جمکران، چاپ اول، سال 1392ش.

ص:357

ناسخ التواریخ، زندگانی امام سجاد (علیه السلام)،

نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، ترجمه وقعة الطفّ، ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، مترجم: سلیمانی، جواد، محقق / مصحح: یوسفی غروی، محمدهادی، ناشر: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ دوم، 1380 ش.

نفس المهموم، قمی، عباس، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

نورالعین فی مشهد الحسین (علیه السلام)، ابواسحاق اسفرائینی،

النهایه فی غریب الحدیث و الاثر،

نهضت حسینی، حاج شیخ علی فلسفی

واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر،

الوجیزه فی الرجال، مجلسی، محمدباقر، نشر ستایش، تهران، 1378ش.

وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، ناشر: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم، چاپ اول، 1409 ق.

وقعة الطفّ، ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، محقق / مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی، ناشر: جامعه مدرسین، قم، چاپ سوم، 1417 ق.

هدایۀ الانام فی شرح شرایع الاسلام، محمد حسین الکاظمینی، طبع نجف، 1330ه.

هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة (علیهم السلام)، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهش های اسلامی. گروه حدیث، ناشر: آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول، 1414 ق.

ینابیع المودۀ لذی القربی، قندوزی حنفی، دارالاسوه، قم، چاپ اول، 1416ق.

ص:358

آثار دیگر مؤلف که به چاپ رسیده است:

1: رازهای نهفته در شطرنج

2: خورشید مهربانی

3: تحقیق و پژوهش در کلام مقام معظم رهبری دام ظله.

4: فیض ماندگار؛ شرح زندگانی و شاگردان و اساتید آیت الله فیاض (قدس سره)

5: شمع سوزان خرابه شام. (سید مجید نبوی، مهدی آقابابایی)

6: ساز و کارهای موفقیت در تبلیغ (سه سخنرانی از مرحوم آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره))

7: عبد رحمان، زندگی نامه و خاطراتی از سردار شهید عبدالرحمان کرمی

8: تربیت فرزند از دیدگاه حضرت زهرا (علیها السلام)

9: نور هفتم (میلاد مبارک امام هفتم (علیه السلام) در ماه ذی الحجه)

10: آسمانی­های خاکی، بر اساس زندگی برادران شهید عبدالرحمان و محمدرضا کرمی هرستانی

11: آسمانی­های خاکی، بر اساس زندگی شهید مصطفی نصراصفهانی

12: تحریف تاریخی تحلیلی پیرامون ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (علیها السلام)

13: سخنان ناب بزرگان درباره تحقیق، پژوهش، نگارش و قلم

14: عمل الصالح در بیان ایمان و تقوی (از آثار آیت الله طیب (قدس سره)).

15: دانستنی­های علمی پیرامون قاعدگی، همجنس­گرایی، همجنس­بازی و استمناء

16: کتابشناسی زیارت عاشورا

17: تحریفات و تصحیفات پیرامون زیارت عاشورا .

18: رازهای نهان در موسیقی (جوان و موسیقی).

19: کتابشناسی حضرت رقیه (علیها السلام) .

20: زیارت جوادیه (یا زیارت چهارم امام رضا (علیه السلام)).

21: انواع عزاداری در سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) در روایات (حدود 60 نوع عزاداری). کتاب حاضر.

22: روزه داری و کرونا ویروس .

ص:359

آثار در دست چاپ و تألیف:

1 (علیهم السلام): ردای خونین (شرح مختصر زندگانی 146 شهید والامقام مدرسه علمیّه امام صادق (علیه السلام) اصفهان- چهارباغ) (در دست چاپ)

2: مرد غیرتمند ایرانی، بابا شجاع الدین، ابولؤلؤ

3: تقویم تبری

4: شرح حدیث ریان بن شبیب (پیرامون عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام))

5: سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (علیها السلام)

6: زندگانی بلال حبشی

7: تألیفات و آثار آیت الله طیب (قدس سره) (کتب مخطوط و چاپی)

8: دانستنی­های علمی پیرامون ریش و ریش تراشی

9: عبدالله بن عمر و نامۀ پدرش به معاویه

10: هرمزان کیست؟

11: آتش سوزی کتاب­ها و کتابخانه­ها.

12: تحقیقی کوتاه پیرامون حی علی خیرالعمل.

13: حضرت خدیجه (علیها السلام) نخستین حامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

14: غنچۀ خونین کربلا، حضرت باب الحوائج علی اصغر (علیه السلام)

15: انفاق و اطعام طعام در عزای سیدالشهدا (علیه السلام)

16: سفره احسان و کرم امیرالمؤمنین (علیه السلام)

17: حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در محشر

18: جایگاه قرض الحسنه در اندیشۀ اسلامی و تفکر رضوی (علیه السلام) و راه کارهای احیای قرض الحسنه در جامعه اسلامی.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109